یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

پیامهای متناقض اروپا


پیامهای متناقض اروپا
شاید با توجه به مختصات سیاسی اتحادیه اروپا نتوان سخنی از اروپای واحد و مقتدر به میان آورد.چشم انداز ژئواستراتژیک اروپا پس از گذار بشریت به هزاره سوم با چالشهایی اساسی رو به رو شده است.چالشهایی که همچنان از سوی ایالات متحده آمریکا تقویت می شود.....
سخن گفتن از ناسیونالیسم اروپایی پس از پیروی لندن،برلین و پاریس از مشی یونیورسالیستی نومحافظه‌کاران واشنگتن کارساده ای نیست.این نوع ناسیونالیسم پس از ادغام اروپاییها در معادلات فرا آتلانتیکی نظام بین الملل در حد یک تئوری محض باقی مانده است .رفتار سیاستمداران اروپایی سبب انهدام تدریجی مرزهای اروپای واحد و ایجاد ساختاری نامتوازن در درون اتحادیه اروپا شده است.حتی اجرایی شدن طرح گوام از سوی کشورهای اروپایی و وقوع انقلابهای رنگین در حیاط خلوت مسکو نیز نتوانسته است روح همگرایی را در کالبد بیجان اتحادیه اروپا بدمد.
حاکمیت ناسیونالیسم بر معادلات اروپا در وهله اول معلول ایجاد همگرایی هرچند نسبی در این قاره است.بر این اساس پیوند اعضای این مجموعه باید مستحکم و موثر باشد.اما هم اکنون شاهد شکل گیری نوعی پیوند از نوع کمپلکس فعال در اتحادیه اروپا هستیم.این نوع پیوند کاملا سست و مقطعی است و با کوچکترین دخالت جریان خارجی ،ازجمله دخالتهای آمریکا یا تغییر رفتار مسکو بر هم می ریزد.اتحادیه اروپای امروز را می توان به مانند طناب معلقی تشبیه کرد که در دوسوی آن واشنگتن و مسکو قرار دارند.کاخ سفید و کاخ کرملین طی سالهای اخیر چینش پازلهای اروپا واحد را به سود خود تنظیم نموده اند.روسها از ابتدای سال ۲۰۰۶ میلادی بازی با برگ برنده انرژی را آغاز نموده اند.از سوی دیگر،پیروزی احتمالی دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ آمریکا به طور خودکار سبب افزایش قدرت مانور مسکو در معادلات اروپا خواهد شد.
به اتحادیه اروپا بازمی گردیم.مجموعه ای که منافع کلان آن با خواسته های مقطعی آمریکا گره خورده است.در طول ۷ سال اخیر سکاندارن اروپا سیاستمدارانی سردرگم بوده اند که اعتقادی به همگرایی در میان خود نداشته اند.تونی بلر از همان ابتدای حضور خود در خانه شماره ۱۰ داونینگ استریت بر اساس همان توصیه وینستون چرچیل عمل کرد ومیان منافع سیاست خارجی انگلستان و منافع آمریکا در جهان ارتباطی مستقیم برقرار نمود.پس از برکناری تونی بلر و جایگزینی گوردون براون،نخست وزیر جدید انگلستان ناچار شد جهت جلوگیری از شکست حزب کارگر تمرکز خود بر مرزهای داخلی کشورش را افزایش دهد.عقب نشینی نیروهای انگلیسی از بصره نیز فراری مدرن به سبک بریتانیایی بود.گریزی ظریف از اتحاد بدون چون و چرا از آمریکا.اما براون وامدار حزبی است که دیگر محبوبیتی در میان شهروندان انگلیسی ندارد.آمریکا نیز از این فرصت استفاده نموده و با ایجاد ارتباطی غبرقابل انتظار با حزب مخالف محافظه کار به رهبری دیوید کامرون،وابستگی دولت احتمالی بعدی انگلستان به خود را تضمین نموده است.
آلمان در زمان صدرات اعظمی گرهارد شرودر سعی کرد ماهیت اروپایی خود را در معادلات بین المللی پررنگ تر نماید.حضور ژاک شیراک در کاخ الیزه نیز این رویکرد ژرمنها را تقویت نمود.اما با استعفای شرودر و آغاز دوران صدارت اعظمی آنگلا مرکل و دموکرات مسیحی ها،برلین وارد فضایی کاملا پارادوکسیکال شد.این تناقض ناشی از رویکرد دوگانه مرکل نسبت به مسائل سیاست خارجی کشور خود بود.صدر اعظم آلمان از یک سو حمایت برلین از رویکرد خشوونت طلبانه نومحافظه کاران آمریکا را دوچندان ساخت و از سوی دیگر سعی در احیای اروپای واحد داشت.این رویکرد دوگانه در نهایت سبب عقبگرد بیشتر اروپا از مسیر خود شد.آنچه مسلم است اینکه استقلال اروپا نمی تواند در قالب نگاهی فراآتلانتیکی عینیت یابد.این قاعده ایست که صدراعظم آلمان آن را به کلی فراموش کرده است.پایان قدرت شیراک و جایگزینی نیکولا سارکوزی در پاریس اروپا را وارد فاز تازه ای ازبحران ناسیونالیستی نمود.گرایش شدید رئیس جمهور فرانسه نسبت به بوش پسر و دیک چنی باعث دور تر شدن اتحادیه اروپا از همگرایی شد.شکستهای مکرر سوسیالیستها و سوسیال دموکراتها در اروپا نیز در ساختار شکنی اتحادیه اروپا بی تاثیر نبود. همچنین مخالفت برخی کشورهای اروپایی با پیوستن به یورو و تمایل کشورهایی مانند ایتالیا،اسپانیا،لهستان،پرتغال و... نسبت به نقش آفرینی بیشتر در مقابل تروییکای آلمان،انگلستان و فرانسه اتحادیه اروپا را به مجموعه ای کاملا برهم ریخته تبدیل نمود.آیا در این مجموعه می توان نشانه ای از ناسیونالیسم اروپایی را یافت؟
پاسخ این سوال منفی نیست.!
در حالی که بوش پسر به پایان دوران ریاست جمهوری خود نزدیک می شود و دموکراتها از اکنون خود را پیروز انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ می دانند،حزب روسیه واحد به رهبری ولادیمیر پوتین همچنان به روند رو به رشد خود در مسکو ادامه می دهد.از این رو با پایان سال ۲۰۰۸ میلادی وزنه رقابت کاخ سفید و کاخ کرملین برای نخستین بار طی سالهای اخیر به سود روسها سنگین خواهد شد.این مسئله اروپا را نیز دچار تحولاتی بنیادین خواهد نمود.تحولاتی که به تبع بر رفتار همه اعضای اتحادیه اروپا اثر خواهد گذاشت.نباید فراموش کرد که نگاه تهدید محور اتحادیه اروپا نسبت به مسکو همچنان ادامه خواهد یافت.از این رو در پایان سال ۲۰۰۸ اتحادیه اروپا از یک سو خود را در مقابل روسیه ای مقتدر خواهد یافت که دغدغه قطبیت لحظه ای مقامات آن را آرام نمی گذارد.اما از سوی دیگر در آمریکا احتمالا دموکراتهایی بر سر کار خواهند آمد که باید انرژی خود را صرف حل معمای عراق کنند.معمایی که اصلی ترین میراث بوش پسر برای دولت بعدی آمریکا محسوب می شود.بدیهی است که در این فضا دموکراتها قادر به تعیین رفتارهای اتحادیه اروپا در قبال مسائلی مانند نحوه برخورد با روسیه نخواهند بود.حتی بسیاری از دموکراتها در تلاش هستند با پیروی از الگوی سیاست خارجی بیل کلینتن،دوران تنش زدایی تازه ای را با مسکو آغاز نمایند.در این میان تکلیف اتحادیه اروپا چیست؟
اخیرا شاهد سیگنال معناداری بودیم که از سوی نیکولا سارکوزی برای پوتین فرستاده شد.برخلاف موج منفی انتقادات وارد شده به انتخابات پارلمانی روسیه که در آن حزب “روسیه متحد” به ریاست ولادیمیر پوتین موفق به کسب اکثریت آراء شد، رییس‌جمهور فرانسه در یک گفتگوی تلفنی پیام تبریک خود را تسلیم رییس‌جمهور روسیه کرده است. سارکوزی درحالی پیروزی پوتین را به وی تبریک گفت که این امر برخلاف جهت‌گیری‌های وزارت امور خارجه‌ی فرانسه بوده است.
رییس‌جمهور فرانسه با این اقدام خود شاید در پی امتیازدهی به رابطه فرانسه و روسیه بوده است و بیشتر به حمایت از منافع اقتصادی فرانسه در روسیه می‌اندیشیده است. اتحادیه‌ی اروپا قبلا در واکنشی انتقادی نسبت به انتخابات روسیه به دلیل محدودیت رسانه‌ها و گروه‌های مخالف، درستی آن را رد کرده بود.
پیام تبریک رییس‌جمهور فرانسه به پوتین خشم اتحادیه‌ اروپا را برانگیخته است چرا که عملکرد متفاوت سارکوزی در این مورد، موضع واحد اتحادیه‌ اروپا در قبال روسیه را خدشه‌دار کرده است. دیپلمات‌های اتحادیه‌ اروپا با شکایت از این اقدام سارکوزی، پیام تبریک وی را سدی بر سر راه تصدیق جعلی بودن انتخابات روسیه دانستند. از زمان ریاست جمهوری سارکوزی وی موضعی متفاوت و انتقاد برانگیزی را در مقایسه با ژاک شیراک، رییس‌جمهور سابق این کشور و در برابر روسیه اعمال کرده است. همین امر انتقادات گروه‌های مخالف در فرانسه را برانگیخته است.
این پیام سارکوزی نشاندهنده این حقیقت است که فرانسه از اکنون سعی دارد خود را برای تحولات سخت سال میلادی آینده آماده نماید.این در حالیست که آنگلا مرکل در آنالیز آینده اروپا در سال ۲۰۰۸ عاجز مانده است.مقامات آلمانی اخیرا به شدت از پیروزی حزب روسیه واحد در انتخابات روسیه انتقاد نموده است.همچنین برلین موافقت خودرا با استقرار سیستم دفاع ضدموشکی ایالات متحده آمریکا در خاک کشورهای اروپایی مانند لهستان و چک اعلام نموده است.این در حالیست که یاروسلاو کازینسکی،برادر دوقلوی لخ کازینسکی به دلیل حمایتهای مکرر خود از این طرح طعم شکست انتخاباتی از رقیب خود “دونالد تاسک”را چشیده است.به راستی اروپا به کدام سو می رود؟آیا ناسیونالیسم اروپایی در معادلات اتحادیه اروپا احیا می شود؟آیا نسل جدید سیاستمداران اروپایی مولد همگرایی در اتحادیه اروپا خواهند بود؟
پاسخ این سوالات و دهها دغدغه دیگر در خصوص اروپای واحد را باید در پایان سال ۲۰۰۸ میلادی جست و جو نمود.سالی که در آن اروپا مجبور خواهد بود مسیر خود در نظام بین الملل را تغییر دهد.مسیری که از همان ابتدای سال ۲۰۰۰ محکوم به شکست بود.
منبع : روزنامه رسالت