شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

عشق با اولین گاز - Love At First Bite


عشق با اولین گاز - Love At First Bite
سال تولید : ۱۹۷۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جوئل فریمن.
کارگردان : استن دراگوتی.
فیلمنامه‌نویس : رابرت کافمن، برمبنای داستانی نوشته مارک گیندس و کافمن.
فیلمبردار : ادوارد راسن.
آهنگساز(موسیقی متن) : چارلز برنستاین
هنرپیشگان : جرج هامیلتن، سوزان سینت جیمز، ریچارد بنجامین، دیک شان، آرت جانسن ، شرمن همسلی و ایزابل سنفورد.
نوع فیلم : رنگی، ۹۶ دقیقه.


«کُنت دراکولا» (هامیلتن) مجبور به مهاجرت به نیویورک است، زیرا کمیساریای خلق می‌خواهد قصر او در ترانسیلوانیا را به ورزشگاه تبدیل کند. «دراکولا» با دیدن عکس مانکنی به‌نام «سیندی سوندهایم» (سینت جیمز) روی جلد مجله‌ای، دل‌باخته او می‌شود و خیلی زود نوکرش، «رنفیلد» (جانسن) ترتیب ملاقاتش را با «سیندی» می‌دهد و کمکش می‌کند تا از بانک خون «غذا» تهیه کنند. «سیندی» که تحت تأثیر شخصیت «دراکولا» قرار گرفته، با او می‌رود و «دراکولا» با اولین گاز می‌فهمد که عشق بزرگش را پیدا کرده است. «سیندی» که زندگی بی‌بندوباری داشته، از اضطراب همسر و مادر شدن پیش روان‌پزشکی به‌نام «جف رُزنبرگ» (بنجامین) می‌رفته، و «جف» که از نوادگان «دکتر وان هلسینگِ» معروف است، جای زخم روی گلوی «سیندی» را باز می‌شناسد و چون می‌داند که با سومین گاز، «سیندی» هم خون آشام می‌شود، تلاش می‌کند تا «دراکولا» را بکشد؛ اما موفق نمی‌شود. تا اینکه در زندان، «ستوان فرگوسن» (شان) را متقاعد می‌کند که تحقیقاتی را شروع کند و این دو با دیدن دومین جای زخم تلاش می‌کنند «سیندی» را تحت نظر بگیرند، ولی «دراکولا» نجاتش می‌دهد. در فرودگاه، «سیندی» گاز سوم را هم می‌پذیرد و... دو خفاش کنار هم بر فراز اقیانوس به پرواز درمی‌آیند.
* عشق با اولین گاز با بازآفرینی سنتی فضای فیلم‌های «دراکولا»ئی آغاز می‌شود: دخمه پُر از تار عنکبوت، دستی روی لبه تابوت، پیانوی بزرگی که «دراکولا» کنارش می‌نشیند و با همراهی زوزه گرگ‌ها می‌نوازد... تا اینکه وقتی صدای آنها موسیقی او را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند، فریادکنان می‌گوید: «فرزندان شب - خفه‌شید». از این به بعد فیلم مسیر هجویه‌های مل بروکس را دنبال می‌کند، هرچند برای به‌دست آوردن خنده بیشتر، هربهائی را نمی‌پردازد. شوخی اصلی این است که فیلم به‌صورت یک کمدی رُمانتیک دهه 1930 درآمده است که در آن عشق راستین بر همه‌چیز غلبه می‌کند و بر این مبنا فیلم انبوهی از شوخی‌ها را نثار اسطوره «دراکولا» و نیز جامعه مدرن پراگماتیکی می‌سازد که دیگر علاقه‌ای به هیجان، شگفتی و عشق ندارد. اگرچه فیلم شاید به اندازه فرانکنستاین جوان (بروکس، 1974) قهقهه‌آور نباشد، ولی طنز منسجم‌تری دارد، تا حدی به‌خاطر توجهی که به شخصیت‌ها نشان می‌دهد (سینت جیمز فریبنده است و جانسن در نقش «رنفیلدِ» همه‌چیز خوار مقاومت‌ناپذیر) ولی عمدتاً به خاطر اینکه «دراکولا» را با کمدی درمی‌آمیزد، نه اینکه آن را به مضحکه بکشاند. هامیلتن عالی است و خون آشام با نزاکت و عاشق‌پیشه درجه یکی می‌آفریند.


همچنین مشاهده کنید