جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا
زنی روبهروی پنجره ایستاده است
![زنی روبهروی پنجره ایستاده است](/mag/i/2/l6a22.jpg)
«چیزی بود که دوست داشت؛ زندگی، لندن، این لحظه در ماه ژوئن».
این جملهای است که خانم دالاوی در گردش روزانهاش در خیابانهای لندن برای خرید گل در یک صبحگاه «تر و تازه» بر زبان میراند. او همان شب قرار است مهمانی مجلل دیگری برپا کند تا شکوه ولخرجی بریتانیاییاش را در ضیافتی با حضور عالیجناب نخستوزیر به رخ دوستانش بکشد. گردش روزانهای که تا پایان شب تعقیب میشود، به درون رویدادهایی عادی و روزمره میرود و سرانجام به درنگ خانم دالاوی در معنای زندگی و مرگ میرسد؛ نبردی ذهنی که در آن زندگی پیروز میشود.
جملهای که از تکگویی خانم کلاریسا دالاوی آورده شد، بیشتر از این که بیانگر تلاش نویسنده برای یک شخصیتپردازی بدیع باشد، افشای بخشی از درگیریهای ذهنی نویسنده متن است.
ویرجینیا وولف؛ پریشان از هجوم بیماری وقتی برخلاف میلش مجبور شد در روستایی اقامت گزیند و از هیاهوی لندن عزیزش دور شود، دست به قلم برد و سال ۱۹۲۵رمانی را نوشت که بعدها یکی از مشهورترین آثار سبک جریان سیال ذهن و یکی از ۳ اثر مهم او (در کنار موجها و به سوی فانوس دریایی) شد.
او هنگامی که این اثر را مینوشت، اندکی از چنگال حملههای بیامان پریشانیهای روحی و روانی رهایی یافته بود، اما همچنان با تاثیرات آسیبهای بیماری روانیاش دست و پنجه نرم میکرد. بیماری دراز دامنهای که از نخستین روزهای بلوغ تا زمانی که در یک خودکشی ابتکاری خود را با جیبهای پر از سنگ به رودخانه افکند دست از سرش برنداشت.
شکی نیست که وولف یک بیمار با سابقهای مشخص از بیماریهای روانی بود. او به اختلالات روانی دوقطبی و شیدایی و افسردگی همزمان دچار بود و «خانم دالاوی» نشانههای روشنی از این بیماری را در خود دارد.
● تصویر زنی در میان جمع
میان افسردگی در بزرگسالی و ضایعات روانی پیش از ۱۱ سالگی، حمایت نشدن از کودک و نبود نزدیکان و وقایع دردناک طبیعی ارتباط اثبات شده وجود دارد و شوربختانه ویرجینیای نویسنده همه این مشکلات را تحمل کرده بود.
او در کودکی و بعدها نوجوانی مورد آزار جنسی برادرخواندهاش قرار میگرفت و البته هیچکس حرف دختر نوجوان را نمیپذیرفت و از او در برابر این هتک حرمت جانبداری نمیکرد.
از سوی دیگر، مرگ مادر در کودکی و بعدها مرگ خواهر و برادر تنی و بعدها مرگ پدر بر روح ویرجینیا چون تازیانههایی تلخ و طاقتسوز فرود آمد.
اگرچه دوران شیرین تشکیل گروه ادبی بلومزی و زندگی مشترک با مرد زندگیاش، او را از شدت گرفتن بیماری تا مدتها دور کرد، اما شعلههای جنگ جهانی اول که زندگی اندکی سامانگرفتهاش را در خود سوزاند و بعد ترس وحشتناک از گسترش نژادپرستی نازی و جنگ دوم جهانی سرانجام ویرجینیا را در اوج خلاقیت ادبی در خود شکست و او بازی را به نفع مرگ تمام کرد، درست برعکس کاری که خانم دالاوی در رمانش کرده بود. نزدیکان ویرجینیا، گزارشهایی از وضعیت روحی او دادهاند که نشانههای بیماری شیدایی در آن به روشنی دیده میشود: سخنان آشفته و بیمعنا میگفت، از شادی به اندوه در نوسان مدام بود و دچار حرافی دیوانهواری بود و آنقدر حرفهای بیمعنا میگفت تا از هوش میرفت.
همچنین او بر اثر بیماری افسردگی گاه دچار پرخوری مفرط و به اندوه متمایل میشد و در پایان زندگیاش از صداهایی سخن میگفت که میشنود که شاید نشانهای باشد از بیماری توهم که سرانجام به مرگ او منجر شد.
در این میان، ویرجینیا هنگامی که گاه از شر بحرانهای روانی آزاد میشد، به زنی اجتماعی و یک بریتانیایی ولخرج و سرزنده تبدیل میشد. به ادبیات و داستاننویسی نگاهی منتقدانه و حرفهای میانداخت و با تکیه بر دیدگاههای یونگ درباره «نیما و آنیما» از زبان زنانه و مردانه میگفت، برای آزادی زنان سخنرانی میکرد؛ به گونهای که دیدگاههایش بعدها به متونی دلخواه و آرمانی برای جنبش اجتماعی دهه ۶۰ موسوم به فمینیست تبدیل شد.
● تصویر نویسنده در متن
چنان که گفتیم «خانم دالاوی» نشانههای روشنی از زندگی شخصی نویسنده را در خود دارد. این امر در دیگر آثار وولف نیز سابقه دارد چه اینکه بسیاری گفتهاند «اتاق یعقوب» تصویری است که او از برادر مرده خود برای مخاطبان بازگویی کرده است.
بسیاری از کسانی که از این کتاب او سخن گفتهاند وجه ادبی و چگونگی پیشبرد روایت را در داستان برای نگرش به این کتاب که یکی از ۳ رمان مهم مشهورترین رماننویس زن جهان است، مورد بررسی قرار دادهاند.
شخصیتهای داستان آگاهانه یا ناآگاهانه از زندگی شخصی نویسنده انتخاب و دوبارهسازی شدهانداین مساله که چگونه وولف به جریان سیال ذهن گرایش پیدا کرد و اندکی پس از تجربه تاریخی جویس در «اولیس» خانم دالاوی را نوشت خود میتواند در شناخت تاثیرگذاری دغدغهها و روحیات شخصی نویسنده بر متن قابل ردیابی باشد.
چنان که میدانیم در این شیوه آنچه اهمیت زیادی دارد تکگویی درونی است و بر اساس همین است که نویسنده در پیگیری اغتشاشهای ذهنی، راوی ماجرا شکستن ترتیب زمان و سرکشیدن به زمانها و مکانها مختلف را حول محور ماجرای اصلی داستان مجاز میداند.
در این شیوه، شخصیتها هستند که ارزشمندند و داستان حول محور درونیات آنها شکل میگیرد. خود وولف جایی نوشته است: من معتقدم سروکار همه رمانها فقط با شخصیت است و فقط برای ترسیم و طرح شخصیت است که قالب داستان را پی افکندهاند و پرورش دادهاند. نویسنده این سبک به خیال رها و بیمحدودهاش وابسته است و زبان و ذهنش بر مدار شاعرانگی میچرخد (شاید ویرجینیا وولف در این رمان و بخصوص در موجها گاه بیشتر از یک رماننویس در چهره یک شاعر ظاهر شده باشد) و از سوی دیگر تکیه بر شخصیت و فردیت او از مسیر نمادگرایی نمیگذرد، چرا که نویسنده در اینجا به دنبال دلالت نیست بلکه همه هم و غم او روایت حسیات شخصیت داستانش است. به این ترتیب است که در خانم دالاوی پیگیری حالها و واکنشهای درونی شخصیت اصلی و شخصیتهای فرعی داستان مورد توجه وولف بوده است و شخصیتهایی که او برای داستانش انتخاب کرده است، آگاهانه یا ناآگاهانه از زندگی شخصی نویسنده انتخاب و دوبارهسازی شدهاند. کلاریسا دالاوی که محور داستان است، به گونهای عجیب با خود ویرجینیا وقتی که بیماری دست از سرش بر میدارد گره خورده است.
کلاریسای مبهوت و شیفته بریتانیای سنتی با لباسهای بلند شب و ذوق پایانناپذیر مهمانی دادن و گل خریدن و گردش در لندن؛ زنی که همه دوست دارند گرد محور شخصیت قاطع زنانه او و هوش سرشارش بچرخند و معنا یابند؛ زنی که وقتی در برابر انتخابی درونی میان مرگ و زندگی قرار میگیرد، مرگ را پی کار خودش میفرستد و به مهمانی باشکوهش برمیگردد؛ وجهی از زندگی وولف است که همیشه آرزو میکرد در وجودش پایدار باشد.
شاید در نگاه اول احساس شود شخصیتی که در برابر کلاریسا قرار دارد، پیتر والش باشد که در همان روز موعود، مهمانی از هند برگشته است و شخصیت ولنگ و بازش بخشی از بار داستان را به عهده میگیرد؛ اما در صحنهای که خانم دالاوی روبهروی پنجره ایستاده و به مرگ فکر میکند درمییابیم که شخصیتی که بیش از همه در انتخاب و زندگی دالاوی اهمیت یافته و پیگیری حس و حالهای او در پیشبرد داستان مهم بوده، سپتیوس است که سرانجام کش و قوسهای وحشتناک بیماری روانی توهم و آثار جنگ بر روحیهاش را بر نمیتابد و از پنجره به استقبال مرگ میرود.
مرگ او با اینکه آشنایی چندانی با کلاریسا ندارد، خانم دالاوی را برای چندین لحظه تحتتاثیر قرار میدهد؛ نمیدانیم وقتی ویرجینیا این صحنه را مینوشته است، چه حس و حالی داشته، اما تاثیرگذاری این صحنه در میان حوادث و ماجراهای تو در توی داستان نشاندهنده این است که همه انرژی وولف برای تاثیرگذاری آن خرج شده است، چرا که در این صحنه وولف در حقیقت تقابل دو وجه وجودی خود را به تصویر میکشد. کلاریسای اشرافی با شخصیت محکمش روبهروی پنجرهای ایستاده است که یادآور مرگ بیماری افسرده و خسته از رنجهای زندگی است. ویرجینیا یک بار هم در همان ابتدای بیماری افسردگی که مهمترین علت خودکشی محسوب میشود یک بار خواسته بود خود را از پنجره به پایین بیندازد و چه بسا این صحنه، یادآوری همان خودکشی نافرجام برای ویرجینیا بوده است.
اما در میان شخصیتهای رمان تنها این دو چهره نیستند که جلوههایی از زندگی شخصی نویسنده را نشان میدهند. ریچارد دالاوی، مدیر و همسر بینظیری که کلاریسا را تحت نفوذ و حمایت خود قرار داده، جلوهای است از لئونارد وولف که با مدیریت و هوش سرشارش، امکان آفرینشگری ادبی را به همسر مجنونش داده بود.
اما در این میان شاید الیزابت نیز به عنوان دختر کلاریسا با آن حضور تاثیرگذار در عین حال سایهوار و تاثیرپذیری شدید از ندیمهاش، با چهره دوستداشتنی و عشقبرانگیزش و محبتی که پدر و مادرش را به دنبال خود میکشد، نشانهای باشد از یکی دیگر از دغدغههای ذهنی ویرجینیا. در ابتدای ازدواج و بر اثر تشدید بیماری افسردگی، او از بچهدار شدن منع شد و نویسنده با وجود اینکه در نوشتههایش اشارهای مستقیم به این حس فروخورده مادری ندارد؛ در ترسیم رابطه الیزابت و پدر و مادرش به شکلی نامحسوس، کلاریسا را محکوم میکند. کسی نمیداند شاید ویرجینیا خودش را به خاطر محروم کردن همسر مهربانش از نعمت پدری، سرزنش میکرده است ولی یک چیز قطعی است ویرجینیا «خانم دالاوی» را نوشت و با این رمان، حرفهای نگفته و حسوحالهای یک زن بریتانیایی شکستخورده از جنگ را برای همیشه ثبت کرد.
آرش شفاعی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست