دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


کدامین راه روشن


کدامین راه روشن
با محیط دادگاه بیگانه نبودم. پیش از این بارها این پله ها را برای تهیه گزارش بالا و پایین رفته بودم اما این بار زاویه پله ها تغییر کرده بود. نمی دانم چرا فاصله بین پله ها بلندتر به نظر می رسید. آدم ها عوض شده بودند. شماره پرونده ام را زیر لب زمزمه می کردم تا فراموش نکنم. پشت در اتاق شعبه مربوطه نشستم و برخلاف همیشه هیچ سوالی برای پرسیدن از بغل دستی ها نداشتم گویی همه کنجکاوی هایم یک جا مرده بودند شاید هم اینکه طعمه سوژه هایم شدم برایم خوشایند نبود. یک سال پله ها را بالا و پایین آمدم و هر روز فاصله بین پله ها بیشتر و بیشتر می شد. اکنون همچون بسیاری از زنان جمله معروف «مهرم حلال جانم آزاد» را استفاده کردم.
وقتی از محضر بیرون آمدم بغضم ترکید. حالا می دانستم ترکیدن بغض یعنی چه. نمی دانستم باید از کدام طرف بروم. ساعت ها در خیابان ولیعصر راه رفتم. به وکیل، مشاور خانواده و نزدیکان زنگ زدم و مختصر و مفید دو کلمه خبری گفتم «تمام شد». حدود چهار سال از آن روز می گذرد و همواره این پرسش در ذهنم طرح مساله می کند که به واقع پس از خروج از محضر به کدام سمت باید رفت؟ کدام پایگاه اجتماعی، عاطفی و اقتصادی وجود دارد که از زنان در این مرحله از زندگی حمایت کند، هیچ یک از تشکل های فعال زنان به این امر توجه چندانی نشان نداده اند و بسیاری از امکانات اقتصادی در نظر گرفته شده برای زنان سرپرست خانوار، شامل زنان مطلقه نمی شود- به خصوص زنانی که به تنهایی زندگی خود را اداره می کنند. طی این سال ها با بسیاری از زنانی مواجه شدم که به سختی زندگی خود را اداره می کنند و به دلیل داشتن برچسب مطلقه بر پیشانی، گاه بسیاری از امکانات کاری شان را هم از دست داده اند. حال آنان که سرپرستی فرزند یا فرزندانی را نیز برعهده دارند بالطبع با دشواری های بیشتری دست و پنجه نرم می کنند. بسیار بدیهی است که اولین مشکل که پس از جدایی گریبان زنان را می گیرد مساله مسکن است. وارد هر بنگاهی که می شوی هنوز در ورودی بسته نشده از آن به بیرون می جهی، یا به زنان تنها، خانه نمی دهند یا اینکه غ...ف.
اگر زنی خیلی خوش شانس باشد، یک راست از محضر به چهار دیواری خودش پناه می برد بی آنکه از برخوردهای اجتماعی در این مرحله از زندگی مصون بماند. گاه شاهد آن هستیم که برخی از زنان پس از پشت سر گذاشتن یک زندگی ناموفق، بار دوم هم در دام زندگی بی ثمر دیگری می افتند. آنان به دلیل نداشتن پایگاه عاطفی و اقتصادی، بدون آگاهی نسبت به وضعیت موجود خود و پشت سر گذاشتن دوران نقاهت پس از طلاق تصمیماتی عجولانه و نادرست می گیرند. جه بسا که راهی دشوارتر و زندگی ناموفق تری از گذشته را تجربه کنند.
اگر جایی یا کانونی، یا تشکلی وجود داشت که در مرحله طلاق زنان را مورد حمایت و راهنمایی قرار می داد می توانست بخشی از آسیب های اجتماعی که در این دوران بر مشکلات زنان می افزاید را کاهش دهد. هر بار که به بغض ترکیده ام در محضر فکر می کردم، خود را در آن لحظه ضعیف می دیدم و مرد مقابلم را قوی اما بعدها متوجه شدم که او بغضی برای ترکیدن نداشت چون با طلاق جایگاهش در جامعه مورد سوال قرار نمی گرفت. تا به حال نشنیدم که به مردی پس از جدایی از همسرش لقب «مطلقه» یا هر چیز دیگری بدهند، همان طور که «مرد دو زنه» شنیدم اما بر عکسش را هرگز نشنیدم. بنابر این در آگاه و ناخودآگاه مردان در آن لحظه جایی برای ترکیدن بغض وجود ندارد.
آزاده فرهادی
منبع : روزنامه اعتماد