سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
سرانجام "نکبت" بار اولین نبرد
● ادعاهای گزاف
صهیونیستها در ادبیات سیاسی خود از جنگ سال۱۹۴۸ با عنوان "جنگهای استقلال" یاد میکنند و موفق شدهاند این مفهوم جعلی را به ادبیات سیاسی غرب نیز تحمیل کرده و جنگ اشغالگرانة خود را در پوشش استقلالطلبانه نمایش دهند.این جنگ هابا ورود ارتشهای ۷ کشور عربی (مصر، سوریه، اردن، عراق، لبنان، عربستان و یمن)به خاک فلسطین اشغالی رسما آغاز شد. طی نخستین حملات ، مسلمانان موفق شدند بر بخشهای وسیعی از فلسطین مسلط شوند. هیچکس به درستی نمیداند که آیا سران کشورهای عرب در آن اوضاع حقیقتاً در صدد بودند که اساس اسراییل را در هم بکوبند یا تنها قصد آرامسازی افکار عمومی مردم خود را داشتند. البته ماهها بود که ادعاهای گزافی از جانب رهبران این کشورها شنیده میشد و تودههای عرب به سمت این باور سوق داده میشدند که ارتشهای عربی میتوانند به راحتی یهودیان را شکست دهند و فلسطین را تحت کنترل خود درآوردند.
"اعظم پاشا عبدالرحمن" دبیرکل "اتحادیة عرب" با غرور مدعی شده بود:
"اگر اعراب در جنگی آشکار و سریع علیه یهودیان پیروز نشوند، شما میتوانید تمام رهبران و دولتمردان عرب را به دار بیاویزید."
همچنین رئیسجمهور سوریه به یک شخصیت فلسطینی گفته بود که:
"ارتش و تمامی تجهیزات ما در بهترین شرایط قرار دارند و به راحتی میتوانند از عهدة چند یهودی برآیند."
در عراق نیز، نخستوزیر وقت این جمله تاریخی را به نام خود ثبت نمود که:
"تنها چیزی که فلسطینیها نیاز دارند چند جارو است که با آن یهودیان را به دریا بریزند."
اما تعلل و تأخیر بیش از حد کشورهای عربی برای اعزم نیرو به فلسطین و عدم پشتیبانی مناسب آنان از "سپاه نجات فلسطین" و "ارتش جهاد مقدس" روی دیگر سکه بود. به هر حال "ارتشهای عرب" در مرحلة اول جنگ، علیرغم مشکلات فراوان، پیروزیهای چشمگیری به دست آوردند تا جایی که تمام کشورهای غربی برای نجات "رژیم نوپای صهیونیستی" از نابودی کامل به دست و پا افتادند؛ اما اختلافات و رقابتهای سنتی اعراب باعث شد بسیار از هم گسسته عمل کنند.
"فاروق" پادشاه مصر که از نوادگان "محمدعلی" بود، با پسران "شریف مکه" (هاشمیان) که بر اردن و عراق حکومت میکردند، دشمنی کهنهای داشت و سوریه نیز با "اردن" در رقابت بود و سعی میکرد خود را به مصر نزدیک کند. تاریخ نشان داد، جبهة اعراب در ۶۰ سال بعد نیز از چنین مناقشاتی رها نشد و اسرائیل برای حفظ موجودیت خود، از این رقابتهای بینتیجه، بهترین استفاده را کرد.البته در این میان، پادشاه "اردن"("امارت شرقی اردن" سابق)، انگیزهای بسیار قوی برای جنگ داشت و آن هم تصرف "کرانة باختری رود اردن" و انضمام آن به سرزمین تحت سلطهاش بود و به محض آنکه به این هدف رسید، رسما دست از جنگ کشید. اعراب هیچگاه "اردن" را به خاطر این امر نبخشیدند. در میان ارتشهای عربی، "اردن" کار آزمودهترین و مجهزترین نیروی نظامی را داشت که تحت فرماندهی افسران انگلیسی عمل میکرد. این ارتش که اعراب آن را "لژیون عرب" میخواندند، در منطقة "لطرون" چنان نظامیان صهیونیست را به مخمصه انداخت که به اعتراف منابع صهیونیستی طی چند روز، هزاران صهیونیست مسلّح از پا درآمدند. اوضاع به قدری وخیم شد که مهاجرین جدیدالورود از اروپا در همان کشتیهایی که با آنها به سوی فلسطین میآمدند لباس فرم نظامی دریافت میکردند و به جبهة "لطرون" اعزام میشدند. همین ارتش با تصمیم " ملک عبدالله" در چند قدمی "تلآویو" به صورت یکجانبه اعلام آتشبس کرد و متوقف شد.
دانستن این مسئله خالی از فایده نیست که نخستوزیر اردن، در ماه فوریه (سه ماه پیش از آغاز جنگ) طی دیداری با وزیر امور خارجة بریتانیا، به او قول داده بود که در جنگ آتی ،"لژیون عرب" تنها تا مرزهای تعیین شده توسط سازمان ملل پیشروی خواهد کرد. بعدها مشخص شد که تنها چهار روز پیش از آغاز جنگ (۱۲ ماه مه) "ملک عبدالله" در کاخ خود،شخصا پذیرای دو میهمان از "آژانس یهود" بوده است: "گلدامایرسون" و "عزرا دانین".
"پسر شریف مکه" به هیأت نمایندگی یهود پیشنهاد کرد که اعلان تاسیس "دولت یهود"را سه سال به تأخیر بیندازند و در عوض او قول میدهد که در عرض این مدت، زمینه را به نفع صهیونیستها آماده کند و از ورود ارتشهای عربی به جنگ با "دولت یهودی" جلوگیری نماید.
این آخرین ملاقات "ملک عبدالله" با صهیونیستها نبود. چند ماه بعد، در میانة کش و قوسهای نظامی و سیاسی در منطقه، وی با دو نمایندة "رژیم نوپای صهیونیستی" به اسامی "یادین" و "موشه دایان" دیدار و گفت و گو داشت.
با وجود اشتهار پادشاه اردن به روابط نزدیک و پنهان با صهیونیست ها و انگلستان ، همة اعراب میدانستند که ورود "لژیون عرب" به میدان جنگ تنها به یک منظور است؛ جلوگیری از تصرف "کرانة باختری رود اردن" توسط کشورهای عربی رقیب. در واقع جناب "ملک عبدالله" اساساً از جانب صهیونیستها کمترین خطری حس نمیکردو حتی مورخین بر این نظرند که وی وجود دولت یهودی را در منطقه عاملی نهم برای مهار رقبای سنتی خود می دانست.
به هر حال مرحله اول جنگ با سربلندی نسبی ارتش های عربی همراه بود. "حسن سلامه" یکی از فرماندهان بزرگ فلسطینی، در جریان همین مرحلة از "جنگ اول اعراب و اسراییل" طی نبردی بر سر روستای استراتژیک "رأس العین" به تاریخ ۳۰ ماه مه زخمی شد و روز بعد به شهادت رسید.
طی این دو هفته جنگ، تقریباً تمامی آن چه در "طرح تقسیم" به فلسطینیان وعده داده شده بود، توسط ارتشهای عربی تصرف شد و حقیقتاً تا سقوط "تلآویو" راه زیادی باقی نبود. ارتش مصر ۳۵ کیلومتر و ارتش "اردن" تنها ۱۰ کیلومتر تا "تل آویو" فاصله داشتند. همچنین واحدهای ارتش عراق توانسته بودند خود را به ۱۰ کیلومتری شهر مهم "نتانیا" برسانند؛ اما فشارهای شورای امنیت باعث شد، اعراب متارکهای چهار هفتهای را بپذیرند.
حقیقت این است که باز هم کسی علت درست قبول این آتشبس طولانی را - آن هم در زمانی که اعراب موضع برتر را داشتند - نمیداند. معاون کنسولگری آمریکا در بیتالمقدس، در همان ایام پیرامون این آتشبس گفته بود:
"قطعنامة شورای امنیت، تنها وسیلهای بود که یهودیان را از محاصرة اعراب نجات بخشید و از نابودی آنان به دست رزمندگان عرب جلوگیری کرد."
جالب این جاست که دولتهای عربی مدتی پیش از پذیرش آتش بس، در بیانیه ای اعلام کرده بودند:
"آتشبس برای اعراب خطرناک است و برای یهودیان فرصتی است که جای پایشان را محکم کرده و مانع تحصیل وحدت حکومت فلسطین شوند."
با این حال آتشبس چهار هفتهای از سوی اعراب پذیرفته شد و از ۱۱ ژوئن به اجرا درآمد.
یکی از شرایط دورة آتشبس، ممنوعیت خرید اسلحه برای طرفین درگیری بود، با این حال طبق پیشبینیها، "آژانس یهود" از این فرصت بهترین استفاده را برد. شبکههای منظم سیاسی و مالی یهودیان در سراسر عالم فعال شدند و سیلی از تسلیحات سبک و سنگین و حتی افسران و سربازان کارآزموده از آمریکا، فرانسه، انگلیس، روسیه، ایتالیا و چکسلواکی از هوا و دریا به سوی فلسطین سرازیر شد. یهودیان در ایام آتشبس توانستند کوچکترین و دور افتادهترین مهاجرنشینها و شهرکهای صهیونیستی را مسلّح و آمادة دفاع کنند و جادههای ترابری و پشتیبانی جدید احداث کنند. این در حالی بود که تلاشهای برخی کشورهای عربی برای تهیة اسلحه در آسیا و اروپا از طرق دیپلماتیک یا تهدیدآمیز خنثی میشد و حتی "ملک عبدالله" پادشاه اردن، پیشنهاد فرماندهان ارتش خود را برای تأمین تدارکات و تجهیزات بهتر در ایام متارکة جنگ، رد کرد.
انگلستان نیز با روشهای اختصاصی خود به یاری صهیونیستها شتافت. از جمله این که مواضع خود را در بندر "حیفا"، مدتها پیش از موعدی که مقرّر کرده بود، و درست در ایام آتشبس، ناگهان تخلیه کرد و استحکامات و مهمات مدرن موجود در آنها را به دست یهودیان سپرد.
از چند روز پیش از برقراری آتشبس، شخصیتی سوئدی با نام "کنت فولک برنادوت" (پسرعموی پادشاه سوئد) به عنوان میانجی سازمان ملل و با اختیارات فراوان وارد منطقه شد و او بود که مذاکرات آتشبس را میان طرفین درگیر هدایت کرد. "برنادوت" پس از مذاکراتی با طرفین، "طرح تقسیم" را با اندکی تغییرات به عنوان پایة مذاکرات صلح معین کرد، اما با مخالفت هر دو طرف مواجه شد. رایزنیهای "برنادوت" در تمامی طول چهار هفته ادامه پیدا کرد؛ اما به جایی نرسید. اعراب با هر طرحی که متضمن تشکیل توأمان "دولت یهود" و "دولت فلسطین" بود مخالفت میکردند و صهیونیستها نیز حاضر نبودند بر سر دولت تازهتأسیس خود مذاکره کنند.
با پایان مدت آتشبس، "اتحادیة عرب" در روز نهم جولای، جنگ را در تمامی جبههها آغاز کرد؛ اما این بار ابتکار عمل با صهیونیستها بود و اعراب ضربات سختی را متحمل شدند. در همین گیر و دار، "شورای عالی فلسطین"، با پافشاری فراوان توانست "اتحادیة عرب" را وادار کند تا با تشکیل "حکومت موقت غیرنظامی فلسطین" در مناطق تحت سلطة اعراب، موافقت کند.البته به علت شرایط خاص جنگی، این حکومت نتوانست کاری صورت دهد.
"کنت برنادوت" بلافاصله پس از آغاز مجدّد جنگ، عازم نیویورک شد و از "سازمان ملل" خواست برای برقراری آتشبس، فوری اقدام کند و به عنوان حفظ "بیتالمقدس"، نیروهای بینالمللی را در فلسطین مستقر کند. در همین گیر و دار، "کمیتة عالی عرب" (به ریاست "حاج امین الحسینی") با پافشاری فراوان توانست "اتحادیة عرب" را وادار کند تا با تشکیل "حکومت موقت غیرنظامی فلسطین" در مناطق تحت سلطة اعراب، موافقت کند.البته به علت شرایط خاص جنگی، این حکومت نتوانست کاری صورت دهد؛ اما در طرف دیگر، آمریکا که به خوبی میدانست پیروزیهای اخیر صهیونیستها قائم به خود آنها نیست و ممکن است با ورود جنگ به مراحل جدید، و همگرایی بیشتر اعراب، وضعیت جبههها دوباره تغییر کند، از درخواست "برنادوت" پشتیبانی کرد و پس از تحصیل موافقت انگلستان، شورای امنیت طی جلسهای، آتشبس را در تمامی جبههها خواستار شد.بنابر قولی، اینبار خود اعراب نیز از نمایندة بریتانیا در شورای امنیت، خواستند برای برقراری آتشبس اقدامی کند. شورای امنیت، طی جلسهای خواستار آتشبس در تمامی جبههها شد. اعراب به دلیل تحمل شکست و صهیونیستها به علت عدم اطمینان به آیندة جنگ، بلافاصله پیشنهاد آتشبس را پذیرفتند و روز ۱۹ جولای، پس از ده روز جنگ، آتشبس دوم برقرار شد. در حالی که ارتشهای عرب، "اللد"، "رمله"، "صفد"، "ناصره" و "شفا عمرو" و همچنین مناطق "رأسالعین"، "مرج بن عامر" و "الجلیل" را از دست داده بودند.
با آرام گرفتن جبههها، یهودیان به "کنت برنادوت" اعلام کردند حاضرند با اعراب وارد مذاکره شده و قرارداد صلح دایمی با آنان منعقد کنند. برنادوت این پیشنهاد را به "اتحادیة عرب" تسلیم کرد، اما اعضای این اتحادیه بالاتفاق بر آن مهر باطل زدند و حاضر نشدند با نشستن پای میز مذاکره، موجودیت "دولت یهودی" را تأیید کنند.
● طرح تقسیم جدید
مدتی بعد "برنادوت" که همچنان در پی برقراری صلحی نسبتاً پایدار بود، طرح جدیدی را به سازمان ملل تقدیم کرد. در این طرح منطقة "نقب" از سهم یهودیان (مطابق "قطعنامة ۱۸۱ سازمان ملل متحد") کسر شده و به دولت عربی منضم شده بود و در مقابل بخش "الجلیل" به یهودیان داده میشد.
"بیتالمقدس" نیز چونان قبل باید به دست سازمان ملل سپرده میشد و شهر استراتژیک "حیفا"، به بندری آزاد برای تجارت اعراب و یهودیان تبدیل شد. از طرف دیگر، قسمت غربی فلسطین (کرانه باختری رود اردن) هم به "کشور اردن" منضم میشد. "کنت برنادوت" گرچه یک مسیحی "پروتستان" بود و در ابتدای ورود به "مسألة فلسطین" به صورت سنتی، مانند هر اروپایی دیگری به سمت تبلیغات و دیدگاههای صهیونیستها گرایش داشت، اما پس از حدود ۴ ماه حضور در قلب حادثه و ساعتها گفتگو با طرفین درگیر و حضور در میان آوارگان نگونبخت فلسطینی، تصوراتی بسیار متفاوت از گذشته پیدا کرده و بسیار تحت تأثیر مصائب بومیان فلسطین و تکبر و قساوت صهیونیستها قرار گرفته بود، تا جایی که صهیونیستها به صورت جدی از جانب او احساس خطر کردند.
● ترور میانجی صلح
مسلماً "کنت برنادوت" هیچگاه اصل تأسیس "دولت یهودی" را در فلسطین رد نمیکرد، اما رعایت تقدیدات اخلاقی و انسانی در جریان تلاشهای سیاسی خود و عدم تسلیم در برابر فشارهای زیادهطلبانه صهیونیستها اندک اندک او را در کانون تبلیغات تجاوزطلبانه صهیونیستها قرار داد و سرانجام در روز ۱۷ سپتامبر سال۱۹۴۸، تنها شش ساعت پس از ارسال طرح جدید به سازمان ملل، "کنت برنادوت" و همکار فرانسویاش توسط گروه "اشترن" در "بیتالمقدس" ترور شدند و جان باختند. این گروه تروریستی، "برنادوت" را به دلیل سلب حق حاکمیت اسرائیل بر "نقب" و "بیتالمقدس" به قتل رسانده بود. این که اعضای این گروهک تروریستی چگونه طی شش ساعت از مفاد این طرح رسمی مطلع شده بودند، مشخص نیست.
در ابتدا "رژیم صهیونیستی" ادعا کرد که قادر به یافتن صهیونیستهای عامل ترور نیست. "بن گوریون" دستور انحلال "ایرگون" و "اشترن" را صادر و ۲۰۰ تن از اعضای آن را دستگیر کرد، اما تمامی این افراد، بدون محاکمه آزاد شدند. سرانجام، دو ماه پس از ترور "برنادوت"، بر اثر فشار بینالمللی، دو تن از تروریستهای گروه "اشترن" با نام "ناتان یلین مور" و "ماتی تیاهو اشموله ویتز" دستگیر و به دادگاه نظامی سپرده شدند. شخص دیگری هم که فرماندة عملیات ترور محسوب میشد و "اسحاق شامیر" نام داشت توانست بگریزد و مخفی شود. دو متهم مذکور، در دادگاه، علاوه بر رد اتهام ترور "برنادوت" سخنان پرشوری علیه او، به عنوان "دشمن اسرائیل" ایراد کردند. این دو در نهایت به ۸ و ۵ سال زندان محکوم شدند و پس از چندی نیز مورد عفو قرار گرفتند. (فرماندة عملیات این ترور، بعدها به ریاست دولت رژیم صهیونیستی رسید)
● دولت مستعجل فلسطین
پنج روز پس از تسلیم طرح جدید تقسیم به سازمان ملل و ترور "برنادوت"، ، فلسطینیان که همة شرایط را به ضرر خود میدیدند و دیگر امیدی به هیچ مساعدت خارجی نداشتند، آخرین تلاشها را برای نجات فلسطین آغاز کردند.
روز ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۴۸، اعضای "حکومت موقت غیرنظامی فلسطین"، که در ایام جنگ، اعلام موجودیت کرده بود، در شهر "غزه" تشکیل جلسه دادند و حکومت جدیدالتأسیس خود را "حکومت مستقل فلسطین" نام نهادند.
از آنجا که برگزاری انتخابات سراسری در فلسطین در آن شرایط، امری محال بود، "شورای عالی فلسطین" تصمیم گرفت برای تأسیس "مجلس ملی فلسطین"، شخصیتها، رؤسای قبایل، معتمدین عشایر و... را برای حضور در یک کنگره فرا خواند. کنگره به تاریخ روز ۳۰ سپتامبر، با شرکت ۸۵ شخصیت که پیشاپیش آنان "حاج امینالحسینی" قرار داشت، در "غزه" افتتاح شد.
در روز افتتاح کنگره، غزه حالت جشن و سرور داشت و خیابانها با پرچمهای فلسطین آذینبند? شده بود. اتومبیل "حاج امین" و همراهانش، با اسکورت مسلح مجاهدین فلسطین و در میان ابراز احساسات مردمی که شعار "زنده باد فلسطین" سر میدادند، به محل برگزاری کنگره وارد شد. در روز دوم (اول اکتبر)، "حاج امین" نماز جمعه را در مسجد بزرگ "العمری" و با شرکت انبوه نمازگزارانی که خیابانهای اطراف مسجد را پر کرده بودند، اقامه نمود. شرکتکنندگان در کنگره در پایان روز دوم اجلاس خود، "استقلال فلسطین" را از "بحر تا نهر" (مرزهای مشخص شده برای "حکومت قیومیت") به رسمیت شناختند و "بیتالمقدس" را به عنوان پایتخت آن برگزیدند. آنان همچنین "احمد حلمی پاشا" را به ریاست دولت فلسطین برگزیدند. او نیز کابینه خود را معرفی کرد و در نهایت با تأکید بر حفظ حاکمیت ملی، "نخستین منشور ملی فلسطین" قرائت شد.
در اینجا بود که یک بار دیگر، سران کشورهای عربی نقش مخرب خود را در ماجرای فلسطین به خوبی ایفا کردند. "ملک عبدالله" پادشاه اردن، که با "شورای عالی فلسطین" اختلاف و اصولاً از خاندان "حسینی" کینهای کهنه در دل داشت، با "کنگرة غزه" به شدت مخالفت کرد و در اقدامی انفعالی، کنگرة مشابهی را در "اردن" برگزار کرد.
در این کنگره، مصوب شد کنگرهای بزرگ تر برای بیعت فلسطینیان با "ملک عبدالله" به عنوان "پادشاه اردن متحد" برگزار شود. مصر نیز به این بهانه که در صورت استقرار دولت فلسطینی در غزه، "ارتش اسراییل" تحریک شده و بیم اشغال این منطقه میرود، "حاج امین الحسینی" را با تهدید و فشار به قاهره بازگرداند و "احمد حلمی پاشا" و کابینه منصوبش را نیز به همین شهر منتقل کرد تا در آنجا "دولت در تبعید" تشکیل دهند و از گزند حملات اسراییل در امان باشند. به این ترتیب، "دولت مستقل فلسطینی" در نطفه، مرد.( سران عرب دیگر به "حاج امین الحسین" اجازه ورود به مسألة فلسطین را ندادند. "حاج امین" سرانجام در چهارم جولای سال ۱۹۷۴، در قاهره در گذشت.)
در اواخر ماه سپتامبر، آخرین طرح "برنادوت" فقید، در "جلسات سازمان ملل متحد" در پاریس مورد بحث و بررسی قرار گرفت.همزمان با آغاز مذاکرات در پاریس، نظامیان صهیونیست (در ۱۲ دسامبر سال۱۹۴۸، "هاگانا" با دیگر نیروهای نظامی و شبهه نظامی یهودی ادغام شده و تشکیلات واحدی به نام "نیروهای دفاعی اسراییل" ایجاد شد که تا امروز هم در متون رسمی "ارتش رژیم صهیونیستی" به همین نام خوانده میشود)، با نقض آتشبس و حمله به جنوب فلسطین، منطقة "نقب" را، که به تنهایی در حدود نیمی از خاک فلسطین را در بر میگیرد، به صورت کامل (به جز "نوار غزة" فعلی) به اشغال درآورد. در این اوضاع "پادشاه اردن" هم فرصت را غنیمت شمرد و در دسامبر سال ۱۹۴۹ با تشکیل کنفرانسی در شهر "اریحا"، "فلسطین غربی" (کرانة باختری رود اردن) را به قلمرو "پادشاهی اردن" ضمیمه کرد و بیعت با "ملک عبدالله" به عنوان "پادشاه اردن متحد" محقق شد و "پسر شریف مکه" به خواستة دیرینهاش مبنی بر الحاق "کرانة باختری رود اردن" به قلمرو پادشاهی خود رسید. این اقدام در آن شرایط خدمت بزرگی به صهیونیستها و متحدانشان محسوب میشد، چرا که پس از "طرح تقسیم" و جنگ سال ۱۹۴۸، بخش غربی فلسطین تنها جایی بود که عملاً نام "فلسطین" را یدک میکشید. با انضمام این قسمت به یک کشور عربی، نام فلسطین تقریباً تنها به باریکه کوچکی در جوار مصر (نوار غزه) اطلاق میشد که آن هم ارزش خاصی نداشت.
به این ترتیب از لحاظ حقوقی، یهودیان دیگر با مردم "فلسطین" و حقوق پایمال شدة آنان مواجه نبودند، بلکه طرف منازعة آنان "کشور عربی اردن" بود. این خیانت "ملک عبدالله" تا نیم قرن بعد مورد استناد سران صهیونیزم قرار میگرفت و آنان اعلام میکردند، بین "اسراییل" و "اردن" جایی را به نام "فلسطین" نمیشناسند و طرف حساب آنان تنها حکومت اردن است. به این ترتیب، فقرة دیگری به کلکسیون خیانتهای خاندان "شریف مکه" اضافه شد.
مذاکرات سازمان ملل براساس "آخرین طرح تقسیم" ادامه پیدا کرد اما اسراییل حاضر به پس دادن منطقة "نقب" نشد و شکایات متعدد اعراب هم به جایی نرسید.
● سرانجام نبرد
سرانجام "سران عربی" تمایل خود را به برقراری آتشبس با "دولت یهودی" اعلام کردند. "رالف بانچ"، فرستادة ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد، که میانجیگری میان اعراب و صهیونیستها را برعهده داشت توانست چهار کشور عرب در خط مقدم نبرد را به امضای پیمان متارکة موقت جنگ با رژیم صهیونیستی وادار کند. نخستین کشور، مصر بود که نمایندگان آن در تاریخ ۱۳ ژانویة سال۱۹۴۹، گفتگوهای خود را باوساطت نمایندة سازمان ملل، در "هتل گل سرخ" واقع در جزیرة "رودس" (یونان) با نمایندگان رژیم صهیونیستی آغاز کردند و در ۲۴ فوریه پیمانی را به امضا رساندند که در آن قید شده بود طرفین باید تا امضای قرارداد دائمی صلح دست از جنگ بکشند، علیه یکدیگر تحرکات نظامی نکنند، در مرزهای مشترک منطقهای غیرنظامی در نظر بگیرند و برای رعایت آتشبس، کمیسیون مختلطی تحت نظارت سازمان ملل متحد تشکیل دهند. دومین قرارداد متارکه بین لبنان و رژیم صهیونیستی به امضا رسید و گفتگوهای مربوط به آن از اول تا ۲۳ مارس سال۱۹۴۹ در پاسگاه مرزی "رأس الناقوره" صورت گرفت. مواد قرارداد مشابه مواد معاهدة قبلی بود.
سومین کشور اردن بود که نمایندگان آن از ۲۴ مارس تا ۱۳ آوریل سال۱۹۴۹ با وساطت "رالف بانچ" مذاکرات خود را انجام دادند و در آخرین روز، پیمان متارکة جنگ را امضا کردند. یکی از مواد این پیمان که دانسته یا ندانسته توسط اردن پذیرفته شد، مسافرت اتباع دو کشور را به کشورهای متقابل، جز با امضای پیمانی جداگانه، ممنوع میدانست. چون باقی ماندة خاک فلسطین (شامل "کرانة باختری رود اردن") توسط "لژیون عرب" (ارتش سلطنتی اردن) به تصرف درآمده بود، تمامی کسانی که پشت مرزهای شرقی "دولت یهودی" (صرفنظر از مرز سوریه) قرار میگرفتند بر طبق این پیمان رسماً "اتباع اردن" شناخته میشدند. با این ترفند بر هویت فلسطینی سرزمین و ساکنان "کرانة باختری رود اردن" مهر بطلان زده میشد و هرگونه تلاشی از سوی فلسطینیان پناهنده به این منطقه برای بازگشت به خانه و کاشانة خود غیرقانونی شمرده میشد. "ملک عبدالله" در اواخر همین سال، طی "کنگرة اریحا" این خدمت بزرگ به صهیونیستها را تکمیل کرد. با تمسک به همین ماده، رژیم صهیونیستی صدها روستایی فلسطینی نگون بختی را که طی چند سال بعد برای برداشت محصول زمینهای زراعی و باغات یا گردآوری اثاث خانة خود یا هر دلیل دیگری قدم به خاک فلسطین اشغالی گذاشتند تحت عنوان "عبور غیرمجاز بیگانگان از مرز" به خاک و خون کشید.
سوریه آخرین کشوری بود که پای میز مذاکرات غیرمستقیم با رژیم صهیونیستی نشست. گفتگوها از ۱۲ آوریل سال۱۹۴۹ در تپة مرزی ۲۳۲ آغاز و در اثر تجاوزهای پیاپی نظامیان صهیونیست به "اردن" و "بندر عقبه" چندین بار قطع شد. سرانجام آخرین مذاکرات از ۵ تا ۲۰ ژوئیه صورت گرفت و به امضای پیمان آتشبس انجامید.
به این ترتیب "اولین جنگ اعراب و اسرائیل" در حالی به پایان رسید که صهیونیستها بر ۷۸ درصد خاک فلسطین مسلط بوده و رسماً تمامی این مناطق را خاک "کشور یهودی اسرائیل" میدانستند. این مقدار، ۰۰۰/۶ کیلومتر مربع از مناطقی را که "طرح تقسیم" به فلسطینیان اختصاص داده بود در بر میگرفت.
با تلاشهای مستمر آمریکا، "رژیم صهیونیستی" در تاریخ ۱۱ مه سال۱۹۴۹ طی دویست و هفتمین اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل، با تصویب قطعنامه ۲۷۳ به عضویت "سازمان ملل متحد" درآمد. از این پس تمامی تلاشهای دیپلماتیک، بیانیههای رنگارنگ و کنفرانسها و کنگرههای ریز و درشت، نتوانست صهیونیستها را یک وجب از اراضی اشغال شدة فلسطین خارج کند.
محمدعلی صمدی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست