شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا
معرفی فیلم

نویسنده فیلمنامه: پاتریك سیریلو، آلكس لسكر
كارگردان: آنتوان فوكوآ
مدیر فیلمبرداری: ماورو فیره
موسیقی: هانس زیمر
بازیگران: بروس ویلیس (فرمانده واترز)، مونیكا بلوچی (دكتر لینا كندریكس)، كول هاسر، فیونولا فلنگن (پرستار گریس)، تام اسكریت، ایمون والكر و....
ژانر: هیجان، حادثهای، ماجراجویی، درام
اولین اكران عمومی: ۷ مارس، ۲۰۰۳
محصول: ۲۰۰۳ آمریكا / ۱۱۵ دقیقه
خلاصه داستان:
جنگ نیجریه در حال وقوع است. فرمانده كهنهكار و وفادار نیروی دریایی، ای.كی. واترز، ماموریت مییابد تا به دل آفریقا برود و دكتر لینا كندریكس را با خود به آمریكا برگرداند. واترز در طول ماموریت، بین ادامه كار و وجدان شخصی گرفتار میشود و دكتر كندریكس با بازگشت خود مخالفت میكند و نمیتواند پناهندگان نیجریهای را كه از آنها مراقبت میكند، تنها بگذارد. او واترز را متقاعد میكند تا پناهندگان را به نزدیكترین مرز زمینی همراهی كنند. Oفیلمبرداری فیلم در جنگلهای آمازون انجام شده است. اشكهای خورشید به دلیل موضوع جنگ با محتوای ضد جنگ، تكراری است. امریكا كه خود برپاكننده مهمترین و فجیعترین جنگهای دنیاست، بیشترین تعداد فیلمهای ضد جنگ و بهترین نوع این فیلمها را، هم در كارنامه فیلمسازان هالیوود و هم مستقل خود دارد. (آخرین جنگ برپاشده توسط امریكا جنگ عراق است كه هنوز فیلمی درباره آن ساخته نشده است و البته باید منتظر دیدن عراق جنگزده و متلاشیشده باشیم.) این تناقض آشكار است كه در بین شهروندان امریكایی موج میزند. گذشته از موضوع تكراری و البته مهم فیلم، دیدن آن بر روی پرده سینما تجربهای دلنشین خواهد بود كه برای ما این دلنشینی بهندرت رخ میدهد. فیلم جنگی بر صفحه هرچند بزرگ تلویزیون ارزش بصری و صوتی خود را از دست میدهد و تنها روایت سادهای از واقعهای باقی میماند كه تاثیرش تحلیل رفته است. بازی مونیكا بلوچی در نقش پزشك باوجدان و نجاتدهنده بعد از نقش ظریف و بسیار تاثیرگذارش در ((مالنا)) كه بلوچی آن را در سال ۲۰۰۰ ایفا نمود، شوكهكننده است.
سرعت شخصی(Personal Velocity)
نویسنده و كارگردان: ربه كامیلر براساس داستانهای كوتاه خودش
مدیر فیلمبرداری: الن كوراس
موسیقی: مایكل روهاتن
بازیگران: كایوا سجویك (دیلیا)، پاركر پوسی (گرتا)، فایروزا بالك (پائولا)
ژانر: درام
اولین اكران عمومی: ۲۲ نوامبر، ۲۰۰۲
محصول: ۲۰۰۲ آمریكا / ۸۵ دقیقه
خلاصه داستان:
اپیزود اول: دیلیا، ۳۴ساله، متاهل، خانهدار. در دوران نوجوانی، مادر به دلیل بدرفتاریها و ناسزاگوییهای پدر، خانه را ترك میكند. دیلیا از نوجوانی دختری شرور كلهشق بار میآید و این رفتار را وسیلهای برای نجات خود از دست پدر میداند. زندگی عشقی او با همسرش رو به افول است و دیلیا بهرغم اینكه عاشق همسرش است، هیچ تمایلی به بودن با او ندارد. همسر دیلیا او را در محیط گرم خانواده و مقابل چشمان فرزندان، كتك میزند و به او ناسزا میگوید. دیلیا همراه فرزندان، خانه را ترك میكند و به شهری دیگر میرود. او شغلی در كافهای پیدا میكند و سعی دارد فرزندانش را بهتنهایی بزرگ كند.
اپیزود دوم: گرتا، ۲۸ساله، متاهل، ویراستار. پدر در دوران دانشجویی گرتا كه او دور از خانواده به سر میبرد، با زنی دیگر (بسیار جوانتر از مادر گرتا) آشنا شده و مادر با فهمیدن این موضوع خانه را ترك میكند. مادر گرتا مدتی بعد بر اثر سرطان میمیرد. گرتا بسیار فعال و باهوش است. او با یكی از همدانشگاهیهای خود ازدواج میكند و زندگی خوبی دارد. پس از موفقیت در یكی از كارهای اخیرش كه به عنوان ویراستار نویسندهای جوان فعالیت نموده، با درجه وفاداری خود نسبت به همسر روبرو میشود و بهرغم لجبازیهایش با خیانت پدر نسبت به مادر، به برداشتهای تازه میرسد.
اپیزود سوم: پائولا، بیستساله، مجرد، شغل خاصی ندارد. مادر پائولا به دلیل داشتن رابطه با مردی دیگر، باعث ترك پدر میشود. نزدیك دو سال است پائولا از خانه فرار كرده و با پسری به نام وینست زندگی میكند. پائولا كه از مرگی حتمی نجات یافته بود، به دلیل ناراحتی از حاملگی خود، فرار میكند و در راه با پسری نوجوان برخورد مینماید كه مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. پائولا او را معالجه میكند و تصمیم میگیرد برای مدتی از او مراقبت كند. هنگامی كه پائولا برای خرید ناهار به رستورانی میرود، پسر نوجوان ماشین را میدزدد و فرار میكند. پائولا لحظهای ناراحت میشود ولی پس از آن خوشحالی در چهرهاش دیده میشود. او از اینكه توانسته است كاری برای آن پسر انجام دهد، راضی به نظر میرسد و به سوی وینست برمیگردد. فیلم خانم ربهكا میلر داستان سه زن جوان امریكایی ساكن نیویورك است كه هر كدام بهنوعی اسیر رفتارهای احمقانه مردانه قرار دارند و تلاش آنها برای آزادسازی خود به نتایج تلخ ولی امیدوارانهای میانجامد. خانم كارگردان این فیلم را براساس كتاب خود به همین نام كه شامل سه داستان كوتاه مجزاست، ساخته است. (این كتاب در سال ۲۰۰۱ به چاپ رسید.) خانم میلر اگر فمینیست نباشد (نمیدانم هست یا نه) اما سرعت شخصی فیلمی فمینیستی است. اولین نكته فمینیستی فیلم نشان دادن دنیاها و تمایلات متفاوت زنان است كه پیشترها توسط كارگردان مرد ناآگاه، مردانه تصویر شده است.دیلیا، گرتا و پائولا، هر سه عشاقی ناامیدند، ولی ناامیدیشان به دلیل خیانت همسرانشان نیست.آنها خودشان مسئله دارند و با مسایل شخصیتری در ستیزند; دیلیا با سرد شدن احساسات درونی خود نسبت به همسر، گرتا با داشتن احساسات بسیار شدید و پائولا با مساله حاملگی. ربهكا میلر فرزند آرتور میلر نمایشنامهنویس و اینگه مورات عكاس است، اما ((سرعت شخصی)) از نظر بیان سینمایی به اندازه محتوایش موفق نیست. روایت فیلم كه بسیار شبیه جریان سیال ذهن در حیطه ادبیات است، برای بیان سینمایی مناسب نخواهد بود. سینما تصویر میطلبد و خانم میلر بسیار كم با تصویر كار كرده است.
راوی فیلم (دانای كل) بیشتر به راویان رمانها نزدیك است تا راویان سینمایی. این فیلم میتواند از نظر محتوا، ارزشمند شناخته شود، ولی نداشتن دید سینمایی باعث كم شدن توجه سینمادوستان جدی به آن خواهد بود.
تازه سرباز(The Recruit)
ژانر: هیجان، حادثه
زمان: ۱۰۵ دقیقه
اولین نمایش عمومی: ۳۱ ژانویه ۲۰۰۳
نویسندگان فیلمنامه: راجر تون، كرت ویمر، آلیوا گلدسمن و میچ گلیدز
كارگردان: راجر دانلدسون
مدیر فیلمبرداری: استورات درایبرگ
بازیگران: آلپاچینو (والتر برك)، كالین فارل (جیمز كلیتون)، بریجت مویناهان (لیلا)، گابریل مچ (زاك داوسن) و كنت میچل
(آلن).
محصول: ۲۰۰۳ امریكا.
خلاصه داستان:
جیمز كلیتون یكی از جوانان بسیار باهوش امریكاست. والتر برك ــ جاسوس دوجانبه چین ــ او را برای تمرینات سخت آمادهسازی سیا انتخاب میكند. كلیتون طی تمرینات سختی كه توسط گروه خاص و در مكان خاصی انجام میشود، موفقیتهایی كسب میكند. دختر فرانسوی ــ الجزایری به نام لیلا او را در این آموزش همراهی میكند. این دو دلباخته هم میشوند ولی به دلیل كار سخت سیاسی این حس را پنهان نگه میدارند. برك، كلیتون را برعلیه لیلا میشوراند و لیلا را جاسوس دوجانبهای معرفی میكند. كلیتون به دستور برك با لیلا وارد ماجراهای عاشقانهای میشود تا از كل واقعیت باخبر شود. كلیتون به دلیل هوش و تیزبینی خاص خود، واقعیت امر را میفهمد و به پاك بودن لیلا پی میبرد. برك توسط نیروهای سیا تیرباران میشود. ((تازه سرباز)) در نشان دادن دنیای مخوف و كثیف سیا تاحدودی موفق است. هیچگونه اعتمادی به آن فضای سنگین سیاسی نیست. كارگردان داستان فیلمش را بد تعریف نمیكند ولی برای نشان دادن سیاهی عجیب سیا، از بازیگران پرقدرت خود سود میجوید. كار اصلی را آلپاچینو انجام میدهد. هرچند پاچینو دیگر در این نوع نقشها كلیشه شناختهشدهای است ولی تا اطلاع ثانوی هیچكس نمیتواند بهتر از او ایفاگر شخصیتهای سیاه دوسویه باشد (رابرت دنیرو تنها كسی است كه همپای پاچینو در این نوع نقشها كلیشه است و البته هنوز این دو بهترین انتخابهای فیلمسازان هستند.) این فیلم براساس زندگی واقعی یكی از افسران سیا به نام هارولد نیكلسون ساخته شده كه در طی سالهای ۹۶ــ۱۹۹۴ جاسوس دوجانبه روسیه بوده است. (در فیلم به جای كشور روسیه، كشور چین انتخاب شده است.) شخصیت زن فیلم ــ لیلا ــ جذاب است و به دلیل دورگه بودن با لهجه خاصی صحبت میكند. اما در جایی از فیلم او با یكی دیگر از جوانان تازهوارد به زبان فارسی صحبت میكند. در طول فیلم بیننده متوجه میشود كه هیچكدام از آنان فارسیزبان نیستند اما متوجه نمیشود چرا لیلا با زبان فارسی حرف میزند. البته فیلمساز چنان بدسلیقگیای به خرج داده است كه برای بینندگان فارسیزبان، مكالمه آن دو، به هیچ عنوان قابل فهم نیست بلكه كلیتون است كه به این موضوع اشاره میكند. راجر ابرت منتقد، درباره فیلم مینویسد:
((تازه سرباز فیلمی است كه میتوانید به مبل راحتی خود تكیه دهید و آن را تماشا كنید و حتی لذت ببرید، تا وقتی كه این اشتباه را مرتكب نشده و زیاد فكر نكردهاید.))سولاریس(Solaris)
كارگردان: استیون سودربرگ
نویسنده فیلمنامه: استیون سودربرگ براساس رمانی نوشته استانیسلاولم
مدیر فیلمبرداری: استیون سودربرگ
موسیقی: كلیف مارتینز
بازیگران: جرج كلونی (كریس كلوین)، ناتاشامك الهون (ریا كلوین)، جرمی دیویس (سنو)، ویولا دیویس (دكتر گوردن)،
اولریخ توكر (گیباریان)
ژانر: علمی / تخیلی، فانتزی، هیجان، درام
اولین اكران عمومی: ۲۷ نوامبر، ۲۰۰۲
محصول: ۲۰۰۲ آمریكا / ۹۵ دقیقه
خلاصه داستان:
روانشناسی به نام كریس كلوین به محض رسیدن به سیاره سولاریس، درمییابد كه فرمانده اعزامی این سیاره بهطور اسرارآمیزی مرده است. بهتدریج اتفاقات عجیب دیگری برای كلوین رخ میدهد. او با دو تن از كاركنان سیاره آشنا میشود: سنو و دكتر گوردن. یكی از اتفاقات غریبی كه برای روانشناس پریشانحال میافتد، ظاهر شدن همسر اوست كه ده سال قبل خودكشی كرده است. Oآخرین ساخته استیون سودربرگ براساس رمان موفق استانیسلاولم ساخته شده است. سولاریس یكی از رمانهای علمی /تخیلی موفق دهه هفتاد است كه فیلمساز روسی، آندرهی تاركوفسكی آن را در سال ۱۹۷۲ به فیلم برگرداند. البته به نظر میرسد اقتباس تاركوفسكی موفقتر از اقتباس اخیر از این رمان باشد. فیلم سودربرگ بیشتر از آنكه علمی / تخیلی باشد، رمانس است كه البته این موضوع به نوبه خود هیچ ایرادی ندارد. مكان فیلمبرداریشده یعنی داخل سیاره سولاریس، تنها نشانه وجود ژانر علمی / تخیلی است و محتوای كلی عاشقانه است. هیچ اثری از جلوههای ویژه و میخكوبكننده فیلمهای فضایی در ((سولاریس)) جدید نیز (مثل ((سولاریس)) سال ۱۹۷۲) یافت نمیشود. طبق معمول، كارگردانی سودربرگ بینقص است و بهراحتی میتواند بیننده كنجكاو خود را جلب كند. به نظر میرسد فیلمساز در تلاش رسیدن به ژانر علمی / تخیلی كوبریكی در فیلم باارزش ((۲۰۰۱: یك اودیسه فضایی)) (۱۹۶۸) بوده است. فضایی بدون تحرك، بدون جلوههای چشمگیر بصری نوع هالیوودی، ساده و در عین حال بامحتوای محكم. حتی صدای آمبیانس محیط، كه فضای خارج از خلا را به یاد میآورد، برگرفته از شاهكار استنلی كوبریك است. شخصیت ریا بسیار رویاگونه نشان داده شده است. بیننده به هیچ عنوان از ظاهر شدن او تعجب نمیكند و مثل كریس كلوین آشفته نمیشود. صحنههای مربوط به آشنایی و روابط كلوین و همسرش آنقدر رویایی نشان داده میشود كه گاه به نظر میرسد شاید بهطور كامل خیالات كلوین بیش نبوده است. نوع معرفی و نشان دادن ریا او را هم برای بیننده و هم برای كلوین دستنیافتنی میكند. این امر علاوه بر كارگردانی، از بازی خوب ناتاشا مك الهون هم ناشی میشود. مارتینز با موسیقی وهمآلود و خاص خود، ارزش فیلم را بالا میبرد. موسیقی كاملا فضاسازی میكند و معمایی در دل داستان میگنجد كه شخصیت اصلی به دنبال آن در حركت است. این موسیقی همچنین دنیای متافیزیكی و همیشه رازآلود فیلم را حفظ میكند. لایت موتیفهایی كه سودربرگ برای جدا كردن سكانسهایش استفاده كرده است، هم در كل ساختار فیلم جا دارد و هم بهتنهایی ارزشمند است. فضای خالی از خلا و دنیای دیگر با گرافیكهای رنگین فضایی مشخص میشوند و نمای آخر سكانس رو به پایان با دیزالو به این لایت موتیف درخشان كات میشود.
ساعت ۲۵
ژانر: جنایی، گنگستری و درام
زمان: ۱۳۴ دقیقه
اولین نمایش عمومی: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۲
كارگردان: اسپایك لی
نویسنده فیلمنامه: دیوید بنوف براساس داستانی نوشته خودش
مدیر فیلمبرداری: ردریگو پریتو
سازنده موسیقی متن: ترنس بلنچارد
بازیگران: ادوارد نورتن (مونتی بروگن)، بری پپر (فرانك)، فیلیپ سیمر هافمر (جاكوب الینسكی)، رزاریو داوسن (ریچل) و برایان كاكس (پدر مونتی) و آنا پاكوئین (مری).
محصول: ۲۰۰۲ امریكا
خلاصه داستان:
جوانی به نام مونتی بروگن به دلیل قاچاق مواد مخدر ــ كه متهم اصلی او نیست و جور دیگران را میكشد ــ به هفت سال حبس محكوم میشود. این جوان با دوستانش آخرین روز آزادی خود را (قبل از شروع حكم محكومیت) جشن میگیرد. صبح روز بعد پدرش او را به زندان میبرد. ((ساعت ۲۵)) براساس داستانی نوشته ((دیوید بنوف)) ساخته شده است و اسپایك لی یكی از كارگردانان مطرح و معترض سینمای امریكاست. اعتراض سرسخت این فیلمساز سیاهپوست بهروشنی در نماهای خشن فیلم دیده میشود.((ساعت ۲۵)) بهروشنی یادآور فیلم جسورانه و متفاوت ((مرثیهای برای یك رویا)) است. تمام فیلم در یك روز اتفاق میافتد و روابط تنگاتنگ شخصیتهای پیچیده فیلم، موضوع اصلی است. فرم ساختاری ((ساعت ۲۵)) بر محتوایش غلبه دارد و به نظر میرسد كارگردان برای نشان دادن ساختار و دكوپاژی متفاوت بسیار كوشیده است. جامپكاتهای بهموقع، حركتهای سریع دوربین، تكنیك دوربین روی دست، فلو و فوكوسهای جالب، همه از كارگردانی فكرشده سازندهاش نشات میگیرد. هرچند فیلم بسیار شبیه ((مرثیهای برای یك رویا)) است ولی به نظر نمیرسد وجه تشابه این دو فیلم آزاردهنده باشد. فیلم داستان مشخصی را دنبال نمیكند و این میتواند همان اعتراض صریح لی به وضعیت داستانگویی سینمای روز هالیوود باشد كه بسیاری از فیلمسازان آمریكا، امروز در مقابل این جریان فیلم میسازند. بازی ادوارد نورتن اگرچه یادآور دو بازی قبلی او در فیلمهای ))باشگاه مشتزنی)) و ((تاریخ مجهول امریكا)) است، ولی همچنان قابل قبول و دوستداشتنی است. او میتواند جانشین خوبی برای بازیگرانی مثل رابرت دنیرو شود. نگاههای مرموز و پرسوال و نوع بازی ظریف این دو بازیگر آنقدر شبیه هم است كه تماشای یكی، بیننده را یاد دیگری میاندازد.
باجه تلفن(Phone Booth)
گارینه نظریان
كارگردان: جوئل شوماخر
نویسنده فیلمنامه: لری كوهن
موسیقی متن: هری گرگسون ــ ویلیامز
مدیر فیلمبرداری: متیو لیباتیك
تدوین: مارك استیونس
بازیگران: كالین فارل (ستوارت شپرد)، كیفر ساترلند (تلفنكننده)، فارست ویتاكر (كاپیتان اد ریمی)، رادا میچل (كلی شپرد)، كتی هولمز (پم).
محصول ۲۰۰۲، امریكا، ۸۱ دقیقه.
ژانر: تریلر، درام
اولین نمایش عمومی: چهارم آوریل ۲۰۰۳
حضور جشنوارهای: حضور در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو (دهم سپتامبر ۲۰۰۲)
خلاصه داستان:
ستوارت شپرد مدیر تبلیغاتی اهل نیویورك در كار خود بسیار موفق است. ستو متاهل، پس از سامان دادن چند برنامه كاری و قول و قرارهایش، طبق روال هر روز برای تماس با دوست خود، پم از باجه تلفن استفاده میكند. (ستوارت برای اینكه همسرش، كلی از رابطه مخفیانهاش با زن دیگری مطلع نشود، هیچگاه با تلفن همراه خود با پم تماس نمیگیرد). پس از اتمام مكالمه ستو و پم، تلفن درون باجه زنگ میزند و ستو گوشی را برمیدارد و صدای مردی ناشناس شنیده میشود كه از همه جریانات زندگی ستو باخبر است.او به ستو میگوید اگر تلفن را قطع كند، كشته خواهد شد و برای اثبات این موضوع، مردی را كه به ستو برای اشغال باجه اعتراض میكند، میكشد و با كشته شدن آن مرد، پلیس و بالاخره همسر و دوست ستو از راه میرسند. مرد ناشناس به ستو اصرار میكند تا به همه گناهان خود در مقابل چشمان دیگران اعتراف كند. همزمان با اصابت تیر به ستو، پلیس، مقتولی را به عنوان متهم پیدا میكند و به ماجرا خاتمه میدهد، ولی آن مرد ناشناس هنوز زنده است و پلیس مقتول را به اشتباه متهم شناخته است. پس از ساخته شدن ((مرثیهای برای یك رویا)) (درن آرونوسكی)، انقلابی در میان كارگردانان صاحب سبك امریكا، كه سالها در مدل خود كلیشه شده بودند، رخ داد. اسپایك لی ((ساعت ۲۵)) را میسازد و جوئل شوماخر، ((باجه تلفن)) را. هر دوی این فیلمسازان، آگاهانه یا ناآگاهانه، از ((مرثیهای برای یك رویا)) نمونهبرداری میكنند. اگرچه موفق میشوند نظر تماشاگران و منتقدان را جلب نمایند، ولی نمیتوانند جاپای آرونوسكی جوان و كمتجربهتر بگذارند. زوم كردن روی این دو فیلمساز قدیمیتر، به دلیل رویكرد جدیدشان به فرم بیان سینمایی است و این به نوبه خود اهمیت فراوانی دارد. حال ((باجه تلفن)) بدون مقایسه با فیلم سرگروه خود (مرثیهای برای یك رویا) ارزش دیدن چندین باره را دارد. حركتهای دوربین روی دست فوقالعاده فیلم، ((زوم یك)) و ((زوم این))های شكاركننده كه به فیلمهای مستند خبری / گزارشی نزدیك میشود، بازیهای ساده و قابل باور بدون اغراق، دیالوگهای روان و كاملا نیویوركی (داستان در نیویورك رخ میدهد.) و مهمترین نكته فیلم، تقسیم كادر فیلم به چند قسمت است. اتفاقاتی كه بهطور موازی در داستان رخ میدهد، هر كدام با زاویه متناسب همزمان نشان داده میشوند. مثلا ستو با پم صحبت میكند و تصویر هر دو را بر یك تصویر همزمان میبینیم و عكسالعملهای شخصیتها به رویكرد دیگری دیدنی است. نمونههای زیاد ــ ولی كمی اضافه ــ در فیلم دیده میشود و این نوع دكوپاژ كل فرم ساختاری فیلم را بنا نموده است.
گارینه نظریان
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست