جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مجادله بهلول با ابوحنیفه


مجادله بهلول با ابوحنیفه
روزی بهلول از در خانه ابو حنیفه می گذشت. شنید با شاگردان خود می گوید: امام صادق علیه السلام سه مطلب می گوید که من آن را نمی پسندم. اول آنکه شیطان به آتش دوزخ عذاب خواهد شد، در حالی که خداوند، شیطان را از آتش آفرید. چگونه ممکن است آتش به وسیله آتش بسوزد و عذاب شود؟ دوم اینکه خدا را نمی توان دید. چگونه ممکن است چیزی موجود باشد و دیده نشود. سوم اینکه انسان، فاعل فعل خویش است و حال آنکه نصوص بر خلاف آن است.
هنگامی که بهلول این سخنان را شنید، کلوخی برداشت و به سوی او پرتاب کرد. شاگردانش بهلول را گرفتند و نزد خلیفه بردند.
بهلول گفت: از من چه شکایتی داری؟ من که کاری انجام نداده ام. گفت: تو کلوخی بر پیشانی من زدی و سر مرا به درد آوردی.
بهلول: درد کجاست؟ آن را به من نشان بده.
ابوحنیفه: درد را نمی توان دید.
بهلول: اولا تو خود گفتی آنچه را نتوان دید موجود نیست.
ثانیا اینکه گفتی سرت بر اثر اصابت کلوخ درد آمده، دروغ می گویی. تو معتقدی شیطان به آتش نمی سوزد زیرا او از جنس آتش ـ است. پس تو نیز که از جنس خاکی و از خاک آفریده شده ای، نباید از خاک و کلوخ معذب شوی. ثالثا تو گفتی انسان، فاعل فعل خود نیست، پس تو چه شکایتی از من داری و چرا ادعای قصاص می کنی؟
منبع : روزنامه رسالت