چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

یادداشت کوتاهی بر فیلم "یاریک"


یادداشت کوتاهی بر فیلم "یاریک"
از جمله دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بحران اقتصادی به شمار می آید. این گونه بحران، میراثی شوم است که اینک بر گرده ی روسیه و کشورهای استقلال یافته شوروی سابق، مانند تاجیکستان، بیش از هر زمانی سنگینی می کند.
بحران اقتصادی در سایه نبود نگاه و اندیشه دینی و پرتو معنویت، منجر به زبانه کشیدن شراره های بحران فساد اخلاقی شد تا به آنجا که روسیه امروزه در ردیف ده کشور اول دچار «فساد گسترده» طبقه بندی می شود.
در روسیه پرداخت و دریافت رشوه امری معمول است. از پلیس و قضات و رؤسا و استادان دانشگاه گرفته تا برخی مقامات دولتی، به راحتی رشوه می پذیرند و قانون را زیر پا می گذارند.
گفته می شود جدایی طلبان چچن، بخشی از نیازهای تسلیحاتی خود را با استفاده از افسران و درجه داران فاسد ارتش روسیه فراهم می کنند.
جذب، ساماندهی و گسیل داشتن دختران و زنان فقیر روس، به کشورهای حوزه خلیج فارس، فلسطین اشغالی و برخی کشورهای غربی، با هدف بهره کشی جنسی، تبدیل به مشکل بزرگ جامعه روسیه شده است.
در کنار این مشکل باید به موضوع قاچاق کودکان و نوجوانان به آن سوی مرزهای روسیه اشاره کرد که به شدت امنیت خانواده ها را سلب نموده است. شبکه های قاچاق، کودکان و نوجوانان روس را که عمدتا از میان فرودست جامعه انتخاب می شوند به خانواده های بی فرزند غربی می فروشند و یا آنان را بی رحمانه در اختیار کلونی های فحشاء یا جانیانی قرارمی دهند که پس از کشتن قربانیان، جوارح آنان را با قیمتی کلان به بیماران نیازمند می فروشند.
قاچاق ۶۲هزار کودک روس، طی پنج سال اخیر، ابعاد بزرگ فاجعه قاچاق انسان از روسیه را بخوبی نشان می دهد. فیلم سینمایی «یاریک» به کارگردانی «سسیل هاری و الکساندرلاسلو»، اثری است که با پرداختن به معضل قاچاق کودکان و نوجوانان روس تصویری گویا از فساد جامعه کنونی روسیه را نشان می دهد.
در این فیلم بی مهری یک پدر، از همسر و فرزندش، قربانی می سازد. همسر در تصادفی کشته می شود و فرزند «یاریک» ]با بازی ماکسیم کولسنیکوف[ به دام شبکه مخوف قاچاق گرفتار می آید.
قصه فیلم یک خطی، به دور از پیچیدگی و ویژگی های بدیع است. تنها چیزی که یاریک را در قد و قواره یک فیلم جدی از سینمای اجتماعی روسیه آشکار می کند، همانا صراحت در اشاره به بحران «اخلاق و اقتصاد» این کشور است.
در این فیلم، اغلب آدم ها نسبت به یکدیگر بی تفاوت اند، بوریس، تنها کسی هم که بی شائبه به یاری یاریک می شتابد تا او را از دام پلیس تبهکار و شبکه قاچاق برهاند ]و البته راه به جایی نمی برد[خود قماربازی حرفه ای و نه چندان متقید به مسئولیت خانوادگی است.
سرما و نماهای برفی به خوبی بی روحی و اندوه زدگی فضای جامعه را القاء می کند و تماشاگر را دلواپس شخصیت اصلی فیلم می سازد!
یاریک ساختاری معمولی دارد و در مجموع فیلم نسبتا متوسطی اما با حرفی جدی، مأیوس و نگران کننده ارزیابی می شود.

پژمان کریمی
منبع : روزنامه کیهان