چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
غرب و الگوهای فرهنگی
واقعیت اینست كه آنچه امروزه به عنوان تمدن غرب و به تعبیر فراخوان موعود، الگوهای توصیه شده تفكر غربی (تمدن انسانمحور و قدرتمدار و لذتطلب غرب) مطرح میشود محصول راهی است كه غرب در طول پانصد سال گذشته پیموده، كه آغاز آن به عصر رنسانس (نوزائی) و رفرماسیون (اصلاحگری) در اوایل قرن پانزدهم میلادی برمیگردد. عصری كه به عصر روشنایی (روشنگری) یا بیداری اروپائیان و در ادبیات سیاسی به عصر مدرنیته (مدرنیزم و مدرنیزاسیون غربی) موسوم است.
تاریخ مدرنیته را میتوان به سه دوره مشخص تقسیم نمود:
۱- دوره پیدایش و تولد مدرنیته: كه از نیمه دوم قرن پانزدهم تا نیمه دوم قرن هفدهم ادامه یافت. در این دوران روح تفكر مدرنیته بیشتر در صورت و اشكال هنری و ادبیات و تفكرات فلسفی نمودار گردید و بیشتر به بیان نظرات هستیشناسانه (انتولوژیك) و معرفتشناسانه (اپیستمولوژیك) خود همت گماشت. اومانسیم (انسانمحوری)، راسیونالیسم (عقلمحوری)، آمپریسم (اصالتتجربه) و كمیتانگاری از اندیشههای محصول این دوره است. از متفكران این دوره میتوان به «فرانسیس بیكن»، «رنهدكارت»، «لایب نیتز» و «اسپینوزا» اشاره كرد.
۲- دوران رشد و بسط مدرنیته :كه از نیمه دوم قرن هفدهم تا نیمه دوم قرن نوزدهم ادامه مییابد. در این دوره آراء سیاسی، حقوقی و اجتماعی و اقتصادی عصر مدرنیته بیان میشود و مدرنیته از قالب هنر و ادبیات سیاسی به مرحله عمل قدم گذارده و به تدوین نظامهای سیاسی و اجتماعی مدرن میپردازد. اندیشههایی چون دمكراسی، حقوق بشر، رولاتیویسم (نسبیتانگاری) و تفكیك میان ارزش و دانش، سكولاریسم، پیدایش بینش تكنیكی، پیدایی علم به مفهوم جدید (Science) و وقوع انقلابهای بزرگ سیاسی - اجتماعی اومانیستی در كشورهای فرانسه و آمریكا و انگلیس، انقلاب صنعتی و پیدایش استعمار كهنه (كلینیالیسم)، سكولاریسم عملی و تدوین راسیونالیته دكارتی، اندیشه لیبرالیسم كلاسیك، تفكرات و اندیشههای سوسیالیستی، جنبشهای ناسیونالیستی همه متعلق به این دوران از مدرنیته است. از متفكران بنام این دوره میتوان «امانوئل كانت»، «دیوید هیوم»، «منتسكیو»، «ویلهلمهگل»، «جان استوارت میل»، و «فوئر باخ» را برشمرد.
۳- دوران بحران ذاتی و تمامیت عصر مدرنیته: این دوران كه آغاز آن به بحرانهای اقتصادی نیمه دوم قرن نوزدهم برمیگردد، پایان مدرنیته و پیدایش بحرانهای ذاتی آن است كه از حاكمیتسرمایهداری انحصاری (امپریالیسم)، وقوع جنگهای بینالمللی اول و دوم و ظهور دولتهای خشن سوسیالیستی و بحرانهای متعدد اقتصادی نشات میگیرد. ظهور جنبشهای فكری و نظریای كه با نقد تفكرات و مبانی عقلگرایی پرده از ماهیت تمدن جدید و ذات سابژكتیویستی و استیلاجویانه آن برداشته و به پست مدرنیزم موسوم است و در حقیقتبیان كننده بحران مدرنیته و رویكرد انتقادی به مبانی نظری و روح اومانیستی (انسانمدارانه) تمدن غربی است،از مختصات این دوره است. «مارتینهیدگر»، «میشل فوكو»، «هابرماس»، «تئودور آدورنو» و «ماكس هوركهایمر» متعلق به این دورهاند.
در مجموع شاخصهای اصلی تفكر دوران مدرنیته در یك نگاه گذرا عبارتند از:
- اصالت دادن به عقل خود بنیاد و ابزاری و اعداداندیش دكارتی.
- انكار تفكر وحیانی و تجربههای دینی و یا كم توجهی به آنها و نادیده گرفتن جنبهها و قابلیتهای درك شهودی و اشراقی و جریانهای فعال احساس آدمی.
- اومانیسم (انسانمحوری) به جای خدا محوری.
- ظهور بینش تكنیكی جدید كه ذاتا مقدم بر علم جدید (Science) بوده و تقریبا به همه عرصههای زندگی بشر بسط پیدا كرده است.
- ظهور و بسط پوزیتویسم.
- اصالت دادن به علم جدید كه ساختار كمی، تجربهگرا، حسی و آزمایشگر دارد و مبتنی بر بینش فرضی یكی گرفتن هستی و عالم ناسوت است.
- دموكراسی به عنوان تجسم بینش كمیانگار، نسبیاندیش و اومانیستی در عرصه سیاست و زندگی اجتماعی انسان و فردگرائی حقوقی و سیاسی.
- تاكید عمده بر نسبی بودن حقایق و ارزشهای اخلاقی و تفكیك میان «است» و «باید» و انكار وجود هر نوع رابطه استنتاجی میان این دو.
- ارزشمند تلقی شدن «تغییر»، «صیرورت» و «پویایی» و هر نوع تطور زمانی و تحقیر هر نوع ثبات.
- اعتقاد به اصل پیشرفت كه از شاخصهای اندیشه قرن هجدهم و نوزدهم و عصر روشنگری است.
- تاكید بر الگوی زندگی، فرهنگ و تمدن مدرن به عنوان غایت تكامل و پیشرفتبشر و مدلی كه همه فرهنگها و ملتهای ماقبل مدرن باید از آن تبعیت كنند (نوعی مونیسم فرهنگی).
- سكولاریسم و تقدسزدائی از عالم و ستیز با تفسیر رازگونه هستی.
- تاكید بر منطق تجربی و عملی به عنوان روش شناسی اصلی و منطق ریاضی و دیالكتیك به عنوان سه روش عقلانی تعبیر هستی.
- پیدایی ایدئولوژی در مفهوم اصطلاحی آن كه عجین با ظهور پدیدهای به نام «روشنفكری» بوده و هدف آن ساده كردن امور در قالب تعابیر تجربی و حسی و بسط همگانی ارزشهای تمدن مدرن بوده است.
- حاكمیت روح سودانگار، انباشتگر و در دوران معاصر مصرفگرای بورژوازی.
- پیدایی فرماسیونهای سرمایهداری و سوسیالیسم به عنوان الگوهای اجتماعی، اقتصادی زندگی مدرن كه هر دو، اشكال مختلف تجلی روح ناسوتی و مادی بورژوازی و عقل اعداداندیش دكارتی هستند.
- پیدایی تلقی تازه از مذهب به عنوان امری صرفا فردی و مبتنی بر تجربهای شخصی و كمرنگ كردن یا نادیده گرفتن دیگر گامهای سیاسی و اجتماعی ادیان» (۱)
با توجه به شاخصهای فوق میتوان خصوصیات انسان مدرن یا به تعبیر رایجتر صورت مثالی انسان بورژوا را چنین بیان كرد: انسانی متكی به عقل خودبنیاد و منقطع از وحی، پشتكرده به معنویت، دنیا مدار، سودجو و لذت طلب، دارای دیدی سابژكتیویستی به دیگران، استیلا جو و استثمارگر و كمیانگار، و سطحی و فرومایه. و به عبارت دیگر، انسان بورژوا و بشر مدرن مظهر تام و تمام اسم نفس اماره است كه با پشت پا زدن به معنویت و اخلاق و انقطاع از وحی و اتكال به عقل خودی و جزئی و جزوی متولد شده، رشد كرده و هماكنون دوران كهنسالی جسمانی و روحانی و مرگ قریبالوقوع خود را تجربه میكند.
انسان مدرن با اتكال به عقل خودبنیاد تصرفگرا (راسیون) و به تعبیر روایات اسلامی نكری (شیطنت) برای خود رسالتی جز توجیه كشمكشهای غرائز و تمایلات و اهواء نفسانی در جهت لزوم پیروزی حس لذتطلبی بر درد و رنج و الم (یوتیلیتاریانیسم محور قراردادن اصل Utility جرمی بنتهام فیلسوف انگلیسی یا «بنتهامیسم») و تحصیل سود برای كسب سود بیشتر قائل نیست و این اعتقاد او در همه فعالیتهای مختلف فردی و اجتماعی در ساحت مدرنیته متجلی شده است. ناگفته پیداست كه این تلقی از زندگی، مبنایی جز تجلی نفس سركش اماره در صورت فردی و تاریخی آن ندارد و محصول نگرش راسیونالسیتی، اومانیستی، سكولاریستی، ماتریالیستی، لیبرالیستی و سابژكتیویستی (۲) عصر مدرنیته و نوع نگاه انسان مدرن به عالم و آدم و طبیعت و دیگران استیعنی نگاهطمعآمیز نفسانی وشیطانی و ابزاری به فرد و محیط و اجتماع.
از آنجا كه روح مدرنیته، سكولاریستی و ماتریالیستی است، مخالفتبا شریعت و دین زیربنای اصلی و هدف اصلی همه الگوهای مبتنی بر این اصل است. جدایی دین از شؤونات اجتماعی خاصه سیاست (علمگرایی و سكولاریسم) در واقع تلقی و جهتگیری همه مكاتب عصر مدرنیته در خصوص دین است. لذا، مدرنیته محصول عصر رنسانس است كه به جریان مقابله با معنویت و نفی خدا و انكار عالم غیب (هم در مرتبه عین و هم در مرتبه ذهن) و خروج دین از صحنه اجتماع دامن زد و در نهایت دین را امری شخصی و خصوصی تلقی كرد كه حق خروج از معابد و منازل و قلوب افراد را به داخل اجتماع ندارد. مادام كه دین امری خصوصی و شخصی باقی بماند قابل احترام خواهد بود ولی زمانیكه بخواهد از جنبه شخصی و فردی خارج شود و به وسیله كسب قدرت سیاسی، اقدام به تشكیل نظام نموده و منشا اثر اجتماعی گردد، جامعه سكولار در برابر آن ایستادگی و موضعگیری خواهد نمود. لذا عصر مدرنیته در غرب با غلبه روحیه سرمایهداری و نفی دین ملازمه داشته است و بورژوازی هرگز تن به همكاری اجتماعی با دین نمیدهد. تفكر مدرنیته در عرصه سیاست نیز در اومانیسم و در قالب دموكراسی (به عنوان حكومت مردم بر مردم) تجلی میكند كه در واقع با این نگرش خدا را حذف و مردم را جایگزین آن كرده و با اتكال به اندویدوالیسم (اصالت فرد)، خالتشریعت و ادیان را در زندگی و تصمیمگیری درباره آن نفی و انكار میكند. در حقیقت دمكراسی غربی همان لیبرالیسم در خدمتسرمایهداری است. زیرا دمكراسی و پارلمانتاریسم غربی تنها ضامن منافع احزابی هستند كه حافظ منافع خود و در خدمت نظام بورژوازی غارتگر میباشد و در عمل این احزاب (صرفنظر از عناوین آنها: سوسیالیست و لیبرال دموكرات و غیره) ذاتا متضمن منافع گروههای سرمایهداری بوده و همین گروههای سرمایهدار هستند كه با استفاده از قدرت مالی و تبلیغات خود جریان انتخابات را رقم میزنند. و بالاخره روح مدرنیته با اصل عدالت فردی و اجتماعی در تضاد است. در قلمرو مدرنیته چون هدف كسب سود برای سود بیشتر بدون ملاحظه هیچ گونه قید اخلاقی و یا معنوی است، تفكر سابژكتیویستی و تلقی شئانگارانه و ابزاری از دیگران (انسترومنتالیسم)، تصرف بدون مرز در منابع طبیعت، و اعتقاد به اصل فلسفی یوتیلیته (یوتیلیتاریانیسم بنتهامیسم) یعنی كسب لذت و كاهش هرگونه محرومیت و درد و الم و رنج فردی در بعد مادی و حیوانی، اساس و مبنای اصلی همه فعالیتهای انسان مدرن در جامعه مدرن به شمار میآید. پس بدیهی است كه عدالت اجتماعی كه به معنای اعطای حق هر ذیحق میباشد با روح مدرنیته ناسازگار بوده و همه مدلهای برخاسته از روح مدرنیته در جهت نفی اصل مقدس عدالت گام برمیدارد و همگی ذاتا ناعادلانه، سرمایهمدار و سوداگرانه میباشد. زیرانمیتوان هم داعیه بسط سرمایه را داشت و هم تحقق اصل عدالت را انتظار كشید. به همین لحاظ مدلهای توسعه غربی در عمل برای كشورهای دنبالهروی غرب سوغاتی جز بیعدالتی، تشدید اختلافات و فاصله طبقات اجتماعی، تورم و ركود و ناهنجاریهای فراوان اخلاقی و اجتماعی، بحرانهای مالی و پولی و وابستگی بیشتر به امپریالیسم در بر نداشته است. چرا كه عقل خودبنیاد قدرتطلب ذاتا نمیتواند نظامی عادلانه پدید آورد و عدالت اجتماعی را عینیتبخشد. زیرا عدالت و كشف مصادیق آن كه هدف بعثت همه انبیاء الهی و انزال كتب آسمانی استبه حقیقت در قرب به حق، معنا و تعریف میگردد و انسان مدرن كه نگاهی لائیك و سكولاریستی و آتئیستی (۳) به عالم دارد از مرز حقیقت میلیاردها فرسخ فاصله گرفته و از حق و قیقتبسیار دور شده است. اینك پس از توضیحات مبسوط در خصوص غرب، مدرنیته و ادوار سهگانه آن، و ویژگیها و خصوصیات تفكر مدرن و انسان مدرن (یا انسان بورژوا)، و گرایشهای مختلف مكاتب عصر مدرنیته، و روح سكولاریستی - ماتریالیستی - آتئیستی آن، و بیان حقیقت دمكراسی لیبرال مبتنی بر اومانیسم و مغایرت ذاتی روح مدرنیته با دین و شریعت، و تضاد ذاتی آن با اصل شریف عدالت فردی و اجتماعی، به بیان یكی از مدلهای مبتنی بر اصل مدرنیته غربی كه محصول این روح مدرن استیعنی اصل «توسعه» میپردازیم تا معلوم شود كه آیا نسبتی بین انقلاب دینی و الگوهای مبتنی بر فرهنگ و تفكر غربی وجود دارد و اصولا آیا اثبات چنین نسبتی امكانپذیر استیا خیر؟
پینوشتها:
۱. موحد، هادی، مدرنیسم وپسامد مدرنیسم، ماهنامه صبح، تیر۷۶، شماره ۷۱.
۲. [راسیونالیسم تكیه بر یافتههای عقل جزوی; اومانیسم محور قراردادن انسان به جای خدا; سكولاریسم علمزدگی و تلاش برای حل همه معضلات بشر توسط عقل بریده از وحی; ماتریالیسم مادهگرایی و نفی عالم غیب و ماوراء محسوسات; لبرالیسم گرایش به آزادی برای كسب لذت بیشتر و رفع موانع ارزشی در این مسیر; سابژكتیویسم ذهنگرایی و غلبه احساسات درونی و خواستههای نفسانی بر اندیشه و تفسیر بیضابطه و دلبخواهی جهان هستی و واقعیتهای آن. موعود]
۳. آتهئیسم، نقطه مقابل تئیسم یا خداگرایی و به معنی نفی خداست. [موعود]۱. دوره پیدایش و تولد مدرنیته كه از نیمه دوم قرن پانزدهم تا نیمه دوم قرن هفدهم ادامه یافت. در این دوران روح تفكر مدرنیته بیشتر در صورت و اشكال هنری و ادبیات و تفكرات فلسفی نمودار گردید
۲. دوران رشد و بسط مدرنیته كه از نیمه دوم قرن هفدهم تا نیمه دوم قرن نوزدهم ادامه مییابد. در این دوره آراء سیاسی، حقوقی و اجتماعی و اقتصادی عصر مدرنیته بیان میشود و مدرنیته از قالب هنر و ادبیات سیاسی به مرحله عمل قدم گذارده و به تدوین نظامهای سیاسی و اجتماعی مدرن میپردازد.
۳. دوران بحران ذاتی و تمامیت عصر مدرنیته: این دوران كه آغاز آن به بحرانهای اقتصادی نیمه دوم قرن نوزدهم برمیگردد، پایان مدرنیته و پیدایش بحرانهای ذاتی آن است كه از حاكمیتسرمایهداری انحصاری (امپریالیسم)، وقوع جنگهای بینالمللی اول و دوم و ظهور دولتهای خشن سوسیالیستی و بحرانهای متعدد اقتصادی نشات میگیرد.
میتوان خصوصیات انسان مدرن یا به تعبیر رایجتر صورت مثالی انسان بورژوا را چنین بیان كرد: انسانی متكی به عقل خودبنیاد و منقطع از وحی، پشتكرده به معنویت، دنیا مدار، سودجو و لذت طلب، دارای دیدی سابژكتیویستی به دیگران، استیلا جو و استثمارگر و كمیانگار، و سطحی و فرومایه.
عدالت اجتماعی كه به معنای اعطای حق هر ذیحق میباشد با روح مدرنیته ناسازگار بوده و همه مدلهای برخاسته از روح مدرنیته در جهت نفی اصل مقدس عدالت گام برمیدارد و همگی ذاتا ناعادلانه، سرمایهمدار و سوداگرانه میباشد.
منبع:www.imamalmahdi.com
تاریخ مدرنیته را میتوان به سه دوره مشخص تقسیم نمود:
۱- دوره پیدایش و تولد مدرنیته: كه از نیمه دوم قرن پانزدهم تا نیمه دوم قرن هفدهم ادامه یافت. در این دوران روح تفكر مدرنیته بیشتر در صورت و اشكال هنری و ادبیات و تفكرات فلسفی نمودار گردید و بیشتر به بیان نظرات هستیشناسانه (انتولوژیك) و معرفتشناسانه (اپیستمولوژیك) خود همت گماشت. اومانسیم (انسانمحوری)، راسیونالیسم (عقلمحوری)، آمپریسم (اصالتتجربه) و كمیتانگاری از اندیشههای محصول این دوره است. از متفكران این دوره میتوان به «فرانسیس بیكن»، «رنهدكارت»، «لایب نیتز» و «اسپینوزا» اشاره كرد.
۲- دوران رشد و بسط مدرنیته :كه از نیمه دوم قرن هفدهم تا نیمه دوم قرن نوزدهم ادامه مییابد. در این دوره آراء سیاسی، حقوقی و اجتماعی و اقتصادی عصر مدرنیته بیان میشود و مدرنیته از قالب هنر و ادبیات سیاسی به مرحله عمل قدم گذارده و به تدوین نظامهای سیاسی و اجتماعی مدرن میپردازد. اندیشههایی چون دمكراسی، حقوق بشر، رولاتیویسم (نسبیتانگاری) و تفكیك میان ارزش و دانش، سكولاریسم، پیدایش بینش تكنیكی، پیدایی علم به مفهوم جدید (Science) و وقوع انقلابهای بزرگ سیاسی - اجتماعی اومانیستی در كشورهای فرانسه و آمریكا و انگلیس، انقلاب صنعتی و پیدایش استعمار كهنه (كلینیالیسم)، سكولاریسم عملی و تدوین راسیونالیته دكارتی، اندیشه لیبرالیسم كلاسیك، تفكرات و اندیشههای سوسیالیستی، جنبشهای ناسیونالیستی همه متعلق به این دوران از مدرنیته است. از متفكران بنام این دوره میتوان «امانوئل كانت»، «دیوید هیوم»، «منتسكیو»، «ویلهلمهگل»، «جان استوارت میل»، و «فوئر باخ» را برشمرد.
۳- دوران بحران ذاتی و تمامیت عصر مدرنیته: این دوران كه آغاز آن به بحرانهای اقتصادی نیمه دوم قرن نوزدهم برمیگردد، پایان مدرنیته و پیدایش بحرانهای ذاتی آن است كه از حاكمیتسرمایهداری انحصاری (امپریالیسم)، وقوع جنگهای بینالمللی اول و دوم و ظهور دولتهای خشن سوسیالیستی و بحرانهای متعدد اقتصادی نشات میگیرد. ظهور جنبشهای فكری و نظریای كه با نقد تفكرات و مبانی عقلگرایی پرده از ماهیت تمدن جدید و ذات سابژكتیویستی و استیلاجویانه آن برداشته و به پست مدرنیزم موسوم است و در حقیقتبیان كننده بحران مدرنیته و رویكرد انتقادی به مبانی نظری و روح اومانیستی (انسانمدارانه) تمدن غربی است،از مختصات این دوره است. «مارتینهیدگر»، «میشل فوكو»، «هابرماس»، «تئودور آدورنو» و «ماكس هوركهایمر» متعلق به این دورهاند.
در مجموع شاخصهای اصلی تفكر دوران مدرنیته در یك نگاه گذرا عبارتند از:
- اصالت دادن به عقل خود بنیاد و ابزاری و اعداداندیش دكارتی.
- انكار تفكر وحیانی و تجربههای دینی و یا كم توجهی به آنها و نادیده گرفتن جنبهها و قابلیتهای درك شهودی و اشراقی و جریانهای فعال احساس آدمی.
- اومانیسم (انسانمحوری) به جای خدا محوری.
- ظهور بینش تكنیكی جدید كه ذاتا مقدم بر علم جدید (Science) بوده و تقریبا به همه عرصههای زندگی بشر بسط پیدا كرده است.
- ظهور و بسط پوزیتویسم.
- اصالت دادن به علم جدید كه ساختار كمی، تجربهگرا، حسی و آزمایشگر دارد و مبتنی بر بینش فرضی یكی گرفتن هستی و عالم ناسوت است.
- دموكراسی به عنوان تجسم بینش كمیانگار، نسبیاندیش و اومانیستی در عرصه سیاست و زندگی اجتماعی انسان و فردگرائی حقوقی و سیاسی.
- تاكید عمده بر نسبی بودن حقایق و ارزشهای اخلاقی و تفكیك میان «است» و «باید» و انكار وجود هر نوع رابطه استنتاجی میان این دو.
- ارزشمند تلقی شدن «تغییر»، «صیرورت» و «پویایی» و هر نوع تطور زمانی و تحقیر هر نوع ثبات.
- اعتقاد به اصل پیشرفت كه از شاخصهای اندیشه قرن هجدهم و نوزدهم و عصر روشنگری است.
- تاكید بر الگوی زندگی، فرهنگ و تمدن مدرن به عنوان غایت تكامل و پیشرفتبشر و مدلی كه همه فرهنگها و ملتهای ماقبل مدرن باید از آن تبعیت كنند (نوعی مونیسم فرهنگی).
- سكولاریسم و تقدسزدائی از عالم و ستیز با تفسیر رازگونه هستی.
- تاكید بر منطق تجربی و عملی به عنوان روش شناسی اصلی و منطق ریاضی و دیالكتیك به عنوان سه روش عقلانی تعبیر هستی.
- پیدایی ایدئولوژی در مفهوم اصطلاحی آن كه عجین با ظهور پدیدهای به نام «روشنفكری» بوده و هدف آن ساده كردن امور در قالب تعابیر تجربی و حسی و بسط همگانی ارزشهای تمدن مدرن بوده است.
- حاكمیت روح سودانگار، انباشتگر و در دوران معاصر مصرفگرای بورژوازی.
- پیدایی فرماسیونهای سرمایهداری و سوسیالیسم به عنوان الگوهای اجتماعی، اقتصادی زندگی مدرن كه هر دو، اشكال مختلف تجلی روح ناسوتی و مادی بورژوازی و عقل اعداداندیش دكارتی هستند.
- پیدایی تلقی تازه از مذهب به عنوان امری صرفا فردی و مبتنی بر تجربهای شخصی و كمرنگ كردن یا نادیده گرفتن دیگر گامهای سیاسی و اجتماعی ادیان» (۱)
با توجه به شاخصهای فوق میتوان خصوصیات انسان مدرن یا به تعبیر رایجتر صورت مثالی انسان بورژوا را چنین بیان كرد: انسانی متكی به عقل خودبنیاد و منقطع از وحی، پشتكرده به معنویت، دنیا مدار، سودجو و لذت طلب، دارای دیدی سابژكتیویستی به دیگران، استیلا جو و استثمارگر و كمیانگار، و سطحی و فرومایه. و به عبارت دیگر، انسان بورژوا و بشر مدرن مظهر تام و تمام اسم نفس اماره است كه با پشت پا زدن به معنویت و اخلاق و انقطاع از وحی و اتكال به عقل خودی و جزئی و جزوی متولد شده، رشد كرده و هماكنون دوران كهنسالی جسمانی و روحانی و مرگ قریبالوقوع خود را تجربه میكند.
انسان مدرن با اتكال به عقل خودبنیاد تصرفگرا (راسیون) و به تعبیر روایات اسلامی نكری (شیطنت) برای خود رسالتی جز توجیه كشمكشهای غرائز و تمایلات و اهواء نفسانی در جهت لزوم پیروزی حس لذتطلبی بر درد و رنج و الم (یوتیلیتاریانیسم محور قراردادن اصل Utility جرمی بنتهام فیلسوف انگلیسی یا «بنتهامیسم») و تحصیل سود برای كسب سود بیشتر قائل نیست و این اعتقاد او در همه فعالیتهای مختلف فردی و اجتماعی در ساحت مدرنیته متجلی شده است. ناگفته پیداست كه این تلقی از زندگی، مبنایی جز تجلی نفس سركش اماره در صورت فردی و تاریخی آن ندارد و محصول نگرش راسیونالسیتی، اومانیستی، سكولاریستی، ماتریالیستی، لیبرالیستی و سابژكتیویستی (۲) عصر مدرنیته و نوع نگاه انسان مدرن به عالم و آدم و طبیعت و دیگران استیعنی نگاهطمعآمیز نفسانی وشیطانی و ابزاری به فرد و محیط و اجتماع.
از آنجا كه روح مدرنیته، سكولاریستی و ماتریالیستی است، مخالفتبا شریعت و دین زیربنای اصلی و هدف اصلی همه الگوهای مبتنی بر این اصل است. جدایی دین از شؤونات اجتماعی خاصه سیاست (علمگرایی و سكولاریسم) در واقع تلقی و جهتگیری همه مكاتب عصر مدرنیته در خصوص دین است. لذا، مدرنیته محصول عصر رنسانس است كه به جریان مقابله با معنویت و نفی خدا و انكار عالم غیب (هم در مرتبه عین و هم در مرتبه ذهن) و خروج دین از صحنه اجتماع دامن زد و در نهایت دین را امری شخصی و خصوصی تلقی كرد كه حق خروج از معابد و منازل و قلوب افراد را به داخل اجتماع ندارد. مادام كه دین امری خصوصی و شخصی باقی بماند قابل احترام خواهد بود ولی زمانیكه بخواهد از جنبه شخصی و فردی خارج شود و به وسیله كسب قدرت سیاسی، اقدام به تشكیل نظام نموده و منشا اثر اجتماعی گردد، جامعه سكولار در برابر آن ایستادگی و موضعگیری خواهد نمود. لذا عصر مدرنیته در غرب با غلبه روحیه سرمایهداری و نفی دین ملازمه داشته است و بورژوازی هرگز تن به همكاری اجتماعی با دین نمیدهد. تفكر مدرنیته در عرصه سیاست نیز در اومانیسم و در قالب دموكراسی (به عنوان حكومت مردم بر مردم) تجلی میكند كه در واقع با این نگرش خدا را حذف و مردم را جایگزین آن كرده و با اتكال به اندویدوالیسم (اصالت فرد)، خالتشریعت و ادیان را در زندگی و تصمیمگیری درباره آن نفی و انكار میكند. در حقیقت دمكراسی غربی همان لیبرالیسم در خدمتسرمایهداری است. زیرا دمكراسی و پارلمانتاریسم غربی تنها ضامن منافع احزابی هستند كه حافظ منافع خود و در خدمت نظام بورژوازی غارتگر میباشد و در عمل این احزاب (صرفنظر از عناوین آنها: سوسیالیست و لیبرال دموكرات و غیره) ذاتا متضمن منافع گروههای سرمایهداری بوده و همین گروههای سرمایهدار هستند كه با استفاده از قدرت مالی و تبلیغات خود جریان انتخابات را رقم میزنند. و بالاخره روح مدرنیته با اصل عدالت فردی و اجتماعی در تضاد است. در قلمرو مدرنیته چون هدف كسب سود برای سود بیشتر بدون ملاحظه هیچ گونه قید اخلاقی و یا معنوی است، تفكر سابژكتیویستی و تلقی شئانگارانه و ابزاری از دیگران (انسترومنتالیسم)، تصرف بدون مرز در منابع طبیعت، و اعتقاد به اصل فلسفی یوتیلیته (یوتیلیتاریانیسم بنتهامیسم) یعنی كسب لذت و كاهش هرگونه محرومیت و درد و الم و رنج فردی در بعد مادی و حیوانی، اساس و مبنای اصلی همه فعالیتهای انسان مدرن در جامعه مدرن به شمار میآید. پس بدیهی است كه عدالت اجتماعی كه به معنای اعطای حق هر ذیحق میباشد با روح مدرنیته ناسازگار بوده و همه مدلهای برخاسته از روح مدرنیته در جهت نفی اصل مقدس عدالت گام برمیدارد و همگی ذاتا ناعادلانه، سرمایهمدار و سوداگرانه میباشد. زیرانمیتوان هم داعیه بسط سرمایه را داشت و هم تحقق اصل عدالت را انتظار كشید. به همین لحاظ مدلهای توسعه غربی در عمل برای كشورهای دنبالهروی غرب سوغاتی جز بیعدالتی، تشدید اختلافات و فاصله طبقات اجتماعی، تورم و ركود و ناهنجاریهای فراوان اخلاقی و اجتماعی، بحرانهای مالی و پولی و وابستگی بیشتر به امپریالیسم در بر نداشته است. چرا كه عقل خودبنیاد قدرتطلب ذاتا نمیتواند نظامی عادلانه پدید آورد و عدالت اجتماعی را عینیتبخشد. زیرا عدالت و كشف مصادیق آن كه هدف بعثت همه انبیاء الهی و انزال كتب آسمانی استبه حقیقت در قرب به حق، معنا و تعریف میگردد و انسان مدرن كه نگاهی لائیك و سكولاریستی و آتئیستی (۳) به عالم دارد از مرز حقیقت میلیاردها فرسخ فاصله گرفته و از حق و قیقتبسیار دور شده است. اینك پس از توضیحات مبسوط در خصوص غرب، مدرنیته و ادوار سهگانه آن، و ویژگیها و خصوصیات تفكر مدرن و انسان مدرن (یا انسان بورژوا)، و گرایشهای مختلف مكاتب عصر مدرنیته، و روح سكولاریستی - ماتریالیستی - آتئیستی آن، و بیان حقیقت دمكراسی لیبرال مبتنی بر اومانیسم و مغایرت ذاتی روح مدرنیته با دین و شریعت، و تضاد ذاتی آن با اصل شریف عدالت فردی و اجتماعی، به بیان یكی از مدلهای مبتنی بر اصل مدرنیته غربی كه محصول این روح مدرن استیعنی اصل «توسعه» میپردازیم تا معلوم شود كه آیا نسبتی بین انقلاب دینی و الگوهای مبتنی بر فرهنگ و تفكر غربی وجود دارد و اصولا آیا اثبات چنین نسبتی امكانپذیر استیا خیر؟
پینوشتها:
۱. موحد، هادی، مدرنیسم وپسامد مدرنیسم، ماهنامه صبح، تیر۷۶، شماره ۷۱.
۲. [راسیونالیسم تكیه بر یافتههای عقل جزوی; اومانیسم محور قراردادن انسان به جای خدا; سكولاریسم علمزدگی و تلاش برای حل همه معضلات بشر توسط عقل بریده از وحی; ماتریالیسم مادهگرایی و نفی عالم غیب و ماوراء محسوسات; لبرالیسم گرایش به آزادی برای كسب لذت بیشتر و رفع موانع ارزشی در این مسیر; سابژكتیویسم ذهنگرایی و غلبه احساسات درونی و خواستههای نفسانی بر اندیشه و تفسیر بیضابطه و دلبخواهی جهان هستی و واقعیتهای آن. موعود]
۳. آتهئیسم، نقطه مقابل تئیسم یا خداگرایی و به معنی نفی خداست. [موعود]۱. دوره پیدایش و تولد مدرنیته كه از نیمه دوم قرن پانزدهم تا نیمه دوم قرن هفدهم ادامه یافت. در این دوران روح تفكر مدرنیته بیشتر در صورت و اشكال هنری و ادبیات و تفكرات فلسفی نمودار گردید
۲. دوران رشد و بسط مدرنیته كه از نیمه دوم قرن هفدهم تا نیمه دوم قرن نوزدهم ادامه مییابد. در این دوره آراء سیاسی، حقوقی و اجتماعی و اقتصادی عصر مدرنیته بیان میشود و مدرنیته از قالب هنر و ادبیات سیاسی به مرحله عمل قدم گذارده و به تدوین نظامهای سیاسی و اجتماعی مدرن میپردازد.
۳. دوران بحران ذاتی و تمامیت عصر مدرنیته: این دوران كه آغاز آن به بحرانهای اقتصادی نیمه دوم قرن نوزدهم برمیگردد، پایان مدرنیته و پیدایش بحرانهای ذاتی آن است كه از حاكمیتسرمایهداری انحصاری (امپریالیسم)، وقوع جنگهای بینالمللی اول و دوم و ظهور دولتهای خشن سوسیالیستی و بحرانهای متعدد اقتصادی نشات میگیرد.
میتوان خصوصیات انسان مدرن یا به تعبیر رایجتر صورت مثالی انسان بورژوا را چنین بیان كرد: انسانی متكی به عقل خودبنیاد و منقطع از وحی، پشتكرده به معنویت، دنیا مدار، سودجو و لذت طلب، دارای دیدی سابژكتیویستی به دیگران، استیلا جو و استثمارگر و كمیانگار، و سطحی و فرومایه.
عدالت اجتماعی كه به معنای اعطای حق هر ذیحق میباشد با روح مدرنیته ناسازگار بوده و همه مدلهای برخاسته از روح مدرنیته در جهت نفی اصل مقدس عدالت گام برمیدارد و همگی ذاتا ناعادلانه، سرمایهمدار و سوداگرانه میباشد.
منبع:www.imamalmahdi.com
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست