پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نگاهی به مطبوعات ایران در دوره رضاشاه


نگاهی به مطبوعات ایران در دوره رضاشاه
با كودتای رضاخان فصل تازه‌ای از دوران سیاه سكوت آغاز شد كه تا شهریور ۱۳۲۰ ادامه یافت. در این دوره، سایه‌ی ارعاب و وحشت رضاخانی نه تنها بر دستگاه سیاسی ـ نظامی كه در حوزه‌ی اندیشه نیز سنگینی می‌كرد. زمانی كه رضاخان در تلاش بود تا ضمن سلطه و كنترل كامل بر فرهنگ و سنن جامعه آن را به گونه‌ای دلخواه شكل دهد، با بسط مبانی تئوریك و قلمرو علمی مدرنیته، ایمان و معنویت مردم را به چالشی نابرابر فراخواند. این سلسله اقدامات، از كشف حجاب تا مجالس خطابه و عزاداری را در بر می‌گرفت. به علاوه، از آن جا كه در پی واكنش‌های مطبوعات، قدرت این نهاد برای رضاخان معلوم شده بود، كوشید تا این رسانه را به عنوان ابزار تبلیغ و تحكیم دولت استبدادی درآورد. از این رو،‌آن دسته از مطبوعات كه در راستای رسالت خویش با نقادی هیئت حاكمه، نقش تاریخی خود را رقم می‌زدند، مشمول سانسور و توقیف شدند. البته روند سانسور از دوران وزارت جنگ آغاز و تدریجاً به موازات رشد قدرتش شدیدتر گردید، به طوری كه در ایام سلطنت، مطبوعات مطلقاً یك سویه، جهت‌دار، و دولتی بودند و فضای تك‌صدایی بر مطبوعات كشور حاكم بود. اگر با سیری كوتاه مطبوعات این دوره را مورد مداقه قرار دهیم، خواهیم دید كه دوره‌ی وزارت جنگ، دوره‌ی نخست‌وزیری و دوره‌ی سلطنت رضاخان هر كدام به مثابه حلقه‌ای از فرایند سانسور مطلق قلمداد می‌شود كه به اختصار به آنها می‌پردازیم.
۱) دوره‌ی وزارت جنگ.
آن گاه كه در شب ۲۰ فوریه ۱۹۲۱ (۱۲۹۹ شمسی) كودتای سوم اسفند صورت گرفت، ایران و به تبع آن مطبوعات، وارد عهد جدیدی گردیدند.در این برهه سید‌ضیاء عضو مؤثر سیاسی كودتا ـ‌كه تا سال‌های قبل، برای آزادی مطبوعات مبارزه می‌كرد! ـ به مدد این پیش‌آمد، به نخست‌وزیری رسید. او بر خلاف رویه‌ی قبلی و یا شاید تحت تأثیر رضاخان، دستور توقیف جراید را صادر كرد و نیز عده زیادی از روزنامه‌نگاران را به بند كشید. ۱ به طوری كه جز روزنامه‌ی ایران، روزنامه‌ی دیگری انتشار نیافت. مدیر این روزنامه می‌نویسد: «حكومت كودتا در یكی، دو روز، همه سرجنبانان را دستگیر كرد ... پس معلوم شد كه این حركت یك حركت حزبی و مرامی و مسلكی نبوده است، بلكه مراد آن بود كه در ایران سرجنبانی كه بتواند حرف خودش را بزند، یا لایحه‌ای بنویسد باقی نماند... قرار بود مؤسس كودتا همه جراید را ببندد و تنها روزنامه ایران را كه مدیرش من بودم باقی بگذارد و ماهی هزارتومان به روزنامه كمك كند و من و ایشان دست به دست یكدیگر بدهیم. این پیشنهاد روز قبل از نشر بیان نامه آقای سید‌ضیاءالدین و تشكیل دولت از طرف خود ایشان... به من شد و من به دلایلی نپذیرفتم.» ۲
در این میان با نخست‌وزیری سید‌ضیاء، رضاخان نیز كه مقام وزارت جنگ را احراز كرده بود، برنامه‌اش را با هوشیاری كامل به پیش می‌راند. او خوب می‌دانست كه روزنامه‌نگاری و مطبوعات مهمتـرین و بلكه مشخص‌ترین وسیله‌ی نفوذ و تحصیل قدرت سیاسی در ایران آن روز محسوب می‌شد، لذا برای رسیدن به جایگاه مورد نظر، نگاه خویش را به این زاویه معطوف كرد. بدین ترتیب، نخستین برخورد میان رضاخان و مطبوعاتیان در اولین سالگرد كودتای ۱۲۹۹، هنگامی رخ داد كه شماری از روزنامه‌ها به انتقاد از كودتا و دست‌اندركاران آن پرداختند و جویای مسبب اصلی كودتا شدند. ۳ این موضع‌گیری مطبوعات، شدیداً وزیر جنگ را برآشفت تا آن جا كه در سوم اسفند ۱۳۰۰ اعلامیه‌ای منتشر كرد و خود را مسبب اصلی كودتا خواند و صریحاً به روزنامه‌نگاران هشدار داد كه چنانچه روزنامه‌ای مطلبی را در این زمینه منتشر كند، مدیر و نویسنده‌ی آن را مجازات خواهد كرد.
در پی انتشار این اعلامیه، مطالبی در مطبوعات كشور از جمله روزنامه‌ی نجات ایران در رد اولتیماتوم نگاشته شد، و همین كار باعث شد كه بار دیگر ، سردار سپه در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۰۰ ابلاغیه‌ی شدید‌اللحنی صادر نماید و در آن تهدید كند كه بعدها قلم مخالفین را می‌شكنم و زبان می‌برم. ۴ هر چند پس از این اقدام، حكومت نظامی عرصه را بر اهل قلم تنگ و تاریك ساخت؛ با وجود این، گروهی از روزنامه‌نگاران بی‌باك، نه تنها خاموش ننشستند بلكه اقدامات سركوب‌گرایانه‌ی سردار سپه را مورد اعتراض قرار دادند. اما از آن‌جایی كه آنها فاقد هرگونه امنیت جانی بودند، به ناچار به همراه عده‌ی دیگری از آزادیخواهان و منتقدین سردار سپه، در سفارت روس متحصن شده، علیه وی شروع به فعالیت نمودند.
این تحصن اگر چه به بار ننشست، لیكن رضاخان را نسبت به تأثیر و نفوذ مطبوعات هوشیار كرد. از آن به بعد او كوشید به نحوی از انحاء ـ خصوصاً با توسل به تهدید و تطمیع تعدادی از مدیران ـ جراید را به سوی خود جلب نموده، آن‌گاه به مدد آنها به قبضه قدرت بپردازد.
از جمله وقایعی كه حساسیت رضاخان را نسبت به مطبوعات نشان می‌ دهد، واكنش وی به مندرجات روزنامه‌ی «حقیقت» درباره‌ی اختلاس‌های سردار اعتماد، رئیس قورخانه و انتقاد و اعتراض به سوءاستفاده افسران از موقعیت خود می‌باشد. با توجه به این اعتراض و انتقاد، رضاخان از رئیس‌ الوزرا خواست تا روزنامه‌ی مزبور را توقیف كند. او به مشیرالدوله (رئیس‌الوزرا) پیغام داد كه یا روزنامه حقیقت را توقیف كنید یا می‌سپارم كه دیگر به دربار راهتان ندهند. مشیرالدوله هم كه بجز كناره‌گیری راهی در مقابل خود نمی‌دید، استعفا داد. ۵
به هر حال، مداخلات فزاینده‌ی رضاخان در تمامی امور كشور، بار دیگر باعث شد تا مطبوعات، دوره‌ی اعتراضات جدیدی را علیه او شروع كنند. این واكنش سبب شد تا برخی از روزنامه‌نگاران از جمله فلسفی، مدیر حیات جاوید؛ حسین صبا، مدیر ستاره‌ی ایران؛ هاشم ‌خان محیط، مدیر روزنامه‌ی وطن مورد ضرب و شتم شدید قرار گیرند.
به دنبال این اعمال غیر قانونی،‌آیت‌الله مدرس طی سخنانی قلمرو و اختیارات مجلس را در خصوص عزل پادشاه، رئیس‌الوزرا، و وزیر جنگ ترسیم نمود. نطق شجاعانه‌ی مرحوم مدرس، دگربار قوتی تازه به دست‌اندركاران مطبوعات داد؛ به طوری كه موج تهاجمات مطبوعات مخالف، علیه رضاخان به راه افتاد، و این تهاجمات به حدی بود كه سردار سپه را وادار به استعفا كرد.
سردار سپه، پس از استعفا، با مانورهای متقلبانه وانمود كرد كه وجود او برای اثبات وامنیت كشور لازم و ضروری است. با توجه به این اقدامات، محمد‌حسن میرزا ولیعهد و قوام‌ السلطنه از رضاخان خواستند كه در مجلس حاضر شود و متعهد گردد كه بعد از این، مطابق قانون اساسی رفتار نماید. به این ترتیب، برای نخستین بار سردار سپه در مجلس حاضر شد و ضمن نطقی به خواسته‌های نمایندگان تن در داد. ۶
این شكست رضاخان ـ‌كه وی آن را از تحریكات قوام می‌دانست ـ منجر به تحولاتی در سیاست‌های وی گردید كه از آن جمله كنار آمدن با فراكسیون سوسیالیست مجلس به رهبری سلیمان‌میرزا اسكندری بود. در پی این اتحاد، روزنامه‌های وابسته به سوسیالیست‌ها و سردار سپه، قوام را مورد حمله قرار دادند. قوام نیز بار دیگر به تصویب طرح قانون هیئت منصفه‌ی مطبوعات در مجلس پای فشرد، لیكن مجلس در این باره اقدام قابل توجهی انجام نداد. بدین مناسبت،‌جمعی از روحانیون در برابر مطبوعات هتاك و وابسته به سردار سپه مواضعی را اتخاذ نمودند كه در نتیجه، دكان‌ها بسته شد و ‌عده‌ای از روحانیون در مسجد جامع اجتماع كردند. تحصن علما از چند جهت تبلیغات مثبتی در پی داشت: نخست‌ این كه قانون هیئت منصفه‌ی مطبوعات در چهارده ماده به تصویب رسید، دوم آن كه ممیز مطبوعات در وزارت معارف تعیین شد. ۷ به هر روی، رضاخان به مدد مطبوعات وابسته به خود همچون كوشش، تجدد، ناهید و گلشن درصدد بود تا افكار عمومی را علیه قوام تحریك نموده،‌بستر نخست‌وزیری خویش را فراهم آورد.
۲) دوره‌ی نخست‌وزیری.
رضاخان در دوره‌ی نخست‌وزیری نیز همچون گذشته از مطبوعات استفاده‌ی ابزاری می‌نمود. او به واقع دریافته بود كه روزنامه مهم‌ترین وسیله‌ای است كه می‌تواند موجبات شكست یا پیروزیش را فراهم سازد. از این رو، به انحای مختلف می‌كوشید تا تمامی جراید را با خود هم‌صدا سازد. او طبق عادت همیشگی از طریق مطبوعات فرمایشی و وابسته به خود، موج گسترده‌ای از تبلیغات جهت‌دار را علیه احمد‌شاه آغاز كرد و وانمود ساخت كه مردم خواهان جمهوری هستند، اما هوشیاری مدرس، بار دیگر خواب را از چشم رضاخان ربود. مدرس با بسیج اقلیت در داخل مجلس و مردم و روحانیون در خارج، شروع به مقابله با جریان جمهوری رضاخانی كرد. این مخالفت باعث شد تا جراید همچون گذشته به دو دسته تقسیم شدند: یك گروه آنها كه از ترس زور، طرفدار سردار سپه و جمهوری قلابی او بودند، و دسته‌ی دیگر با اقلیت مجلس و مرحوم مدرس در مبارزه علیه جمهوری، متفق بودند.
یكی از جراید مخالف جمهوری سردار سپه، روزنامه‌ی فكاهی «قرن بیستم» به مدیریت میرزاده‌ی عشقی بود، كه او نیز سرانجام، پس از سانسور شماره‌هایی از این روزنامه،‌ به دستور رضاخان ترور گردید. پس از این واقعه، مرحوم مدرس به روزنامه نویسانی كه خود را طرفدار وی می‌شمردند، پیشنهاد نمود كه در مجلس شورای ملی، تحصن كنند و برای كسب امنیت و مصونیت قانونی مداخله مجلس را تقاضا كنند؛ در نتیجه، عده‌ای از روزنامه‌نگاران مخالف در مجلس تحصن كردند. این تحصن مدتی نزدیك به سه ماه طول كشید تا این كه با ورود تیمورتاش به كابینه، وی با زعمای اقلیت مجلس وارد مذاكره شد و در پایان كار، سردارسپه خود شخصاً به مجلس آمده، با مدیران جراید به گفت و گو نشست. ۸
رحیم‌زاده صفوی نیز به نمایندگی از جانب مدیران جراید، خواسته‌های آنان را كه اكثراً در ارتباط با امنیت جانی‌، حقوقی و مصونیت قانونی بود، به تفصیل بیان نمود. هر چند تحصن پایان یافت، ولی سه روز بعد از آن، رحیم‌زاده صفوی دستیگر و چون فراكسیون اقلیت تهدید به استیضاح دولت نمود، با مداخله‌ی تیمورتاش آزاد شد. ۹
به هر حال، با توجه به نقش و كاركرد فزاینده‌ی وسائل ارتباط اجتماعی، به ویژه مطبوعات در این دوره و درك و فهم این مهم از سوی رضاخان ـ كه همواره كانون تهدیدی برای او به شمار می‌آمد ـ باعث شد كه به دستور نخست‌وزیر، تمامی جراید اقلیت به محاق توقیف افتد و بار دیگر، حلقه‌ی تنگ‌تری از سانسور پدید آمد.
۳) دوره‌ی سلطنت.
با آغاز سلطنت رضاشاه در سال ۱۳۰۴ (ه‍. ش) حلقه‌ی نهایی سانسور مطبوعات كامل شد و استبداد قبل از مشروطه، به نوعی شدید‌تر، در جامعه حكمفرما شد. در آن هنگام هیچ روزنامه‌ای جرأت نداشت علیه حكومت كوچكترین انتقادی داشته باشد؛ به طوری كه می‌توان گفت، حتی به كار بردن واژه‌ی كارگر در مطبوعات جرم تلقی می‌شد؛ چه آن كه به تعبیر حاكمیت، كارگر وسیله تبلیغ كمونیسم بود. ۱۰
بنابراین،‌تنها روزنامه‌هایی چاپ و منتشر می‌شدند كه توجیه‌گر نیات و اهداف حكومت بودند.
در این مقطع، هر چند اثری از مطبوعات مخالف یافت نمی‌شد، لیكن حساسیت رضاشاه نیز نسبت به مندرجات و مطالب روزنامه‌ها فزونی یافت و پایه‌های قدرتش محكم شد. به همین منظور نیز وظیفه‌ی نظارت بر امور مطبوعاتی به شهربانی واگذار گردید. البته، باید اذعان نمود كه تا قبل از این اقدام، سانسور مطبوعات به عهده‌ی مدیران و سردبیران بود. آنها با سپردن تعهدنامه‌ خود این كار را به عهده داشتند. ۱۱ اما پس از مدتی شهربانی خود رأساً كار سانسور را بر عهده گرفت و كلیه‌ی مدیران جراید مجبور شدند، برای درج هرگونه مطلبی در آغاز اجازه بازرسی مطبوعات را كسب نمایند. ۱۲ در این دوره بسیاری از جراید به دلیل چاپ شعر و یا حدیثی كه احیاناً از آن معنای مخالفی برداشت می‌شد، تعطیل شدند. ۱۳
به همین دلیل، كمتر روزنامه‌ای را می‌توان سراغ گرفت كه در این دوره حداقل یك بار توقیف نشده باشد،‌ به علاوه همین شرایط در خصوص مطبوعات خارج از كشور كه مضامین آنها به امور ایران مرتبط می‌شد نیز صادق است. رضاخان از طریق نمایندگان سیاسی ایران در كشورهای خارجی، دامنه‌ی سانسور مطبوعات را گسترش داده بود. چنانچه مطلبی بر خلاف میل و منافع حكومت در یكی از روزنامه‌های خارجی به چشم می‌خورد، حكومت ایران، در جهت تكذیب و یا تقاضای توقیف و محاكمه مدیر روزنامه، و یا حتی قطع روابط اقدام می‌نمود. به طوری كه به دلیل مندرجات مجله فكاهی «اكسلسیور» فرانسه، رابطه ا یران را با آن كشور قطع نمود. ۱۴
به هر روی، تنها مطبوعاتی ماندند كه در جهت ثبات و تحكیم پایه‌های استبداد رضاخانی حركت می‌كردند. پس از سلطه‌ی كامل سانسور و سایه‌ی سنگین سكوت در عرصه‌ی مطبوعات داخلی و خارجی مربوط به اوضاع ایران و نیز سركوب ایلات و عشایر، همچنین حذف رجال قدرتمند و ذی‌نفوذ كشور، گام بعدی استبداد در پیشبرد پروژه‌ی تكمیل دیكتاتوری برداشته شد. حذف مذهب و روحانیت،‌هدف اصلی این اقدام بود. زیرا او خوب می‌دانست دو مقوله‌ی مذهب و روحانیت، ‌از اصلی‌ترین موانع بازدارنده‌‌ای است كه بر سر راه او قرار دارند. لذا در كنار اقدامات عملی چون بر كنار داشتن روحانیون از اداره‌ی امور مردم، از طریق ایجاد محدودیت در برگزاری مراسم مذهبی، كوشید با بهره‌گیری از روشنفكران غربزده و از طریق ترویج و نشر مظاهر پوسته‌ای تمدن غرب در قالب ادبیات، مطالب درسی، و یا از طریق ترویج لباس و مد غربی، به تدریج سنت‌‌های فكری و رفتاری جامعه ایران را كه براساس مذهب شكل گرفته بود، متحول سازد؛ زیرا انتظار داشت با رنگ باختن و سست شدن اعتقادات مذهبی جامعه، از نفوذ و قدرت حاملان و مروجین مذهب نیز در جامعه كاسته شود. ۱۵ پس از این رهگذر، از مطبوعات به عنوان ابزار تبلیغاتی برای نیل به اهداف، مدد گرفته شد. این دوره كه شروع رواج برخی مجلات سبك و سرگرم كننده نیز بود، تا شهریور ۱۳۲۰ به طول انجامید و بار دیگر با سقوط استبداد،‌ مطبوعات ایران توانستند تا مدتی در فضای نسبتاً آزادتری انتشار یابند.
پژوهشگر: طهمورث قاسمی
پانوشت‌ها: .
۱. حمید مولانا، سیر ارتباطات اجتماعی در ایران، دانشكده علوم ارتباطات اجتماعی، تهران، ۱۳۵۸، ص ۱۹۷.
۲. ملك‌الشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج ۲، امیركبیر، تهران، ۱۳۷۱، ص ۱۰.
۳. عبدالرحیم،‌ ذاكرحسین، مطبوعات سیاسی در عصر مشروطیت، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۰، ص ۸۶.
۴. همان، ص ۸۷.
۵. ملك‌الشعرای بهار، پیشین، ج۱، ص ۲۰۹.
۶. همان، ص ۲۴۱.
۷. همان‌، ص ۲۴۶.
۸. علیرضا روحانی، اسنادی درباره‌ی وضعیت مطبوعات در عصر رضاخان، فصلنامه‌ی گنجینه اسناد، شماره‌ی ۲۹ و ۳۰، بهار و تابستان ۱۳۷۷، ص ۱۰۵.
۹. همان.
۱۰. عبدالرحیم ذاكر حسین، پیشین، ص ۱۱۹.
۱۱. علیرضا روحانی، پیشین، صص ۱۱۷، ۱۱۸.
۱۲. همان، سند شماره ۱ / ۸، صص ۱۱۰ و ۱۱۱.
۱۳. همان، سند شماره ۹، ص ۱۱۱.
۱۴. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، نشر البرز، تهران، ۱۳۷۳، ص ۴۶.
۱۵. علیرضا روحانی، پیشین، سندهای شماره ۲۱، ۲۲، ۲۳، صص ۱۲۰ و ۱۲۱.
.منبع: نهضت امام خمینی و مطبوعات رژیم شاه، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی.
منبع : سایر منابع