سه شنبه, ۲۸ اسفند, ۱۴۰۳ / 18 March, 2025
مجله ویستا
نقش زنان درفرهنگپذیری کودکان

كلید واژهها: زن، مادر، كودك، شخصیت، فرهنگپذیری، اجتماعیكردن، الگو.
مقدّمه
تغییرات قانونی، باعث دگرگونی اساسی در وضع زنان شده و زنان به تدریج، در حیطههای گوناگون خانواده، شغل و جامعه، دارای حقوقی مشابه با مردها گردیدهاند. امكان آموزش، ورود به دانشگاه و اشتغال در مشاغلی كه قبلاً خاص مردان بودند، به دست آوردن حق رأی و كسب حق شركت در امور اجتماعی ـ سیاسی كشور از جلوههای جدید فعالیت زنان هستند. قوانین كار، حمایتهای خاص از زنها را مطرح میكنند؛ مانند محدودیت در انجام كار شبانه یا زیانآور، مرخصی زایمان و ایجاد مهد كودك در محیط كار. قوانین خانواده نیز به زنان مسئولیت و حقوق بیشتری دادهاند. مهمترین دگرگونی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، جدایی میان محل كار و زندگی زنان از مردان بود. در اثر این جدایی مكانی، زنان نقشی جدید به عنوان زن متأهّل ـ شاغل پیدا كردهاند. تغییر موقعیت زنها در خانواده به این نقش جدید وابسته است. این در حالی است كه كار زنان پدیده جدیدی نیست، اما كار زنان از قرن بیستم به بعد شكل خاصی به خود گرفته كه بحث و گفتوگوی فراوانی ایجاد كرده است. اما آنچه برای زن امروز واجد ارزش بسیار است، مسئله آشنایی او با فرهنگ جامعه و خانواده است. زن در خانه، فرهنگ را بهگونهای در نقش همسر و نیز مادر برای كودك نشان میدهد و از سوی دیگر، در محیط كار همراه با اجتماع در انتقال فرهنگ و انجام آداب، سنن و باورها و اعتقادات جامعه، رضایت كارفرمای خویش را تأمین مینماید. این حركت زن از خانواده تا ظهور در اجتماع است. پیچیدگیهای این حركت ما را به سوی فرمایش رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی سوق میدهد كه فرمودند: «فرهنگ یك كارخانه آدمسازی است.»(۲) با توجه به اهمیت موضوع فرهنگ، نقش زنان در انتقال به كودكان توجه بیشتری میطلبد.
نقش تربیتی مادر
زن در این نقش، به حقیقت در سمت رهبری كودك قرار میگیرد و تربیت از این دید، نوعی هدایت و رهبری است. مادر در این رهبری مسئولیتی عظیم دارد؛ زیرا با القائات خود در افكار و اندیشههای او و نیز جهت دادن تمایلات و عقاید او، طرز برخوردها، آرزوها، اهداف و جنبههای اخلاقی و اجتماعی آینده او و جامعه را میسازد و زمینه را برای اصلاح یا افساد او فراهم میسازد. توجه و یا عدم عنایت به رهبری صحیح كودك ممكن است دیدی مثبت یا منفی نسبت به جهان و پدیدههای آن به كودك بدهد و او را خوشبین یا بدبین بار آورد. این بسته به هنر مادر و میزان درك و بینش اوست. هنر مادر این است كه همگام با رشد كودك، پیش از ورود به هر مرحله، آنگونه كه ضروری تأمین نیاز اوست، زیر بازوی او را بگیرد و در هر جا كه زمینه را مناسب دید، بذر تربیت را بپاشد. با توجه به اهمیت این رهبری، رهبر فرهنگی كودك نیز مادر است و طفل نخستین گامهای موافق با فرهنگ خانواده و اجتماع را از مادر میآموزد. زبان وسیله بیان اندیشه است و طفل انتخاب كلمات مناسب را از مادر میآموزد. به عبارت زیباتر، كودك نخستین كلمات را از مادر میآموزد، زبان را، كه وسیله تفهیم و تفاهم است، از او یاد میگیرد و از طریق او علم و تجارب را فرا میگیرد. در دامان مادر، او جهت فكری خاصی میگیرد كه بعدها درصدد دفاع از آن برمیآید. به همین دلیل است كه رهبری مادر در دوران كودكی موجب سعادت، و پرورش غلط، موجب اشك و اندوه بعدی اوست. پس از تولّد، او نخستین فرد نزدیك به كودك است كه با كودك تماس مستقیم دارد. در واقع، زندگی كودك با ارتباط زیستی میان او و مادرش آغاز میشود. این ارتباط نه فقط در تأمین نیازهای كودك مؤثر است، بلكه بر حالات روانی و عاطفی وی نیز اثر میگذارد. رشد طبیعی و روانی كودك در وهله نخست، به وجود مادر وابسته است و تا مدتی طولانی، وی عمدهترین نقش را در زندگی كودك ایفا میكند. رابطه كودك با مادر نخستین عامل رشد و تكامل وی به شمار میرود و در او علاقه به اشخاص دیگر را پس از تماس با مادر و افراد دیگر خانواده (نزدیكان) برقرار میسازد. مادر نخستین واسطه بین كودك و زندگی اجتماعی است. از سخنان گرانمایه پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله در كتاب المحجّهٔ البیضاء میتوان چنین استفاده نمود كه مادر بیش از پدر، به ابراز عواطف نسبت به فرزند خود میپردازد و درباره رشد و تكامل او بیشتر جدیّت به خرج میدهد.(۳) امام زینالعابدین علیهالسلام نیز ضمن بیان گوشهای از زحمات طاقتفرسای مادر در مسیر رشد و تربیت فرزند، میفرماید: «هرگز كسی را به تنهایی یارای سپاس و تقدیر از مادر نیست، مگر اینكه از خداوند توفیق انجام دادن این وظیفه را بطلبد.»(۴) پژوهشگران غربی همچون اسپیتز (Spitz) نیز با انجام تحقیقانی، اهمیت رابطه كودك با مادر را در رشد جسمانی و روانی كودك نشان دادهاند. اسپیتز پس از بررسی كودكان جدا از مادر و كودكان در كنار مادر، نتیجه میگیرد كودكان با مادر، از جنبههای رشد بدنی، ادراكی، حافظه، شناخت محیط، هوش و سرانجام، رشد اجتماعی، بر كودكان جدا از مادر برتری دارند.(۵) خانواده به منزله مدرسه تربیت كودك است و ایجاد شرایط مساعد در محیط خانواده به عهده پدر و مادر است. روایات اسلامی پدران و مادران را همواره به مسئولیت عظیم پرورش اطفال متوجه نموده، به آنان اندرزهای لازم دادهاند. حضرت امام سجّاد علیهالسلام میفرماید: «حق فرزندت بر تو این است كه بدانی وجود او از توست و نیك و بدهای او در این دنیا وابسته به تو هستند؛ بدانی كه در حكومت پدری و سرپرستی او مؤاخذ و مسئولی، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی، او را به خداوند بزرگ راهنمایی كنی و در اطاعت و بندگی پروردگار یاریاش نمایی، به رفتار خود در تربیت فرزندت توجه كنی؛ پدری باشی كه به مسئولیت خویش آگاه است، میداند اگر نسبت به فرزند خود نیكی نماید در پیشگاه خداوند اجر و پاداش دارد و اگر درباره او بدی كند مستحق مجازات و كیفر خواهد بود.»(۶) بنابراین، مرد و زن یعنی پدر و مادر، هر دو مسئول هستند. اما فرهنگسازی كودك چگونه است؟
فرهنگپذیری كودك
در سالهای اول زندگی كودك، باید فرهنگ او را فراهم كرد. اساس فرهنگ كودك را شناختِ رابطه او با آنچه دنیای كودكی وی را میسازد، تشكیل میدهد؛ یعنی: خود او، دست و پای او، مادر او، پدر او،
پس از آن، نان، آب، میوه، جای خواب و ...
بعد خانه، چراغ، بعضی از لوازم خانه و ...
و كم كم مرغ خانه، گربه و ...
و بعدا خاك باغچه، سبزه، پارك اطراف منزل و ...
به تدریج، مسجد محل، شیوه لباس پوشیدن، نوع خوراك، شیوه تناول غذا، روش نظافت و ...
و ... همبازی، همسال، مدرسه، معلم، مدیر، تلویزیون و ...
در مرتبه اول، باید دید در رابطه با خود، كودك كدام را زودتر و كدام را بیشتر فرامیگیرد و به كدام دلبستهتر است.
در مرتبه دوم، باید دید كدام یك از اینها در رابطه با كودك میتواند بار فرهنگی بیشتری داشته باشد؟
بعد خوب خوردن، تمیز خوردن، خوب جویدن، با ادب خوردن، سپاس خدای مهربان و نیز چیزهای دیگر.در همه این شناختها، تكیه اصلی بر نقشی است كه آن موجود در دنیای كودك دارد، نه جنبه علّی آن موجود (نه كمیّت، نه كیفیت، نه ساختمان وجودی آن و ...)، بلكه آن وجه از موجود كه وجهی از دنیای كودك را میسازد، یا رنگ میدهد، یا لطافت میدهد یا حركت میدهد، از مادر، نگاهش، توازنش، عطوفتش، صمیمیتش و ...
آنچه در این فرهنگ مندرج است، بعدها برای امور انسانی و تربیتی كودك به كار گرفته میشود و او باید در عمل آینده و در تماس با آنها و در به كارگیری آنها، فهم عملی و حركت عاطفی و تحوّل قلبی و رشد قلبی كسب كند. از اینرو، باید خانواده، به ویژه مادر، دقت كند، در اختیار كودك باشد تا فرزند پیش از آنكه بخواهد موجودی را در تصور آورد و امری ذهنی روی دهد، در حضور او باشد و دست او، پای او، چشم او، ادراكات او و بلكه دل و فهم او نیز آن را دریافت نمایند. همه دریافتهای كودك باید یكدیگر را تصدیق كنند و هیچ ناهماهنگی در این دریافتها مشاهده نشود. تمام وجود كودك باید با هم در رابطه با او وحدت دریافتی پیدا كند و با این وحدت دریافتی، وحدت نفسانی نیز در فرزند مایه و قوام بگیرد.(۷) این وحدت دریافتی و وحدت نفسانی به شكلگیری شخصیت كودك میانجامد.
تأثیر فرهنگ بر شكلگیری شخصیت كودك
شخصیت كودك در خانواده شكل میگیرد. شخصیت او را عوامل متعددی همچون وراثت (با تأثیر بر شكل ظاهری و خوی او)، فرهنگ، طبقه اجتماعی و تأثیرات خانوادگی تعیین میكند كه با یكدیگر در تعاملند. وراثت محدودیتهایی در دامنه رشد فراهم میآورد. این محدودیتها با عوامل محیطی تعیین میشوند و میزان تأثیرشان را بر ابعاد شخصیتی نشان میدهند. وراثت استعدادهایی را در ما به ودیعه میگذارد كه محیط ممكن است آنها را تقویت كند و پرورش دهد و یا حتی پرورش ندهد. میتوان تأثیرات متقابل وراثت و محیط را در هر یك از جنبههای مهم شخصیت مشاهده كرد. از دیگر عوامل تأثیرگذار بر شخصیت كودك، «فرهنگ» است. تجارب فرد به عنوان عضو یك فرهنگ حایز اهمیت است. هر فرهنگ، الگوهای رفتاری و شعائر و اعتقادات نهادینه شده و قانونی خاص خود را دارد. نهادینهشدن الگوهای رفتار به این معناست كه بیشتر اعضای یك فرهنگ خصوصیات مشتركی را دارا هستند. حتی در یك جامعه پیچیده، كه تعداد الگوهای رفتار ثابت بسیار ناچیز است، اهمیت نیروهای فرهنگی در شكل دادن كنشهای شخصیتی قابل ملاحظه است. این نیروها بر نیازهای افراد و وسایل ارضای آنها، رابطه افراد با مراجع قدرت (پدر، مادر، مربی و معلم)، خودپنداره فرد، تجربه وی از اشكال عمده اضطراب و تعارض و نحوه مقابله با آنها تأثیر میگذارد. عوامل فرهنگی در برداشت هر فرد از غم و شادی، چگونگی كنار آمدن با مرگ و زندگی و دید ما نسبت به سلامت و بیماری اثر میگذارد. به گفته یك مردمشناس برجسته، زندگی ما را در هر لحظه، فرهنگ ما تعیین میكند. از لحظهای كه متولّد میشویم تا زمانی كه میمیریم، فرهنگ وجود دارد.(۸) عقاید و طرز فكرهای غلط، بدسلیقگیها، زندگی تصنّعی ناشی از عوارض صنعت و ماشین، مسئله كمبود موازین و مقرّرات اجتماعی، عامل جمعیت و نداشتن ایمان و اعتقاد به دین جزو عوامل مؤثر بر فرهنگ اجتماعی هستند كه باید پیش از تولّد تحت كنترل درآیند تا بتوان كودك را سالم پرورش داد. گرفتاریهای جامعه در موارد بسیاری، از خانواده نشأت میگیرند. كودكی كه در خانواده نابهنجار، با عقده رشد میكند و یا در محیط پر از دعوا و نزاع تربیت مییابد، سپس كه وارد اجتماع میشود ناقل كدام فرهنگ و راه و رسم است؟ قطعا از دیگران فرا گرفته است و با خود دارد و این به تناسب فرهنگ، آب و هوا، مناطق جغرافیایی و حتی نظامی و اقتصادی در جهان متفاوت است. فرهنگ عامّه ناشی از عوامل مذكور، وظایف و رفتارهای فرد را معلوم میكند. بدینسان، اصول تربیت، اخلاق، كار، فراغت و آداب زندگی افراد از تولّد تا مرگ، از نظر فرهنگی معنا مییابند. میراث اجتماعی و فرهنگی از خانواده به كودك انتقال مییابد. بر این اساس، تفاوتهای قابل ملاحظه میان فرهنگ خانوادههای شهری، روستایی و ایلی و یا ثروتمند و مستمند دیده میشوند و شكلگیری شخصیت كودك را میتوان تابعی از عوامل مذكور برشمرد.
نقش مادر در اجتماعی كردن كودك
به عقیده پارسونز (Parsonz)، جامعهشناس مشهور، «اجتماعیكردن» كودك یعنی: فراگیری و جذب فرهنگی كه كودك در آن به دنیا میآید. به بیان دیگر، «اجتماعیكردن» عبارت است از: جریان فراگیری رفتارها و قابلیت لازم برای ایفای یك نقش اجتماعی خاص. تأثیر مادر در فراگیری این ارزشها، رفتارها و نقشها بر فرزندان انكارناپذیر است. زبانها منعكسكننده وضع فرهنگی، روانی و اخلاقی جوامعند. آموزش زبان توسط مادر انجام میگیرد. زبان ابزاری برای انتقال میراث فرهنگی است. طفل با مادر بر این ابزار مسلّط میشود و به توجیه و تشریح مسائل میپردازد. از اینرو، باید از زبان عامیانه پرهیز كرد، از آموزش هجو و هزل بركنار بود، بدگویی، فحش و كلمات ركیك به كار نبرد. دقت در این نكات، زمینه فرهنگی مناسبی برای پرورش اخلاقی كودك فراهم میسازد. مادر برای آشنایی كودك با محیط اجتماعی، میتواند از مطالعه، تصویر، فیلم و خواندن كتاب كمك بگیرد. مادر باید هنگام برخورد كودك خود با فرهنگ بیگانه، به آرامی برخورد نماید، فورا آن را قبول یا نفی نكند، باید زمینه تعلیمی برای او فراهم سازد. آنچه به كودك آموزش داده میشود باید روشن باشد تا نیازی به دوبارهآموزی نباشد؛ زیرا تجدیدنظر در ساختهها، ویرانكردن و از نو ساختن كاری دشوار است. راه تربیت همیشه از راه ابراز احساسات نمیگذرد. در برخی موارد، لازم است از شگردهای تربیتی و حتی از تحمیل اطلاعات به كودك استفاده كرد. باید هنگام نیاز كودك، اطلاعات مورد لزوم را به هرگونهای كه مناسب اوست، در اختیارش گذاشت. هنگام آشنایی او با محیط جدید پیرامون، باید آرامش و متانت خود را حفظ كرد. وسعت انتقال فرهنگی مادر به كودك بسیار است. مادر انتقال مفاهیم اساسی، اطلاعات تازه، كنترل آداب و سنن مرسوم فرهنگی، مراقبت در اشتغال به مسائل فرهنگی از رسانههای جمعی و غیر آنها را در كودك بر عهده دارد و موجب آشنایی كودك با دانستنیهای جدید از مكان جغرافیایی و پدیدههای محلی، ادبیات روز، امور روزانه، تشكیلات اجتماعی و آگاهی یافتن از روابط علت و معلول پیرامون میشود. جهل و دانش بستگی به محیطی دارند كه طفل در آن رشد و نمو یافته است. جنبههای علمی و یا خرافاتی كه مادر در دوران كودكی به ذهن كودك تزریق كرده به سادگی پاكشدنی نیستند. دو رقیب عمده در اجتماعی كردن كودك، مدرسه و رسانههای جمعی، بخصوص تلویزیون، هستند. در بیشتر منازل، كودكان از سنین پایین جذب برنامههای آن میشوند. هرچند مدت زمان تماشا ناچیز باشد، كودك هر چه را میبیند، بدون چون و چرا قبول میكند. در نتیجه، بسیاری از تفكرات، رفتارها و نگرشهای كودكان ساخته تلویزیون هستند. از سوی دیگر، كودكان ساعات طولانی را در مدرسه میگذرانند. مدارس نیز در جامعهپذیری كودكان نقش بسیار مؤثری دارند، بخصوص كه یكی از كاركردهای مهم و اعلام شده مدارس انتقال فرهنگ جامعه و فرهنگپذیری دانشآموزان است. مادر موظف است با انتخاب برنامههای مناسب از رسانهها و انتخاب مدرسه مناسب تأثیر مخرّب این دو رقیب را كاهش دهد یا از بین ببرد؛ چرا كه مادر در تماس مستقیم با كودك، افكار او را شكل میدهد. از اینرو، فرهنگ جامعه تا حد زیادی ساخته مادران و وابسته به نگرش آنهاست. مادر با نفوذ و تأثیر خود میتواند فكر یا صفتی را در كودك پدید آورد، او را به سوی خیراندیشی یا شرارت سوق دهد و ریشه و زمینه امور صحیح و غلط را در دل او مستقر سازد.مادر به عنوان الگوی كودك
بانوی خانه میزان و الگوی رفتار، برای اتباع خانواده، بخصوص فرزندان، است. از طریق اوست كه شخصیت كودك شكل میگیرد و پایههای اخلاقی كودك گذارده میشود. در خانهای كه مادر، لاابالی، بداخلاق، خشن و غیرقابل تحمّل باشد، امكان داشتن فرزند متعادل بسیار اندك است. او نمونه رفتار و شخصیت است. طرز برخورد، نحوه زندگی، شكل لباس و آرایش، نحوه مصرف، شكل اداره خانه، صبر و حوصله او، شیوه مقابله با اضطراب و هیجان و كنترل احساسات او، ذكر خدا و ایمان به هدایت و عبادت او، همه رفتارها و حالات او، میزان و الگوی فرزند هستند. عبادت و شیوه اجرای آن، اهتمام به اوقات عبادات و توجه به انجام درست آنها، انتخاب مناسب مكان عبادت و سایر موارد اینچنینی از جمله موارد انتقال فرهنگی دینی به كودكان هستند كه مادر خود به عنوان یك الگو آنها را برای كودك مطرح میكند.
نقش مدرسه و همسالان در فرهنگ كودك
نداشتن دوست و همسخن برای طفل یك مصیبت است، ولی مؤانست فرزندان ما با كودكان فاسد و با فرهنگهای غیرمتعارف و غیرمرسوم و یا ناشناخته مصیبتی بزرگتر است. از یك سو، دوستان و معاشران كودك را نباید به سادگی از دور و بر او كنار گذاشت و از سوی دیگر، نباید اجازه داد فرزند ما با كودكی فاسد محشور و مأنوس باشد. از مسائل مهمی كه نیاز به نظارت مادر دارد، كنترل دوستان و رفقای كودك است و این امری است كه باید با ملایمت انجام گیرد. اگر فرزند ما از دوستی و رابطه با یكی منع میشود باید دلایلش برای او روشن گردند و در ضمن، باید كسانی را كه دوست و معاشر خوبی برای فرزندان ما هستند انتخاب كنیم و یا دست كم سعی كنیم افراد مطمئنی را در سر راه آنها قرار دهیم تا خود به گزینش دوست بپردازند. در همه حال، رفت و آمدها و روابط فیمابین كودكان باید زیرنظر مادر باشد تا عوارضی پدید نیایند. كودكان به نحوی با هم داد و ستد دارند؛ اخلاق و رفتار و نیز اطلاعات مفید و مضر را با همدیگر مبادله میكنند و از این طریق، به جلب نظر و عنایت به هم میپردازند. مدرسه و معلم نیز از نظر برنامه، روش، ارزیابی و جنبههای انضباطی حاكم، میتوانند برای كودك سرنوشتساز باشند. انتخاب مدرسه برای فرزندان، همانند انتخاب نام مناسب برای كودك، از جمله وظایف والدین و نیازمند دقت مادر است. اسلام از والدین خواسته است كه فرزندان خود را در محل مناسبی به دست افراد شایستهای بسپارند و این حقی برای كودك به حساب میآید. والدین، به ویژه مادر، به لحاظ نزدیكی به كودك و تأثیر زیاد بر او و داشتن وقت كافی، باید بدانند كه فرزندان خود را به كدام مدرسه و به دست چه كسانی میسپارند. معلمان آنها چه كسانی هستند، حتی مدیر و مستخدم مدرسه چه افرادی هستند. آیا آنها تقویتكننده فرهنگ خانواده هستند یا مغایر با آن، یا در مدرسه، فقط انضباط حاكم است؟ مدرسه آزادی مشروط و مفید را به كودك آموزش میدهد، اصول و ضوابط كلی حیات را به كودكان میآموزد، نوع روابط انسانها را به دانشآموزان خود یاد میدهد تا آنها بدانند در برابر پدر و مادر، دوستان و معاشران خود چگونه رفتار كنند و برای ادامه حیات شرافتمندانه و سازگارانه چه راهی در پیش بگیرند. مدرسه مفاهیم و مصادیق خوب و بد، زشت و زیبا، و صواب و خطا را به كودكان یاد میدهد؛ اینكه چه عملی درست است و چه عملی نادرست. معلمان مدرسه همانند شاگردان آن، مستخدمها و سایر كاركنان دفتری، باید دارای ویژگیهای برجسته اخلاقی و فرهنگی باشند.
شیوههای نظارت مادر بر فرهنگ كودك
تأثیر بسیار مادر بر كودك سه شیوه تعیینكننده برای تأثیرگذاری بر فرزندان و بالطبع، نظارت بر فرهنگ او را مطرح میسازد:
۱. مادر با رفتارهای خود میتواند موقعیتهایی ایجاد كند كه رفتارهای خاصی در فرزندان برانگیزد.
۲. مادر با الگوهای رفتاری كه ارائه میدهد، سرمشقهایی برای همانندسازی كودكان فراهم میسازد.
۳. مادر با انتخاب بعضی از رفتارها، كودك را به انجام مجدّد آن رفتارها تشویق مینماید.
این محورها نیازمند آگاهی و دقت در عمل مادر هستند، اما موارد ذیل نیز میتوانند كمك كنند.
اطلاع مادر از روند كارهای كودك، او را در جریان چگونگی مناسبات، زبان محاورهای كودك با دیگران، همسالان و همبازیها و تعاملهای پیرامون آن قرار میدهد. بررسی رفتار منظّم و نامنظم كودك برای شناخت بیشتر وی ضروری است. در هنگام انجام رفتارها میتوان با هیجانات و انگیزههای كودك آشنا شد. و كاهش تأثیر عوامل مخرّب فرهنگی از طریق هماندیشی با كودك، حایز اهمیت بسیار است.
نتیجهگیری
زن صرفنظر از اشتغال (اعم از كار خارج منزل یا خانهداری) وظیفهای بزرگ بر عهده دارد و آن تأثیر بر كودك است. زن، خواه به عنوان مادر و خواه به عنوان معلم و عضو جامعه، در انتقال فرهنگ به كودكان نقش بسزایی دارد. در سایه مطالعات، مشكلات و معضلات اجتماعی از جلوی پای كودك برداشته میشوند و كودك به نحوی مطلوب و مناسب، با فرهنگ اسلامی رشد مییابد. مادر از یك سو، خود برای كودك الگوست و از سوی دیگر، الگوهای مناسب برای همانندسازی كودك را برای او فراهم میآورد. شیوه نظارت نامحسوس و ناملموس كودك در مسائل فرهنگی كودك بر عهده مادر است. كودك به لحاظ تحوّل روانی در هر زمان، نوع خاصی از نظارت را میطلبد. مادرِ هوشیار به این آگاهیها دست مییابد. بسیاری از مشكلات و مسائل ما از اینجا ناشی میشوند كه فراموش میكنیم تحت چه شرایطی زندگی میكنیم. آیا آنچه تحت عنوان «فرهنگ» به ما منتقل میشود، پاك و بیآلایش و دور از آلودگی و فساد است؟ و آیا مطابق با موازین شرع اسلام است؟ امروزه پیچیدگی میراث فرهنگی بهگونهای است كه از هیچ فرهنگی بدون اظهار نظر و ارزیابی نمیتوان گذشت؛ جنبههای مثبت و منفی آن را باید در نظر گرفت، خرافات، موهومات، آموزههای فسادانگیز، واردات بدآموز فرهنگهای غربی و شرقی را باید از آن بیرون كشید، عقاید و آداب درست را باید احیا كرد و به كودكان منتقل نمود. در این راه، ضرورت دارد مادر خود را نیز اصلاح كند.زن صرفنظر از تأثیر بر كودك به عنوان رهبر فرهنگی و الگو برای او، نقش انتقال فرهنگ جامعه به كودك را نیز بر عهده دارد. پارسونز به خاطر «مفهوم نقشهای خانوادگی بر حسب جنس» شهرت دارد. وی معتقد است: تخصص و تفكیك نقشها به حفظ نظام خانوادگی كمك میكنند و بنای آنها اجتماعی كردن كودك است. «تخصص» تفكیك نقشهای زن و مرد را ایجاب میكند. مرد رئیس خانواده است و نقش نانآور را در رابطه با جامعه بر عهده دارد، و زن نقش كدبانوی خانه را ایفا میكند. نقش اقتصادی مرد و شغل وی قاطعترین و تعیینكنندهترین پایگاه حقوقی خانواده است. در این نقش، شركت مرد در كار منزل به حداقل میرسد و خانهداری و بچهداری اساسیترین فعالیتها و نقش زن است. زن بیش از مرد به بچهها نزدیك است و فضای زندگی عاطفی خانواده به دست اوست. از نظر پارسونز، ساخت مزبور به تفكیك، بر حسب جنس در شكلگیری شخصیت كودك نقشی قاطع دارد. این چنین است كه زحمات مادر در انتقال فرهنگ جامعه و آمادهسازی كودك برای مواجهه با مناسبات اجتماعی بیش از پدر احساس و بیان میشود.
سخن آخر
زن در نقش مادر و مربّی، در مسیر و عمل خود، باید كودك را از نظر فرهنگی با وجدانی بیدار و اندیشهای پرورده، دانشی متعهد، هنری بیدار كننده، ادبیاتی جهتیافته و فلسفهای اندیشیده برای حیات پرورش دهد. او باید هدفهای عالی انسانی را در او زنده نگه دارد و آزاد اندیشیدن را به او بیاموزد، سطح شعور و آگاهی او را بالا ببرد تا خوب بسنجد، نیكو بفهمد و بجا عمل كند و در راه خدا گام بردارد.
۱ كارشناس ارشد روانشناسی، عضو هیأت علمی سازمان مطالعه و تدوین كتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
۲. در دیدار با گروهی از فرهنگیان شهرضا در مورّخ ۲/۳/۵۸.
۳. محسن فیض كاشانی، المحجّهٔ البیضاء، ج ۳، ص ۴۳۵.
۴. محمدمحمّدی ریشهری، میزان الحكمهٔ، ج ۳، ص ۷۱۲.
۵. علی مصباح و دیگران، روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، سمت، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۸۵۹.
۶. محمّدتقی فلسفی، گفتار فلسفی: كودك از نظر وراثت و تربیت، بخش دوم، چ ۱۸، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، ۱۳۶۷، ص ۳.
۷. رجبعلی مظلومی، گامی در مسیر تربیت اسلامی (مبانی تربیتی)، تهران، آفاق، ۱۳۶۲، ص ۱۸۶.
۸. پرون. م. لارنس اِ، نظریههای شخصیت، ترجمه محمدجعفر جوادی و پروین كدیور، چ ۳، تهران، رسا، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۱۳.
منبع:مجله بانوان شیعه، شماره ۳
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست