شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

شعارهای اتوپیایی، مانع تغییرات اجتماعی است


شعارهای اتوپیایی، مانع تغییرات اجتماعی است
در فضای سیاست زده، اعتراض صنفی و تلاش برای کسب حقوق حداقلی مورد توجه قرار نمی گیرد. مهم ترین پیامد انقلاب ایران، آغاز فرآیند دموکراسی اجتماعی و مردم سالار شدن سیستم ایران است که اکنون در مرحله دولت سازی و ملت سازی به سر می برد. وقتی انرژی ها بر سر اهداف بزرگ و دست نیافتنی هرز می رود، گروه های اجتماعی دچار انفعال و سرخوردگی می شوند، این نیروها در خلوت معترض هستند اما وارد عمل نمی شوند.
اعتراض مدرن ایرانی از انقلاب ۱۳۵۷ آغاز شد. پیش زمینه هایی داشت و پس لرزه های درازمدتی که به وقوع می پیوندد همچنان باعث تغییرات اجتماعی می شود. دکتر ناصر فکوهی رئیس گروه انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و رئیس انجمن انسان شناسی ایران است. تخصص او انسان شناسی سیاسی است و کتابی نیز با همین نام روانه بازار کرده است. بنابراین موجه است برای نقد مفاهیم اعتراض، خشونت، تخریب و تغییر به طور کلی و در جامعه ایرانی با او به گفت وگو بنشینیم.
● با توجه به اینکه اعتراض ها همیشه در طول تاریخ بشر و به اشکال مختلف وجود داشته، قبل از اینکه به مسائل روز و اعتراض در جوامع مدرن بپردازیم می خواهم وارد تبارشناسی اعتراض شویم تا به سیر تحول انسان و جامعه معترض در طول تاریخ هم اشاره یی کرده باشیم.
▪ در هر موضوع اجتماعی ناگزیر از بازکاوی دو ریشه اصلی هستیم. یکی ریشه های اسطوره شناسی و باستانی و دیگری ریشه های مدرن. وقتی درباره مدرنیته حرف می زنیم منظور معنای عام کلمه دنیای جدیدی است که پس از انقلاب صنعتی به وجود آمد و امروز با شروع انقلاب اطلاعاتی وارد مرحله تازه یی شده است. حالا اگر از این دوران به گذشته بازگردیم و ابتدا به جهان پیش صنعتی و سپس به دنیای باستان وارد شویم ریشه های اعتراض و طغیان را به خوبی پیدا می کنیم. این ریشه ها در ادیان ابراهیمی و پیش از آنها نیز نمودهای بارزی دارند. در این مرحله از تاریخ بشر که ریشه ها، ریشه های دینی هستند با دو ذهنیت و دو موجودیت متقابل روبه رو هستیم. این دو یکی انسان است و دیگری خدایان.
یعنی انسان به عنوان عنصر معترض در مقابل تصمیم خدایان قرار می گیرد. این بخش از اسطوره شناسی را مشخصاً در یونان باستان می بینیم که یک اسطوره شناسی «انسان شکل گرا» یا «انسان محور» تراژدی یونانی نیز دقیقاً بر همین محور استوار است که همیشه انسانی هست که به مخالفت با تصمیم خدایان برمی خیزد.
● اما در عمل این انسان سرکش و عاصی است که در تراژدی ها شکست می خورد.
▪ بله، این تراژدی تقریباً همیشه با همین موضوع تکرار می شود و روش اعتراضی این فرد هرچه که باشد نتیجه یکی است. اما پیامی که در این دست از تراژدی های یونانی وجود دارد این نیست که طغیان انسان نمی تواند سرنوشت او را تغییر دهد بلکه مهم تر از آن اهمیت و نفس شورش است. مثل تراژدی های «پرومته» یا «سیزیف». ادامه این روند در ادیان ابراهیمی فراتر از سرکشی است و تبدیل به یک مفهوم شیطانی می شود. اینجا اعتراض عملی گناه آلود است و انسان در سرکشی های خود در مقابل فرمان خدا می ایستد.
«آدم و حوا» نمونه اولیه این انسان هستند. در دین در درجه اول اعتراض مفهومی شیطانی است. اما چیزی که وجود دارد بحث تحول و تفسیرهای جدید در اندیشه های دینی است که مفهوم اعتراض نیز در این تحول ها تغییر می کند. تفسیرهای دینی در دوران جدید سعی دارد تا علاوه بر سعادت جهان دیگر، سعادت این جهان را نیز در نظر بگیرد. رفته رفته اندیشه دینی هرچه بیشتر حق اعتراض به ظلم را می پذیرد.
این را هم باید اضافه کرد که در اسلام این حق اعتراض به ظلم از ابتدا وجود داشته است. به این دلیل است که در صدر اسلام، دقیقاً با جنبش اعتراضی سروکار داریم. اگر امروز حق اعتراض هرچه بیشتر برای انسان ها لحاظ می شود، ادامه همین تغییر و تفسیرهاست. بعد از انقلاب های بورژوازی که از اواخر قرن ۱۸ شروع می شود و در قرن ۱۹ نیز ادامه می یابد، عملاً حق اعتراض در برابر ظلم، بی رحمی و زیر پا گذاشتن حقوق انسانی، حقوق بدیهی انسان شمرده می شود.
● ولی در دنیای امروز با وجود همین به رسمیت شناخته شدن ها باز شاهد اعتراض هایی هستیم که عموماً سرکوب و به خشونت تبدیل می شوند.
▪ بعد از انقلاب صنعتی و بعد از ورود به دوره موسوم به دوره انقلاب اطلاعاتی با دو سیستم کاملاً متفاوت در اداره جوامع مواجه هستیم. در کشورهای توسعه یافته در ظاهر قابلیت اعتراض خیلی بالاست، البته اعتراض تا اندازه یی عملی و قابل انجام است. اما در کشورهای در حال توسعه قابلیت پذیرش اعتراض از سوی حاکمیت پایین است ولی پتانسیل اعتراض و طغیان از طرق غیرمتعارف وجود دارد.کشورهای توسعه یافته و در راس آنها امریکا، به سمت سیستم هایی رفته اند که به رغم اینکه امکان و اجازه اعتراض را در قوانین داده اند اما فرد را از منابع و لوازم اعتراض تهی کرده اند.
آنها سیستم های کنترل اجتماعی را به شکلی کارا ولی نامحسوس آنچنان بالا برده اند که فرد به نقطه بسیار ضعیفی می رسد که عملاً نمی تواند عصیانگر باشد. اما این سیستم ها در کشورهای در حال توسعه با عدم کارایی شان در کنترل اجتماعی ضمن اینکه موفق می شوند اعتراضات را از شکل و بروز بیرونی خارج کنند، به طور همزمان باعث تولید نیروهای منفعل اجتماعی می شوند. معمولاً در مقطع خروج این جوامع از انفعال یا در عین انفعال نیز عموماً شاهد اشکال غیرمتعارف اعتراض می شویم که پیامدهای بسیار نامطلوبی به همراه دارند.
● امروز این روند در کشور ما چگونه است به طور کلی اعتراض های ایرانی را چطور تحلیل می کنید؟
▪ اگر بخواهیم از دید کلان به موضوع «اعتراض ایرانی» نگاه کنیم در ابتدا با یک فرآیند بزرگ اعتراضی مواجه هستیم که انقلاب ۵۷ است. این انقلاب از نوع و جنس انقلاب های بزرگی است که یک دگرگونی عظیم اجتماعی را با خود به همراه دارد. این گونه از انقلاب ها درست مثل زمین لرزه های بزرگی هستند که در یک نقطه زمانی کوتاه بیشترین تغییرها را به وجود می آورند ولی پیش از آنها نیز شرایط خاصی به وجود آمده و پس از آن هم پس لرزه های درازمدتی به وقوع می پیوندد که همچنان باعث تغییرات اجتماعی می شود. با همین دیدگاه کلان که متکی بر تداوم انقلاب هاست و معتقد بر این است که هر واقعه بزرگی گروهی از تغییرات اجتماعی را به همراه می آورد به این نتیجه می رسیم که ما هنوز در مسیر تحولات یک انقلاب هستیم.
● ولی به هر حال امروز حدود سه دهه از آن لرزه اصلی و بزرگ گذشته است.
▪ چیزی که در مورد انقلاب ها و جامعه شناسی بعد از انقلاب و جنگ (که اغلب بعد از انقلاب های بزرگ رخ می دهد) کمتر در نظر گرفته می شود، این است که چون افراد عمر انقلاب و عمر تغییرات را با عمر خودشان می سنجند انتظار دارند که تغییرات هم در همان زمان رخ دهد. یکی از نتایج این نگرش این است که انتظاراتی از یک تحول اجتماعی متکی بر انقلاب دارند که با واقعیت های تاریخی مطابقت ندارد.
فرانسه را مثال می زنم که انقلاب این کشور در سال ۱۷۸۹ اتفاق افتاد. ۴۰ سال بعد فرانسه هنوز یک فرانسه انقلابی بود که ناچار بود با تجدید سلطنت و برای شعارها و اهداف انقلاب مبارزه کند. در خوشبینانه ترین حالت می توانیم بگوییم که شعارهای انقلاب فرانسه تنها توانست با شروع به کار دولت رفاه به تحقق درآید. یعنی چیزی حدود ۱۵۰ سال بعد از انقلاب، جامعه توسعه یافته یی مثل فرانسه همچنان درگیر شعارهای انقلابی خود بود.
● مهم ترین پیامد اجتماعی انقلاب ایران را چه می دانید؟
▪ به نظر من مهم ترین اتفاق آغاز فرآیند دموکراسی اجتماعی ایران و مردم سالار شدن سیستم ایران است که بعد از خروج یک حاکمیت استبدادی که قرن ها طول کشیده بود صرفاً توانستیم بعد از انقلاب این فرآیند را شروع کنیم؛ فرآیندی که در ابتدای انقلاب تا حد زیادی نیمه کاره باقی مانده بود، چون به ناچار وارد جنگی شدیم که شرایط بسیار حادی را تحمیل می کرد. ادامه روند دموکراتیزه کردن بعد از جنگ به طور مداوم تری دنبال شد و این را می توان بزرگ ترین پیامد انقلاب ایران دانست.
● دقیقاً به موضوعی اشاره کردید که روند شکل گیری آن همیشه پرتنش و پراعتراض بود. یعنی دموکراسی و کسب آن در جامعه که این مورد در آن مغفول مانده به هر صورت یک فرآیند اعتراض آمیز است.
▪ وقتی می گوییم فرآیند دموکراسی موضوعی بسیار کلی را طرح کرده ایم که خود مجموعه یی از چند فرآیند خردتر است. یکی از فرآیندهای خرد، فرآیند دولت و ملت سازی است. دولت سازی یعنی قدرت و انسجام یافتن و عقلانی شدن نهادهای سیاسی و دیگری شکل گیری یک وجدان جمعی در قالب عاملیت اجتماعی است که به همان قدرت سیاسی مشروعیت می دهد. این تقسیم بندی هم در مقابل خود با تعداد بی شمار خرده فرآیند اجتماعی که وجود دارد یک تقسیم بندی کلی محسوب می شود. در این خرده فرآیندها لزوماً اعتراض ها متوقف نمی شود بلکه اعتراض ها در خود تبدیل به خرده عامل های تغییر می شوند.
● در این صورت آیا می توانیم بگوییم که در مورد ایران با چرخه اعتراضات اجتماعی مواجه هستیم که در یک مقطع باعث انقلاب شده و باز در ادامه حیات هرچند نامحسوس و غیرعینی خود به روند انقلاب کمک کرده است؟
▪ دقیقاً. همین روند دولت سازی و ملت سازی در همه جای دنیا از طریق جنبش های اجتماعی اتفاق افتاده. اینکه یک دولت بر اثر یک واقعه سیاسی مثل انقلاب بر سر کار بیاید و بتواند ساختار اجتماعی و مردم را تغییر دهد تز قابل قبولی نیست. تجربه های جهانی نشان می دهد که این جنبش های اجتماعی هستند که ساختارها را تغییر می دهند. همه جنبش ها هم ذاتاً اعتراضی هستند، چون اگر اعتراض و مطالبه یی وجود نداشته باشد اساساً جنبشی هم متولد نمی شود.
● مهم ترین ویژگی ساختار اجتماعی ایران برای تغییر و اعتراض را چه می دانید؟
▪ جامعه ایرانی دو ویژگی اصلی دارد یکی جوان بودن و دیگری حضور گسترده زنان در عرصه اجتماع. این دو پارامترهای اساسی در سیستم اجتماعی ما هستند که لاجرم تاثیر خود را روی تغییرات اجتماعی می گذارند. پارامترهای دیگری هم وجود دارند که می توانند شرایط را تغییر دهند از جمله تنوع قومی تفاوت های طبقاتی که بین اقشار مختلف وجود دارد. در حوزه اقتصاد بحث های عمیق تری هم وجود دارد. چون اقتصاد ایران در مرحله بازسازی در چارچوب های جهانی است که این خود یک تحول عمده محسوب می شود و طبیعتاً در کنار این تحول جنبش های اقتصادی نیز شکل خواهند گرفت.● تحلیل شما از نقش و تاثیر جهانی شدن روی جامعه ایرانی چیست؟
▪ جهانی شدن به عنوان یک عامل بیرونی و با محوری کاملاً مشخص نولیبرالی نه تنها در ایران بلکه در همه کشورهای جهان تاثیر خود را روی تحولات می گذارد. وقتی با تحولی روبه رو هستیم که بر اساس یکسان سازی فرهنگی حرکت می کند ارزیابی ها و تحلیل های جامعه شناختی آن هم نیاز به بحث های عمیق تری دارد. اما به طور کلی در تحلیل جنبش ها یک جامعه شناس براساس تجربیات جهانی می تواند وقایع اجتماعی را تحلیل کند و بر اساس اولویت ها بگوید که این جنبش چقدر می تواند موفق باشد.
به طور مثال امروز در حرکت زنان ایران شاهد حرکتی هستیم که به کمپین تغییر قوانین معروف شده. این در نوع خود حرکت مفیدی است ولی آنچه در جامعه ایران و جامعه جهانی روی مساله زنان تاثیر مستقیم و تعیین کننده دارد ساختار پدرسالارانه جهان امروز است. این ساختار در برخی حوزه ها بسیار سرسختانه در مقابل رشد زنان مقاومت می کند که مهم ترین آن حوزه اقتصاد است که بافت آن کاملاً مردسالارانه است. بنابراین اینگونه جنبش ها ولو اینکه موفق هم بشوند در عمل تغییری که ایجاد می کنند بسیار محدود خواهد بود.
● یعنی به نظر شما این جنبش ها به دلیل اینکه ساختارهای کلیدی را مورد نقد قرار نداده، تاثیری هم در تغییرات اجتماعی ندارند؟
▪ موضوع فراتر از این حرکت هاست. مثالی می زنم که می تواند بحث را باز کند. ما قبل از حمله امریکا به عراق شاهد بزرگ ترین جنبش های اعتراضی ضدجنگ بودیم. گستردگی این جنبش ها در جهان بی سابقه بود. نمونه این حرکت ها را تنها در مقطع جنگ جهانی دوم داشتیم که چه از نظر دامنه فراگیری و چه از نظر رادیکالیسمی که در شعارها بود قابل قیاس با این مقطع نیست. آیا جنبشی که توانست این حجم از اقشار مردم را درگیر خود کند توانست مانع جنگ عراق شود؟ به این دلیل موفق نشدند که منطق حاکم بر اشغال عراق منطقی مبتنی بر اقتصاد و محور آن نولیبرالی بود که همه رسانه ها را در اختیار خود داشت.
دروغی را در همه رسانه های تحت اختیار خود پخش کرد و بر همان اساس حمله کرد و آن فجایع را در عراق آفرید. همزمان کل جهان هم معترض و مخالف جنگ بود. از اینجاست که نتیجه می گیریم جنبش های اجتماعی از منظر جامعه شناختی می توانند پتانسیل های محدودی را آزاد کنند. هر جنبش یک قدرت محدود است که باید ببیند چطور می خواهد این نیرو را مصرف کند. اگر این مصرف بیهوده باشد دیگر نمی توانید آن را تولید کنید. به سادگی نمی شود مردم عادی را بسیج کرد. بنابراین باید اولویت ها را تشخیص داد.
● با توجه به همین بحث شما اولویت ها را در جنبش های اعتراضی زنان ایران چه می دانید و چه راهکاری را پیشنهاد می کنید؟
▪ به نظرم مکانیسم تبعیض مثبت در این شرایط می تواند جواب دهد. این مکانیسمی بود که در مورد سیاهان در اروپا و امریکا جواب داد. آنچه می تواند در این شرایط زندگی زنان را تغییر دهد که بسترهای کافی هم برای آن وجود دارد، تلاش برای حضور گسترده زنان در حوزه اقتصاد و اشتغال است که با توجه به درصد بالای بیکاری در جامعه تبعیض مثبت به شمار می رود.
● اگر بر مبنای اولویت ها حرکت کنیم عملاً حرکت های زیادی هرز می روند و از طرفی هم به هرحال پیشرفت صورت می گیرد. آیا به نظر شما دستاورد مثبت جنبش ها مانا نیست؟
▪ هر جنبشی در هر صورت دستاوردهای خود را دارد، اما دقیقاً باید این را هم مد نظر داشت که هر جنبشی الزاماً تغییر مثبت ایجاد نمی کند. در عین حال که می تواند ظرفیت ساز باشد می تواند ظرفیت ها را نیز از بین ببرد. نمونه این قضیه دقیقاً در امریکا اتفاق افتاد. امروز امریکایی را می بینیم که یک پسرفت روشن در سیستم اجتماعی آن رخ داده است. عده یی از جامعه شناسان از مک کارتیسم جدیدی صحبت می کنند که به مراتب بدتر از مک کارتیسم سال های ۶۰-۵۰ است. این نشان می دهد حتی در جامعه یی که از لحاظ فناوری به بالاترین حد خود رسیده، دستاوردهای دموکراتیک به راحتی می توانند از بین بروند.
● چرا مردم ایران در عمل کمتر برای اعتراض اجتماعی منسجم می شوند؟
▪ شاید منشاء این رفتار سیاست زدگی بیش از حد جامعه کنونی ایرانی باشد. در نتیجه انقلاب و پس از آن جنگ تحمیلی مردم ایران درگیر موجی گسترده از شعارها و عملکردهای انقلابی و سیاسی شدند که تحت تاثیر آن شاید لزوماً نتوانند به طور دقیق اولویت خود را تشخیص داده و به آن متمرکز شوند.
در این شرایط امکان بسیج مردم برای شعارهای اتوپیایی و دست نیافتنی بسیار بالاست. نمونه های این اعتراض را در جنبش دانشجویی می بینید که سال هاست روی شعارهای دست نیافتنی و آرمانگرایانه خود تاکید می کند بدون اینکه به دستاوردهایی عینی هم برسد. در این فضا اعتراض صنفی و تلاش برای کسب حقوق حداقلی مورد توجه قرار نمی گیرد. طبیعی است وقتی انرژی ها بر سر اهداف بزرگ و دست نیافتنی هرز می رود گروه های اجتماعی نیز دچار انفعال و سرخوردگی می شوند. نیروها در این وضع تبدیل به عناصری می شوند که در خلوت معترض هستند اما وارد عمل نمی شوند.
● باز می رسیم به همان سوال کلیدی «چه باید کرد». بالاخره در این جامعه با این مولفه ها زندگی می کنیم. چه باید کرد؟
▪ در روند ایجاد یک جامعه مدنی قرار گرفته ایم که همزمان در حال گذار از واقعه انقلاب است. یکی از مشخصه های جامعه مدنی این است که چرخه های کوچک روی چرخه های بزرگ تاثیر می گذارند. افراد می توانند ابتدا رفتارهای خود و بعد اطرافیانشان را اصلاح کنند. تاثیر اصلاح رفتارهای روزمره و نهادینه کردن همین اصلاح های جزئی دگرگونی های بزرگی ایجاد می کند که البته کم هزینه تر از حرکت های اعتراضی بزرگ هم نیست. مثال می زنم. همین معضل ترافیک که همه ما در ایران درگیر آن هستیم. هیچ فرد یا نهادی به تنهایی این معضل را ایجاد نکرده. مجموعه یی از عوامل این معضل اجتماعی را در شهرها پدید آورد اما هر یک از ما به تنهایی چه کرده ایم؟
● من در مقابل مثال شما معضل اعتیاد را یادآور می شوم. چرا مبارزه با توزیع و مصرف مواد تبدیل به یک جنبش نمی شود در حالی که چرخه های پایینی فعال و سالم هستند؟
▪ مثال شما در مورد ایرانی است که هنوز در کشورهای جهان سوم تعریف می شود. این معترض جهان سومی در موقعیت بسیار متفاوتی به نسبت معترض یک کشور توسعه یافته قرار دارد. او تحت سلطه تر و منفعل تر است. این یک موضوع است و در این مثال شما یک موضوع دیگر هم قابل بررسی است و آن الزامات بیرونی است.
اگر کشور ما در مسیر توزیع مواد مخدر قرار گرفته خیلی به مردم کشور ما ربطی ندارد. این در راستای همان موضوع جهانی شدن اتفاق می افتد که به هر حال بازاری جهانی برای مواد مخدر وجود دارد که الزامات و منافع خودش را به کشورهای توسعه نیافته تحمیل می کند. این منافع بازار موادمخدر است که مسیرها را نیز برای ترانزیت و توزیع تعیین می کند. مکانیسم های جهانی در مقابل روش های داخلی کنترل اعتراض ها مکانیسم های بسیار قدرتمندتری هستند. متاسفانه منطق حاکم بر این مکانیسم ها منطق و اقتصاد نولیبرالی است که همه چیز را تبدیل به کالا می کند.
● آخرین موضوعی که می خواهم مطرح کنم جنبش های بزرگی است که توسط افراد و از بالا ساماندهی می شود. یعنی عکس موضوع چرخه های کوچک سالم ساز که چند چرخه میانی چرخه های کوچک تر را به حرکت وامی دارد.
▪ به طور کلی به جنبش های بزرگ و حرکت های خیلی عظیم چندان نظر خوشی ندارم. چون این نوع جنبش ها براساس گونه یی از خودانگیختگی ساخته می شوند که ما نه می توانیم هیچ پیش بینی از عملکرد آنها داشته باشیم و نه کنترلی.
مثبت ترین دستاورد این جنبش ها انقلاب ها هستند که آنها هم قابل پیش بینی نیستند و بسیار هم نادر و استثنایی هستند. این نگرش که از بالا یک جنبش را ایجاد کنید رویکرد لنینیستی است که در جریان خود اهداف واقعی آن حرکت حل و فراموش می شوند. این جنبش ها براساس ماهیت شان قشر حرفه یی سیاسی تولید می کنند که هدف اول برای آنها بقا و کسب قدرت سیاسی می شود، نه اهدافی که جنبش به خاطر آن شکل گرفته. معمولاً در ادامه روند این جنبش ها یا خیانت های بزرگی به آرمان اولیه صورت می گیرد یا هیولاهایی مثل استالین از درون آن بیرون می آیند.
جنبش های بزرگ اعتراضی را در دهه ۵۰ تا ۷۰ به طور گسترده در جهان داشتیم که همگی از نوع سازماندهی شده از بالا بودند و این جنبش ها تقریباً همگی به دیکتاتوری یا روش های نو استعماری رسیدند. در مقابل این کشورها من کشور هند را مثال می زنم که دقیقاً از سالم سازی حلقه های کوچک شروع کرد و به جرات می توان این کشور را یک کشور تاثیرگذار در جهان امروز دانست که روز به روز هم وضعیت تحولات اجتماعی آن به سمت بهتری حرکت می کند و دستاوردهای بزرگ تر و عمیق تری کسب می کند.
دکتر ناصر فکوهی، انسان شناس سیاسی
الناز انصاری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید