جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

۱۶ آذری دیگر


۱۶ آذری دیگر
بیش از ۵۰ سال از کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ می گذرد و از آن تاریخ تاکنون، دانشگاه به مکانی تبدیل شد که دانشجویان آن خود را وارث بار سنگینی از آرمان ها و عدالت اجتماعی می دانند. دانشگاه تهران و سپس دانشجویان تمامی دانشگاه های ایران، در این مدت اگرچه در دوره هایی به اغما رفته یا در برابر ناملایمات فرهنگی یا سیاسی زمان خود، سکوت اختیار کرده بودند، اما همواره خود را وارث دانشجویان معترض و آگاهی می دانستند که در برابر خفقان سیاسی واکنش نشان دادند. از آن زمان تا کنون، هیچ ۱۶ آذری نبوده است که از مدت ها قبل، با واکنش ها و خاطره های روشنفکران و مورخان و جامعه شناسان، به رنگین کمانی از اندیشه های طیف های مختلف تبدیل نشده باشد. آن چه که امروز از ۱۶ آذر باقی مانده است، آن چیزی نیست که در سه روز تظاهرات دانشجویی -۱۴ تا ۱۶ آذر ۱۳۳۲- رخ داده بود. در نخستین روز، دانشجویان دانشکده های حقوق و علوم سیاسی، علوم دندان پزشکی، فنی، پزشکی، داروسازی در دانشکده های خود- که از تاسیس دانشکده هایشان به دستور رضا پهلوی هنوز بیش از ۲۰ سال نگذشته بود- علیه رژیمی تظاهرات کردند که از مدتی پیش، از خشم مردم و خصوصاً دانشجویان نسبت به خود و حضور پر تداوم آمریکا آگاه شده بود. روز ۱۴ آذر، تظاهرات در داخل محوطه دانشکده پایان یافت اما در روز ۱۵ آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و ماموران انتظامی، با دانشجویان درگیر شدند.
دانشجویان که مماشات دولت را با اعتصاب های روشنفکرانه خود دیده بودند، گمان نمی کردند صبح روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲، در حالی که سعی داشتند تظاهرات را مانند روز پیش با شعار «یا مرگ یا مصدق» به خیابان های اطراف دانشگاه بکشند، با گارد نظامی مواجه شوند که برای نخستین بار وارد صحن دانشگاه شده بود. بنا به روایات مستند تاریخی، در یکی از کلاس های درس دانشکده فنی، چند تن از دانشجویان در اعتراض به حضور ماموران گارد نظامی در صحن دانشگاه، آنها را به مسخره می گیرند و گارد نظامی وارد کلاس های درس می شود. ماموران گارد با حمله به دانشجویان در میان محوطه دانشکده فنی سه تن از آنان را به شهادت می رسانند. شهید چمران یکی از این دانشجویان شاهدی بود که آن روز را به خوبی به خاطر داشت. او در ر ابطه با حادثه ۱۶ آذر گفته بود: «وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم، صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحان را در میان این سکوت دردناک می شنوم. دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رای العین می بینم...»
یاد و خاطره ۱۶ آذر، مصادف است با تنوع اندیشه ها و آرای سیاسی و روشنفکرانی که هر یک به نحوی «جنبش دانشجویی» ایران را متعلق یا نزدیک به اهداف و آرا خود می دانند. در این میان کم نیستند منتقدانی که «جنبش دانشجویی» ایران را «واقعه ای اسطوره سازی شده» ارزیابی می کنند یا برعکس آن را جنبشی «پر قدرت» می نامند که توانایی تحولات عظیمی را به طور بالقوه در خود دارد.
دکتر ناصر فکوهی انسان شناس که به مناسبت یکی از ۱۶ آذرهای اخیر اظهار نظر کرده بود، معتقد است: «اندیشیدن بر جنبش دانشجویی در ایران، چه آن را در تاریخچه تقریباً ۵۰ ساله اش در نظر بگیریم و چه در تحولات شتاب یافته سه دهه اخیر که با قرار گرفتن آن در چارچوب یک انقلاب بزرگ اجتماعی همه مولفه ها و روندهایش شدت و پیچیدگی بیشتری یافته اند، به باور ما هر چه بیش از پیش ما را به سوی این واقعیت می کشاند که مدل های محلی و اندیشیدن های محلی، چنانچه نخواهند یا نتوانند خود را با مدل ها و موقعیت های فرامحلی و در واقع، جهانی، انطباق داده و به تالیف های ترکیبی بدیع برسند، جز ایجاد بن بست های فکری و جز اتلاف گسترده نیروهای انسانی و ثروت های مادی و معنوی ثمره ای نه در کوتاه مدت و نه در دراز مدت نخواهند داشت.» او که با نگاهی فرا بومی به مسائل بومی نگاه می کند و چشم اندازی جهانی برای مسائل داخلی دارد، در این باره گفته است: «روند عمومی که در جنبش دانشجویی ایران در طول پنج دهه گذشته مشاهده می شد، سیاسی شدن های شدید و نفوذپذیری آشکار و در بسیاری موارد منفی این جنبش از حوزه سیاسی است که عموماً خود به مثابه عاملی در عدم رشد تفکر و قدرت تحلیل اجتماعی -سیاسی در نزد دانشجویان، حتی پس از فارغ التحصیلی بروز کرده است و از اینرو نمی توان آن را مثبت تلقی کرد.
سیاسی شدن جنبش دانشجویی که به آن ظاهری بسیار رادیکال داده است عملاً با نوعی محافظه کاری بسیار گسترده در حوزه های مستقیماً مربوط به خود دانشجویان (دانشگاه ها و مسائل آنها) همراه بوده است که حرکتی متناقض و غیر قابل توجیه را نشان می دهد. در حالی که در تاریخچه جنبش های دانشجویی در جهان عمدتاً با همگرایی و تاثیر مثبت و متقابل رادیکالیسم سیاسی و رادیکالیسم صنفی در نزد دانشجویان روبه رو بوده ایم. حاصل این امر ظاهراً فرو افتادن این جنبش در مدارهایی پی درپی از انفعال است که به مثابه یک عامل اجتماعی منفی می توان آثارکوتاه و دراز مدت بسیار زیان بار در بر داشته باشد.» با این حال دانشجویان، به خصوص تشکل های دانشجویی فعال هرسال به این مناسبت خود را آماده می کنند تا شعارهای خود را مطابق با نیازها و کاستی های جامعه خود بیان کنند. اما این حرکت که به باور بسیاری، تنها جنبه نمادین می تواند داشته باشد و کارکرد واقعی اجتماعی یا فرهنگی ندارد، از نظر این انسان شناس، می تواند به حرکتی تبدیل شود که نقیض حرکت به درون و تکرار بیهوده مکررات باشد. فکوهی تنها راه گریز از بن بست حرکت رو به درون دانشجویان ایرانی را در نوزایی فکری ارزیابی می کند و می گوید:
«بهترین راه پیش پای جنبش دانشجویی دامن زدن به نوعی نوزایی فکری درون خود است که در آن واحد و پیش از هر چیز هدف خود را نوسازی و به روز کردن محیط های آموزشی و رساندن آنها به حدی قابل قبول در استانداردهای جهانی قرار دهد و از همین راه، هدف استراتژیک دیگر جنبش دانشجویی می تواند کمک به روند عمومی رشد جامعه مدنی در ایران باشد که تاکنون ابعاد بسیار مثبتی داشته است. ساختن جامعه ای مردم سالار تنها می تواند از خلال این حرکات مدنی به صورتی آرام آرام انجام گیرد به نحوی که نهادهای مدنی بتوانند به تدریج رشد کرده و به همراه خود فرآیندهای اندیشه و عقلانیت را در جامعه درونی کنند. ارائه تصویر یک رومانتیسم انقلابی خشونت آمیز از جنبش دانشجویی که آن را در قالب یک حرکت پرتنش، شتاب زده و معجزه آسا در تغییر اجتماعی باز می نمایاند کوچه بن بستی است که با توهم زایی خود، بیش از آنکه به دگرگونی اجتماعی یاری رساند آن را از حرکت منطقی و سازمان یافته اش باز می دارد.»
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید