سه شنبه, ۲۰ شهریور, ۱۴۰۳ / 10 September, 2024
مجله ویستا
سه برادر - Tre Fratelli
سال تولید : ۱۹۸۰
کشور تولیدکننده : ایتالیا و فرانسه
محصول : جورجو نوچلا و آنتونیو ماکری
کارگردان : فرانچسکو رُزی، برمبنای داستان کوتاه پسر سوم نوشته ا. پلاتونوف.
فیلمنامهنویس : فرانچسکو رُزی، برمبنای داستان کوتاه پسر سوم نوشته ا. پلاتونوف.
فیلمبردار : پاسکوالینو د سانتیس.
آهنگساز(موسیقی متن) : پییرو پیچونی.
هنرپیشگان : فیلیپ نوآره، شارل وانل، میکله پلاچیدو، مارتا تسوفولی، آندرهآ فرئول، مادالنا کریپا و ویتوریومتزوجورنو.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۱ دقیقه.
«دوناتو جورانا»ی سالخورده (وانل) با تلگراف سه پسرش - «رافائله» (نوآره)، «نیکولا» (پلاچیدو) و «روکو» (متزوجورنو) - را از مرگ مادرشان باخبر میکند. آنان برای شرکت در مراسم تشیع جنازه نزد او میآیند. در حالی که هر یک با مشکلات خصوصی خود دست به گریبان هستند. «رافائله» دادرسی است که دغدغههای شغلی و خانوادگی رهایش نمیکند، «نیکولا» ناراحت بابت از دست دادن شغلش و مشکلات زناشوئی احساس بیگانگی میکند؛ «روکو»ی منزوی و درونگرا نیز آرمانهای تحقق نیافتهاش را مرور میکند. تنها «مارتا» (تسوفولی)، دختر کوچک «نیکولا» با پدربزرگ احساس نزدیکی میکنند...
* چیزی که سه برادر را از بیانیههای سیاسی قبلی رُزی درباره ایتالیا جدا میکند، یکی تعزلگرائی روستائی «ملایمی» است که با واقعگرائی سیاسی آشنای او هم سنخ نیست و دیگری تأکیدی غیرمعمول بر عنصر رویا و خاطره برای افشای ذهنیت شخصیتهاست. فیلمبرداری دِ سانتیس خارجیهای عریان و بیزرق و برق را در تضاد با داخلیهای گرمتر ولی پراکنده قرار میدهد. قوت اصلی فیلم نه آنجائی که سیمائی از اجتماع بحرانزده جنوب ایتالیا عرضه میکند، بلکه در نمایش الگوهای کرر و چرخه نسلهاست، در تصویر آدمهائی که بهرغم طبقه اجتماعی و تلقی ایدئولوژیک متفاوت، خاستگاه مشترکی دارند: دهکده کوچکی که برادران به آن بازمیگردند و پدر و مادری که در گذر زمان، عشقشان پایدار مانده است. نمای پایانی از پیرمرد که حلقه همسرش را کنار حلقه خودش به دست میکند، خلاصه شاعرانهای از این پیوندهای فطری و بیزمان و مکان است.
سه برادر
سه برادر هم داستان سادهای دارد و هم از پرداخت و ساختمان سینمائی سادهای برخوردار است. با تمام اینها، در پشت خود، رمز و راز پنهان فراوان دارد. فرانچسکو روزی [رُزی] را طی 25 سال اخیر با فیلمهای سیاسی - پلیسی با مایههای تند اجتماعی میشناسیم. فیلمهای روزی بهخصوص دستها روی شهر، در شمار جنجالیترین کارهای سینمای ایتالیا است، ولی او در سه برادر برخلاف فیلمهای دوره جوانی یکباره وزن و آهنگ ملایم و لطیفی را بر میگزیند که حس و حال شاعرانه او را منتقل میکند. این ریتم و حال و هوا، پیش از آنکه حاصل پا به سن گذاشتن استاد باشد، گریز هنرمند غرب را از تعلقات مناسبات سرمایهسالاری این جامعه نشان میدهد. مناسباتی که بیارزشی را در قالب مفاهیم در هنر رسوب میدهد و هنرمند خاص خود را ترتیب میکند. و فیلم روزی حرکتی مخالف با آن جریان است. در شرایطی که نوعی از سینمای غرب با حرفهای قلنبه و انتزاعی، ذهن تماشاگر را از شعر و شعارهای خود پرمیکند، روزی همان حرفها را با اندیشمندی و دور از ادا و اصول روز بیان میکند. حالا از این نظر او میرود که به سینمای صاف و زلال استادانی چون برسون نزدیک شود.
ساختمان سه برادر قالبی نسبتاً کلاسیک دارد یعنی در ابتدای فیلم اتفاقی میافتد، و بعد ماجراهائی در پی این اتفاق روی میدهد: مادر میمیرد، و متعاقب آن با تلگرام پدر، سه پسر که هر کدام در گوشهای از ایتالیا دل مشغول کارهای خصوصی خویش هستند، پس از سالها به زادگاهشان برمیگردند، تا در مراسم دفن مادر شرکت کنند. در این فضای پر از اندوه است که «رافائل»، «نیکولا» و «روکو» میتوانند بیاد بیاورند که سه برادر هستند، و زادبومی داشتهاند و مادری. مادر، استعارهای است که روزی جهت بازگرداندن آدمهایش به اصل خود برگزیده. با بازگشت سه برادر به زادگاهشان، هیچ تقلائی از جانب آنها برای بازشناخت مادرشان و تجدید خاطره او صورت نمیگیرد، همچنانکه رابطه عاطفی چندانی با پدرشان نیز برقرار نمیکنند. بنابراین فکر یک فیلم ملودرام با طرح شعار بازگشت به آغوش خانواده از جانب روزی منتفی است، چرا که او نتایج عمیقتری از این موضوع در نظر دارد...
بهجز پدر که همواره در خاطراتش، روزهای شیرین گذشته با همسرش را مرور میکند، و «مارتا» نوه کوچکش، هنوز هم کسی به فکر مرگ مادر نیست. «رافائل» برادر بزرگتر که یک قاضی با تجربه است دائم در خطر زندگی میکند، زیرا به اقتضای شغل، مسئولیت پروندههای جنائی مافیائی را به عهده دارد، و پیگیرانه در تعقیب قاتلان است. و این مسیری است که به راحتی میتواند هدف تیر جنایتکاران قرارش دهد. او با ورزیدگی تمام، مثل بازی شطرنج همه حرکتها را پیشبینی میکند، و در عین حال در کمال احتیاط میخواهد لطمهای از این بابت به خانوادهاش وارد نشود، و همواره با جسارت آمیخته با ترس از ترور دست به گریبان است. برادر دیگر، «نیکولا» با بیست سال فاصله سنی با او، جوانی است برونگرا و برخلاف «رافائل» معتقد به برهم زدن نظام برای دستیابی به حقوق خود. به همین دلیل کار و همسرش، (هردو) را از دست داده است. او از سوئی در حال کشمکش و متارکه با همسرش است، از سوئی دیگر بهعنوان یک معترض به شرایط دشوار کار، از کارخانه اخراج شده است. در واقع بهطور غیرمستقیم یکی از سوژههائی است که «رافائل» در صحنه کار بهعنوان آنارشیست با آنها درگیر است. او متهم است که همه چیز را میخواهد با خشونت و در هم ریختن حل کند؛ واز نظر «رافائل» جوانی بدون حس مسئولیت است که فقط از روی احساس حرف میزند. «رافائل» که بهطور روزمره با ماده قانون سر و کار دارد، با توجیهاتی در پی یافتن دلیلی قانونی برای اخراج «نیکولا» است، و کاربرد زور برای رسیدن به مطلب را رد میکند. رگههای کلهشقی روستائی در هر دوی آنها بهنحوی بارز است. منتها در «رافائل» به صورت اصرار بر اجرای قانون، و در «نیکولا» در جهت مقابله با آن. در یک مناظره، «رافائل» از جانب دوستان دوران کودکیاش، مورد سؤال واقع میشود: آیا در شرایطی که مجرم اصلی نظام و مناسبات آن است، قاتل و جنایتکار را باید به مجازات رساند؟
برای «رافائل» که خود در تعقیب ردپای جنایتکاران است، پاسخ مشخص است. و در عین حال اعتراف میکند که بین نظام قضائی و مردم پیوندی نیست. او نماینده دولتمردی است که میکوشد روحش را به نظام نفروشد، و از خود اختیار عمل داشته باشد. از دید او، حرص و آز مردم برای بدست آوردن پول و رفاه بیشتر عامل سست شدن پایه زندگی اجتماعی است. و این، با اعمال خشونت برای رسیدن به مقصود از جانب مخالفین قابل حل نیست. در ته وجود او هنوز غم غربتی نهفته که با پرسهزدن در خیال کوچه باغهای دوران کودکی در جستجوی آن است: پیرزنی که به سختی او را بهخاطر میآورد، درخت انجیر خانهاش که یادآور خاطرات کوچکی اوست. جمع کردن حلزونها از دور درخت و...
و اما برادر سوم «روکو» که آدمی درونگرا و تودار است، بهعنوان یک معلم دلنگراان مرگ و میر کودکان گرسنه در آن سوی دنیاست. در صحنهای فانتزی و ذهنی (که بخشی از آن در نسخه فارسی وجود دارد)، در یک ضیافت از رقص و آواز اعتراضآمیز، تمام پولها و اسلحههای شهر جارو میشود، و «روکو» با زدن کبریت، همه آنها را به دست آتش میسپارد. او در اتوپیای دنیائی بهتر، و نگران نابودی جهان است. برخلاف «نیکولا»، طبیعی خیالپرداز و دوراز جنجال دارد (صحنه معرفی او در فضای تنها و آرام روستاست) و تنها برادری است که یک لحظه پدر را در آغوش میکشد، و پشت ارگ مورد پسند مادر مینشیند.
در مورد شخصیت پدر کمتر صحبت کردیم. با رفتن مادر، ما اغلب او را با سگ سیاه و ساکتش میبینیم. تا آمدن «مارتا» که جای کوچکی در دنیای تنهای او باز میکند. و در آخر نیز که همه میروند، او دلخوش حلقه انگشتری همسرش است که در کنار حلقه خودش به انگشت میکند. پلانهای طولانی که به نوعی تبحر روزی را به رخ میکشد، عموماً مصروف این شخصیت و دنیای سرد و ساکتش میشود. ضیافتهای ذهنیای که با همسرش در چهره جوانی دارد، آرامشی است که او را دلگرم میکند. گریههای شبانه بیصدای او که فقط «مارتا»ی کوچک از آن باخبر است، بسیار تکان دهندهتر از هقهق سه برادر است که هر یک در گوشهای خلوت از خانه با خود دارند. این فقط «مارتتا» است که به فکر اوست و از پدرش میپرسد: با رفتن مادر بزرگ، حالا پدربزرگ چطور تنهائی زندگی میکند؟ و بعد به نحوی میکوشد تا پدر بزرگ را از تنهائی بیرون آورد. آندو که هردو بدور از مشغولیهای اطرافیان هستند، زبان همدیگر را خوب میفهمند:
پدربزرگ: خروسها دوبار میخوانند. یکبار بعد از نیمه شب، بار دوم موقع سحر.
مارتا: ولی در تورینو که خروس نیست...
پدربزرگ: ولی ستاره که هست.
در داخل اصطبل، «مارتا» در تنهائی خود با چرخ و گاری و زنگولهها (که در فلاشبک مادربزرگ را سوار برآن دیدهایم و حالا در گوشهای افتاده و خاک میخورد) سرگرم میشود، و با کنجکاوی در آن مکان تودرتو، به کپهای گندم میرسد و خود را در آغوش آن میاندازد: مهربانیای مثل سینه مادر که او هم از ناحیه مادر و هم مادربزرگ از آن محروم است.
بعد از این لحظات آرامبخش، «مارتا» به مادربزرگ دست مییابد، و بهطور پنهانی از پشت الوارها جسد او را میبیند که آرامش یافته. گوشوارهای هم در گوش ندارد، چون آنها را برای «مارتا» گذاشته. دیالوگ او به پدربزرگ همه افسوس او را از این فقدان بازگو میکند:
همه زندهاند. فقط مادربزرگ مرده.
(محمد جعفری مهر - 1367)
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست