جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


چگونه از خوردن به گرم اجتناب کنیم ؟


چگونه از خوردن به گرم اجتناب کنیم ؟
اصولاً طنزگستران «سوسه» از حیث نوسان، مانند اقشار محروم و آسیب پذیر هستند، با این تفاوت كه اقشار محروم دائماً در حد فاصل خط فقر و زیر آن در حال نوسان هستند. اما طنزنویسان همیشه بین قسمتهای بالا و پایین «خط قرمزها» نوسان و بلكه ورجه وروجه می كنند. فلذا بدیهی است هر از گاهی یكی از آنها مثل محروم پشت پرده نویس، از شدت نوسان، آن قدر بیاید زیر خط قرمز كه از آن سقوط كرده و به زمین گرم بخورد و نفسش بالا نیاید! با عنایت به خط قرمزها و با عنایت به اینكه اگر قرار باشد هر هفته یك بار شاهد به زمین گرم خوردن یك طنزنویس باشیم تا دو ماه دیگر فقط «آقاجان» - مسؤول صفحه سوسه- می ماند و حوضش! پس بازهم فلذا، در این ستون كارگاه طنزنویسی راه انداخته و ضمن ارتقای سطوح مختلف «سوسه» از خوردن به زمین گرم اجتناب می نماییم!
● به اصول طنزنویسی توجه فرمایید:
۱) اصل «بچه جان مواظب باش آقاجان خامت نكند»:
طنزنویسان عزیز مراقب باشند گول ظاهر محبوب، معصوم، مقبول و غیره آقاجان تیر به نفس خورده را نخورند. اینكه ایشان هر از چندی شما را تحریص به ورجه وروجه در حول و حوش خط قرمزها كرده و یا با سرانگشت درایتش قوای طنزیه تان را تحریك، محریك و غیره می كند، می خواهد امورات صفحه اش را بگذراند وگرنه طنز كیلویی چند؟!
۲) استفاده از طنز زیرپوستی:
طنزنویسان عزیز نباید جوری طنز بنویسند كه انگار طنز نوشته اند! بلكه باید جوری طنز بنویسند كه خواننده، اول احساس كند دارد سرمقاله یك روزنامه وزین را می خواند. بعد كه به وسطهای مطلب رسید، فكر كند دارد صفحه «بادبادك» یا «ورود آزاد» را می خواند. آخر مطلب هم فكر كند، زبانم لال، صفحه «فرهنگی» را خوانده است و یك ساعت بعد از خواندن مطلب داد بزند: «آخ... مردم... این چه ساندویچی بود من خوردم؟ پسر یه نوشیدنی، عرق چهل گیاه یا شربت گریپ میكجری، چیزی بده ما بخوریم رودل یا نفخ نكنیم».
بدیهی است پس از خوردن نوشیدنی مذكور یك نوع شادی و سرخوشی می دود زیرپوستش و احساس خود طنزبینی مفرط از نوع زیرپوستی می كند!
۳) به كارگیری تكنیكهایی از قبیل طنز زیرقلمی، زیرلبی، زیرپتویی و زیرغیره ای:
در روش «طنز زیرقلمی» شما یك طنز اساسی می نویسید و چون سردبیر اجازه چاپ نمی دهد، آن را تا می زنید و قلم تان را به نشانه اعتراض می گذارید روی طنزنوشته تان. چند روزی در ملاء عام تحریریه این عمل را تكرار می كنید و چون كسی تحویل تان نمی گیرد، می روید سراغ سوژه بعدی!
در طنز «زیرلبی» طنز موردنظرتان را نمی نویسید، بلكه فقط دائماً آن را زیر لب تكرار می كنید، طوری كه همكاران پشت سرتان بگویند: «خدا شفایش بدهد... این هم آخر و عاقبت طنزنویسی»! در طنز «زیرپتویی» شما به اتفاق یكدیگر می روید زیر پتو... (آقا چرا صدا رو قطع می كنین)... یعنی شما و طنزتان با هم می روید زیر پتو و آنجا طنزتان را ۱۸ بار با صدای بلند برای خودتان می خوانید و می خندید... فراموش نكنید كه رأس ساعت ۹ پرستار می آید و قرصهایتان را می آورد... حتماً باید همه آنها را بخورید... خدا شفایتان بدهد! (صبیه می پرد وسط طنزمان و می گوید: «ابوی جان! ساعت ۹ است، قرصهایتان را فراموش نكنید»... می گویم: وربپری ورپریده، تو هم دستت با آقاجان و عواملش توی یك كاسه است، تا دق مرگمان نكنی، راضی نمی شوی...) تا كارگاه طنز بعدی خدانگهدار.
م. ظرافتی
منبع : روزنامه قدس