جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
عشق به مثابه یک مشت خونین
● نقد و بررسی فیلم «نزدیك تر» ساخته كارگردان كهنه كار سینما «مایك نیكولز»
هر روز پیش نمیآید که ستارههای هالیوود را در یک فیلم به معنای واقعی کلمه «بزرگسالانه» ببینیم. در «نزدیکتر» پس از مدتها چهار ستاره هالیوود مشغول نجات یکتنه جهان، کشتن موجودات فضایی، و تغییر دنیا با نیروی عشق نیستند! آنها نه تنها موضوعی جدی و بالغانه را به تصویر میکشند، روابط صریح و واقعی دارند، و به جای سعی در جذاب به نظر رسیدن روی پرده نیروی خود را صرف عمق بخشیدن به کاراکترها میکنند؛ بلکه بعضی از بهترین بازیهای چند سال اخیر را هم ارائه دادهاند.
اکنون ۴۰ سال است که «مایک نیکولز» به اقتباسهای فوقموفق از نمایشنامههای برنده جایزه میپردازد و -حالا دیگر- میتوان با اطمینان گفت که هیچکس در این کار مسلطتر و بهتر از او نیست. زنجیره فیلمهای تحسینشده مایکنیکولز با «کی از ویرجینیا وولف میترسه؟» در سال ۱۹۶۶ آغاز شد، با شاهکاری همچون «فارغالتحصیل» به اوج رسید و بعد از چند اوج و فرود با «نزدیکتر» شکوهمندانه ادامه یافته است.
«نزدیکتر» کاوشی است در مفهوم عشق، تعهد، و شهوت در زندگی مدرن. کاوشی صریح و بیرحمانه در سوالهای اساسی و هستیشناسانهای که با نحوه زندگی مدرن پیوندی ناگسستنی دارند. «نزدیکتر» ما را به میان روابط پیچیده چهار نفر پرتاب میکند. آنها به دنبال شناخت هم، احساس امنیت، و دریافت حقیقت هستند. ناامیدانه پاسخهایی را جستجو میکنند که انگار نمیخواهند بدانند و ناباورانه در برابر این حقیقت عریان قرار میگیرند که: "آنکه بیشتر دوستش داریم بیشتر از هر کس دیگر توانایی ضربه زدن به ما را دارد."
● «نزدیکتر» مثل یک کمدی-رمانتیک آغاز میشود. روی تیتراژ به همراه آهنگ زیبای Cold Water از Damien Rice شاهد آشنایی «دن» و «آلیس» هستیم. آنها در خیابان رابطه چشمی برقرار میکنند و مشکل نیست که بفهمیم چرا «دن» نمیتواند چشم از «آلیس» بردارد! آلیس با ترافیک لندن آشنا نیست و تصادف میکند و این مقدمه آشنایی آنهاست. سه سال به جلو میرویم. حالا «دن» اولین کتابش را بر اساس زندگی آلیس آماده کرده و هنگام عکاسی برای طرح پشت جلد آن با عکاسی به نام «آنا» آشنا میشود.
دیالوگهای پینگپونگی رد و بدل شده در سکانس برخورد «دن» و «آنا» مثالزدنی هستند و در معرفی هر دو پرسوناژ نقشی تعیینکننده دارند. بعد شاهد آشنایی اتفاقی «آنا» و «لری» هستیم. فصل ملاقات آنها در آکواریم فوقالعاده خندهدار و جذاب از کار درآمده و نوید یک کمدی-رمانتیک دلنشین با بازیهای خوب را میدهد. اما در واقع از اینجاست که «نزدیکتر» تصمیم میگیرد کاملا چیز دیگری باشد: یک تحلیل جزءبهجزء و بیپرده از پیچیدهترین و روابط جنسی و غیرجنسی میان زن و مرد با صراحتی کممانند و بازیهای نه فقط خوب، بلکه شاهکار. «نزدیکتر» در لحظاتی چنان سبعانه و بیبخشش به رابطه عشق و شهوت میپردازد و چنان تلخ و بدبین میشود که به حد آزاردهندگی میرسد. و البته این یک نکته منفی نیست. در میان فیلمها و آثار هنری خنثی و بیمعنای امروز این جسارت شایسته تحسین است و بس.
همانطور که از یک اثر اقتباس شده از نمایشنامه انتظار داریم لوکیشنها محدود و میزانسن تئاتری است. «نزدیکتر» یک فیلم شخصیتمحور است، طرحوتوطئه آن بر اساس کاراکترها و روابط میان آنها گسترش مییابد و داستان در آن کمترین نقش را دارد. شخصیتها بهشکلی مثالزدنی ملموس و چندبعدیاند بهطوریکه بعد از دیدن آنها روی پرده میتوانیم به خیابان برویم و هر موردی پیش آمد فکر کنیم اگر «آلیس» بود چه میکرد و اگر «لری» بود چه واکنشی نشان میداد! در یک کلمه آنها را میشناسیم. ولی گاهی منطق داستانی به خوبی در نمیآید. کاراکترها را درک میکنیم، آنها را به خوبی میشناسیم، و از انگیزههایشان باخبریم ولی موقعیتهایشان همیشه برایمان باورپذیر نیست. آشنایی لری و آنا و دیالوگهای رد و بدل شده میانشان منطق رئالیستی چندانی ندارند. فیلم بیش از حد به اتفاق تکیه دارد و پرداخت کاراکترها فیلمنامهنویس را از توجه به داستان بازداشته است.
همینطور فیلم بیش از حد به دیالوگ وابسته است و به ندرت اتفاقی واقعاً روی پرده روی میدهد. «نزدیکتر»۹۹ دقیقه طول میکشد ولی خیلی بیش از آن به نظر میرسد. در خلال روایت فیلم چند بازی با زمان هم هست که باعث میشوند پیگیری داستان کمی مشکل شود و گاهی ندانیم در چه زمانی قرار داریم. در واقع از یک صحنه به صحنه بعد نمیدانیم آیا در یک هفته قبل هستیم یا سه سال بعد و باید با گذشت زمان از لابهلای گفتوگوهای فیلم دربیابیم که در چه زمانی هستیم. ولی این بازی با زمان به شدت در خدمت تم فیلم و حس ناآشنایی و عدم صمیمیت جاری در آن است و به روایت بیش از حد سرراست آن هم جانی (هر چند ناچیز!) داده.
● "برای من از قلب نگو. تا حالا یه قلب واقعی دیدی؟ مثل یه مشته که به خون آغشته باشه"
چهار شخصیت اصلی فیلم انسانهای دوستداشتنیای نیستند؛ آنها خودخواه و هوسران و بیفکرند. فیلمی که شخصیتهای اصلی آن دوستداشتنی و قابل همذاتپنداری نباشند همیشه در خطر به سر بردن حوصله تماشاچی و ارتباط در برقرار نکردن با او قرار دارد، حال اگر داستان هم در آن بسیار کمرنگ و خالی از ظرفیتهای ایجاد پیچش و یا تعلیق باشد، این در حکم خودکشی فیلم است.
اما شخصیتهای «نزدیکتر» در عین خودخواه و هوسران بودن باهوش و صادق نیز هستند و این کلید موفقیت فیلم محسوب میشود. بله حقیقت این است که شاید بیشتر ما اینقدر خودخواه و هوسران نباشیم ولی وانمود میکنیم، خیانت میکنیم، از مسئولیت شانه خالی میکنیم و چشمبسته دروغ میگوییم. شخصیتهای «نزدیکتر» خودخواهتر، هوسرانتر، بیفکرتر و در عینحال باهوشتر (و فوقالعاده زیباتر!) از بیشتر ما و در یک کلمه "دراماتیزهشده" خود ما هستند.
این خصوصیتها که در فیلمنامه با ظرافتی مثالزدنی از طریق دیالوگهای چند پهلو و اشارات و عکسالعملهای پرمعنی در بافت کاراکترها تنیده شده باعث میشود آنها بُعد پیدا کنند و قابل باور و همذاتپنداری شوند.
و اینجاست که بزرگترین نقطه قوت فیلم شکل میگیرد: شخصیتهای عمیق و چندبعدیای و دیالوگهای صیقل خوردهای که با هر حرکت سر، اشاره، یا جمله، دریایی از انگیزهها و کنشهای واقعی و ملموس را منتقل میکنند: انگیزهها، ترسها، دودولیها، و شهوتهایی که همه میشناسیم ولی از یادآوری آنها حتی در ضمیر خویش هم ابا داریم.
«لری» گوشبهزنگ و زیرک است او قواعد بازی را میداند و مصالحه را میشناسد. او برای رسیدن به هدفش برنامهریزی میکند؛ صبر میکند، مصالحه میکند، اگر لازم شد (بعد از سبکوسنگین کردن) چیزی را فدا میکند و اگر نتوانست آن را کامل به دست بیاورد به کمتر قانع میشود.
«دن» در مقابل غریزیتر و بیفکرتر عمل میکند. او به اندازه بقیه خودخواه است ولی خودخواهی خود را با صراحت وهمانگیزی اقرار میکند. «دن» هر چه را که بخواهد مستقیم به سمتش میرود و برای به دست آوردنش دست دراز میکند و با بیتابی پا به زمین میکوید.«آنا» با تجربه و زرنگ است. او هم قواعد بازی را میداند و عواقب کار را میسنجد. او هم در خودخواهی و هوسرانی مثل بقیه است.
گرچه به خاطر آن احساس گناه میکند و به آن اقرار میکند ولی این اقرار مانع نادیدهگرفتن بیرحمانه بقیه به خاطر خودش نمیشود.
«آلیس» اما قدری با بقیه متفاوت است. او آسیبپذیر و تنهاست. جذابیت و عدمجذابیت او هر دو در همین خصوصیت نهفته است. او میداند که به جز زیبائیش چیزی برای عرضه ندارد. پس سخت تلاش میکند که نشان دهد جز آن چه بقیه میشناسند و میبینند هم چیزی در چنته دارد. ظریفترین طیف احساسات و انگیزههای غیرقابلبیانی که «نزدیکتر» موفق به تصویر کردنشان میشود در شخصیت «آلیس» جلوهگر میشود. به عنوان مثال «آلیس» در سکانس صحبت با «لری» در گالری ناامیدانه سعی میکند وانمود کند که با آنچه در کتاب «دن» تصویر شده متفاوت است و حقیقت درباره او در کتاب بیان نشده.
● "یه لحظه هست... همیشه یه لحظه هست که میتونی انتخاب کنی"
شاید بعضی از دیالوگها تئاتری و متظاهرانه باشند اما لحظات درخشان زیادی در میان آنها هست که به عمق روابط زن و مرد (به صورت کلی) و روابط جنسی (به صورت خاص) در زندگی مدرن نزدیک میشوند و انگیزهها و کنشهایی را واکاوی میکنند که در روابط سنتی میان زن و مرد صادق نبودند ولی متاسفانه، یا چنانچه در ادامه میخوانیم، خوشبختانه جزء جداییناپذیر زندگی مدرن محسوب میشوند.
در جوامع عقبمانده و سنتی آنچه که یک زن و مرد را به هم پیوند میدهد و مانع از جداییشان میشود خیلی بیشتر از یک کشش دوسویه و عشق است. شاید حتی بتوان گفت بیشتر جبر زمانه و اقتضائات اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی هستند که یک رابطه را حفظ میکنند. از یک طرف مسائل اقتصادی به خاطر عدم وجود استانداردهای حداقلی از تامین و بیمه هستند. آنقدر ناامنی و نگرانی از آینده وجود دارد که زن و مرد باید دست به دست هم بدهند و تمام نیرو و جوانی خود را صرف تامین حداقلی از امنیت و آسایش کنند. در واقع هدف در زندگی به جای «زندگی در سرپناه» تبدیل میشود به «تلاش برای تامین سرپناه».
از سوی دیگر مسائل اجتماعی وجود دارد. در جامعهای چنین سنتی که انسانها همه به کار هم کار دارند و هر کسی پیروی بیچونوچرا از هنجارهای پذیرفته شده جامعه را نپذیرد محکوم به طرد است، یک زن به تنهایی چقدر شانس دارد؟
آیا کوچکترین حقوق زندگی و حتی امنیتهای جانی برای او موجود است که مثلا بتواند هر موقع که خواست مثل یک انسان آزاد از خانه خارج شود و هر کجا خواست برود؟ آیا جز این است که باید -چه زن و چه مرد- باید به خاطر تبعیت نکردن از نورمهای جامعه جواب پس بدهند و شعور اجنتماعی هنوز به آن حد نرسیده که به حریم خصوصی بقیه احترام گذاشته شود؟ در حقیقت بعد از جدایی، یک زن آنقدر محدود میشود که خود به خود همه فرصت ها از او دریغ میشوند. مسائل مذهبی و اعتقادی و بافت اجتماعی هم هستند که باعث میشوند فرصتهای بعدی فوقالعاده کم شوند.
در واقع روابط زن و مرد عبارت است از آویزان شدن دو نفر به هم و تقلا برای زندگی. در چنین جامعهای شکل روابط خیلی متفاوت است هم معنی با هم بودن فرق دارد و هم معنی جدا شدن. در چنین جامعهای جدا شدن یک زوج مساوی است با مشکلات جدی و در یک کلمه ویران شدن دو زندگی به طوری که بازسازی آن مشکل و حتی غیرممکن میشود.
اما در زندگی مدرن شکل روابط کاملا متفاوت است. به خاطر عدم نیاز و وجود امنیتهای همه جانبه و همچنین بالا بودن شعور اجتماعی و اینکه دیگر افراد دخالت و فضولیای در زندگی خصوصی هم نمیکنند، هر چند نه صددرصد اما میتوان گفت معنی و مفهوم تعهد و مسئولیت و حتی عشق کمی فرق کرده است.
میتوان گفت «نزدیکتر» از دیدگاهی انتقادی و آسیبشناسانه به شکل مدرن روابط میپردازد و شاید با سردی و تنهاییای که در فیلم موج میزند، مخاطب را به دیدگاهی منفی درباره شکل مدرن روابط مرد و زن برساند. اما به نظر من لزوما اینطور نیست و با وجود اشکالات و نارساییهای زیاد، نمیتوان مثل افراد سنتی که وجود اینطور تلخیها در زندگی مدرن را به مفهوم بد بودن زندگی مدرن و خوب بودن و بر حق بودن روابط سنتی میدانند قضاوت کرد. مثلا یک فرد سنتی خواهد گفت میبنید چطور آزاد بودن و بیبندوباری باعث میشود همه به دنبال شهوت خود بروند و جملات کلیشهای مثل «کانون خانواده از هم بپاشد» یا زندگیها نابود شود. اما در یک نگاه دوباره میبینیم که لزوما اینطور نیست.
وقتی زن و مرد هر کدام جاهطلبیهای کاری و حرفهای خود را دارند وصبحها هر یک سوار بر اتوموبیل خود به سر کار و ساختن کاریر خود میرود؛ مطمئنا مفهوم تعهد و مسئولیت فرق خواهد کرد. در این شرایط آنچه زن و مرد را به هم پیوند میدهد از حسابگریهای اقتصادی و یا اقتضائات اجتماعی خالی است. و بر خلاف آنچه افراد سنتی و مذهبی دوست دارند بنمایند این روابط خیلی درستتر، انسانیتر، و خالصتر هستند.
«جود لاو» در سال ۲۰۰۳ در فیلمی به نام «الفی» به ایفای نقش پرداخت که تعمقی بود در همین مورد. «الفی» خودش بازسازی فیلم دیگری به همین نام در دهه ۶۰ بود. در «الفی» دهه ۶۰ جدا شدن مرد از زن ضربه بزرگی برای زن بود و برای او مشکلات و ناراحتی های زیادی به وجود میآورد. به طوری که تعهد و مسئولیت حکم میکرد روابط مرد و زن پابرجا بماند و در واقع ترک کردن زن به خودخواهی و حتی وحشیگری ظالمانه مرد تعبیر میشد. اما در بازسازی «الفی» به تفاوتهای به وجود آمده در این فاصله توجه شده است. در الفی سال ۲۰۰۳ تنها چیزی که مرد و زن را به هم پیوند میدهد کشش و عشقی است که بین آنها وجود دارد. در واقع آنها به جز اینکه از با هم بودن لذت میبرند دلیل دیگری برای با هم بودن ندارند.
اما روابط مدرن نقاط تاریک و بیپاسخ زیادی هم دارند. مرز عشق و شهوت کجاست؟ در یک رابطه دو سویه تا کجا عشق است و از کجا سوءاستفاده؟ آیا روابط جنسی آزاد و تعهد در زناشویی جمعناپذیرند؟ اینجاست که وارد دنیای پیچیده روابط مدرن میشویم. در واقع «دن» به این خاطر محتاج «آنا»ست که «آنا» با او احتیاجی ندارد. اما وقتی «آنا» به او وابسته باشد پس «دن» دیگر دلیلی برای داشتن کشش به او نخواهد داشت و این معمای روابط مدرن ماست. چه جواب آن را در بازگشت به سنتها بدانیم یا روابط مدرن را با همین سوراخها و خلاءها قبول کنم به هر حال سوالات بیپاسخ زیادی به جای خواهند ماند.
فیلم آکنده از عکس العملهای ظریف نگاههای معنی دار دیالوگهای معرکهای که هم در نگاه اول معنی دارند و هم بعد از پایان فیلم مخاطب را متوجه اشارههای پنهان در پس خود میکنند. «نزدیکتر» شاید یک شاهکار بی بدیل نباشد اما فیلم جدی پرظرافتی ست که قطعا ارزش یک بار تماشا را دارد.
منبع : وب سایت سینمائی هنر هفتم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست