سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
سهم مخاطب کجاست؟
● مقدمه:
جرح و تعدیل فیلمهای ایرانی در تلویزیون تبدیل به قصهای پر غصه و تکراری شده است در یکی از آخرین اتفاقات در این زمینه فیلم گاو که تحسین بنیانگذار انقلاب را نیز برانگیخته بود، با سانسورهای بدون توجیه در تلویزیون به نمایش درآمد. سیاهه بیپایانی از فیلمهایی که به این سرنوشت دچار شدهاند وجود دارد. هیچگاه هم کسی پاسخگوی این حرکت نبوده است. برای مثال در هنگام پخش یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران یعنی هامون، صحنههای بسیاری حذف شد که یکی از جالبترین آنها سکانس نماز خواندن هامون در دوران کودکی است که حذف آن با هیچ یک از معیارهای رایج در جامعه قابل توجیه نیست.
سانسور صحنههای غیر اخلاقی و الفاظ نامناسب در فیلمهای خارجی امری بدیهی و قابل پذیرش است، اما سانسور فیلمی که تمامی نهادهای نظارتی موجود در سطح جامعه آن را برای اکران در سینماها تایید کردهاند چه معنایی میتواند داشته باشد؟ آیا خط قرمزها و چارچوبهای فرهنگی صدا و سیما با سایر نهادها متفاوت است؟
دامنهی این اتفاقات در چند سالهی اخیر به طرز قابل توجهی به سریالهای تلویزیونی که تمامی مراحل ساخت آن در تلویزیون طی میشود هم کشیده شده است. هرچند این اتفاق ریشه در گذشتههای دور و سریالهای بزرگی مانند سربداران و هزاردستان دارد. شاید بتوان گفت آغاز ماجرا به جرح و تعدیل در این آثار ارزشمند بازمیگردد که بخش قابل توجهی از زحمات گروه سازندهی این آثار را بر باد داد.
چرا سانسور؟
ایران کشوری است که شرایط فرهنگی خاصی بر آن حاکم است. بنابراین واضح به نظر میرسد که تلویزیون به عنوان یک رسانهی فراگیر، معتقد به چارچوبهای معینی باشد و معیارهای معتبری را رعایت کند. اما سوالی که وجود دارد خط قرمزها و معیارهای این چنینی برای یک رسانه چگونه تعریف میشود و چه کسانی مسوول تعیین این حدود هستند؟
آنچه از عملکرد رسانه در زمینهی ممیزی آثار سینمایی و تلویزیونی برداشت میشود، نبود یک رویهی مشخص با ضوابط معین است، برای مثال سریالی که در شب پخش میشود هنگام پخش مجدد در روز با حذف برخی صحنهها روبهروست، این قضیه به شدت بیشتری برای سریالهای خارجی صادق است که دست ممیزین برای تغییرات در آن کاملا باز است و از دیالوگها گرفته تا داستان همه چیز ممکن است دستخوش تغییر قرار گیرد.
نکته قابل تامل دیگر این است که رعایت بعضی نکات هنوز غیر قابل درک به نظر میرسد، مانند عدم نمایشسازهای موسیقی یا ورزش بوکس که خوشبختانه در طول سالهای اخیر به تدریج حساسیت از روی دومی برداشته شده است اما اولی هنوز هم پابرجاست. اگر مسوولان فقط توضیح میدانند که دلیل این کار چیست، مخاطبان با خیالی آسودهتر به تماشای لب زدن خوانندگان پرشمار در برنامههای تلویزیونی مینشستند. یا در مثالی دیگر میتوان گفت تفاوت محسوسی میان پوشش مجریان در شبکههای داخلی با شبکههای بینالمللی سازمان وجود دارد. به راستی دلیل این تفاوت چیست؟ چرا گروهی که در داخل به اجرای برنامه میپردازند همان برنامه را در شبکه جام جام با شور و حرارت بیشتری اجرا میکنند؟ چراهایی از این دست بسیار است.
این مجموعه تناقضات دست به دست هم داده تا این تفکر در میان مردم شکل بگیرد که تلویزیون هیچ برنامهای را بدون سانسور به نمایش درنمیآورد و این خود نشانهی بارزی از شکلگیری عدم اعتماد مخاطب به رسانه است چرا که مهمترین شاخصهی یک رسانه، توانایی آن در جلب مخاطبین است.
از نقطه نظر جذابیت رسانه نیز میتوان مروری بر فضای موجود در برنامههای مناسبتی نمود که به مناسبت جشنها و اعیاد مذهبی پخش میشوند که عموما از یک سری آیتمهای تکراری و فاقد هر نوع جذابیت، فضایی سرد و بیروح و همچنین مجریانی که فقط برای اتلاف زمان حرف میزنند، تشکیل شده است.
باید پذیرفت مخاطب امروز قدرت انتخاب دارد، هنگامی که با ترکیبی از حس عدم اعتماد و عدم جذابیت روبهرو شود، بیدرنگ به سوی استفاده از رسانههای دیگر روی میآورد و هیچ الزامی هم وجود ندارد آن رسانهها برنامهای مطابق با ارزشهای رایج در کشور ما به مخاطبان ایرانی عرضه نمایند. بنابراین یافت راه حلهایی برای بهبود شرایط موجود و جذابتر کردن برنامههای تلویزیونی برای حفظ مخاطبان ضروری به نظر میرسد.
با توجه به مباحث پیش گفته، رویکرد قابل توجهی از سوی مسوولین تلویزیون شکل گرفته است و آن هم دعوت از کارگردانان و بازیگران صاحب نام برای ساخت سریالهای تلویزیونی است که از جمله آنها میتوان به حلقه سبز، روزگار قریب، شهریار و ساعت شنی اشاره کرد که هر کدام به دلیلی تجربه جدید و شایان توجهی در عرصهی رسانهی ملی محسوب میگردند.
حلقه سبز به واسطه تغییر ژانر صورت گرفته در آثار حاتمی کیا، شهریار به واسطه مرور زندگی این شاعر معاصر و حضور کمال تبریزی به عنوان کارگردان، روزگار قریب که ساخت آن نزدیک به ۶ سال طول کشیده است، به خاطر ساختار فوقالعاده و بازیهای روان آن و از همه مهمتر موضوع جذابش که به زندگی یکی از بزرگترین پزشکان ایران میپردازد، اما در این میان ساعت شنی از همه پر سر و صداتر است و واکنشهای مخالف و موافق بسیاری را برانگیخته است، چرا که موضوعی اجتماعی را دست مایه قرار داده که تاکنون در صدا و سیما سابق نداشته است.
دعوت از این افراد از دو جنبه قابل بررسی است؛ اول این که فرصتی فراهم میکند تا افراد حرفهای سینما فارغ از محدودیتهای مالی موجود به فعالیت بپردازند و از طرف دیگر سطح سلیقه مخاطبین را ارتقا میدهد. باید پذیرفت اعتبار نام کارگردانان معتبر منجر به حضور تعداد بیشتری از عوامل حرفهای در سریالها میشود و خود به خود منجر به افزایش کیفیت کار میگردد.
اما این تمام ماجرا نیست و نکتهی حایز اهمیت دیگر حمایت سازمان از تولیدکنندگان این آثار و همچنین نوع برخورد با آثار در هنگام پخش است. اگر قرار باشد حاصل کار یک گروه چند ده نفره که بیش از چندین ماه برای ساخت یک مجموعه با مسایل و مشکلات بسیار روبهرو بودهاند به راحتی از سوی یک مسوول پخش مورد جرح و تعدیل قرار بگیرد، اصل قضیه زیر سوال میرود.
از طرف دیگر فشارهای خارج از سازمان برای تغییرات در یک سریال هم به امری عادی تبدیل شده است و مسوولان مختلف این حق را برای خود قایل هستند که خواستار تغییر یا عدم پخش یک برنامه گردند. استمرار این وضعیت قطعا وضعیت را از حالت موجود نیز بدتر خواهد کرد.
یکی از مشکلات موجود در جامعه ما تعمیم دادن جزء به کل است. این مساله در واکنش به فیلمها و سریالها نمود بیشتری مییابد. برای مثال جامعه پزشکان به مجموعه اغما اعتراض میکند، جامعه پرستاران به شوکران و اعتراضاتی از این دست که در طول پخش فیلمها و سریالها بسیار میشنویم و همگان انتظار دارند که صنفها به عنوان کسانی که خطا میکنند مطرح نشوند. این مساله از آنجا ناشی میشود که یک امر جزیی مربوط به یک نفر را به کل افراد تعمیم دهیم.
این مساله به نظر میرسد از آن جا ناشی میشود که ما مخاطبان را افرادی سطحی فرض میکنیم که با دیدن یک نفر همه افراد آن صنف را دچار مشکل میبینند. از طرف دیگر آنقدر توان تحلیل ندارند که با دیدن برخی مشکلات و ناهنجاریها در برنامههای تلویزیونی بلافاصله تحت تاثیر قرار میگیرند و به بزه و انحراف دچار میشوند.
هر سال تعداد زیادی فیلم و سریال در کشور ما تولید میشود. اگر از بسیاری از آنها صحنههایی را حذف کنیم به احتمال زیاد به کلیت اثر لطمهای نمیخورد چرا که از ساختار منسجمی برخوردار نیستند. اما گروه دیگری از تولیدات هستند که حذف حتی یک دقیقه از آنها به کلیت اثر ضربه میزند.
اگر قبول داریم ملت ایران در طول سالهای پس از انقلاب رشد یافتهاند، یکی از نمودهای آن بایستی این گونه بروز یابد که فرصت تحلیل و درک آثار هنری را برای آنها قایل شویم و با جرح و تعدیل و حذف بیمورد از فیلمها و سریالها به شعور مخاطب در درک مسایل توهین ننماییم.
نویسنده : آبتین محقق
منبع : گزارش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست