پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
نگاهی به مجموعه <مرگ در ساحل آمونیاک>؛ مضمون تازه در راههای خوفناک
پنجمین مجموعه شعر داریوش معمار را پیش رو دارم. چهارتای قبلی را نخواندهام، اما پیگیر شعرهای او از طریق سایتهای ادبی بودهام. اینکه آدم نتواند بیشتر از این در تعقیب کار شاعران کشورش باشد هم از مضرات زندگی در غربت است. کتاب حاضر، با مقدمهای زیبا شروع میشود: <در ما راههای خوفناکیست که به درون ختم میشود/ در این راهها از دست عقل رها شدم/ و به نوشتن روی آوردم.( >ص۷ ) یک تصویر روانشناسانه از درون، از ضمیر ناخودآگاه، آنکه میدانی با تو و در تو هست و نیست. میبینیاش اما تمام لحظههایت را اوست که میگرداند و تو را به بازی میدهد، آنچنانکه حتی تصورش را نمیتوانی بکنی از این درون خودت فریب خوردهای. و این فریبها گاه زیباست. وقتی به صدای آن هذیانها و جلوههای فریبنده زبان و ترفندهای از پیش برنامهریزی نشده خوب گوش دهی، صدای گمشدهات را خواهی یافت. اما تنها اگر بتوانی آن داشتهها و برداشتههایت را به کاغذ منتقل کنی، شاعری. این هم از معضلات امروز ماست. درگیری و وسواس نوشتن و ننوشتن، همان که شمستبریزی را به ننوشتن واداشت و دیگری را به نوشتن. میشود ننوشت.
این هم یک اتفاق است، اما در نوشتار اتفاق دیگری هم میافتد و آن این است که شکل کلمهها وقتی که در ذهن هستند، خیلی انتزاعی و دور از دسترس است. اما وقتی روی کاغذ میریزد ما را علاوه بر شکل ظاهری کلمه که زیاد تنوع خاصی نمیتواند داشته باشد، به سمت نوع دیگر نگارش هم میبرد؛ نوعی که شاید تا قبل از نوشتن از آن بیخبر بودیم. باید از عادتها دست کشید، چه عادتهای خود و چه عادتهای دیگران، تا تسلیم تقلید نشویم. حس حضور مخاطب، تب اضطراب برخورد احتمالی دیگری، میتواند همچون مانعی بزرگ، خلاقیت شاعر را محدود کند. آن وقت شاعر مجبور بشود دست به نوشتن شعارهایی بزند که از ابتدا در نظرش نبوده و خلاقیت خود را قربانی سلیقه دیگری کند.
زبان داریوش معمار پیچیده و مقید نیست و این یکی از بزرگترین حسنهای شعرش است. و در همین نخستین شعرش، میفهمیم با شاعری طرفیم که در جزئیات اشیا و رنگ و بوی کلمهها و حرفها، دقیق و حساس است: <خاطرههایی با شعبدههای عاشقانه/ هوسهای کوتاه/ خلوتی طولانی/ این تنها چیزیست که مانده/ نسبت لاغر پرتقالها با جهان(>ص۹)
در این نکته که شعر، اثری پرداخته تخیل شاعر است و به جای توصیف و گزارش، به آفرینش و بالش میپردازد شکی نیست، یا اگر هم هست خود یقینی دیگر است که بناگاه از درون راوی سخن گفتن آغاز میکند. بد نیست نگاهی به تخیل راوی در شب بارانی بزنیم: <خواب دیدهام/ زنی/ با چشمهای سرگردان/ و هراسی که از سوراخ کلیدها پیداست/ مانند تصویر تند پرنده بر جریان رودخانه/ در رویای روشن ابری/ خیس است( >ص۱۰)
رازوارگی، پیچیده بودن و خیالی نوشتن از عناصر شعر است؛ چه به آن اعتقاد داشته باشیم، چه نه. اما اگر پیچشهای ذهن شاعرانه و خیال شاعر را بتوانی به زبانی به دور از تقید و اضافه و تعارف مطرح کنی، آنگاه است که از دروازههای شعر میتوانی بگذری و پا بگذاری در جهانی که جز صدای عطسههای روح و آوازهای دریامردان و پریان دوردست خیال و خواب نتوانیم شنید. در چنین جهانی است که هر اسمی روی نوع شعر خود بگذاریم مجازیم به شرطی که آن را تبدیل به ایدئولوژی و موج و سبک و مکتب نکنیم. آنجاست که میتوان بیاعتقاد و بیدلیل نفس کشید و تنها از بودن و از حس زنده بودن لذت برد و چون تماشاگری بیطرف به نظاره جهان نشست: <اتفاق بود که باد میوزید- / به اندازه درخشش کرمی در زاویه خاموش/- و دست رهگذری در میان شاخهها/ آغشته شد به خون تازه آن سیب/ اتفاق است/ میافتد/ خبر هم نمیکند هیچوقت( >ص۱۱)
شعر برتر، شعری است که قابلیت تفسیرپذیریهای متعدد داشته باشد. شعر در بالاترین وجهش به فلسفه باید نظر داشته باشد. البته منظورم نگاه فلسفی است به جهان؛ یعنی یک نوع نگاه کاشف، جستوجوگر، تحلیلگر است، بیآنکه تحتتاثیر این یا آن مکتب باشد.
از آنجایی که شعر به آفرینش میپردازد، توانایی برانگیختن زمینههای ذهنی خودآگاه و ناخودآگاه خواننده و فعال کردن بخش کنجکاو ذهن خواننده را دارد. شاعری یک نوع خدایی کردن است و شعر حقیقی، آفریدهای است که همانند ما آفریدههای خدا فقط برای یک بار آفریده میشوند و تکرار در آن راه ندارد. هر شعری فقط خودش است و نمونهای تکراری ندارد.
در شعر داریوش معمار حضور مرگ مشهود است: <مرگ از حضور پیچک این دیوار بالاتر است.( >ص۷۹) در مورد علل تکرار کلمه مرگ و اسم کتاب که اشارت به حادثهای دردناک دارد از داریوش معمار میپرسیم؛ میگوید: <وقتی شما در موقعیتی بنویسید که برای گفتن از آن باید دائم فضاهای استعاری بسازید، طبیعی است که اقلیمتان به خوبی دیده نشود. یعنی همه ما در فضایی استعاری و شبیه هم غرق شدهایم. البته من اسم دفتر را گذاشتهام <مرگ در ساحل آمونیاک.> خود ساحل و آمونیاک ارجاعاتی از اقلیم مرا با خود دارد. در بقیه مجموعه هم مثل شعر <بیانیه ماهشهر> یا <شیرهای عمومی> که مقصودم آبادان است، به شرایط اقلیمی اشارههایی کردهام. در بعضی دیگر از شعرها هم این ارجاعات بروز مشخصی دارد. مورد دیگری هم هست که ما جنگزده بودیم. یعنی اینکه وطن داشتیم ولی در آن نبودیم. حتی الان هم که در آن حضور داریم، احساسش نمیکنیم. ما همیشه در حال عوض کردن منطقه زندگی خود بودیم و به نوعی به مارکوپولو تبدیل شدهایم.>
شعر داریوش معمار، شعر سادهای نیست، مضمونهای مشخص هم ندارد، اما تکرار بعضی کلمات و ایجاد فضاهای هرچند کوچک که سرشار از ملودی حزن و اندوه شاعر در از دست دادن است، نوعی توازن در این مجموعه شعر ایجاد کرده است؛ هرچند میتوان در عین حال داریوش معمار را به خاطر نداشتن زبانی یکدست و تمرکز بیش از اندازهاش روی فرم و نحوشکنی به تکرار جریان دهه هفتادی متهم کرد، میشود از او خواست که توضیح بدهد چرا عامدا با گریز از معنا و ایجاد سکته در شعرهایش به سمت چندمحوری رفتن و روایت شکسته شکسته میرود و چرا قصد دارد خواننده را بیخودی گیج کند!؟ داریوش معمار میتواند از اینی که هست بهتر باشد. باید منتظر باشیم و ببینیم. تا اینجای کار که در شعرهای موفقش نشان داده میتواند شاعر آینده باشد. خطری که شعرهای او را تهدید میکند، گریز به سمت هذیان است که بسیاری مواقع حسابشده و آگاهانه جلوه میکند و مشت شاعر را برای خواننده باز میکند. تفکر پستمدرن داریوش معمار گاه به او کمک میکند شعرهای چندمعنا بنویسد و درک معنا را به تاخیر بیندازد. اما گاهی این جزمیت او را به هیئت آکادمیسینهایی درمیآورد که دارند برای میزها شعر مینویسند: <نگاه میکنم به عبور رهگذرانی که دستمالهایشان را/ بردهاند بادهای موافق( >ص۱۱۲)
یا: <اینکه در مسیر هرات پرندهای را که دوست دارم/ دارم نگاه میکنم گناه است( >ص۳۷)
جنبه تغزلی در شعر معمار به طرزی زیبا و شاعرانه به نمایش درآمده، بیآنکه رنگ تقلیدی از رمانتیسم داشته باشد: <سهم من از اسب کهنسالی که یالهای گلآلودش/ به بازی گرفته باد را/ سنگفرش خیس خیابان است حالا با نقش نردهها در شب/ بازی برگی که بر پیکر این قناری آبی مکث میکند هر بار( >ص۱۹)
یا: <برای دوست داشتن همیشه کم است چقدر وقت( >ص۲۳)
داریوش معمار، ظاهرا شاعر عاشقانهها نیست اما در این کتاب چند سطر بسیار عاشقانه دارد که خوش نشسته است: <عاشقانهترین سطری که خواندم/ برای زنی بود که پروانهها را/ به پارچههای حریر دوخته/ و در قابهای فلزی هدیه داده است به رهگذران(>ص۳۱) در صفحه ۷۱ این کتاب، شعری هست به نام <بینام بیضه مرغی سیاه در عزیمت احتضار> که شش صفحه است و در هفت بخش اجرا شده. شاعر از صنایع حذف و ایجاز در حد افراط استفاده کرده است و شعری که میتوانست یک منظومه بلند باشد با اجراهای مختلف، تبدیل شده است به هذیانهای بیربطی که با وسواس فرمالیستی راوی و شقهشقه شدن جملهها و تصادفی جلوه دادن آنها، خواننده را در برابر درهای بسته، مأیوس وامینهد. اینجاست که تلاش شاعر در فریب خواننده به نتیجه نمیرسد و معنای نداشته، خلا حضور خود را نشانمان میدهد. فرم هم خود مفهوم است، یعنی ما در فرم محتوا هم داریم و حتی اگر بهطور خودآگاه به آن فکر نکنیم، در هر جملهای مفهومی است. اگر شاعر نتواند از بین جملههاش به کشف معنا دست یابد و از فرم عبور نکند، اگر از ترکیبهای شاعرانهاش استنباطی چندمعنایی به دست ندهد و خواننده را تنها به الحان خوش و چارچوب شیک ظاهر پاس بدهد، شعر از دست میرود و آنچه میماند عکسی است از شعری که میتوانسته منظرهای زنده و زیبا باشد. و میدانیم که کار شاعر، نه عکاسی است و نه از سکوی خطابه بالا رفتن.
با این تفاصیل است که شعر داریوش معمار را دیوانی آشفته میبینم که از یک سو میل به چندگانگی، گستردگی و گشایش و همایش دارد و از سوی دیگر میل به درخود فرورفتگی، برج عاجنشینی، فخرفروشی و زبانآوری. با این همه او جوان است و پویا و عطش دانستن و دیدن و نوشتن دارد و با تجربهای که دارد میتواند شعرهای زیباتر و زیباتر بنویسد.
سهراب رحیمی
داریوش معمار، نشر آهنگدیگر، چاپ اول: ۱۳۸۶
داریوش معمار، نشر آهنگدیگر، چاپ اول: ۱۳۸۶
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست