شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

همشهری کین - Citizen Kane


همشهری کین - Citizen Kane
سال تولید : ۱۹۴۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ر.ک.ا.
کارگردان : اورسن ولز.
فیلمنامه‌نویس : هرمن منکه‌ویتس و ولز.
فیلمبردار : گرگ تولند.
آهنگساز(موسیقی متن) : برنارد هرمان.
هنرپیشگان : ولز، جوزف کاتن، آگنس مورهد، دوروتی کامینگور، اورت اسلوان، ری کالینز، جرج کولوریس، پل استوارت و روت واریک.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۹ دقیقه و ۱۶ ثانیه.


"چارلز فاستر کین" (ولز)، سلطان مطبوعات و میلیاردر معروف در قصرش به تنهائی، در حالی که زیر لب کلمه "رزباد" را زمزمه می‌کند، می‌میرد. او با مرگش مورد توجه رسانه‌های گروهی و به‌خصو خبرنگار کنجاوی قرار می‌گیرد که مایل است رمز "رزباد" را کشف کند. خبرنگار اعتقاد دارد کلماتی که انسان پیش از مرگ بر زبان می‌آورد، بیانگر زندگی‌اش هستند. بنابراین پای صحبت پنج نفر، یک روایت از زندگی "کین" می‌گویند که با دیگری متفاوت است. خبرنگار به یک نتیجه قطعی دست پیدا نمی‌کند و حتی موفق به کشف "رزباد" نمی‌شود. اما روایتی از زندگی "کین" با کل روایت‌هائی که تماشاگر می‌بیند و می‌شنود روشن می‌شود. هم‌چنان که معمای "رزباد". "رزباد"نام سورتمه‌ای است که "کین" در کودکی بر آن سوار می‌شده...
٭ همشهری کین، فیلمی که تاریخ سینما را به قبل و بعد خود تقسیم می‌کند، ساخته یک نابغه ۲۶ ساله بود. هالیوود در یکی از دوره‌های "بی‌خویشی"، اختیار تام و تمام به جوانی داد که پیش از آن با اجراهای گروه تآتری "مرکوری" و یک نمایش رادیوئی شهرتی به دست آورده بود. بزرگ‌ترین "قطار اسب‌بازی" در اختیار جوان نابغه قرار داشت و او باید آن را به یک ایستگاه می‌رساند. بدین خاطر، سینمای قبلاز خود را مرور کرد. هر آن‌چه آموخت و هنری را که ختم کننده هنرها بود "ترتیب" داد. اما داستان انتخابی از ابتدا جنجال برانگیخت. ویلیام راندولف هرست، سلطان مطبوعات آمریکا، شباهت‌هائی میان قهرمان داستان، "کین"، و خودش می‌دید. سعی کرد جلوی نمایش فیلم را بگیرد. نتوانست. زندگی هرست، زندگی "کین" نبود. زندگی "کین"، زندگیهرست نشد. بلکه زندگی معروف‌ترین شخصیت‌ سینمائی گردید. اگرچه، همشهری کین کلام آخرین در سینما شد. چون تماشاگران عادی، به نمایش نرفتند و این فیلم‌سازان آینده بودند که نقش دائمی پرستندگان معبدش را به عهده گرفتند پرستندگانی که به‌زودی در معابد خودشان، الهه‌های خودشان را ساختند. همشهری کین نمایش تنهائی انسا بود. یعنی دست مایه اصلی هنری معاصر که در فیلم، یگانه شاهدش دوربین عینی ولز است. شخصیت‌های دور و بر "کین"، راهی به دورن او ندارند. شاهد عینی (تماشاگر؟) نیز تا حدی می‌تواند جلو برود. فراموش نکرده‌ایم که آغاز و انجام فیلم با اخطار نصب شده بر دروازه قصر "کین" شناخته می‌شوند: تعدی ممنوع! همشهری کین، از طرفی نمایانگر دقیق شکست رویای آمریکائی نیز هست. "کین" فردی است که بدون "اراده آزاد" مادیات را به دست می‌آورد و احساسات را از دست می‌دهد. ظهور و سقوط او، پوچی جاه‌طلبی‌ها را تصویر می‌کند. جاه‌طلبی‌های آدم‌های بزرگ یا نوابغ که خود ولز، بدون تردید از آنان بود! در حالی که ولز، آدم بزرگی، نابغه‌ای از نوع دیوید وارک گریفیث یا سرگئی ایزنشتاین نبود. مبدغ نبود. سینمای قبل از خود را ترتیب داده بود. اما فقط قواعدش را مرتب کرده بود و فکرهای جدید را با آن‌ەا آراسته بود. مثل استفاده از فن "وضوح در عمق صحنه" که درخشان‌ترین نمونه‌اش در صحنه‌ای از همشری کین است که می‌خواهند "چارلز" کوچک را از پدر و مادرش و "رزباد" جدا کنند: "چارلز" در انتهای تصویر سرخوشی می‌کند، در وسط پدر مردد و نگران قرار دارد و در جلو، مادر مصمم به تغییر در زندگی فرزند. سه ماجرا و سه شخصیت، طی یک تصویر تعریف می‌شوند. "سینما" دیگر از ولز چه می‌خواست؟ اما نه، از او همچنین می‌خواست که زمان را بکشد. همان‌طور که اینستاین در علم و جیمز جویس و مارسل پروست در ادبیات گشته بودند.... می‌ماند نکته آخر (یا اول؟) فیلم که معمای "رزباد" باشد. "رزباد" را نمی‌بایست زیاد جدی گرفت. بدون تردید، "رزباد" کنایه‌ای ناشی از سرک کشیدن در حال و هوای داستان‌های دست چندم ادبی است یا به قول خود ولز، یک ترفند فرویدی. همشهری کین نمی‌خواهد تمام زندگی یک انسان را با یک کلمه توضیح دهد. یا برعکس می‌خواهد ثابت کند که چنین کاری چقدر احمقانه است. کلمه، کلمه است و هیچ وقت تصویر نمی‌شود. و دعای معبد همشهری کین/ اورسن‌ولز / سینما را نیز درست با همین ورد می‌خوانند! با این همه در وقت مرگ "کین"، کسی در اتاقش نیست که زمزمه "رزباد" را بشنود. آیا این هم یک شعبده دیگر از نابغه جوان بود؟


همچنین مشاهده کنید