جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


کلیات حقوق بشر و حقوق مدنی وسیاسی


کلیات حقوق بشر و حقوق مدنی وسیاسی
فلسفه برتری حقوق بشر از سایر رشته های حقوق چیست ؟
در برخورد با حقوق بشر باید دستی بر آسمان و پایی بر زمین داشت .حقوق بشر همواره و در همه جا با ماست ، تا زمانی که نام انسان بر ما صدق میکند حقوق بشر هم در کنار ماست ، مثل نفس کشیدن واین تفاوت حقوق بشر است با سایر رشته های حقوق . پس شناخت حقوق بشربرای هر انسانی که ادعای انسانیت در یک جامعه ی متمدن را دارد واجب وضروری است .
اگر ادعای انسان بودن داریم اول باید خوب حقوق بنیادین خودمان را بشناسیم و این از یکسری قواعد حقوقی صرف جداست.
● آیا حقوق بشرتعریف واحد دارد؟
ما حقوق بشررا دردو سطح ارزشی و نظام حقوقی مورد بررسی قرارمی دهیم :
۱) حقوق بشر درسطح ارزشها : مجموعه ارزشهایی که در جامعه بشری در یک زمان خاص رعایت انها لازمه کرامت و شا ن انسانی است .
۲) حقوق بشر در سطح نظام حقوقی : قواعد و مقررات اصول ومکانیزم هایی که موجب شناسایی و تعیین ارزش هایی هستند که رعایت آنها لازمه کرامت و شان انسانی است .
پس این ارزش ها وقتی در قالب قواعد و اصول درآمد ، می شود نظام حقوق بشر و زمانی که این قواعد و حقوق جنبه داخلی دارند ، میگوییم حقوق بشرملی و زمانی که در جامعه بین المللی مطرح شد می گوییم حقوق بشربین المللی.
● پیشینه تاریخی :
در همه مکاتب وادیان و تمدن های بشری ارزش هایی را مشاهده می کنیم که جزو ارزش های حقوق بشری به حساب می آیند ، اما واقعیت آنست که حقوق بشر پدیده ای نو و مولود دولت های مدرن و عصر جدید است .در واقع ما در ابتدا عصر تمدن های کوچک را داشته ایم و بعد از آن عصر امپراطوری های بزرگ را که درآن رابطه حاکم با مردم یک رابطه یک طرفه است ، یعنی حاکم دستور می دهد و مردم اجرا می کنند و این رابطه ارباب و رعیتی است.
این سیستم بین قرون ۵ تا ۱۵ادامه می یابد تا زمانی که دراروپا کم کم امپراطوری های بزرگ از بین می روند و قدرت های کوچکتر به وجود می آیندو با گذشت زمان متمرکز می شوند و نام فرمانروا برخود می گیرند .
حوزه عمل آنها گسترده میگردد ودر نتیجه ، قدرت و توانمندی اقتصادی آنها زیاد می شود و نفوذ آنها بر مردم افزایش می یابد تا زمانی که طبقه جدیدی به نام بورژوا به وجود می آید وطبقه تولید کننده جامعه می شود و همین تولید کنندگی و افزایش قدرت اقتصادی ، آنها را به سمت کسب قدرت سیاسی و برابری در جامعه سوق می دهد . پس در جهت حذف عواملی چون نژاد بر می آیند و بدین صورت ، همراه با روشن شدن موتور صنعت و اقتصاد ، فر هنگ نیز متحول می شود. واژه حق در برابر تکلیف به وجود می آید و زمینه محدود کردن قدرت دولت ایجاد می شود.در واقع دیگر رابطه دولت با ملت رابطه ای یکسویه نیست .
پس از « وستفالی » با واژه « دولت - ملت » روبرومی شویم و یک دولت با ملت شناخته می شود . در واقع عنصر جدیدی به نام ملت داریم که محدود کننده دولت است .
دو تجربه در این زمینه وجود دارد :
▪ تجربه فرانسوی .
▪ تجربه انگلو ساکسون .
ـ در تجربه انگلوساکسون ؛ ساختار حکومت به گونه ای است که اجزا ، یکدیگر را کنترل و در نتیجه ، خودشان قدرت را محدود می کنند.
ـ در تجربه فرانسوی ؛ اصل بر حقوق بنیادین است وگفته می شود باید دولت محدود باشد و خط قرمز دولت همین حقوق بنیادین است.
● نقش اندیشه درتوسعه حقوق بشر تا کجاست ؟
مبنای حقوق بشر چیست؟ آیا ریشه در طبیعت انسان دارد ؟
کشف این حقوق توسط عقل است وعقل گرایان که در واقع مبنا گرا هستند ، به جهان شمولی حقوق بشر اعتقاد دارند و می گویند انسانها هرجا که باشند از یکسری حقوق برخوردارند. هرچند برخی در خود مفهوم انسان بودن اختلاف دارند ومثلا انسانیت را مشروط بر ایمان داشتن می دانند و یا بعضی دیگر مبنایی برای حقوق بشر قائل نیستند و به جهان شمولی اعتقادی ندارند و عده ای عقل بین اذهانی را مبنای حقوق بشر می دانند.
اززمانی که دولت های مدرن به وجود آمدند ، مردم به شهروند تبدیل شده و رابطه ی دوسویه حق و تکلیف مطرح شد و دولت به دو عنصر ملت و ارزش های حقوق بشر وابسته شد. بعد از جنگ جهانی دوم این نیاز احساس شد که بایستی مکانیزم هایی حمایتی در برابر نظام سیاسی ایجاد شود که از مردم محافظت کند و این مورد در منشور سازمان ملل آمد.
در جمع بندی مبحث حقوق بشر ، به این نتیجه می رسیم که اشتراکات زیادی چون حق حیات ، آزادی ، امنیت جسمانی و ...از ارزشهایی است که همه آن را لازمه ی شان انسانی می دانند. نتیجتا جامعه انسانی ، اعم از دین دار ، سوسیالیست و سرمایه دار به سمت ایجاد یک نظام بین المللی حقوق بشر قدم برداشت .
حقوق بشر ابتدا در نظام حقوق داخلی مطرح شد ؛ به این معنی که دولت باید حقوق شهروندان را نقض نکند و اجازه هم ندهد که شهروندان یا نهاد های دیگر حقوق شهروندی را نقض کنند .پس باید به سمت ایجاد سیستمی حکومتی برویم که بیشترین میزان مسوولیت پذیری را در دولت ایجاد کند و خطر نقض حقوق بشر در آن کمتر باشد و این همان دموکراسی است.حقوق بشر ابتدا به صورت اعلامیه بود که ذاتا ضمانت اجرا نداشت تا اینکه میثاق حقوق مدنی وسیاسی وحقوق اقتصادی اجتماعی وفرهنگی تصویب شد واین سه روی هم منشور حقوق بشر را تشکیل دادند .
از ابتدا گفته می شد حقوق بشر تجزیه ناپذیر است پس چه شد که به سه سند تبدیل شد؟
لیبرال ها بر حقوق مدنی سیاسی تاکید داشتند وسوسیالیست ها بر حقوق اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی . ویژگی نسل اول حقوق بشر ، شخصی بودن آن است ومفهوم آزادی های منفی یعنی عدم مداخله دولت به این معنی که سد درمقابل آزادی فرد ایجاد نکند ومانع نشود .نه مانع حقوقی و نه مانع عملی .
آزادی در دو حالت قابل تصور است :
۱) آزادی فرد در حالتی که تنهاست واین آزادی مطلق است .
۲) آزادی در اجتماع که هرگز مطلق نیست و با محدودیت همراه است.
▪ شروط مشروع بر آزادی عبارت اند از :
- احترام به آزادی دیگران .
ـ نظم عمومی .
ـ رفاه .
● آزادی تحت چه عناوینی نقض میشود؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که سه عامل فوق وعلی الخصوص نظم عمومی از عوامل نقض آزادی توسط حکومت هاست . نهایی ترین ضمانت حقوق بشر چیزی نیست جز اراده ی انسان ها که هیچ مکانیزم حقوقی نمی تواند جایگزین آن شود .
ویژگی نسل دوم حقوق بشر قابل مطالبه بودن آن است . دولت باید اقدامات مثبت انجام دهد. یعنی وظایف دولت ایجاد شرایطی است که فرد بتواند در آن اراده ی خود را محقق سازد . در واقع تعهدات ناشی از حقوق مدنی - سیاسی تعهد به نتیجه است مثل نبودن شکنجه . ولی تعهد در حقوق اقتصادی – اجتماعی تعهد به وسیله است و میزان آن بر می گرددبه سطح توانمندی دولت.
برخی نسل دوم حقوق بشر را بی فایده می دانند چرا که بر این عقیده اند که ضابطه مند نیست و قابلیت واخواهی ندارد و این قابل شکایت نیست . ولی در نسل اول اگر کسی مورد شکنجه قرار گرفت می توان گفت چرا؟ واین قابل واخواهی است.
ولی به نظر من امروزه به راحتی می توان تشخیص دادکه آیا دولت در حد استعدادهای خود فعالیت می کند یا نه ؟و دولت باید استعدادها وتوانایی هایش امکانات ایجاد نماید و دولتی که نتواند این حد اقل ها را ایجاد کند واژه ی دولت بر آن صدق نمی کند.
نسل سوم حقوق بشر که در اثر گسترش ارتباطات بین جوامع به وجود آمد ، بر حقوقی تاکید دارد که در سرنوشت همه ی جوامع موثر است از جمله حق صلح ، توسعه و محیط زیست سالم. این نسل از حقوق بشر ویژگی های دو نسل اول و دوم یعنی قابل مطالبه بودن و قابلیت اقامه ی دعوی را داراست و برای رسیدن به آن تجمیع ، امکانات تک تک افراد جامعه ی بشری لازم است.
منبع : اتحادیه کانون های وکلای دادگستری


همچنین مشاهده کنید