جمعه, ۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 21 February, 2025
مجله ویستا
زن و سرنوشت از منظر دوبوار

دوبوار کلمهء ماده را به این سبب که او را در جنسیت خود محدود میکند، دارای بار معنایی نامساعد میبیند و آن را در مقابل نر که غرورآمیز شمرده میشود، قرار میدهد. نرها و مادهها را نمونههای دو گانه موجوداتی میبیند که در بطن یک نوع از نظر تولید با هم تفاوت دارند. سهم هریک از این دو جنس در تولید ابتدا شناخته نشده بود و فقط اسطورههای اجتماعی را منعکس میکردهاند. به عنوان مثال نفوذ ارواح نیاکان به شکل بذرهای زنده در شکم مادر. اما تنها کار زن پروراندن و حمل بذر زنده است و فقط پدر است که خالق به شمار میرود. تا زمانی که میکروسکوپ اجازهء مشاهده ادغام دو سلول تناسلی را داد دیدگاههای غیرعلمی ادامه داشت. حتی وقتی که تخمک به مثابه اصلی فعال به رسمیت شناخته شد، مردان عدم تحرک آن را در مقابل چابکی اسپرماتوزوئید قرار دادند.
دوبوار سپس به بازگویی تفاوتهای فیزیولوژیک نر و ماده در میان دیگر جانداران پرداخته و سپس این تفاوتها را در مورد انسان نیز نشان میدهد. او رشد مرد را ساده میداند، انسان نر از لحظه تولد تا دوران بلوغ تقریبا مدام رشد میکند و پس از بلوغ تا پیری سلولهای مولد جنس او رشد میکنند. اما در مورد زن اوضاع پیچیدهتر است. زن از دوران بلوغ تا سنین یائسگی صحنه ماجرایی است که در خود او میگذرد ولی به شخص او مربوط نمیشود چرا که زن وقف تکرار نوع شده است. او تضادی بین فرد و نوع در بدن زن میبیند که به علت نگهداری عامل مخالفی در درونشان است. اضافه بر آن در دوران یائسگی بحران دیگری در این رابطه رخ میدهد و زنهای مسن را جنس سوم میدانند که نه نراند و نه ماده.
به هر حال بسیاری از ویژگیهای ناشی از وابستگی زن به نوع خویش باعث از خود بیگانگی او میشود. اما مرد در این زمینه صاحب امتیاز است زیرا زندگی جنسیاش با وجود شخصیاش در مبارزه نیست. اما این دانستهها زن را محکوم نمیکنند که وظیفهء وابسته بودن را برای همیشه حفظ کنند، چرا که ضعف به مثابه ضعف آشکار نمیشود مگر در پرتو هدفهایی که انسان به خود عرضه میکند و وسایلی که در اختیار دارد. مثلا در جایی که آداب و عادات خشونت را ممنوع میشمارند، نیروی عضلانی نمیتواند سلطهای ایجاد کند. او امکانهای فردی را بسته به شرایط اقتصادی میداند. افراد هرگز به دست طبیعت رها نمیشوند بلکه از طبیعتی ثانوی که همان عادات و آداب است، فرمان میبرند.
دوبوار در بررسی سهم نظریه روانکاوی در سرنوشت زن بیش از همه به آرا فروید میپردازد. او میگوید فروید غریزه جنسی را مردانه میبیند حال چه در مرد بروز کند و چه در زن. فروید زن را مردی مثله شده میداند و این مستلزم مقایسه و ارزش بیشتر بخشیدن به مرد است. عقدهء الکترا و ادیپ عمومیت ندارد و این غریزهء جنسی زنانه نیست که به پدر جنبهء خدایی میدهد. سلطه و حاکمیت پدر امری مربوط به نظم اجتماعی است که فروید در توجیه آن ناموفق است. از نظر دوبوار تمام روانکاوان برای زن یک سرنوشت در نظر میگیرند. آنها میکوشند مفاهیم فرویدی را به شیوه خود تحلیل کنند در حالی که باید چارچوب قبلی کنار گذاشته شوند.
او همچنین مینویسد که مردم اولیه در مانا و توتم از خود بیگانه میشوند و مردم متمدن در روح فردی خودشان و هر بار که زن به مثابه بشر رفتار میکند به او گفته میشود که از نر تقلید کرده است.
دوبوار در بخش ماتریالیسم تاریخی به این مساله میپردازد که ویژگیهای زیستشناسی زن واقعیتی است که بنا بر موقعیتهای سیاسی، اقتصادی و ارزشی کاملا متفاوت میشوند.
او تاریخی را که انگلس در منشا خانواده به آن پرداخته، تاریخ تکنیکها میداند. در عصر حجر نیروی زنانه متناسب با کاری است که بهرهبرداری از باغها را ایجاب میکند و زن نقش اقتصادی مهمی دارد. پس از شروع دورهء کشاورزی و برای زیر کشت بردن اراضی و بارور کردن مزرعهها مرد، از مردان دیگر به عنوان برده استفاده میکنند و مالکیت خصوصی شکل میگیرد و مرد مالک زن نیز میشود. حق پدری جایگزین حق مادری میشود.
دوبوار از انگلس به خاطر اینکه محور تمام تاریخ را گذر از نظام اشتراکی به مالکیت خصوصی دانسته، انتقاد میکند. او مینویسد مهمترین مسایل با تردستی محو شده است، مطلقا به ما نشان داده نمیشود که این انتقال چگونه رخ داده، بنابراین این گزارش سطحی باقی مانده و حقایقی را هم که کشف میکند محتمل به نظر میرسد. انگلس به خوبی دریافته ضعف عضلانی زن فقط در زمینه ابزار آهنی و یا مفرغی موجب حقارتش شده است. اما از نظرش پنهان مانده که محدودیت توانایی زن در قلمرو کار، هیچ گونه کاستی برای او پدید نیاورد است. تقسیم کار بر حسب جنس میتوانسته شرکتی دوستانه باشد. این پدیده نتیجهء امپریالیسم ضمیر انسانی است که درصدد است حاکمیت خود را به نحو عینی اعمال کند.
اگر در این ضمیر مقولهء بنیادی دیگری و توقع بنیادی سلطهیابی بر دیگری وجود نمیداشت، کشف ابزار مفرغی نمیتوانست ستمکاری بر زن را به دنبال داشته باشد. اما انگلس مخالفت دو جنس را به تضاد طبقاتی محدود کرده است. دوبوار نادیده گرفتن نقش بازتولیدی زن را از جانب انگلس نقد میکند و به دورانهاییاشاره میکند که در آن تولید مثل از ارابه رانی مهمتر است.
او سپس شوروی را به دلیل ایجاد قیدهای کهن پدرسالاری متهم میکند چرا که درست است که زن را نمیتوان مستقیما ناگزیر کرد که صاحب فرزند شود اما میتوان او را در وضعی قرار داد که مادر شدن برای او یگانه مفر باشد، برای سوسیالیسم دموکراتیکی که در آن طبقهها ممنوع شده باشد نه افراد موضوع سرنوشت فردی تمام اهمیت خود را حفظ خواهد کرد. زن را فقط ابزار مفرغی نیافریدهاند و ماشین هم برای منسوخ کردنش کافی باشد، بنابراین برای شناخت زن باید از حد ماتریالیسم تاریخی فراتر رفت.
دوبوار روانکاوان را به دلیل اینکه تمام ادعاهای اجتماعی زن را به مثابه پدیدهء اعتراض مردانه تعبیر خواهد کرد، رد میکند و مارکسیستها را به دلیل اینکه جنسیت زن را فقط با وضع اقتصادی او بیان میکند. هر دو اینها باید جنسیت و تکنیک را جزیی از کل واقعیت بشری کنند و تحلیل جداگانه هر کدام از اینها نمیتواند چیزی را توجیه کند.
سونیا غفاری
منبع : روزنامه سرمایه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست