پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

داستان دو تیر


داستان دو تیر
آیا دو اصطلاح سیمپتوم و سینتوم، قرائتی روانكاوانه از دو اصطلاح استودیوم و پانكتیوم رولان بارت نیستند. در حالی كه سیمپتوم به حوزه امر نمادین تعلق دارد و به همین دلیل توسط دیگری بزرگ تفسیر می شود، سینتوم یك سند، یك دال و یا حتی یك ابژه خاموش و فاقد معنا است؛ بر چیز خاصی دلالت نمی كند، چیز خاصی را بازنمایی نمی كند، نكته خاصی را به نمایش نمی گذارد.
در حالی كه سیمپتوم، حاوی معنا و دلالتی است كه حوزه نمادین در آن تعبیه كرده است و به همین دلیل با تفسیر آن و با شنیده شدن پیام درون آن، از بین می رود، سینتوم لكه ای است كه محدودیت های تفسیر را زیر پا می گذارد، چرا كه از مرز تفسیرهای رسمی فراتر می رود. برای مثال قرائت رسمی از فیلم های هیچكاك كه مبتنی بر سیمپتوم های هیچكاكی است، او را فیلمسازی قلمداد می كند كه استاد ایجاد دلهره و تعلیق است، هنرمندی كه در سویه سیاه روح بشری كنكاش می كند و موقعیت متزلزل و شكننده انسان مدرن را به نمایش می گذارد و غیره.
این تفسیرهای رسمی مبتنی بر سیمپتوم های موجود در فیلم های هیچكاك است، یعنی همان عناصری كه حاوی معانی آشكار عرصه نمادین است: زندگی در كلانشهرها، نقش پررنگ و عذاب آور قانون، شمایل مادر به عنوان كهن الگویی تعیین كننده در زندگی قهرمانان و... اما تفسیرهای غیررسمی مبتنی بر سینتوم های هیچكاك است؛ یعنی همان چیزهایی كه در برابر تفسیر مقاومت می كنند در برابر تفسیر از نوع رسمی و نمادین، آنچه دیگری بزرگ درون فیلم تعبیه كرده است.
به همین دلیل می توان از فیلم مردی كه زیادی می دانست هیچكاك هم تفسیری سیمپتوماتیك ارائه كرد، یعنی آن را فیلمی در باب آسیب پذیری زندگی در طرح و مناسبات جهان جاسوسی یا حتی دشواری زیستن در محیط های بیگانه قلمداد كرد، یعنی آنچه كه تفسیر رسمی از فیلم قرائت می كند و هم می توان به سیمپتوم های فیلم بی اعتنا ماند و آن را بر محور سینتوم ریسمان قرائت كرد.
هنگامی كه در میهمانی ای در هتل سن موریتز، مادر خانواده با یك بیگانه اغواگر می رقصد، دیگر اعضای خانواده (پدر و دختر) به پشت كت این مرد بیگانه ریسمانی از بلوز پشمی روی میز را سنجاق می كنند، بنابراین زوج در حال رقص باعث شكافته شدن بلوزها می شوند، بلوزی كه یادآور قید و تعهد خانوادگی است و اینكه مادر به خاطر زیر پا گذاشتن این تعهد باید بهایی بپردازد (گروگان گرفته شدن فرزندش و تلاش های جانكاه او برای آزاد كردن او) و بیگانه نیز به همچنین (گلوله ای كه در طول این رقص، مرد بیگانه را می كشد در واقع مجازات اوست به خاطر دخالت و مزاحمتش در یك حلقه خانوادگی بسته). در صحنه قبل تر، یعنی مسابقه تیراندازی مادر نمی تواند مجسمه گلی را با تیر بزند (چرا كه تحت تاثیر بیگانه اغواگر قرار گرفته) در حالی كه در پایان فیلم او از روی سقف به شكلی موفقیت آمیز قاتل را تیر می زند و بدین ترتیب خود را از ناكامی پیشین رها می كند. بنابراین می توان وسوسه شد و گفت كه فیلم واقعاً داستان دو تیر است: یعنی داستان مادری كه در بار دوم خطایش را اصلاح و قابلیت اش را برای درست به هدف زدن كسب می كند.

مازیار اسلامی
منبع : روزنامه شرق