شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا
این کله پوکهای دوست داشتنی

یکی از این برنامهها مجموعه «چاق و لاغر» بود. داستان دو کارآگاه عروسکی که به خیال خودشان مدام دنبال خراب کردن حال و هوای انقلاب بودند. ولی همیشه خودشان ضایع میشدند و هیچ کاری نمیتوانستند از پیش ببرند. وقتی داشتیم سوژههای این ویژه نامهها را بالا و پایین میکردیم، این سوژه که بعد از این همه سال به این دو تا کارآگاه احمق و به قول خودشان «کله پوک» بپردازیم، راحت تر از همه سوژهها تایید شد. آن موقع بود که فهمیدم پیشنهاد پرت و پلایی ندادهام و این دو نفر فقط برای من خاطره انگیز و به یادماندنی نیستند.
از برنامه کودکهای دهه ۶۰ و ۷۰ تقریبا محال است بروید سراغ برنامه موفقی و ردی و نشانی از زوج بیرنگ و رسام تویش پیدا نکنید. «چاق و لاغر» هم یکی از همانهاست دیگر.
برای خود بیرنگ هم خیلی جالب است که بعد از این همه سال میخواهم راجع به این دو تا موجود حرف بزنم. اول خنده اش میگیرد و بعد سعی میکند با کنار زدن لایههای غبار از ذهنش با هم برویم به سراغ آن روزها: «اینها تجربههای گران قیمتی بود که ادامه پیدا نکرد.»
موقع پخش چاق و لاغر، ما بچه بودیم و برای همین از بیرنگ به عنوان یکی از سازندگان کار میخواهم تاریخچه مختصر و مفیدی از شکل گرفتن کار را برایم بگوید. از آن روزها تقریبا خیلی گذشته و طبیعتا بیرنگ خیلی یادش نمیآید که سال تولد چاق و لاغر چه سالی بوده. ولی خوب یادش هست که چاق و لاغر اولیه دو تا عروسک باتو میبودند که چشم دیدن بچهها را نداشتند. عروسک باتومی یعنی عروسکی که یک دست میرود تویش و دست دیگرش هم با سیم تکان میخورد.
سری اول به صورت زنده در یکی از سالنهای کانون پرورش فکری اجرا میشد و کارگردانش ایرج طهماسب بود. سر و کله عروسکها در نمایشهای کوتاهی لابهلای برنامههای مختلف پیدا میشد و به دستور «رئیس بزرگ» شان تلاش میکردند هرجوری شد آن جشن را که به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب برپا شده به هم بزنند.
اما مسعود رسام کم و بیش ماجرا را دقیقتر به یاد میآورد. مثلا تخمین میزند که این برنامه مال سال ۶۵ باشد و ایده اولیهاش هم مال ایرج طهماسب و کامبوزیا پرتوی بوده: «چاق و لاغر در سری اولشان آیتمی بودند از یک برنامه که در یکی از سالنهای مدرسه رازی اجرا میشد. من هم کارگردان تلویزیونیاش بودم.»
از اختلافشان سر محل اجرا که بگذریم، هیچ کدامشان درست خاطرشان نیست نویسنده سری اول کار کی بوده؛ خود طهماسب مینوشته با بیرنگ هم مثل اکثر کارهایی که تهیهکنندگی کرده، دستی هم در نوشتنش داشته.
سال بعد هم این دو عروسک که هنوز هم باتومیبودند، آیتمیاز یک برنامه ترکیبی بودند که همین دو تهیه کننده آن را برای بچهها تهیه میکردند. اما چیزی شاید خیلی برایتان جالب باشد که بدانید در این سری دوم، عروسک گردان عروسک چاق، حسن پورشیرازی بود و حسن زارعی هم این بار برای لاغره عروسک گردانی میکرد و حرف میزد. ضمن این که سعید نیکپور، ایرج طهماسب و کامبوزیا پرتوی هم به عنوان کارگردان آیتمهای مختلف با رسام و بیرنگ همکاری میکردند.
● چاق و لاغر عوض میشوند
بیرنگ میگوید: «خلاصه جرقه کار از همینجا خورد. وقتی استقبال شد، سال بعد هم که با کارگردانهای مختلف برای دهه فجر برنامههای ترکیبی میساختیم، دوباره چاق و لاغر را هم گذاشتیم بینشان و کم کم به یک برنامه مستقل تبدیل شد. این ماجرا یکی دو سالی ادامه پیدا کرد تا این که در سال ۶۷ یا ۶۸ چاق و لاغر از عروسک باتومی به عروسکهای پوشیدنی و ماسک تبدیل شدند.»
چیزی هم که از این دو تا عروسک بیقواره خرابکار بدشانس در ذهن ما مانده بیشتر همین قسمتهای زنده است تا آن عروسکها. بیرنگ ادامه میدهد: «اینجا بود که علی اصغر آزادان هم به عنوان تهیهکننده به من و رسام اضافه شد. کارگردان این سری امیر قهرایی بود و یادم نیست که متنها را من مینوشتم یا قهرایی. بازیگر نقش چاق هم اسدالله یکتا بود. اسم لاغره را یادم نمیآید؛ گمنام بود.»
نقش رئیس بزرگ را هم بازیگری به اسم «آهی» بازی میکرد که اسم کوچکش نه به یاد او مانده، نه رسام.
● اصلا داستان چاق و لاغر چی بود؟
با رسام بقیه نکتههای کار را هم مرور میکنیم. جلوتر که میرویم، میبینم خیلی چیزهاش از ذهنم پریده. اگر بخواهیم از اول اول ماجرا را شروع کنیم باید بگوییم که چاق و لاغر دو تا کارآگاه آبله و به قول خودشان «کله پوک» بودند که یک آقابالاسر داشتند به اسم رئیس بزرگ. این رئیس بزرگ مدام به آنها ماموریتهای خفن میداد که یک جورهایی برای بچههای انقلابی مشکل ایجاد کنند. مثلا بروند جایی را به هم بزنند و شر درست کنند. ولی از بس چلاق و دست و پا چلفتی بودند، همیشه به مشکل برمیخوردند و نمیتوانستند کاری از پیش ببرند. بعد رئیس بزرگ آنها را توبیخ و تنبیه و اخراج میکرد. لاغره با همه حماقتش رئیس دوم یا به قول خودشان «رئیس کوچیک» بود و چاقه ازش حساب میبرد. هروقت هم به مشکل برمیخورد، چاقه میشد کتک خور؛ آن وقت لاغره هم همه دق دلی اش از رئیس بزرگ را سر او خالی میکرد.
کمکم کار به جایی رسید که رئیس بزرگ رسما آنها را انداخت بیرون. برای همین در سری بعد، آنها مجبور شدند برای خودشان یک دفتر کارآگاهی خصوصی تاسیس کنند. پیشنهادهایی که بهشان میشد، خیلی دندانگیر نبود. ولی خب مجبور بودند قبول کنند که روزگارشان بگذرد. با این حال از پس همان پیش نهادها هم برنمیآمدند، اما همین شکستها آنها را پیش ما مثبت و محبوب میکرد.
● نوستالژی جذاب، نوستالژی دوست داشتنی
بخشی از جذابیت کار تکیه کلامهایی مثل همین «کله پوک» بود که بین چاق و لاغره رد و بدل میشد. بخش دیگرش هم به صدای چاق و لاغر بر میگشت و آن لحن خاصشان. از همین سری سوم و زنده شدن عروسکها است که پای دوبله هم میآید وسط. چون حالا دیگر عروسکها ماسک دارند و نمیشود که مثل عروسک باتومی خود عروسک گردان به جایشان حرف بزند. لحن صحبت عروسکها یادتان هست؟ یادآوریاش بعد این همه سال حتی خود مسعود رسام را هم آن قدر سر ذوق میآورد که صدای گرفته لاغر را با آن «های» آخرش را تقلید میکند و با هم بخندیم. ازش میپرسم دوبلورهای کار کی بودهاند که باز یادش نیست. بیرنگ هم همین طور. هردوشان میگویند باید از دوبلورها بپرسی. فقط آدرس میدهند که از قرار معلوم دوبلورهای چیچو و فرانکو بودهاند.
یکی از عوامل موفقیت کار این بود که برای شوخیهای مجموعه از شوخیهای کمدیهای موفق استفاده میشد و در بعضی جاها هم با ژانرهای جدی شوخی میکردند. یک موردش این بود که مثلا چاق و لاغر در سری آخرشان در دفتر کارآگاهی شان میز کاری داشتند که هم میز کار بود و هم اجاق گاز و آشپزخانه. مثلا چاقه برای ناهار ظهر مشغول پختن سیب زمینی جوشانده بود که یکهو سر و کله یک مشتری پیدا میشد. آن وقت لاغره با مشت میکوبید توی کلهاش و میگفت: «زود باش جمعش کن، مشتری اومد کله پوک،های»!
● نقش پررنگ جلوههای مثلا ویژه
یکی از چیزهای بامزه این مجموعه، ژیان عالیجنابان چاق و لاغر بود. ژیانی که البته با همه ژیانهای دیگر فرق داشت. غیر از گل منگلی بودنش، که از همه ژیانهای دیگر مستثنایش میکرد، یک ویژگی دیگر هم داشت. آن هم این که هوشمند بود و خیلی وقتها خود به خود حرکت میکرد. ولی نکته جالبش این بود که این ویژگی درست در جهت عکس چیزی که این دو تا کارآگاه دست و پا چلفتی میخواستند، عمل میکرد و به جای این که به دردشان بخورد برایشان دردسرساز میشد.
کلا در سینما و مخصوصا در کمدیهای سینمایی کمدیهای دو نفره ویژگیهای خیلی خاصی دارند و برای همین هم خیلی بهتر مورد توجه قرار میگیرند
و حالا رسام راز بزرگ کودکی ما را این جوری فاش میکند: «جایی را که پدالها بود سوراخ کرده بودیم. وقتهایی که قرار بود ماشین بدون راننده حرکت کند، یکی از بچهها آنجا کف ماشین میخوابید و با دست پدالها را فشار میداد. ولی در بقیه نماها بالاخره یکی مینشست پشت فرمان.»
میگویم «راز بزرگ کودکی» و رویش تاکید میکنم. چون ممکن است این موضوع الان برایمان ساده و پیش پا افتاده باشد، ولی زمان خودش واقعا مجبورمان میکرد کلی فسفر بسوزاندیم و حدس بزنیم این ژیان استثنایی چه طور بدون راننده راه میرود؟!
از جلوههای ویژه دیگر اگر بشود همچین اسمی رویش گذاشت کار دستگاه ارتباطی کارآگاهان با رئیس بزرگ بود. هر وقت لازم میشد این دستگاه مثل تونل زمان عمل میکرد و بعد از این که کلی چراغهاش روشن و خاموش شدند و یک عالم سر و صدا و دود و بخار ازش آمد بیرون، سر و کله رئیس بزرگ از تویش پیدا میشد.
رسام میگوید که غیر از لباسها و ماسکهای اصلی، دوتا عروسک تمام قد هم از آنها ساخته بودند برای وقتی که لو میرفتند و شکست میخوردند و طرف مقابل هم با یک اردنگی از جایی که بودند پرتشان میکرد بیرون یا از یک ساختمان بلند چند طبقه میانداختشان پایین. این جور صحنهها هم جزء صحنههای تکرارشونده کار بود که میدانستیم بالاخره اتفاق میافتد، ولی باز هم دوست داشتیم بدانیم این کارآگاهان زبل چطوری دستشان رو میشود و شکست میخورند.
● جذابیت کمدیهای دونفره
کلا در سینما و مخصوصا در کمدیهای سینمایی، کمدیهای دو نفره ویژگیهای خیلی خاصی دارند و برای همین هم خیلی بهتر مورد توجه قرار میگیرند. نمونههایش هم خیلی زیاد است. ولی یک ویژگی تکنیکی و کارگردانی این جور کارها از نگاه رسام این است که چون کار دو نفره گفتگو محور است، کارگردانی و تصویربرداریاش هم راحتتر است و تولید سادهتری دارد. بر عکس، تک نفرهها تصویریتر است و تولیدش هم سخت تر است. به قول رسام مثلا یک صفحه اکشن و تعقیب و گریز، ۴ روز کار است و ۴ صفحه دیالوگ را ممکن است بشود کم تر از یک روز و در عرض چند ساعت گرفت. این، برای برنامهسازانی مثل آنها که همیشه سعی میکنند با توجه به شرایط و امکانات، کم خرج کنند خیلی راهکار خوبی است.
دیگر این که ما ایرانی جماعت کلا با دیالوگ و گفتگو خیلی بهتر و راحتتر ارتباط برقرار میکنیم.
● چرا دیگر از اینجور برنامهها خبری نیست؟
هم رسام و هم بیرنگ فکر میکنند که از این مدل عروسک پوشیدنی دو سری ساختهاند. ولی چی شد که برنامه کم خرج و به یاد ماندنی مثل «چاق و لاغر» ادامه پیدا نکرد و تمام شد؟
رسام میگوید: «این برنامه عروسکی بود و هزینهاش پایین بود و ما از سال ۶۵ تا ۶۹ هر سال به مناسبت دهه فجر در شبکه ۲ برنامه داشتیم. حتی یک سال علاوه بر شبکه ۲ ، برنامه کودک ویژه شبکه یک را هم ما کار کردیم که اسمش بود «گلاب بپاش.» آن موقع کارگردانهای مختلف در چند استودیو به صورت شبانهروزی کار میکردند.»
بیرنگ هم اضافه میکند: «راستش نمیدانم چرا دیگر نتوانستیم از این جور برنامهها بسازیم یا چرا کلا دیگر این جور برنامههای موفق تولید نمیشود. به هرحال ما آن موقع در آن برنامهها شو و واریته و ترانه را برای اولین بار وارد دنیای بچهها کردیم. خلاصه تیم بزرگی روی این برنامههای به ظاهر کوچک و کوتاه کار میکرد و نتیجهاش هم لابد خوب بود که بعد از این همه سال در ذهن شما مانده. این ۲ عروسک ساده را بچهها واقعا خیلی دوست داشتند.»
به قول رسام همه کارهای به یادماندنی مال دهه۶۰ است. ولی حالا که نگاه میکنیم میبینیم که انگار دهه ۷۰ ، دهه از بین رفتن برنامه کودکهای خوب و به یادماندنی بود. از هیچ کدام از شخصیتهای به یادماندنی بچهها مثل مدرسه موشها، قورباغه سبز و بقیه در این دهه هیچ خبری نیست. دهه ۸۰ که هیچی!
بیرنگ هم که انگار دلپرتری از این ماجرا دارد آهی میکشد و اضافه میکند: «ما حتی به فیلم سینمایی هم فکر کرده بودیم که عملی نشد.
جابر تواضعی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست