یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

ارزشهای اصیل، قربانی رفاه‌زدگی و تجمل‌گرایی


یکی از محدودیت‌های مصرف در بینش اسلامی، که از تمایزات اساسی مکتب اقتصادی اسلام با مکتب سرمایه‌داری است، ممنوعیت رفاه‌زدگی، اشرافی‌گری و مصرف‌گرایی افراطی در تامین لذتهای مادی است که در قرآن کریم و روایات، با نام “اتراف” تعبیر می‌شود. در مقاله قبل با اشاره به عوامل موثر در پیدایش و گسترش اتراف و روحیه اشرافی‌گری، به تبیین برخی از آثار و پیامدهای منفی رفاه‌زدگی و مصرف‌گرایی افراطی پرداختیم. در این نوشتار نیز به یکی دیگر آثار و پیامدهای این پدیده شوم می‌پردازیم.
● نابودی فرهنگها و تمدنها:
گسترش فساد اخلاقی و رفتاری از مهمترین آثار رفاه‌زدگی است. همانگونه که در مقاله قبل اشاره نمودیم مستی شهوات و تنعم و تلذذ بی‌قید و شرط، طبقات مرفه جامعه را از پرداختن به ارزشهای اصیل و درک واقعیتهای اجتماعی باز می‌دارد و غرق عصیان و گناه می‌کند. کسی که در گرداب رفاه‌طلبی و اشرافی‌گری گرفتار شده، حاضر است همه ارزش‌های اصیل انسانی و اسلامی را برای رسیدن به رفاه و تجمل قربانی کند. هر اندازه روح رفاه‌طلبی و تجمل‌گرایی در او رخنه کند، به همان نسبت از اسلام ناب و ارزشهای اصیل آن، فاصله می‌گیرد. این خطر، به تدریج از طبقه مرفه به طبقات دیگر سرایت کرده و گسترش می‌یابد.
کم‌کم ارزشهای اخلاقی و معنوی از رونق افتاده و پایمال می‌گردند و بدین سان زمینه نابودی و انقراض فراهم می‌شود. شکی نیست که پیامد سقوط اخلاقی و مفاسد اجتماعی که در پرتو زندگی مرفهانه پدید می‌آید، چیزی جز تهی شدن فرهنگها و جوامع از درون و در نتیجه سقوط و نابودی آن نیست.
اتراف از جمله فرهنگهایی است که قرآن آن را باعث سقوط و هلاکت حتمی جوامع معرفی می‌کند: “و اذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسق فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا؛ و چون خواهیم شهری را نابود کنیم نازپروردگان آن را فرمان (و میدان) دهیم و سرانجام در آن نافرمانی کنند و سزاوار حکم (عذاب) شوند آن گاه به کلی نابودشان کنیم”(اسراء/۱۶.)
شایان ذکر است که بر اساس آیات و روایات، در کنار سنت نابودی مترفان و جوامع اترافی که در آیه پیشین اشاره شد، سنت استدراج قرار دارد، بدین معنا که پروردگار، در مواخذه و نابودی آنان نمی‌شتابد، بلکه گاه درهای نعمت و رفاه بیشتر را به روی آنان می‌گشاید و این افزایش نعمت و لذت، مقدمه دردناکتر شدن عذاب آنان خواهد بود(اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث، جواد ایروانی، ص۲۶۶.)نیز می‌فرماید: “و کم اهلکنا من قریه بطرت معیشتها فتلک مساکنهم لم تسکن من بعدهم الاقلیلا و کنا نحن وارثین؛ و چه بسیار قریه‌ها از میان بردیم که در زندگی خود گرفتار سرمستی شده بودند و این خانه‌های آنان است که پس ازایشان جزاندکی روی آبادی ندیده و ما آنها را به میراث بردیم”(قصص/۵۸.) “بطر” به معنای شکافته شدن است. بنابراین مقصود آیه این است که خوشگذرانی، زندگی مرفهانه و تجملی، باعث شکافته شدن مرز اعتدال و تجاوز از حد اعتدال و حقیقت می‌گردد.
بدون تردید، رهایی از وابستگی‌های اقتصادی و کسب استقلال، مستلزم تحمل دشوایها و محرومیتهاست. برای رهایی از چنگ فریبندگی‌های سرمایه‌داری و وابستگی‌های ذلت بارش، نیاز به ملتی قانع و آزاد از شیفتگی‌های مادی است. در دنیای امروز، که فرهنگ و هویت ملی و مذهبی ما در نبردی تمام عیار با ارزش‌های سرمایه‌داری قرار دارد، تنها راه رویارویی با فرهنگ مهاجم سرمایه‌داری، گسترش فرهنگ قناعت و پرهیز از رفاه‌طلبی و تجمل‌گرایی است. قطعا جامعه‌ای که به سوی رفاه و تجمل در حرکت است، اهل مبارزه با استعمار و مظاهر فرهنگی آن نیست، لذا امام خمینی (ره) مرفهین بی‌درد و برخورداران بی‌تعهد را، مروج اسلام آمریکایی دانسته و بر این باور بودند که اگر روزی رفاه‌طلبی و تجمل‌گرایی به عنوان یک ارزش درآید، دیگر نخواهیم توانست بدون خوف و هراس، با دشمنان استقلال و آزادی محرومان و مستضعفان بجنگیم: “ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته‌اند که مبارزه، با رفاه‌طلبی سازگار نیست...آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافاتی ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه داران و مرفهان بی درد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوندو به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آن کمک می‌کنند، آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه وسرمایه، بحث قیام راحت طلبها، بحث دنیا خواهی و آخرت جویی، دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند وتنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند”.
قرآن کریم فرجام اخروی رفاه‌زدگی و اشرافی‌گری بسیار دردناک توصیف می‌کند. از نگاه قرآن، مترفان از اصحاب شمالند: “و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال فی سموم و حمیم و ظل من یحموم لا بارد و لا کریم انهم کانوا قبل ذلک مترفین”(واقعه/۴۵-۴۱.) اصحاب شمال که همان دوزخیانند که نامه عملشان به دست چپ آنان داده می‌شود، منحصر در مترفان نیستند، ولی چون مترفان و رفاه‌زدگان منشاء فساد و انحراف در جوامع و سردمداران مقابله با حق و حق‌جویان بودند، مصداق بارز دوزخیان یاد شده‌اند.
علی خانی
منبع : روزنامه رسالت