سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
مرد نامرئی - hollow man
سال تولید : ۲۰۰۰
کشور تولیدکننده : آمریکا و آلمان
محصول : آلن مارشال و داگلاس ویک
کارگردان : پل ورهوون
فیلمنامهنویس : اندرو و. مارلو، برمبنای داستانی نوشتهٔ گاری اسکات تامپسن و خودش
فیلمبردار : یوست واکانو
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گلداسمیت
هنرپیشگان : الیزابت شو، کوین بیکن، جاش برولین، کیم دیکنز، گرگ گرونبرگ، جوئی اسلوتتیک و مری رندل.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۲ دقیقه.
̎سباستیان کین̎ (بیکن)، دانشمند نابغه اما تکرو، رهبر گروه دانشمندانی است که به سفارش سری دولت، در آزمایشگاهی حفاظت شده در پنتاگون دربارهٔ نامرئی شدن تحقیق میکنند و موفق به نامرئی کردن چند حیوان، از جمله یک گوریل، شدهاند. پس از یازده ماه تلاش برای باز مرئی کردن نمونهها، ̎سباستیان̎ فرمول دستنیافتنی را کشف میکند و گروه، که محبوبهٔ سابق ̎سباستیان̎، ̎لیندا̎ (شو) هم جزو آنان است، با تزریق سرم جادوئی، گوریل نامرئی را مرئی میکنند. شبی که به افتخار این موفقیت جشن گرفتهاند، ̎سباستیان̎ از ̎لیندا̎ میخواهد نزد او باز گردد اما ̎لیندا̎ موافقت نمیکند. با اعلام خبر پیش رفت کار به رؤسای پنتاگون، ̎سباستیان̎ درخواست فرصت بیشتری میکند تا فرمولش را کامل کند اما بعد وسوسه میشود دستورات را ندیده بگیرد و فرمول نامرئی شدن را روی خودش امتحان کند. گروه که گوش به فرمان او است، دست به کار میشود و با تزریق سرم به ̎سباستیان̎ او را نامرئی میکنند. طی سه روزی که قرار است ̎سباستیان̎ نامرئی بماند، او با استفاده از قدرتهائی که در این حالت به دست آورده، دست به کارهائی میزند که در حالت مرئی نمیتوانست ، اما وقتی در روز موعود سرم بازگشت روی او اثر نمیکند، جو آزمایشگاه به هم میریزد و ̎سباستیان̎ نامرئی هم کمکم از احساس حضور نداشتن و اسیر آزمایشگاه بودن عصبی میشود. گروه برای ̎سباستیان̎ ماسکی پلاستیکی تهیه میکنند و وقتی میفهمند مسئولان بالای پروژه از قضیهٔ نامرئی شدن ̎سباستیان̎ بیخبرند، از ̎لیندا̎ و محبوب جدیدش، ̎مت̎ (برولین) میخواهند که ماجرا را به اطلاع پنتاگون برسانند اما ̎لیندا̎ و ̎مت̎ کوتاهی میکنند و با فرار شبانهٔ ̎سباستیان̎ از آزمایشگاه، خطر مرد نامرئی جدی میشود...
● نسخهٔ آخر قرنی ورهوون از اثر صد سالهٔ جرج ولز، از طراحی صحنهٔ غولآسا و فکر شده (کار آلن کامرون)، فیلمبرداری طراحی شده برای تطبیق با جلوههای کامپیوتری بعداً اضافه شده به تصاویر اولیه، تدوین نفسگیر (کار اسکات آندرسن و همکارانش در سونی پیکچرز ایمیج ورک، بهخصوص در صحنههای پرهیجان و تماشائی مرئی و نامرئی شدن) بهره میگیرد تا ایدهها و لحظههای کهنهٔ افسانهٔ خیالی قرن نوزدهم یا ژانر افسانه ـ علمی قرن بیستم را نو کند. ترفندهائی که برای نشان دادن (یا ندادن) مرد نامرئی بهکار رفته، شکل پیشرفته و کاملتر شدهٔ همان حقههای قدیمی است (بیکن مرئی، هنگام فیلمبرداری همهٔ صحنهەایش، میان جمع بازیگران دیگر حضور داشت تا بعداً با تغییرات دیجیتالی تزریقی به تصاویر سلولوئیدی اصلی، حذف شود یا شکلی غیر واقعی / نیمه مرئی یا حضوری نامرئی یابد)، و لحظات دیدنی شخصیتپردازی و روایت داستان او، مدل امروزی و، البته، باور کردنیتر همان فکرهای بکر (که به قول ورهوون از جمهوری افلاطون تا آبوت و کاستلو با مرد نامرئی ملاقات میکنند چارلز لامانت، ۱۹۵۱، را به یاد میآورند): مردی که دیده نمیشود، وقتی که مرئی است، حتی به چشم آدمهائی که به او نزدیکاند (̎لیندا̎ جائی با اشاره به رابطهٔ قدیمشان میگوید: ̎تو هیچوقت نبودی!̎)، پس از دیدهها پنهان میشود؛ جمع مرئی دور و بر تازه حالا از حضور نداشتنش نگران میشود و میکوشد با شمایلی پلاستیکی، دیدنی و مهارش کند: قالبی قلابی که نابغهٔ دیوانه سرانجام دورش میآندازد تا با آزادی و قدرتی که از این حضور نداشتن و دیده نشدن به دست میآورد، سرگرم شود، یا تنهائیاش را پرکند، و سرآخر، به قصد انتقام از محبوبهٔ بیوفا و همکاران کودنش، بازی مرگبارش را به راه بیندازد. صحنهٔ پایانی فیلم، که مرد نامرئی سوخته و برق گرفته، با ماهیچهها و رگ و پیعریان، چشمهای از کاسه درآمده (از وقت نامرئی شدنش دیگر بسته نمیشدند)، و فریاد فرو روندهاش در اعماق آتشی ظاهراً خود افروخته دفن میشود، پایان تلخ همهٔ هیولاهای دوست داشتنی تاریخ سینما را تکرار میکند.
کشور تولیدکننده : آمریکا و آلمان
محصول : آلن مارشال و داگلاس ویک
کارگردان : پل ورهوون
فیلمنامهنویس : اندرو و. مارلو، برمبنای داستانی نوشتهٔ گاری اسکات تامپسن و خودش
فیلمبردار : یوست واکانو
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گلداسمیت
هنرپیشگان : الیزابت شو، کوین بیکن، جاش برولین، کیم دیکنز، گرگ گرونبرگ، جوئی اسلوتتیک و مری رندل.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۲ دقیقه.
̎سباستیان کین̎ (بیکن)، دانشمند نابغه اما تکرو، رهبر گروه دانشمندانی است که به سفارش سری دولت، در آزمایشگاهی حفاظت شده در پنتاگون دربارهٔ نامرئی شدن تحقیق میکنند و موفق به نامرئی کردن چند حیوان، از جمله یک گوریل، شدهاند. پس از یازده ماه تلاش برای باز مرئی کردن نمونهها، ̎سباستیان̎ فرمول دستنیافتنی را کشف میکند و گروه، که محبوبهٔ سابق ̎سباستیان̎، ̎لیندا̎ (شو) هم جزو آنان است، با تزریق سرم جادوئی، گوریل نامرئی را مرئی میکنند. شبی که به افتخار این موفقیت جشن گرفتهاند، ̎سباستیان̎ از ̎لیندا̎ میخواهد نزد او باز گردد اما ̎لیندا̎ موافقت نمیکند. با اعلام خبر پیش رفت کار به رؤسای پنتاگون، ̎سباستیان̎ درخواست فرصت بیشتری میکند تا فرمولش را کامل کند اما بعد وسوسه میشود دستورات را ندیده بگیرد و فرمول نامرئی شدن را روی خودش امتحان کند. گروه که گوش به فرمان او است، دست به کار میشود و با تزریق سرم به ̎سباستیان̎ او را نامرئی میکنند. طی سه روزی که قرار است ̎سباستیان̎ نامرئی بماند، او با استفاده از قدرتهائی که در این حالت به دست آورده، دست به کارهائی میزند که در حالت مرئی نمیتوانست ، اما وقتی در روز موعود سرم بازگشت روی او اثر نمیکند، جو آزمایشگاه به هم میریزد و ̎سباستیان̎ نامرئی هم کمکم از احساس حضور نداشتن و اسیر آزمایشگاه بودن عصبی میشود. گروه برای ̎سباستیان̎ ماسکی پلاستیکی تهیه میکنند و وقتی میفهمند مسئولان بالای پروژه از قضیهٔ نامرئی شدن ̎سباستیان̎ بیخبرند، از ̎لیندا̎ و محبوب جدیدش، ̎مت̎ (برولین) میخواهند که ماجرا را به اطلاع پنتاگون برسانند اما ̎لیندا̎ و ̎مت̎ کوتاهی میکنند و با فرار شبانهٔ ̎سباستیان̎ از آزمایشگاه، خطر مرد نامرئی جدی میشود...
● نسخهٔ آخر قرنی ورهوون از اثر صد سالهٔ جرج ولز، از طراحی صحنهٔ غولآسا و فکر شده (کار آلن کامرون)، فیلمبرداری طراحی شده برای تطبیق با جلوههای کامپیوتری بعداً اضافه شده به تصاویر اولیه، تدوین نفسگیر (کار اسکات آندرسن و همکارانش در سونی پیکچرز ایمیج ورک، بهخصوص در صحنههای پرهیجان و تماشائی مرئی و نامرئی شدن) بهره میگیرد تا ایدهها و لحظههای کهنهٔ افسانهٔ خیالی قرن نوزدهم یا ژانر افسانه ـ علمی قرن بیستم را نو کند. ترفندهائی که برای نشان دادن (یا ندادن) مرد نامرئی بهکار رفته، شکل پیشرفته و کاملتر شدهٔ همان حقههای قدیمی است (بیکن مرئی، هنگام فیلمبرداری همهٔ صحنهەایش، میان جمع بازیگران دیگر حضور داشت تا بعداً با تغییرات دیجیتالی تزریقی به تصاویر سلولوئیدی اصلی، حذف شود یا شکلی غیر واقعی / نیمه مرئی یا حضوری نامرئی یابد)، و لحظات دیدنی شخصیتپردازی و روایت داستان او، مدل امروزی و، البته، باور کردنیتر همان فکرهای بکر (که به قول ورهوون از جمهوری افلاطون تا آبوت و کاستلو با مرد نامرئی ملاقات میکنند چارلز لامانت، ۱۹۵۱، را به یاد میآورند): مردی که دیده نمیشود، وقتی که مرئی است، حتی به چشم آدمهائی که به او نزدیکاند (̎لیندا̎ جائی با اشاره به رابطهٔ قدیمشان میگوید: ̎تو هیچوقت نبودی!̎)، پس از دیدهها پنهان میشود؛ جمع مرئی دور و بر تازه حالا از حضور نداشتنش نگران میشود و میکوشد با شمایلی پلاستیکی، دیدنی و مهارش کند: قالبی قلابی که نابغهٔ دیوانه سرانجام دورش میآندازد تا با آزادی و قدرتی که از این حضور نداشتن و دیده نشدن به دست میآورد، سرگرم شود، یا تنهائیاش را پرکند، و سرآخر، به قصد انتقام از محبوبهٔ بیوفا و همکاران کودنش، بازی مرگبارش را به راه بیندازد. صحنهٔ پایانی فیلم، که مرد نامرئی سوخته و برق گرفته، با ماهیچهها و رگ و پیعریان، چشمهای از کاسه درآمده (از وقت نامرئی شدنش دیگر بسته نمیشدند)، و فریاد فرو روندهاش در اعماق آتشی ظاهراً خود افروخته دفن میشود، پایان تلخ همهٔ هیولاهای دوست داشتنی تاریخ سینما را تکرار میکند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست