چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
فلسفه تاریخ و موضوع پژوهشی تاریخی
«فلسفه تاریخ»۱ عبارتی مبهم است. این ابهام ناشی از دو معنای متفاوتی است كه معمولاً از واژهی «تاریخ» اراده میشود و به تبع این دو معنا، واژهی «فلسفه» در این عبارت، دو معنای مختلف، پیدا میكند و اصطلاح «فلسفهی تاریخ»نیز، برای اشاره به دو معرفت مختلف، به كار میرود. دو معنای واژهی «تاریخ» عبارتنداز:
۱ـ جریان ریدادهای گذشته، یعنی لایهی خاصی از واقعیت كه مورخان مطالعه آن را حرفه تخصصی خویش، قرار دادهاند؛
۲ـ مطالعه مورخ، یعنی نوع خاصی از پژوهش در موضوعی خاص ۲فلسفه تاریخ در این دو معنای متفاوت واژه، غالباً به ترتیب نظری (Speculative) و انتقادی (Critical) نامیده شده است. ۳ هدف فیلسوف نظری و تاریخ، این است كه در رویدادهای گذشته، الگو یا معنایی كلی، كشف كند كه در ورای حوزه متعارف مورخ قرار دارد. ۴ هدف فیلسوف انتقادی، این است كه ماهیت پژوهش تاریخی را آشكار كند، یعنی با مشخص كردن جایگاه آن درنقشه معرفت و پیش فرضهای اساسی، مفاهیم نظام دهنده و روش تحقیق آن را روشن كرده و مورد بررسی قرار دهد.۵
در واقع، سؤال اساسی كه فلسفه انتقادی تاریخ، در پاسخ به آن پدید آمد، این است كه آیا به همان معنایی كه فیزیك، زیستشناسی و روانشناسی یا حتی علوم كاربردی مانند مهندسی، عموماً علمی خوانده میشود؟ آیا پژوهش تاریخ، علمی است یا نه؟ اگر تاریخ، بدین معنا علمی است یا در هر حال، باید علمی باشد، نیازی به نقد فلسفه خاصی از پژوهش تاریخی نخواهد بود. گروهی از فیلسوفان، بدون اینكه كاملاً انكار كنند كه پژوهش تاریخی، ممكن است ویژگیهای مفهومی و روششناختی خاصی داشته باشد، استدلال میكنند كه هیچ یك از این ویژگیها به اندازه كافی، اساسی نیست تا نقد جداگانه ادعاهای معرفتی مورخان را توجیه كند. كسانی كه این دیدگاه را دارند، پوزیتویست خوانده شدهاند و مخالفان آنها را نیز ایدهآلیست نامیدهاند. ۶
اما اگر هدف فلسفه انتقادی تاریخ، روشن ساختن ماهیت پژوهش تاریخی است، نخستین سؤالی كه باید به آن پاسخ داد، این است كه: پژوهش تاریخی، درباره چیست؟ و به تعبیری، موضوع علم تاریخ، چیست؟ در واقع، تفاوت یك علم از علم دیگر، آگاهی در موضوعی است كه آن علم، مورد پژوهش قرار میدهد. پژوهش تاریخی، درباره گذشته است، به عبارتی موضوع علم تاریخ، رویدادهای گذشته است. اما این پاسخ، بسیار كلی است. به بیان مشخصتر، پژوهش تاریخ، درباره گذشته انسان است. این تحدید دامنهای است كه برخی از فیلسوفان مانند «كالینگوود»۱ (Collingwood) كم و بیش، اصل قرار دادهاند، زیرا مفاهیم و روشهایی كه مورخان، معمولاً به كار میبرند، همواره بر رویدادهای طبیعی، قابل اطلاق نیست. اما باز، بنابر ادعای كالینگوود، آنچه كه مورخان، درباره انسانهای مورد مطالعهشان دقیقاً با آن سر و كار دارند، حالات آنها نیست، بلكه افعال آنها میباشد. ۸ بنابراین، میتوان گفت موضوع علم تاریخ، افعال انسانهاست كه در گذشته واقع شده است(Kes gestae: actions of human beings that have beeb done in the Past) محدودیت دامنه بیشتری كه باز، گاهی بر آن تأكید میشود، این است كه هر چند تاریخ، با افعال انسانها سر و كار دارد، فی نفسه به آنها اهتمام ندارد. همانطور كه «موریس مندلبوم» (Mondelboum Maurice,) اشاره كرده است عمل، دقیقاً موضوع پژوهش تاریخی قرار نمیگیرد، مگر اینكه معنا و اهمیت اجتماعی ( Societal Significahce) داشته باشد.۹
اگر تاریخ، به آن دسته از افعال گذشته انسان اهتمام دارد كه معنا و اهمیت اجتماعی دارند، ماهیت این اهتمام چیست؟ یك پاسخ روشن این است: پی بردن به اینكه، آن افعال چه بودهاند؛ به عبارتی، احراز واقعیات. اما در همین جاست كه اولین سؤالات فلسفه انتقادی تاریخی، سر بر میآورند، زیرا مطمئناً وظیفهی مورخ، تنها این نیست كه واقعیت را احراز كند، بلكه باید آنها را قابل فهم نیز بگرداند؛ و این، گاهی اوقات ایجاب میكند كه آن واقعیات، تبیین شوند و گفته شد كه این، غالباً به معنای ذكر علل وقوع آنهاست. اما در این كه مورخان، مدعیاند به فهم، دست یافتهاند، تبیینهایشان چه شكلی به خود میگیرد و تلقی آنها از تبیین رضایت بخش چیست؟ طبیعتاً میتوان پذیرفت كه ماهیت موضوعی كه مورخان برای پژوهش برگزیدهاند، تا اندازه قابل ملاحظهای این را مشخص میكند.
پینوشتها:
۱. نام فلسفه تاریخ (Philosophy of history)، در قرن هیجدهم میلادی،توسط ولتر (Voltaire) وضع شد. منظور وی از این اصطلاح، چیزی بیش از تاریخ انتقادی و علمی نبود؛ یعنی نوعی از تفكر تاریخی كه در آن، مورخ به جای تكرار داستانهایی كه در كتب كهن مییابد، خود به بازسازی آنچه واقع شده میپردازد. این نام توسط هگل و نویسندگانی دیگر، در پایان قرن هیجدهم به كار رفت، ولی آنها معنای كاملاً متفاوتی از این اصطلاح اراده كردند و آن را به معنای تاریخ كلی یا جهانی به كار بردند. سومین كاربرد این اصطلاح را در نوشتههای برخی از پوزیتویستهای قرن نوزدهم مییابیم. از نظر آنها وظیفه فلسفه تاریخ، كشف قوانین عامی بود كه بر روند رویدادهایی كه مورخ به شرح و نقل آنها میپردازد، حاكم است. وظایفی كه ولتر و هگل بر عهده فلسفه تاریخ مینهادند، به وسیله تاریخ نیز قابل انجام بود ولی پوزیتویستها تلاش كردند تا از این طریق، تاریخ را نه فلسفه بلكه علمی تجربی قلمداد كنند. در هر یك از ین موارد كاربرد فلسفه تاریخ مفهوم خاصی از فلسفه مد نظر بود.
(Colling wood. R.G؛ The Idea of History, Oxford University Press, ۱۹۴۹,p.۱)
۲. Dray, W. H. Philosophy of History , ۲nded ,Prentice- Hall, Inc., ۱۹۹۳, P.۱.
۳. اصطلاحات مادی و صوری و یا محتوایی و تحلیلی نیز برای تمایز نهادن میان این دو نوع فلسفهی تاریخ، به كار میرود. تأكید بر اصطلاح انتقادی تا اندازهای اذعان بر اهمیت نقشی است كه كتاب درآمدی به فلسفه تاریخ اثر (Walsh, ۱۹۶۰)، در شرح و بسط این موضوع، داشته است. این كتاب در سال ۱۹۵۷ منتشر شد، در واقع، برنامه كار بیشتر آنچه را كه از آن پس صورت گرفت، تعیین كرد و در عین حال، تقابل بین فلسفه نظری و انتقادی را در بحث فیلسوفان انگلیسی زبان از تاریخ وارد ساخت. اما هیچ یك از این اصطلاحات بی عیب و نقص نیستند.
والش، دبلیو، اچ، مقدمهای بر فلسفه تاریخ، ترجمه ضیاءالدین علایی طباطبایی، تهران، انتشارات امیركبیر.
۴. فلسفه نظری تاریخ، در اواخر قرن هجدهم و نوزدهم میلادی، با بصیرتهایی كه درباره تاریخ جهان به وسیله نویسندگانی چون «ویكو» (Vico)، «كانت» (Kant)، «هگل» (Hegel)، كنت (Kont) و ماركس (Marx) حاصل شد، به بالاترین شكوفاییاش رسید. در عصر حاضر، اقبال به این نوع فلسفه تاریخ، تا اندازهای در بین فیلسوفان، كاهش یافته است.
۵. نوشتههای تاریخی، به یونانیان و شاید هم پیش از آن، بر میگردد. اما به عنوان شكلی از پژوهش با ادعای داشتن روششناسی نظاممند، تنها به طور پراكنده و ناقص، پیش از اواخر قرن هجدهم، وجود داشته است و شكوفایی آن در قرن نوزدهم است. بنابراین عجیب نیست كه بررسی دقیق فلسفیِ تاریخ، به عنوان شكلی از پژوهش كه احتمالاً نوع متمایزی از معرفت را فراهم میآورد، با تأخیر، تنها در این قرن، ابتدا در آلمان، در آثار «ویلهم ویندلباند» (Windelband) «هاینریش ریكرت» (Ricketr) و «ویلهلم دیلتای» ( Dilthey) و سپس در ایتالیا در آثار «بندتوكروچه» ( Croce)و «جووانی جنتیله»(Gentile) پدید آمد و در واقع، در نوشتهیهای گسترده و بسیار مهم «كالینگوود» در دهههای۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ به اوج خود رسید. البته باید سهم كمتر اما با این حال، مهم «مایكل اوكشات» (Oakeshott) و «موریس مندلبوم» (Mendelbam) را متذكر شد. ولی حتی نوشتههای كالینگوود نیز هنگامی مورد مطالعه گسترده قرار گرفت كه فلسفه انتقادی تاریخ، شروعی تازه یافت و در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، به طرز چشمگیری پیشرفت كرد.
۶. Philosophy of History, p.۲-۳.
۷. رابین جرج كالینگوود فیلسوف و مورخ انگلیسی، در سال ۱۸۸۹ میلادی در كانیستن واقع در لانكشایر به دنیا آمد. در سال ۱۹۱۲ از آكسفورد فارغالتحصیل شد. در آكسفورد باقی ماند. در ابتدا به ایدهآلیسم، گرایش پیدا كرد و به مطالعه آثار هگل، ایدهآلیستهای انگلیسی و هگلیهای ایتالیایی معاصر خود پرداخت. ولی به تدریج از ایدهآلیسم فاصله گرفت. از مهمترین آثار وی آیینه ذهن (Speculum Mentis) است كه نخستین كوشش وی برای ساختن یك نظام فلسفی است وی در سال ۱۹۳۰ با انتشار نامهای به نام فلسفه تاریخ دیدگاههای جدید خود را ارائه داد و نقایص فلسفه تاریخ خود را در آیینه ذهن اصلاح كرد. این رساله بخش مهمی از كتاب اندیشه تاریخ (The I dea of History) او را تشكیل داد. البته این كتاب بعد از مرگ وی منتشر شد. از آثار دیگر وی میتوان به مابعدالطبیعه و اندیشه طبیعت اشاره كرد. جهت اطلاع بیشتر ن ك:
(Audi, Robert (ed), The Cambrige Dictionary of Philosophy, Cambridge University press. ۱۹۹۵.p.۱۳۵-۱۳۷)
۸. The Idea of history, p.۹
۹. Mandelbaum, Maurice, The Problem of Historical Knowledge, Johns Hopkins university Press. ۱۹۳۸- p. ۹-۱۴.
۱. نام فلسفه تاریخ (Philosophy of history)، در قرن هیجدهم میلادی،توسط ولتر (Voltaire) وضع شد. منظور وی از این اصطلاح، چیزی بیش از تاریخ انتقادی و علمی نبود؛ یعنی نوعی از تفكر تاریخی كه در آن، مورخ به جای تكرار داستانهایی كه در كتب كهن مییابد، خود به بازسازی آنچه واقع شده میپردازد. این نام توسط هگل و نویسندگانی دیگر، در پایان قرن هیجدهم به كار رفت، ولی آنها معنای كاملاً متفاوتی از این اصطلاح اراده كردند و آن را به معنای تاریخ كلی یا جهانی به كار بردند. سومین كاربرد این اصطلاح را در نوشتههای برخی از پوزیتویستهای قرن نوزدهم مییابیم. از نظر آنها وظیفه فلسفه تاریخ، كشف قوانین عامی بود كه بر روند رویدادهایی كه مورخ به شرح و نقل آنها میپردازد، حاكم است. وظایفی كه ولتر و هگل بر عهده فلسفه تاریخ مینهادند، به وسیله تاریخ نیز قابل انجام بود ولی پوزیتویستها تلاش كردند تا از این طریق، تاریخ را نه فلسفه بلكه علمی تجربی قلمداد كنند. در هر یك از ین موارد كاربرد فلسفه تاریخ مفهوم خاصی از فلسفه مد نظر بود.
(Colling wood. R.G؛ The Idea of History, Oxford University Press, ۱۹۴۹,p.۱)
۲. Dray, W. H. Philosophy of History , ۲nded ,Prentice- Hall, Inc., ۱۹۹۳, P.۱.
۳. اصطلاحات مادی و صوری و یا محتوایی و تحلیلی نیز برای تمایز نهادن میان این دو نوع فلسفهی تاریخ، به كار میرود. تأكید بر اصطلاح انتقادی تا اندازهای اذعان بر اهمیت نقشی است كه كتاب درآمدی به فلسفه تاریخ اثر (Walsh, ۱۹۶۰)، در شرح و بسط این موضوع، داشته است. این كتاب در سال ۱۹۵۷ منتشر شد، در واقع، برنامه كار بیشتر آنچه را كه از آن پس صورت گرفت، تعیین كرد و در عین حال، تقابل بین فلسفه نظری و انتقادی را در بحث فیلسوفان انگلیسی زبان از تاریخ وارد ساخت. اما هیچ یك از این اصطلاحات بی عیب و نقص نیستند.
والش، دبلیو، اچ، مقدمهای بر فلسفه تاریخ، ترجمه ضیاءالدین علایی طباطبایی، تهران، انتشارات امیركبیر.
۴. فلسفه نظری تاریخ، در اواخر قرن هجدهم و نوزدهم میلادی، با بصیرتهایی كه درباره تاریخ جهان به وسیله نویسندگانی چون «ویكو» (Vico)، «كانت» (Kant)، «هگل» (Hegel)، كنت (Kont) و ماركس (Marx) حاصل شد، به بالاترین شكوفاییاش رسید. در عصر حاضر، اقبال به این نوع فلسفه تاریخ، تا اندازهای در بین فیلسوفان، كاهش یافته است.
۵. نوشتههای تاریخی، به یونانیان و شاید هم پیش از آن، بر میگردد. اما به عنوان شكلی از پژوهش با ادعای داشتن روششناسی نظاممند، تنها به طور پراكنده و ناقص، پیش از اواخر قرن هجدهم، وجود داشته است و شكوفایی آن در قرن نوزدهم است. بنابراین عجیب نیست كه بررسی دقیق فلسفیِ تاریخ، به عنوان شكلی از پژوهش كه احتمالاً نوع متمایزی از معرفت را فراهم میآورد، با تأخیر، تنها در این قرن، ابتدا در آلمان، در آثار «ویلهم ویندلباند» (Windelband) «هاینریش ریكرت» (Ricketr) و «ویلهلم دیلتای» ( Dilthey) و سپس در ایتالیا در آثار «بندتوكروچه» ( Croce)و «جووانی جنتیله»(Gentile) پدید آمد و در واقع، در نوشتهیهای گسترده و بسیار مهم «كالینگوود» در دهههای۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ به اوج خود رسید. البته باید سهم كمتر اما با این حال، مهم «مایكل اوكشات» (Oakeshott) و «موریس مندلبوم» (Mendelbam) را متذكر شد. ولی حتی نوشتههای كالینگوود نیز هنگامی مورد مطالعه گسترده قرار گرفت كه فلسفه انتقادی تاریخ، شروعی تازه یافت و در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، به طرز چشمگیری پیشرفت كرد.
۶. Philosophy of History, p.۲-۳.
۷. رابین جرج كالینگوود فیلسوف و مورخ انگلیسی، در سال ۱۸۸۹ میلادی در كانیستن واقع در لانكشایر به دنیا آمد. در سال ۱۹۱۲ از آكسفورد فارغالتحصیل شد. در آكسفورد باقی ماند. در ابتدا به ایدهآلیسم، گرایش پیدا كرد و به مطالعه آثار هگل، ایدهآلیستهای انگلیسی و هگلیهای ایتالیایی معاصر خود پرداخت. ولی به تدریج از ایدهآلیسم فاصله گرفت. از مهمترین آثار وی آیینه ذهن (Speculum Mentis) است كه نخستین كوشش وی برای ساختن یك نظام فلسفی است وی در سال ۱۹۳۰ با انتشار نامهای به نام فلسفه تاریخ دیدگاههای جدید خود را ارائه داد و نقایص فلسفه تاریخ خود را در آیینه ذهن اصلاح كرد. این رساله بخش مهمی از كتاب اندیشه تاریخ (The I dea of History) او را تشكیل داد. البته این كتاب بعد از مرگ وی منتشر شد. از آثار دیگر وی میتوان به مابعدالطبیعه و اندیشه طبیعت اشاره كرد. جهت اطلاع بیشتر ن ك:
(Audi, Robert (ed), The Cambrige Dictionary of Philosophy, Cambridge University press. ۱۹۹۵.p.۱۳۵-۱۳۷)
۸. The Idea of history, p.۹
۹. Mandelbaum, Maurice, The Problem of Historical Knowledge, Johns Hopkins university Press. ۱۹۳۸- p. ۹-۱۴.
منبع : دوران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست