جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
دکتر ابوالقاسم قلم سیاه
این طور که در شناسنامهام قید شده، من در دوم اسفند سال ۱۲۹۹ هجری شمسی در یک خانواده یزدی مقیم کرمان، در کرمان متولد شده ام. پدرم شغل آزاد داشت و مادرم خانه دار بود. آنها از یک فرهنگ مذهبی خوبی برخوردار بودند؛ بخصوص مادرم که دختر امام جماعت یکی از قصبات یزد بود.
منزل ما در غرب کرمان، خارج از شهر، در محلهای به نام «چوپان محله» واقع شده بود. این خانه را پدرم از داییام خریده بود و یک منزل معمولی بود که در آن زندگی نسبتاً سادهای داشتیم. پدرم در مجموع ۴ پسر داشت که یکی از آنها فوت کرد و حالا من هستم و دوتا از دیگر برادرانم که یکی سرهنگ بازنشسته ارتش و دیگری در مشهد به تجارت مشغول است. از ۵ سالگی وارد مکتبخانه شدم. آنجا قرآن و گلستان سعدی را آموختم. نام سرپرست مکتبخانه را به یاد ندارم، ولی میدانم مرد مسنی بود و فکر میکنم معمم بود. در ۷ سالگی به دبستان پهلوی وقت کرمان رفتم.
در آن زمان دوره دبستان نسبتاً مشکل بود. ما خیلی چیزها را میخواندیم و یاد میگرفتیم. سطح کار، بالا بود. حساب، هندسه، قرآن، عربی، فارسی، دستور زبان فارسی، علم الاشیا، دیکته، خط و کتاب شرعیات را ما به اندازه کافی میخواندیم.
مدیر دبستان ما، مرد سختگیری بود و هرکس که دیر به مدرسه میآمد ترکه کف دستش میزد و او را حسابی تنبیه میکرد. من هم یک مرتبه تنبیه شدم، ولی یکی دو ترکه بیشتر نخوردم. در عوض یک معلم ادبیات داشتیم به نام آقای آموزگار که خدا رحمتش کند! مرد شریفی بود. او در زمینه الهیات خیلی مرا تشویق میکرد که این تشویقها در زندگیم، بسیار موثر بود و باعث پیشرفت من شد. در ۱۳ سالگی تصدیق ششم ابتدایی را گرفتم و وارد دبیرستان شدم.
آقای ابوالفضل همایی – اهل اصفهان – دبیر ادبیات ما بود. آقای گرکانی دبیر زبان فرانسه ما بود، آقای سید محمد هاشمی به ما تاریخ درس میداد. مهندس امین رضا که از هند فارغ التحصیل شده بود، دبیر فیزیک مان بود. آقای کیخسرو کشاورز هم دبیر شیمی بود .
یک روز آقای علی اصغر حکمت وزیر معارف (آموزش و پرورش فعلی) برای بازدید به کرمان آمده بود. او به همراه رئیس دبیرستان به سر کلاس ما آمد. در آن موقع من کلاس سوم دبیرستان بودم و درس تاریخ داشتیم آقای سید محمد هاشمی مدیر روزنامه بیداری کرمان دبیر ما بود. ایشان آدم باسواد و مطلعی بود و در یک دوره هم نماینده محلی شورای ملی شد. آقای حکمت از بچهها سوالاتی میکرد که من در پاسخ به آنها پیشقدم بودم. آقای علی اصغر حکمت توصیه کرد که دانشآموزان خوب را به دانشسرای مقدماتی که خودش پایه گذار آن بود بفرستد. و هدفش این بود که معلمان خوبی تحویل جامعه داده شوند.
دبیران دبیرستان هم مرا تشویق کردند که به دانشسرای مقدماتی رفتم و در آن جا شاگرد اول شدم در سال ۱۳۱۸ به دانشسرای عالی رفتم و برای ادامه تحصیل به تهران آمدم. در دانشسرای عالی استادان ما در فیزیک عبارت بودند از: مرحوم دکتر محمود حسابی، دکتر کمال الدین جناب، دکتر علی اصغر آزاد، دکتر خمسوی، مرحوم دکتر اسمعیل بیگی، دکتر محمدباقر محمودیان، در ریاضیات آقای دکتر اسدالله آل بویه، دکتر غفاری، دکتر وصال، و در شیمی آقای دکتر شیخ، مرحوم دکتر پریمن، دکتر توسلی، دکتر رادفر، دکتر تقوی. ما برای استادان خود احترام زیادی قائل بودیم و هنوز هم هستیم. رئیس دانشسرای عالی در آن زمان مرحوم دکتر صدیق اعلم و معاون دانشسرای عالی آقای دکتر عبدالله شیبانی بود.
در سال ۱۳۲۲ از دانشسرای عالی در رشته فیزیک و شیمی به اخذ مدرک لیسانس نائل شدم و به منظور تدریس در شهر یزد (زادگاه اصلی پدر و مادرم) عازم این شهر شدم پس از اینکه از دانشسرای عالی فارغ التحصیل شدم، چون تعهد دبیری داشتم و یزدیهای مقیم تهران هم علاقهمند بودند که من در یزد تدریس کنم، به یزد رفتم و در دبیرستان ایرانشهر (بزرگترین دبیرستان آنجا) مشغول تدریس شدم. دو – سه ماه در یزد بودم که با همسرم – که عموزادهام بود ازدواج کردم و پسر بزرگ من در سال ۱۳۲۳ متولد شد. من خدمت سربازی انجام نداده بودم. در سال اول تدریس، وزارت معارف برای من معافی تحصیلی گرفته بود، اما نگران بودم که در سالهای بعد با زن و بچه چگونه به خدمت سربازی بروم.
سال بعد اداره نظام وظیفه اعلام کرد متولدین ۱۲۹۹ از خدمت معاف اند. تا سال ۱۳۳۵ در یزد به تدریس مشغول بودم و از آن سال به تهران منتقل شدم و در تهران تا سال ۱۳۳۹ در دبیرستانها تدریس میکردم تا از سوی آقای دکتر آزاد به دانشگاه تهران دعوت و به فرانسه اعزام شدم.
قرار بود که من ۶ ماه آنجا باشم، ولی به سبب تحقیقاتی طولانی که در آنجا کردم و آنها خوششان آمد تا اخذ مدرک دکترای علوم فیزیک به مدت سه سال در آنجا بودم. در پایان این دوره تحصیلی، مرکز اتمی فرانسه نمیخواست که من به ایران برگردم و پیشنهاد حقوق زیادی کردند که آنجا بمانم به آنها گفتم که ایرانیام و بایستی به کشور خودم برگردم. رئیس لابراتوری که در آنجا کار میکردم، گفت: شما ناسیونالیست هستید. گفتم: ناسیونالیست معنی ندارد. من مدیون و بدهکار کشورم هستم. آنها به من اجازه دادهاند که بیایم اینجا تحصیل کنم و الان تحصیلات من تمام شده است و باید به کشورم برگردم. اگر من اینجا بمانم شما به من به عنوان فردی که از یک کشور عقب افتاده است نگاه میکنید. من باید به کشورم برگردم.
در سال ۱۳۴۲ به ایران برگشتم و چون عضو وزارت آموزش و پرورش بودم، میبایست به وزارت آموزش و پرورش میرفتم، ولی آقای مصطفی زمانی با انتقال من به دانشگاه تهران موافقت کرد و گفت حیف است که شما اینجا بمانید. شما بروید در دانشگاه خدمت کنید. در نتیجه من به مرکز اتمی دانشگاه تهران آمدم و به عنوان عضو پژوهشی این مرکز مشغول خدمت شدم. یک سال قبل از جدا شدن مرکز اتمی از دانشگاه تهران و تشکیل «سازمان انرژی اتمی ایران» من به پیشنهاد دانشکده علوم دانشگاه تهران عضو آموزشی این دانشگاه شدم و هنگام جدا شدن این سازمان از دانشگاه در سمت خودم باقی ماندم، تا سال ۱۳۶۴ که بازنشسته شدم. پس از بازنشستگی دوباره در سازمان انرژی اتمی، به عنوان مشاوره آموزشی مشغول به کار شدم که تاکنون نیز این همکاری ادامه دارد. البته در حال حاضر با دو سازمان دیگر نیز مشغول همکاری هستم، یکی مرکز تحقیقاتی و پژوهشی برنامهریزی کتابهای درسی وزارت آموزش و پرورش و دیگری بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی ایران که ریاست آنها به عهده آقای احمد بیرشک است.
در طول مدتی که شروع به کار کردهام تاکنون در سه زمینه آموزش، پژوهش و تهیه و تدوین کتابهای علمی فعالیت داشته ام.
در زمینه آموزشی که تا حدود زیادی توضیح دادم، در بخش پژوهش نیز تعداد زیادی از دانشجویان فوق لیسانس کشور را به تحقیق و پژوهش در زمینه مجهولاتی که کشور ما با آن روبرو بوده است، تشویق کرده ام؛ مثل میزان رادیواکتیویته در هوا، آب باران، مواد غذایی، برگ گیاهان، برف، چای، حبوبات، گندم و برنج و آبهای معدنی. همچنین با همکاری ۱۰ دانشجوی فوق لیسانس روی تخصص خودم – یعنی کروماتوگرافی گازهای موجود در هوا – نیز کار کرده ام.
بخش سوم فعالیت هایم، در زمینه تهیه و تدوین کتابهای علمی است که یا به وسیله خودم و یا با همکاری وزارت آموزش و پرورش، دانشگاه تهران، سازمان انرژی اتمی و بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی به چاپ رسیده است. در مجموع من شبانه روز بیش از سه یا چهار ساعت نمیخوابم و بقیه اوقات مشغول فعالیت هستم. ان شاءالله این فعالیتها برای جامعه مثمرثمر باشد.
من از جمله افرادی هستم که ذاتاً به معلمی علاقه دارند. حتی در دوران دانشآموزی هم شاگرد داشتم. تعدادی از دانشآموزان بودند که به آنها درس میدادم و کمکشان میکردم. حتی کارنامه برایشان تنظیم کرده بودم و به آنها نمره میدادم. خلاصه از بچگی شوق و ذوق معلمی داشتم و به همین جهت هم به دانشسرای مقدماتی رفتم. در نتیجه اگر با این تجربه نوجوان شوم باز هم معلمی را انتخاب میکنم. من هیچ وقت تقاضای مادی نداشته ام.
پیام من به جوانان این است که موفقیت در سایه سعی و تلاش و کوشش به دست میآید. جوانان ما باید ببینند چرا مردم ژاپن یا آلمان در جهان امروز که بر پایه تکنولوژی استوار است، موفق اند؟ من خودم در ژاپن بودهام . زندگی مردم آنجا سراسر تلاش و کوشش است. کارکنان ادارات ژاپن حتی بیش از ساعات موظف خود کار میکنند و تقاضای اضافه دستمزد هم ندارند. آنها تا کارشان تمام نشود به منزل نمیروند.
جوانان باید همواره در راه صحیح منطقی کوشش کنند و هدفشان این باشد که به مردم خدمت کنند و جامعه را بالا ببرند. آنها مطمئن باشند مردم به افرادی که به آنها خدمت میکنند، رو میآورند.
یکی از نکات مهم دیگر که باعث پیشرفت هر جامعه است، وجود یک نظم منطقی در آن جامعه است.
جوانان باید عادت کنند به کارهای خود نظم بدهند. در هرج و مرج هیچ وقت کارها سامان نمییابد. متاسفانه جامعه ما همیشه دچار افراط و تفریط است. مردم عادت کردهاند بی برنامه حرکت کنند، در صورتی که اگر کمی به آنها فشار بیاورند رعایت میکنند، ولی وقتی آنها را آزاد میگذارند، خودشان این نظم را رعایت نمیکنند؛ البته این چیزی نیست که با نصیحت درست شود و همه افراد و سازمانها اعم از خانواده، اجتماع، مدرسه و … باید برای حل ضعف، تلاش عملی نمایند. به طور خلاصه ناآگاهی، بی نظمی، کاهل کوشی و زیاده طلبی عوامل موثر رکود یک جامعهاند و جوانان باید تلاش کنند که با این نکات منفی مقابله نمایند و همواره برای رشد جامعه خود تلاش کنند.
● فهرست کتابهای استاد ابوالقاسم قلمسیاه
۱- زندگینامه علمی دانشوران
۲- مکانیک برکلی
۳- فرهنگ علم
۴- مبانی راکتورهای هسته ای
۵- فرهنگ اندیشه نو
۶- فیزیک (۱) سال اول مرکز تربیت معلم
۷- فیزیک دورههای نظری ۶ جلد
۸- مکانیک سال چهارم ریاضی فیزیک
۹- اندازه گیری رادیواکتیوتیه طبیعی هوای تهران
۱۰- حفاظت رادیولوژیکی محیط زیست
۱۱- مقالات متعدد درسی برای دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد
نویسنده: آقای اسفندیار معتمدی
منبع : جزیره دانش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست