پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا
معنا و مفهوم فلسفه در اسلام (روایت سیدحسین نصر)

●تلاش همیشگی
۳۱-۱- صاحبنظران مسلمان در مكاتب فكری مختلف، طی قرنها تلاش كردهاند تا معنای «حكمت» و «فلسفه» را در پرتو قرآن و حدیث، كه لفظ «حكمت» در هر دوی آنها آمده، تعریف كنند. اصطلاح «فلسفه» از طریق ترجمههای یونانی قرنهای دوم/هشتم و سوم/نهم به زبان عربی وارد شد. از سویی، در تمدن اسلامی، فلسفه را بدان معنا كه در زبان انگلیسی مصطلح است، نه فقط میباید در مكاتب مختلف فلسفهی اسلامی كه علاوهی بر آن در ذیل دیگر عناوین، به ویژه مباحث كلام، معرفت، اصول فقه، علوم اوائل نیز جستجو كرد و این جدا از موضوعاتی نظیر صرف و نحو و تاریخ است كه منشأ توسعهی شعب خاصی از فلسفه گردیده است. از سوی دیگر، در هر مكتب فكری سعی بر آن بوده تا مقصود از «حكمت» یا «فلسفه» بر حسب دیدگاه خاص آن مكتب تعریف شود و این امر پیوسته در كانون توجه مكاتب گوناگون فكری و خصوصاً مكاتب فلسفهی اسلامی قرار داشته است.
●مناقشه همیشگی
۳۱-۲- در تاریخ اسلام، اصطلاحات به كار رفته برای فلسفهی اسلامی و نیز مناقشات فیمابین فیلسوفان و متكلمان و احیاناً متصوفه بر سر معنای این اصطلاحات از یك دوره به دورهی بعد نه به طور كامل بلكه تا حدودی در تغییر بوده است. در حالی كه «حكمت» و «فلسفه» همچنان مصطلح بود، اصطلاحاتی از قبیل «حكمت الهی»، و «حكمت متالعیه» معنایی تازه پیدا كرد و در قرون متأخّر تاریخ اسلام و خصوصاً در مكتب فلسفی ملاصدرا رواج یافت. بیشترین مناقشه بر سر لفظ «حكمت» در میگرفت كه هم متصوّفه و هم متكلمان و هم فیلسوفان آن را از آن خود میدانستند و جملگی به احادیثی نظیر «علیك بالحكمهٔ، فإنّ الخیر فی الحكمهٔ» تمسك میجستند. صوفیانی مانند «ترمذی» را «حكیم» مینامیدند و ابن عربی حقیقت ظاهر شده در هر یك از مظاهر «كلمه» را، چنان كه در عنوان اثر معروف وی یعنی «فصوص الحكم» نیز مشهود است، «حكمت» میخواند، حال آنكه متكلمان بسیاری نظیر فخر رازی معتقد بودند كه این كلام است كه «حكمت» است، نه «فلسفه»، و ابن خلدون نیر آنجا كه كلام متأخرین را فلسفه یا «حكمت» مینامد همین رأی را تأیید میكند.
●پارهای تعریف مشهور
۳۱-۳- بحث ما در اینجا عمدتاً معطوف به تصوری است كه فلاسفهی اسلامی از تعریف و معنای فلسفه و اصطلاحات «حكمت» و «فلسفه» داشتهاند. بدیهی است این تصور آنچه را كه یونانیان از اصطلاح «فیِلوسوفیا»درك میكردند و نیز بسیاری از تعاریف مأخوذ از منابع یونانی را كه صرفاً با اندكی جرح و تعدیل به زبان عربی راه یافته بود در برمیگرفت. ذیلاً به بعضی از تعاریف برگرفته از منابع یونانی كه نزد فلاسفهی اسلامی رواج داشته اشاره میكنیم:
۱- فلسفه عبارت است از علم به اشیاء موجود از آن حیث كه موجودند.
۲- فلسفه عبارت از علم به امور الهی و انسانی است.
۳- فلسفه پناه بردن به مرگ و به عبارت دیگر دوست داشتن مرگ است.
۴- فلسفه خداگونهشدن است در حدّ طاقت و توان آدمی.
۵- فلسفه صناعهٔ الصناعات و علم العلوم است.
۶- فلسفه عشق و اشتیاق به حكمت است.
فیلسوفان مسلمان بر سر این تعاریف كه از مآخذ قدیم به ایشان به میراث رسیده بود. تأمل كردند و ضمن اعتقاد به اینكه «حكمت» اصل و منشأ الهی دارد «فلسفه» را با حكمت یكی دانستند. ابویوسف یعقوب بن اسحاق كندی كه نخستین فیلسوف مسلمان است كه در كتاب الكندی الی المعتصم باللّه فی الفلسفهٔ الأولی خود مینویسد: «در میان فنون آدمی فن فلسفه از همه والاتر و شریفتر است و تعریف آن عبارت است از علم به حقایق اشیاء به اندازه توانایی آدمی، زیرا غرض فیلسوف در علمش رسیدن به حق و در عملش عمل كردن به حق است ».
●فلسفه از نگاه فیلسوفان نام بردار مسلمان
▪فارابی در عین حال كه تعریف فوق را پذیرفته بود نكتهای بدان افزود و آن تفكیك فلسفهی مبتنی بر یقین (یقینیه) از فلسفه مبتنی بر ظنّ (مظنونه) بود كه اولی بر پایهی برهان و دومی بر پایهی جدل و سفسطه قرار داشت. فارابی قویاً معتقد بود كه فلسفه، مادر علوم است و در آن هر چیزی كه وجود دارد بحث میشود.
▪ابنسینا این تعاریف اولیه را با اعمال بعضی نكات دقیق از جانب خویش پذیرفت. او در كتاب عیون الحكمهٔ خود در تعریف حكمت (كه آن را با فلسفه یكی میگیرد) میگوید: «الحكمهٔ استكمال النفس الاءنسانیّهٔ بتصور الأمور و التصدیق بالحقایق النظریهٔ و العلمیّهٔ علی قدر طاقهٔ البشریّهٔ» (حكمت كمال بخشیدن به نفس آدمی است از طریق تصور امور و تصدیق حقایق نظری و عملی به اندازهی توانایی آدمی). با این حال، او در اواخر عمر خویش از این مرحله فراتر رفت و میان فلسفه مشائی با فلسفهی دیگری كه آن را «حكمهٔ المشرقیّهٔ» مینامید، فرق نهاد. حكمت مشرقیه تنها بر پایهی استدلال محض مبتنی نبود، بلكه متضمن معرفت مقرون به حقیقت (realized knowledge) نیز بود و در واقع زمینه را برای «حكمت اشراقی» سهروردی آماده ساخت.
▪بهمنیار ، شاگرد برجستهی ابنسینا، به تبع آراء استاد خویش در آثاری مانند شفاء كه جنبهی مشائی دارند، فلسفه را تقریباً همان علم به احوال موجودات میداند و قول ارسطو را مشعر بر اینكه «فلسفه علم به احوال موجودات است از آن حیث كه موجودند» تكرار میكند. بهمنیار در مقدمهی كتاب التحصیل خود میگوید: «المطلوب من العلوم الحكمیّهٔ معرفهٔ الموجودات» (غرض از علوم حكمیه، معرفت موجودات است).
▪ اسماعیلیه و متفكرانی كه مشرب هرمسی و فیثاغوری داشتند و دوشادوش هم و البته با دو دیدگاه فلسفی متفاوت به بسط فلسفه مشائی كه معروفیتی یافته بود كمك میكردند، تعاریفی از فلسفه به دست دادند كه از تعاریف مشائیان چندان دور نبود و شاید بتوان گفت كه بیشتر بر رابطهی میان جنبهی نظری فلسفه و بُعد عملی آن و، به عبارت دیگر، فیلسوفانه اندیشیدن و حكیمانه زیستن تأكید میكردند. این تلفیق هم كه از آغاز در عموم مكاتب فلسهی اسلامی مشهود بود از زمان سهروردی به بعد بروز و ظهور بیشتر مییافت و در جامعه اسلامی در «حكیم» به چشم كسی مینگریستند كه زندگانی او بر وفق همان حكمتی باشد كه نظراً از آن آگاه است و نه كسی كه صرفاً قادر است با هوشمندی دربارهی مفاهیم ذهنی بحث و مباحثه كند. فیلسوف به معنی رایج در غرب امروز، هرگز در عالم اسلام پدید نیامده و الگویی كه اخوانالصفا در قرن چهاردهم/ دهم و همزمان با ابنسینا معرفی كردند طی قرنهای متمادی در هر سرزمینی كه فلسفهی اسلامی نشأت مییافت با قوت و قدرت طنین افكن بود. اخوان الصفا معتقد بودند: «الفلسفهٔ أوّلها محبّهٔ العلوم و أوسطها معرفهٔ الحقایق الموجودات بحسب الطاقهٔ الاءنسانیّهٔ و آخرها القول و العمل و العلم» (آغاز فلسفه دوست داشتن علوم و میانهی راهش معرفت به حقایق موجودات به اندازهی توانایی آدمی و سرانجامش موافق ساختن گفتار و كردار با علم است).●تئوسوفی به جای حكمت
۳۱-۴- با سهروردی نه تنها دوران جدیدی از فلسفهی اسلامی كه عرصهی تازهای از این فلسفه آغاز میشود. سهروردی كه مبدع دیدگاه عقلانی جدیدی در اسلام بود، نام كتاب اصلی فلسفهی خود را در عین حال كه نام مكتب وی نیز بود، به جای آنكه «فلسفهٔالاشراق» بگذارد « حكمهٔالاشراق » گذاشت. هانری كربَن، كه شاگرد سختكوش و مستعد سهروردی و مترجم «حكمهٔالاشراق» به زبان فرانسوی است، در ترجمه اصطلاح «حكمت»، بدان معنی كه نزد سهروردی و حكمای متأخری چون ملاصدرا مفهوم است، اصطلاح «تئوسوفی» (theosophie) را ] به معنای حكمت الهی [ به جای «فلسفه» به كار برده است و ما نیز با ترجمهی «حكمت متعالیه» در زبان انگلیسی به "Transcendent Theosophy" ترجمه كربن را تأیید كردهایم. البته باید تا حدی بدین نكته نیز توجه داشت كه اصطلاح «تئوسوفی»، در دوران اخیر، در زبانهای اروپائی و خاصه در زبان انگلیسی معنای ناخوشانیدی پیدا كرده و اموری از قبیل غیبگویی و عرفان كاذب را تداعی میكند، هر چند اصطلاح فلسفه نیز از جانب آنان كه آن را در قرون اخیر به كار بردهاند. دچار محدودیتهای شده است.
اگر هابس و هیوم و آیر فیلسوف باشند باید گفت كسانی كه سهرودی آنان را «حكیم» میخواند، فیلسوف نیستند و اگر اینان فیلسوفند آن گروه نخستین فیلسوف نتوانند بود. تنگتر شدن دایره معنای فلسفه و انفكاك آن از تجربهی معنوی در مغرب زمین و خصوصاً فروكاسته شدن آن به «راسیونالیسم» یا «آمپریسم» ما را ناگزیر میسازد میان معنای «حكمت» نزد امثال سهرودی و ملاصدرا با آن فعالیت ذهنی محضی كه امروزه در بعضی از محافل غربی فلسفه نامیده میشود تفاوت قائل شویم.
استفاده از اصطلاح «تئوسوفی» برای بیان همین معنای متأخّر لفظ «حكمت» مبتنی بر معنای قدیمی و فخیمی است كه این لفظ در تاریخ تفكر اروپایی دارد و یادآور چهرههایی نظیر یاكوب بومه (Jakob Bخhme) است نه اینكه مبتنی بر معنایی باشد كه در اواخر قرن سیزدهم / نوزدهم از سوی بعضی باطنی مذهبان بریتانیا مورد استفاده بود. به هر تقدیر، آنچه مهم است توجه و تأكید برمعنایی است كه «حكمت» در معنای غالب آنكه همان «الحكمهٔ الالهیّهٔ» است نزد سهرودی و همه فیلسوفان اسلامی متأخر دارد و مراد از آن حقیقتی است كه میباید نه فقط در ذهن بلكه در كل وجود آدمی حاصل شود. سهروردی معتقد بود كه حكمت بدین معنا، نزد یونانیان ما قبل ظهور عقلگرایی ارسطو نیز موجود بوده و همچون افلاطون آن را به معنای خروج از كالبد خاكی آدمی و عروج به عالم انوار میدانست. شبیه این معانی را میتوان در مطاوی آثار او به دست آورد؛ او بر این نكته اصرار میورزد كه نیل به درجهی اعلای «حكمت» مستلزم نیل به كمال در قوهی معرفت نظری و نیز تهذیب نفس به صورت توأم با یكدیگر است.
هنگامی كه نوبت به ملاصدرا میرسد ما نه تنها شاهد تلفیق مكاتب فكری اسلامی مختلف بلكه، علاوه بر آن، شاهد تلفیق دیگاههای پیشین در باب معنا و مفهوم لفظ فلسفه هستیم. او در كتاب اسفار خویش، پس از ذكر بعضی از تعاریف قبلی و تلخیص آنها، میگوید: «إنّ الفسلفهٔ إستكمال النفس الانسانیّهٔ بمعرفهٔ حقایق الموجودات علی ما هی علیها و الحكم بوجودها تحقیقاً بالبراهین لا أخذاً بالظنّ و التقلید بقدر الوسع الانسانی» (فلسفه كمال بخشیدن به نفس آدمی است، به اندازه توانایی آدمی، از طریق معرفت به حقایق موجودات چنان كه هستند و حكم به وجود آنها از روی برهان و نه از سر ظن و تقلید). و در كتاب شواهد الربوبیّهٔ نیز میگوید: «انسان (از رهگذر حكمت) به عالی عقلی مبدل میشود مشابه عالم عینی و به نظام وجود كلی تشبّه پیدا میكند.»
ملاصدرا در جلد اول اسفار ، كه به مباحث وجود اختصاص دارد، به تفصیل در باب انواع تعریف «حكمت» سخن میگوید و علاوه بر معرفت نظری و «مبدل شدن به عالَمی معقول كه مضاهی و مشابه عالم عینی باشد» بر تصفیه و تهذیب نفس از آلودگیهای مادی و به تعبیر فلاسفهی اسلامی بر «تجرد نفس» نیز تأكید میكند.
ملاصدرا معنای «حكمت» را چنان كه سهرودی تعریف كرده پذیرفته و آن گاه در معنای «فلسفه» چنان توسّعی ایجاد كرده كه بتواند بُعد اشراقی كمال نفسانی موجود در معنای اشراقی و عرفانی این كلمه را نیز شامل شود.
تلقی ملاصدرا و حكمای معاصر و عموم حكمای بعد از او از فلسفه این بود كه فلسفه اعلا درجهی علم است كه نهایتاً منشائی الهی دارد و برخاسته از «مقام و منزلت نبوت» است و «حكماء» كاملترین انسانهایی هستند كه در جایگاهی پس از پیامبران و امامان قرار دارند.
فلسفه بدین معنا كه درخصوص ماهیت اشیاء در پی كشف حقیقت است و میخواهد معرفت ذهنی را با كمال نفس آدمی و تهذیب آن توأم سازد، پابه پای سنت فلسفهی اسلامی تا روزگار ما استمرار یافته و در وجود شخصیتهای برجسته فلسفه اسلامی عصر ما متجلی گشته است. اساتیدی نظیر میرزااحمد آشتیانی ، صاحب كتاب نامه رهبران آموزش كتاب نكوین؛ سیّد كاظم عصّار ، صاحب تألیفات عدیده و از جمله رساله وحدت وجود ؛ مهدی الهی قمشهای ، صاحب حكمت الهی خاص و عام؛ و علاّمه سیّد محمد حسین طباطبایی ، صاحب رسالات متعدد به ویژه كتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ؛ جملگی در تعریف فلسفه و نیز در حیات شخصی خود همین راه و رسم را پیمودهاند . زندگی و آثار ایشان بر آنكه گواه عنایت هزار ساله فلاسفهی اسلامی بر معنا و مفهوم فلسفه است گواه اهمیت معنای اسلامی فلسفه نیز هست، كه به موجب آن فلسفه امری است كه ذهن و نفس را متحوّل میسازد و در نهایت هرگز از تهذیب نفس و آن قداستی كه مآلاً لازمهی معنی حكمت در متون اسلامی است، جدا نیست (۱) .
پانوشت
۱- نصر، سید حسین، تاریخ فلسفه اسلامی ، تهران، حكمت، ۱۳۷۹، صص ۴۹-۴۵.
منبع:كانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حكمت http://www.iptra.ir
۱- نصر، سید حسین، تاریخ فلسفه اسلامی ، تهران، حكمت، ۱۳۷۹، صص ۴۹-۴۵.
منبع:كانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حكمت http://www.iptra.ir
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست