پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
مبانی نظری صدور حکم عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب
هاشم آغاجری عضو مرکزیت سازمان نامشروع مجاهدین با تشبیه ولایت فقیه به سلطنت گفته بود: "در یک قرائت از ولایت فقیه در جامعه ما، رابطه ولایت فقیه با مردم یک رابطه یک سویه از بالا به پایین است... نظریه حقوق الهی سلطنت دقیقا مبتنی بود بر همین زیر ساخت نظری". دامنه نظریهپراکنی علیه مقدسات توسط وی بدین جا نیز خلاصه نمیشد بلکه وی در جای دیگری به ساحت ائمه اطهار(ع) نیز جسارت کرده و بیان داشته بود: "اگر حسین(ع) هم در رأس باشد ولی رضایت مردم در آن نباشد نامشروع است… سیاوش در تاریخ ملی ما ایرانیان مظهر مظلومیت و پاکی است و بعد از آمدن اسلام، حسین جای سیاوش مینشیند!". وی در سال ۷۹ نیز طی سخنان جنجالبرانگیز و هتاکانهای علیه دین مبین اسلام پای خویش را از گفته مارکس فراتر نهاده و مدعی میشود: "اینکه مارکس میگوید دین افیون تودههاست، تنها بخشی از حقیقت است. من میگویم در حکومتهای دینی نه تنها دین افیون تودههاست که افیون حکومتها هم هست".
برای بحث و بررسی پیرامون حکمی تاریخی و متقن، بررسی عقبههای شکلگیری آن، از جمله ملزومات اصلی بشمار آمده و در این راه بایستی تأملاتی را مطرح کرد: نظام اسلامی ایران از آغاز شکلگیری و پویایی خود بر محورهای آزادی و استقلال تکیه داشته و به واقع به آنان پایبند بوده است. نظامی که مردم زیر چکمههای استبداد و استکبار هویت بخشید، به ایشان اعتبار و ارزش انسانی خویش را عطا نمود و آزادیهای مشروع آنان که سالیان سال بود از ابتداییترین شأن نیز محروم بودند به رسمیت شناخت و بر حفظ و تعالی آنان تأکید مینمود. این از جمله مسلّمات مورد توافق همگان است که با اندک مراجعهای به تاریخ و اخذ سوابق صحت آن نیز ادراک میگردد. اما همانگونه که ضرورت عقلی بر این مبنا تأکید دارد، ضرورت نقلی هم آن را میپذیرد که این آزادی که موهبتی الهی و فراگیر است از حیطه عقل و نقل خارج نشده و بر پایه حفظ حدود و اصالتها استوار است. چه اگر این آزادی در محدودهای خارج از هنجارهای جوامع رشد کند، به موجودی نامتجانس و ناموزون تبدیل شده که لا محاله، ضربهای به پیکره جامعه وارد خواهد آورد. این البته ضرورتی گسترده و کلی دارد که از سوی همگان با هر نژاد و مسلک و قوم و آئین و در هر سرزمین زمانی و مکانی پذیرفته شده است. بگونهای که منکران آن، منکران عقل بشری تفسیر شده و به راحتی از جامعه طرد میگردند.
معالاسف برخی به مدد روح بزرگواری و متانت و صبوری ذاتی انقلاب اسلامی از یکسو و تسامح، غفلت، وادادگی برخی دولتمردان طی سالیان گذشته توانستند از فضای آزاد موجود سوء استفاده کرده و آزادی بیان را محملی برای هتک و هجمه به مقدسات و عقاید پذیرفته شده علمی و عملی جامعه نمایند.
نمونههای آن در برخی مطبوعات و جراید منتشره و سخنرانیهای رسمی و غیر رسمی فراوان دیده شد که برخی مسؤولین وقت نیز از کنار آن به سادگی گذشتند. این اما منجر نمیشد که وظایف عموم مردم، جامعه متدین و انقلابی کشور و در صف اول آنان علما و اندیشمندان و متفکرین در قبال هتاکیها به فراموشی سپرده شده و موانع رسمی و غیر رسمی آنان، منتقل نگردد.
یکی از زشتترین و سخیفترین هتاکیها به نهاد مقدس دین، ائمه معصومین(ع) و روحانیت اصیل، اظهارات هتاکانه و موهن یکی از اعضاء سازمان نامشروع مجاهدین انقلاب در سال ۱۳۸۱ در شهر همدان بود که واکنشهای گسترده و غیرتمندانه متدینین را برانگیخت. هاشم آغاجری قبل از آن نیز بارها به مدد ابزارهای رسانهای توانسته بود ساحت دین را مخدوش، خرافی و تحریف شده و ... بداند و دایره باصطلاح روشنفکریهای خود را به روی خط قرمز شریعت بکشاند.
وی در یادداشتی در هفتهنامه عصر ما ـ ارگان مطبوعاتی سازمان نامشروع مجاهدین انقلاب ـ در تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۸۰ نوشته بود: "آنچه که امروز ما در جامعه خود میبینیم محصول ناب و خالص فقه سنتی نیست، بلکه بار تولید فقه سنتی در چارچوب نوعی بنیادگرایی اسلامی است که از سویی از بنیادگرایی کشورهای عربی بویژه اخوان المسلمین تأثیر گرفته که برای پیشبرد مقاصدشان متوسل به اسلحه میشوند (!!؟)... . هم او در جای دیگری مدعی میشود که اشرار نیز میتوانند ولی باشند در صورتی که مردم بخواهند و در این صورت ولایت آنها نیز مشروع خواهد بود چون مبنای مشروعیت مردم هستند؛ "ولایت به خودی خود هیچ ارزش معنایی ندارد... بطور صریح علی(ع) میگوید من بعنوان یک شهروند در هر آنکه مردم او را ولایت بدهند و تبعیت میکنم... روشن میشود که ولایت، ولایت سیاسی است، ربطی به مرید و مریدبازی ندارد!". وی در پنجاه و نهمین سالگرد تأسیس انجمن اسلامی نیز گفته بود: "تاریخ ایران نشان میدهد که حاکمیت دوگانه مبتنی بر نهادهای انتصابی و انتخابی بر مبنای دو نوع مشروعیت آسمانی و زمینی یا مردی یا فوق مردی، امکان همزیستی ندارد". عضو مرکزیت سازمان نامشروع مجاهدین با تشبیه ولایت فقیه به سلطنت گفته بود: "در یک قرائت از ولایت فقیه در جامعه ما، رابطه ولایت فقیه با مردم یک رابطه یک سویه از بالا به پایین است... نظریه حقوق الهی سلطنت دقیقا مبتنی بود بر همین زیر ساخت نظری".
دامنه نظریهپراکنی علیه مقدسات توسط وی بدین جا نیز خلاصه نمیشد بلکه وی در جای دیگری به ساحت ائمه اطهار(ع) نیز جسارت کرده و بیان داشته بود: "اگر حسین(ع) هم در رأس باشد ولی رضایت مردم در آن نباشد نامشروع است… سیاوش در تاریخ ملی ما ایرانیان مظهر مظلومیت و پاکی است و بعد از آمدن اسلام، حسین جای سیاوش مینشیند!".
وی در سال ۷۹ نیز طی سخنان جنجالبرانگیز و هتاکانهای علیه دین مبین اسلام پای خویش را از گفته مارکس فراتر نهاده و مدعی میشود: "اینکه مارکس میگوید دین افیون تودههاست، تنها بخشی از حقیقت است. من میگویم در حکومتهای دینی نه تنها دین افیون تودههاست که افیون حکومتها هم هست".
وی با طرح مسأله اومانیسم و قائل بودن به اصالت آن در برابر خدامحوری گفته است: "در اکثر دورههای تاریخ بشر آنگاه که خدا اثبات میشده است، انسان نفی میگردیده است... ارزش هر انسانی نه به تقلید، نه به طاعت و نه به تن دادن به یک آمریت فکری و دینی محض است بلکه بطور اساسی و ریشهای ارزش هر انسانی به تفکر ذاتی و مستقل است...".
مسأله مهدویت که اصل و اساس پایه فکری تشیع و مورد اتفاق تمامی آزادیخواهان و مسلمانان است در گفتار آغاجری به پائینترین سطح تنزل یافته و نفی شده بود آنجا که در سرمقالهای در "عصر ما" ارگان سازمان نامشروع مجاهدین با برشماری نوع فلسفه تاریخ، دیدگاه تشیع را در مورد پایان تاریخ و مهدویت منطبق با الگوی فلسفه تاریخ خطی ـ مسیحی دانسته که معتقد به مسیر تنزلی تاریخ از نقطه اوج عصر زرین تا نقطه تنزل انحطاط شد میباشد که در پایان تاریخ منجی به صورت معجزهآسا ظاهر شده و به فریاد بشر میرسد. وی در جای دیگری پیرامون فلسفه مهدویت و انتظار را بیهوده دانسته و میگوید: "مهدویگرایی و انتظار فرج متعلق است به آخرالزمان و مشکلات ما با این انتظارات حل نمیشود. راه نجات، یگانه راه، جمهوریت است که احتیاج به اسلام نوگرا نیز میباشد اسلامی در مملکت ما باید حاکم باشد که جمهور مردم بخواهند".
اما سخنان جسارتآمیز هاشم آغاجری نسبت به نهاد مقدس دین، ائمه اطهار و روحانیت تشیع و تاریخ فعالیت و مجاهدات علما در همدان مایه تأسف و تأثر همگان گردید گرچه وی در دانشکده علوم پزشکی اهواز در ۱/۳/۸۰ نیز گوشههایی از این اظهارات را بیان کرده بود. اما سخنرانی همدان بصورت عیان با تمسخر و هجو نهاد دین را به چالش میکشید.
در بخشهایی از این سخنرانی که با برنامهریزی دقیق در خانه معلم همدان ترتیب داده شده بود آمده بود: "آثار علامه مجلسی را ببینید، آثار علامه مجلسی، حلیهالمتقین مجلسی، بدرد مسلمان سیصد چهارصد سال قبل میخورد، آقا شما حالا امروز تصور بفرمایید یک مسلمانی توی جامعه ما بخواهد خودش را به آن شکل و صورت در بیاورد چه حالتی میشد. اینها سنتها است که ربطی به اسلام ندارد فهمها و درکها و استنباطهای علمای دورههای گذشته که ربطی به اسلام ندارد، اینها فهم آنها بوده است. از اسلام همان طوری که آنها حق داشتند قرآن را بخوانند و بفهمند، ما هم حق داریم به سهم خودمان که قرآن را بخوانیم و بفهمیم. فهم آنها برای ما جهت نیست، تفکیک اسلام ذاتی از اسلام تاریخی، بروید و برگردید به متون اصلی و بعد آن متون اصلی را با متد امروز تحلیل کنید. مسلما انسانی که در قرن بیست و بیست و یکم میخواهد مسلمان باشد متفاوت با اسلام، مکه و مدینه هزار و چهار صد سال پیش که به اندازه کوچکترین روستاهای امروز ایران بوده و عقبماندهترین روستاهای امروز ایران بوده و جمعیت داشته است.
نسل نو اصلا اجازه تدبر و تعقل در قرآن به او داده نمیشد، میگفتند چه رسد به این که بخواهی قرآن را بفهمی. قرآن مبین یک علم و تخصص دارد برای فهمیدنش، که ما هیچکدام از آنها را نداریم که آنچنان فهم و درک و اندیشه درباره قرآن بکنیم. آن قدر بزرگ و (صوت حاضرین) اینطور که نمیشود، اگر مردم قرار باشد که بروند قرآن را بخوانند و بفهمند، خودشان وقتی میخواهند ازدواج کنند اینقدر مشکل نباشد ازدواج و این حرفها که آقا حتما باید یک خطبه طولانی آن هم با آن جملات عربی با مخارج خیلی صحیح که ه، ح، خ مخرج نافی و مقعدی و دهانی کاملا رعایت بشود. حتما احتیاج به یک طبقه دارد که این کار را بکند، نه آقا اینجوری نبود، در صدر اسلام. آقا ما امام جماعت حرفهای نداشتیم، هر گروه مسلمانی بوده ده بیست نفر بودند. یک نفر جلو میایستادند و بقیه هم اقتدا میکردند. چه کسی گفته که حتما یک آخوند باید امام جماعت بایستد (سوت و کف حاضرین) این واسطهها را بر میداشت. ما در اسلام طبقه روحانی نداشتیم طبقه روحانی یک پدیده جدیدی است در تاریخ ما، بسیاری از این عناوین آنچنان تازه است که گاه عمرش از پنجاه، شصت سال گذشته هم فراتر نمیرود. طبقهای با یک نظم سلسله مراتبی و هیدارشیک که در راسش یک نفر آیتالله العظمی فی العالمین و السموات و الارضین و و و... (خنده حاضرین در جلسه) الی آخر. این در رأس و بقیه همین طور میآید به پائین، سلطه مراتب آیتالله، حجتالاسلام ثقهالاسلام چیچیالاسلام، چیچیالاسلام (خنده حاضرین در جلسه) کسانی امروز در جامعه ما میخواهند همه مراجع تقلیدها و آیتاللهالعظمیها و این تشکیلات موازی دینی را در هم ادغام کنند. بعد حق و حکم یک بروکراسی واقعی را در بیاورند.
اما اصلا تقسیمبندی در اسلام نداریم یک عده روحانی یک عده جسمانی، یک عده آسمانی، یک عده زمینی، یک عده قدسی، یک عده عرفی، اصلا چنین چیزی نیست. همین تقسیمبندی روحانی و جسمانی، قدسی و عرفی است که وقتی بخواهیم نماز جماعت بخوانیم، آقا که بایستد جلو معلوم است دیگر، آن کسی که آسمانی و روحانی و قدسی است ماها که حق نداریم جلو بایستیم. هنجارشکنی همان قدر دشوار است که بتشکنی... اما متأسفانه روحانیت سنتی عوامزده بود.
رابطه دینشناسان با مردم رابطه معلم و متعلم است نه رابطه مراد و مرید نه رابطه مقلد و مقلد که مردم از او تقلید بکنند. مگر مردم میمون هستند کار از او تقلید کنند.
این طبقه ابتدا امامان معصوم را لاهوتی میکرد تا بعد خودش بتواند به عنوان نایبان آن امام معصوم لاهوتی بشود.
وقتی متولد شده از شکم مادر بیرون میآیند دستهایشان روی زمین و پاهایشان در آسمان است و در همان حال اذان میگویند. وقتی که راه میروند مثلا سایه ندارند بر خلاف آدمهای دیگر که سایه دارند، دو چشم روبرویشان و دو چشم پشت سرشان دارند و چهار چشمی هستند، امام را میکردند یک موجود دست نیافتنی و لاهوتی.
اسلامی که امروز با آن روبرو هستیم اسلام بنیادگراست نه سنتگرا.
اما امروز اسلام در قدرت است روحانیت در دولت است و احکام این دین بنیادگرا معطوف است به قدرت، روحانیت عوامزده زمان شریعتی یک چیز است روحانیت قدرتزده زمان ما چیز دیگری است و اینجاست که به نظر من پروتستالتیسم اسلامی خیلی جدیتر میشود امروز ما نیازمند دینی هستیم که برای انسان احترام قائل باشد، ارزش قائل باشد، اسلام بنیادگرا خیلی شدیدتر از اسلام سنتگرا ارزشهای انسان را لگدمال میکند. ما امروز هم به یک اومانیسم اسلامی احتیاج داریم هم در صحنه مذهبی و هم در صحنه عمومیمان..."
همانگونه که مشاهده شد ـ گر چه در اینجا بخاطر ضیق مقام اندکی از آن منعکس گردید اما سوء استفاده از آزادی بیان توسط فرد یاد شده منجر به آن شده که بدیهیترین و مسلمترین و علمیترین یقینیات جامعه اسلامی را مورد هجمه، تمسخر و تحقیر قرار گرفته و مخدوش جلوه داده شد.
این سخنان وی بهمراه سابقه ذهنی که جامعه از سایر سخنان و اظهارنظرات وی و همفکرانش ـ نظیر محسن آرمین، بهزاد نبوی، سعید حجاریان، تاجزاده و ... ـ در سازمان مذکور در خاطر داشت موجب گشت که موج محکم و استواری از غیرت اسلامی در جامعه ایران اسلامی بر پا گردد. در این میان روحانیت اصیل، علما و متدینین از هتاکی به ساحت دین این لوای سیاست و باصطلاح روشنفکری غضبناک گشته و از هر سو خواستار برخورد جدی با هتاکان شدند. شاید از اولین موضعگیریها بتوان به مواضع اصولی ریاست وقت مجلس شورای اسلامی جناب حجتالاسلام کروبی سخن گفت. وی در بیانیهای گلایهآمیز گفت: متأسفانه برخی حرفها و کارها در کشور به سامان و روی حساب نیست. برای ما یک عنوان حجتالاسلامی باقی مانده بود که یک آقای دانشگاهی آمده و میخواهد آن را از ما بگیرد و میگویند این عناوین از کلیسا آمده است. ایشان در مجلس شورای اسلامی هم خطاب به یکی از اعضای سازمان نامشروع مجاهدین گفته بود: "من برای اینکه مطمئن شوم همه خبر خبرگزاری را خواندم اما دلم راحت نشد لذا شب گذشته نوار ویدئویی را نگاه کردم و دیدم این حرفهایی که نقل میشود درست است ... این چه نحوه حرف زدن است چیزهایی میگویند که نگران کننده و خطرناک است."
کروبی در بخشی از سخنانش با اشاره به سوابق مبارزاتی روحانیت در طول تاریخ گفت:در دوران پس از غیبت این علما و روحانیون بودهاند که همواره حافظ منافع مردم و کشور بودهاند. تاریخ، گویای مبارزات مستمر علما با استعمار، استبداد و سلطه بیگانه است. و مگر این انقلاب با این عظمت را امام به وجود نیاورد؟
کروبی افزود: ما با هیچ کس رودربایستی نداریم و وامدار هیچ کس هم نیستیم جز خدا، امام خمینی و مردم.
شما اگر سخنان مرحوم شریعتی را ببینید میبینید او تأیید میکند. از متخصص و وعظ ستایش هم میکند و از حوزهها با بهترین مبارزات تجلیل میکند شما آبروی او را هم میبرید.
در این میان اظهار محکومیت سخنان موهن آغاجری از هر سو شکل میگرفت چنانچه حجتالاسلام ذاکری نماینده وقت مجلس شورای اسلامی نیز مسائل مطرح شده از سوی وی را قابل دفاع ندانسته و گفته بود که هیچ گروهی نمیتواند از اظهارات وی دفاع نماید.
اما بواقع سخن اصلی و هدایتگر اصلی مخالفتها علیه هتاکی به دین از سوی مراجع عظام تقلید و علمای ربانی صورت گرفت. چنانچه مراجع معظم، ائمه جمعه و علمای بلاد به صحنه آمده و خواستار جلوگیری از هتاکی به دین و شرع و اهلبیت(ع) شدند.
چنانچه آیتالله العظمی مکارم شیرازی در سخنانی فرمودند: "ما منتظر نتیجه عمل مسؤولین ذیربط بویژه دستگاه قضایی هستیم که ببینیم در برابر جرم و جنایت صورت گرفته چه میکنند... ما راضی نمیشویم قلمها و زبانهایی آزاد باشد و مقدسات مردم را زیر سؤال ببرد و ایجاد تنش و ناآرامی در جامعه بکند."
آیتالله العظمی مکارم شیرازی تأکید کرد: بنابراین در شرایط فعلی کار کسانی که با قلم و زبانشان باعث بروز تنش در جامعه میشوند جرم و جنایت محسوب میشود و مورد اخیر نیز در همین راستا میگنجد و نباید به آن به شکل یک تصادف نگاه کرد. چرا که در فرهنگ سیاست این گونه حرکتها تصادفی نیست بلکه حساب شده است.
آیتالله العظمی صافی گلپایگانی نیز در دیدار با گروه یاد شده گفت: آنچه که پیش آمده و میآید نتیجه قصورهای گذشته است، این طور نیست که یک دفعه و یک شبه چنین بیمهابا به همه چیز حمله کنند. بلکه وقتی به وظیفه خود عمل نکرده و نمیکنیم خوب طبیعی است که چنین وضعی پیش میآید.
وی با بیان اینکه احکام اسلام باید حفظ و در کشور جاری گردد، گفت همه باید در مقام دفاع از این دین و اسلام باشند که اگر چنین شد دیگر کسی این جرأت را در خود نمیبیند که بیاید این حرفها را بزند.
وی با تصریح اینکه کار روحانیت و فقیهان جز بیان احکام اسلام و دین خدا و پاسداری از مبانی اصیل اسلامی و ارزشهای دینی مذهبی مردم چیز دیگری نیست خاطر نشان ساخت: بنابراین آنها که با روحانیت مشکل دارند با اسلام و احکام اسلامی مشکل دارند.
مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانی اظهار داشت: ما متن کامل صحبتهای انجام شده در خانه معلم همدان را مشاهده و مطالعه نمودهایم و نظر و اخطار خود را به مقامات مسؤول از جمله رئیس مجلس و رئیسجمهوری دادهایم.
مرحوم آیتالله مشکینی در خطبههای نماز جمعه قم با اشاره به سخنان اخیر هاشم آغاجری افزود: مردم و عالم روحانیت از کفریات این انسان نالایق شکایت رسمی دارد و قوه قضاییه باید این فرد را محاکمه و حکم را بدون دغدغه و فشار به اجرا بگذارد.
وی اضافه کرد: مگر نبود این که امنیت کشور را محترم و به قانون اساسی اعتقاد داریم و رهبر معظم انقلاب فرمان به متانت دستور فرمودهاند، به خدا سوگند ما در برابر این انسان منحوس سخن دیگر و جواب دیگری میدادیم.
وی همچنین از سخنان رئیس مجلس در محکومیت سخنان آغاجری تشکر کرد و گفت: سخنان آقای کروبی درباره کفریات این آدم جای قدردانی دارد.
خطیب نماز جمعه قم در بخش دیگری از سخنان خود گفت:اخیرا در کشور حرکت ضد دینی و ضد اسلامی شروع شده که قصد براندازی اسلام، دین و قرآن را دارد.
سایر علما و ائمه جمعه سراسر کشور هم خواستار برچیدن بساط دینستیزی در جامعه شدند.
▪ آیتالله جنتی: از کسی که دین را افیون تودهها میداند نمیتوان غیر از این انتظار باشد.
▪ آیتالله مجتهد شبستری: به شکل زنندهای تقلید را به سخره میگیرند.
▪ آیتالله گرگانی: سخنان آغاجری همان خط آمریکا، کسروی و میزا ملکمخان است.
▪ مرحوم آیتالله یثربی: اظهارات آغاجری نشان دهنده اوج انحطاط است.
▪ حجتالاسلام زرندی: کسانی که اسلام را نمیشناسند حق اظهار نظر ندارند.
▪ حجتالاسلام دعاگو: تشکلهای مدعی اصلاحات از سخنان آغاجری تبری جویند.
▪ حجتالاسلام شاهچراغی: امروز حرفهای ۱۰۰ سال پیش کسرویها را میزنند.
▪ حجتالاسلام رهبر: وزیر علوم مسؤولیت دارد، باید این فرد را از دانشگاه بیرون کند.
در جای دیگری نیز آیتالله العظمی مکارم شیرازی از مراجع تقلید در دیدار دبیر کل و اعضای شورای مرکزی حزب همبستگی تأکید کرد: شما باید مواضع خود را شفاف کنید! ما بدانیم در حوزه شما چه باید بگوییم، مثلا درباره مواضع آغاجری نظر خود را بگویید تا تکلیف ما و شما روشن شود.
ایشان همچنین در پایان درس نهجالبلاغه خود از عدم برخورد دانشگاه قضایی در برابر اهانت به روحانیت گلایه کرده و فرمودند چرا دستگاه قضایی در برابر این همه اهانت به دین، روحانیت و مردم سکوت اختیار کرده است؟ ایشان خاطر نشان کردند: نمیدانم چرا گروههای سیاسی این افراد هتاک را از خود دور نمیکنند...روحانیت شیعه حوزههای علمیه و دولتمردانی که از حوزهها برخواستهاند همیشه مانع مهمی بر سر راه جهانخواران بوده و هستند و تجربه تاریخ نشان داده به معادلات سیاسی نمیتوان آنها را فریب داد و وادار به تسلیم کرد. هجوم بیمنطق و وحشیانه همواره به ویژه در این زمان بر ضد روحانیت و حوزههای علمیه آغاز شده که هماهنگی کامل با اخباری دارد که از غرب میرسد و هدف اصلی آن است که با مغلطه و سفسطه روحانیت را از مردم جدا کنند تا به آسانی به اهداف شوم خود برسند بر این اساس بر کشور اسلامی مسلط شوند. علمای دین یعنی روحانیون همچون طبیبان و مهندسان و سایر علمای علوم دیگر در طول تاریخ از جوامع بشری بوده و هستند و جز بی خبران آن را انکار نمیکنند.
آیتالله جنتی هم طی سخنانی به محکومیت اظهارات آغاجری پرداخته و گفت: بهشتی هم یک روشنفکر بود ولی روشنفکر عالمی بود و روشنفکر غربیها نبود. ما باید از روشنفکران غربزده پرهیز کنیم. اینها کسانی هستند که فقط ادعا دارند ولی هیچ چیز نمیدانند... من نوار سخنان این شخص در همدان را گوش کردم و واقعا تعجب کردم... چطور میشود کسی که لقب استادی دانشگاه را یدک میکشد اینقدر بی مایه سخن بگوید. این شخص به قدری عامیانه حرف زده که از شخصی به عنوان استاد دانشگاه بعید است. البته تعجبی هم ندارد. کسی که حتی نمیتواند قرآن را درست بخواند و آن را نمیفهمد این گونه سخن بگوید. کسی که نمیتواند قرآن را بخواند چگونه به خود اجازه میدهد آن را تحلیل کند. درباره مسایل مهم دینی اظهار نظر کند و خود را با شخصیتهای بزرگ دینی و آیات عظام رو در رو نماید... برادران و خواهران ساکت و بی تفاوت نباشید. حق شما مطرح است. دفاع از شما امنیت شما و حفظ ارزشهای دینی شما مطرح است پس سکوت نکنید."
اعلام انزجار جامعه و متدینین از هتاکی به ساحت مراجع و علما و دین در سطحی وسیع پیگیری شد چنانچه در مطبوعات کشور به خوبی غیرت اسلامی به خروش آمده نمایان بود. این اما منجر نشد که هم ردیفان و باصطلاح هم سازمانیهای فرد هتاک از این سخنان شرمآور تبری جسته و حداقل در ظاهر آن را محکوم نمایید. حتی آنان پا را فراتر نهاده و از هاشم آغاجری عنصر هتاک به دین و مرجعیت حمایت کرده و خواستار حمایت از او و عدم تعقیب او شدند. اینان بی توجه به موج گسترده مردمی در محکومیت اظهارات همحزبیشان بدون آنکه محاسبهی منافع مادی و حزبی را نماید به وجود عنصری همچون آغاجری در سازمانشان افتخار! کردند. چنانچه سلامتی دبیر کل سازمان نامشروع مجاهدین در سخنانی بدون اشاره به هتاکیهای وی اظهار داشت: "مگر آغاجری آمریکاست که همه امکانات علیه او بسیج شده است؟ مسؤولیت حفظ جان آغاجری با مقامات انتظامی امنیتی و قضایی است."
در آخر نیز سازمان باصطلاح مجاهدین انقلاب طی بیانیهای رسمی از عنصر هتاک خویش حمایت کرد.
در بخشهایی از بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، شرحی از مواضع و عملکرد این سازمان در ۳۰ سال گذشته در برابر آنچه "مافیای قدرت و ثروت" و "انحراف و تحجر و جمود" خوانده شده، آمده و نتیجه گرفته شده که اعضای این سازمان با ایستادگی بر اصول خود، خشم و کینه تقدیسکنندگان قدرت و بردگان ثروت و شیفتگان خشونت را علیه خود خریدهاند.
بر اساس بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب، اکنون تمام جنجال بر سر این است که دکتر هاشم آغاجری در جمعی محدود به روحانیت اهانت کرده و منکر وجود طبقهای به نام روحانی در اسلام شده و میان روحانی و عالم دین فرق گذاشته است و حال به این بهانه، صاحبان تریبونها و منبرهای جمعه و جماعات، خود را مجاز به اهانت و فحاشی علیه آغاجری و سازمان متبوع وی دانستهاند.
اما در عین حال، سازمان مجاهدین تأکید کرده که در دفاع از هاشم آغاجری و افشای کسانی که آنان را "تعزیهگردانان این ماجرا" خوانده، لحظهای تردید به خود راه نمیدهد و به داشتن اعضایی چون آغاجری افتخار میکند.
سازمان مجاهدین انقلاب، علیرغم این انتقاد به سخنرانی هاشم آغاجری حمله به او را حمله به این سازمان دانسته و اعلام کرده است که از مدتی قبل، در پی تهدیدها و پیغامهای مختلف، هجوم گستردهای را علیه خود پیشبینی میکرده است.
این بیانیه در واقع دهنکجی و اهانت مجددی به ساحت دین و اثبات سخنان موهن آغاجری بود و نشان میداد که این سخنان بصورت باور جمعی در سازمان مزبور رسوخ کرده و بعنوان روح کلی حاکم بر آن سازمان تبدیل شده است و با برنامهریزی قبلی صورت گرفته است. از سوی دیگر در جامعه این انتظار قوت یافت که محکومیت و یا تعقیب قضایی نامبرده ـ اگر چه دیرهنگام ـ اما سرانجام صورت گرفت اما به هر حال نمیتوانست بعنوان سزای سناریوی هتاکی تلقی شده و اقدام قاطع ریشهای میطلبید.
همین نگاه از سوی علمای اعلام و مراجع عظام در حوزههای علمیه نیز وجود داشت. به گونهای که اغلب علما و مراجع معظم خواستار حل ریشهای هتاکیها شدند بگونهای که دیگر کمتر کسی بتواند این ریسک را پذیرا شود که ساحت دین را با اظهارات وهنآمیز خویش ملکوک نماید. چنین بود که مراجع عظامی همچون مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانی(ره) و آیتالله العظمی حاج شیخ جواد تبریزی(ره) و حضرات آیات عظام مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی(ادام الله ظلهم) و ... و جمعی کثیری از ائمه محترم و رؤسای حوزههای علمیه در دیدار با نمایندگان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ـ حضرات آیات مقتدایی و فاکر ـ خواستار موضعگیری قاطع جامعه مدرسین شدند. آنان تأکید فرمودند که این اقدام ضد اسلامی بایستی از سوی نهادی کاملا اصیل و اسلامی و مکتبی که مشحون از علم و مجاهدت و فقاهت است مورد مداقه قرار گرفته و حکم صریحی نسبت به هتاکی هتاکان و حامیان سازمانی آنان صادر شود. این وظیفه نهاده شده بر عهده جامعه مدرسین حوزه علمیه قم همراه با وظیفهشناسی اکثریت اعضا این نهاد با بررسیهای فراوان سرانجام به نتیجه رسید. گو آنکه این سازمان نامشروع در پرونده فعالیتهای خویش جدا شدن از روحانیت و فاصله گرفتن از نماینده منصوب امام راحل(ره) حضرت آیتالله راستی کاشانی(دام ظله) را در کارنامه خود داشت اما به هر جهت وظایف مردم بایستی بدین ترتیب تبیین میشد. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که متشکل از علمای طراز اول و برخی از مراجع عظام تقلید است با تیزبینی و دقت فقهی دقیق و علمی طی جلسات مختلف وظیفه خویش را در اعلام عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب دید. حکمی که بواسطه وظایف دینی و شرعی و الهی و درخواست علما، مراجع، متدینین و قاطبه امت اسلامی بر عهده علما نهاده شده بود. مگر نه آن است که در حدیث شریف از معصوم(ع) منقول است که "اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه و الا فلعنه الله علیه": هنگامی که بدعتها ظاهر گشت بر عالم دین فرض است که در مقابل آنها ایستاده و علمش را بکار گیرد و گرنه لعنت خدا بر او فرود خواهد آمد.
نظایر این حکم البته در تاریخ به وفور قابل مشاهده و ردیابی است. چنانچه میرزای شیرازی اعلیالله مقامه الشریف هنگامی که مشاهده نمود. دولت انگلیس استعمارگر در حال بهرهبرداری از منابع ایران اسلامی است. و حکومت وقت نیز سرمایههای ملت را به ید بیگانگان سپرده است، با صدور حکمی پشت انگلیس را به خاک مالید.
همچنین در دوران ما نیز فرمان تاریخی و ابدی امام خمینی(ره) در صدور حکم ارتداد سلمان رشدی خبیث بدلیل جسارت او به ساحت دین مقدس اسلام منجر شد تا ترفندی که در آن زمان در پشت قضیه کتاب موهن آیات شیطانی بود خنثی شده و توطئهگران ناکام مانند. بدین ترتیب و بر اساس مستندات متقن پیش گفته شده معین شد که اقدام مسؤولانه و شجاعانه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم علیه هتاکان و مدافعان هتاکی به ساحت دین دفاع از حریم شریعت اسلام ناب محمدی(ص)و مقابلهای جدی با اسلام آمریکایی و اسلام مرفهان بی درد بود.
اقدام آغاجری هتاک، اقدامی سیاسی و مزدورانه علیه اسلام بود، همچنین اقدام سازمان نامشروع وی نیز ادامه یافتن خط هتاکی شمرده میشد که به همین دلیل اقدام جامعه مدرسین هم اقدامی اسلامی و بر اساس دستورات اکید اسلام در دفاع از حریم مقدس اسلام بود و البته در قالبهای تنگ جناحی و سیاسی و حزبی نه میتوان آن را تفسیر و نه میتوان آن را درک کرد.
بر همگان واضح است که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نهادی اصیل، دیرپا و فراگیر است که از سالیان متمادی قبل از انقلاب تشکیل و فعالیتهای حوزوی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی گستردهای انجام داده است که معرفی حضرت امام خمینی رحمه الله علیه بعنوان مرجعیت علی الاطلاق جهان تشیع در سال ۱۳۴۹ و کمک و هدایت ملت به سمت اهداف شکل گیری نهضت الهی - سیاسی امام راحل و انقلاب اسلامی و پای فشاری و صیانت از دستاوردهای حکومت اسلامی در قبل و پس از انقلاب از جمله آنان است. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بفرموده مقام معظم رهبری مدظله هویت حوزه علمیه است که از سوی گروهها و تشکلهای فرهنگی، علمی، سیاسی و اجتماعی از یک طرف و از سوی آحاد مختلف مردم و مسؤولین از سوی دیگر بعنوان نهادی مرجع شناخته شده و تاثیر نفوذ کلام آن حاکی از این واقعیت است. چنانچه حمایتها و استقبال گسترده مردم، علما و متدینین از صدور حکم عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب و ضرورت عدم همکاری متدینین با این سازمان حاکی از این نفوذ ذاتی است. چنانچه پیش از آن و در سال ۱۳۷۳ این نهاد حوزوی با شناخت عمیق، علمی و استدراکی خود، جمعی از بزرگان حوزه علمیه را به عنوان مرجعیت پس از ارتحال آیت الله العظمی اراکی(ره) معرفی نمود. استقبال عظیم مقلدان از این اقدام، نشانه دیگری از کیفیت و اعتبار جامعه مذهبی، سیاسی ایران اسلامی نسبت به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و وقت شناسی و تیزبینی دقیق این نهاد نسبت به احتیاجات مذهبی و سیاسی کشور بود. بدین جهت روشن میگردد که وزن سیاسی، اجتماعی و مذهبی این نهاد تا چه میزان بوده و احتیاجی به اثبات مجدد برای دیر باوران ندارد. چنانچه خدشه کودکانه و سیاسی به دین اعتباری ندارد که بتواند اندکی از آن عظمت را بکاهد. چه؛ جز بردن عرض خود و نشان دادن سطح درک سیاسی و اجتماعی نازل خود به مخاطبان، پیام دیگری در بر ندارد. البته موضعگیری به هر نحو عدهای را ناراضی خواهد ساخت و این منافی رعایت شئون پدرانه، ناصحانه و مشفقانه جامعه مدرسین نسبت به گروههای سیاسی کشور نیست چه آنکه در غیر این صورت، نهادی که بخواهد در برابر هر اقدام سکوت پیشه کند دیگر نه پدر که موجودی بیخاصیت و بیفایده است. اگر مدعیان تنافی نقش پدرانه جامعه مدرسین با صدور حکم تاریخی عدم مشروعیت سازمان مجاهدین اندکی تامل نمایند در مییابند که ایفای نقش فراگیر، همیشه متضمن تماشا، نصیحت و تمنا نبوده که در برخی اوقات در بردارنده وظیفه علمی برخورد و جلوگیری از رشد مفسده نیز خواهد بود.
چنانچه علی الاتفاق این مسؤولین نیز از سر خیرخواهی و به جهت اصلاح فضای عمومی کشور و طرد عناصر ناباب و مفسد صورت گرفته است.
ضمن آنکه در آن مورد مذکور، تحمل به هیچ عنوان شرعی و دارای محمل دینی و علمی نبود. از سوی دیگر بدیهی است که زیر سوال بردن این نهاد و معادل دانستن آن با فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی ناشی از اوج کم اطلاعی و قلت درک است. چنانچه با اندک تعقل و فهمی نسبت به مفهوم حزب که عمدتا به دنبال کسب قدرت و منفعت سیاسی و مادی و اجتماعی نبوده که با ابراز با رغبتی نسبت به منافع سیاسی نیز ـ در موارد متعدد ـ همواره نقش ناصح مشفق و هادی امت را بر عهده داشته است، این کلام فهمیده میشود که اشتباه فاحش تنزل اعتبار جامعه مدرسین به این سادگی قابل جبران نخواهد بود. اگر صدور حکم عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب را معادل اقدامی حزبی و به جهت طرفداری از طیف سیاسی خاص بدانیم، پس چگونه اقدام جامعه مدرسین در آذر ماه سال ۱۳۵۷ که طی بیانیهای شاه خائن به ملک و ملت را از سلطنت خلع نمود را میتوان تفسیر کرد؟ با این تعابیر چگونه میتوان اقدام جامعه مدرسین در ابتدای انقلاب اسلامی را که فردی را از مرجعیت خلع نموده تبیین نمود!
چنین است که سخن مقام معظم رهبری در مورد جامعه مدرسین بخوبی فهمیده میشود که فرمودند: "اینکه جامعه مدرسین مرجع و معرفی میکند یا کسی را از مرجعیت خلع میکند حاکی از اعتبار ذاتی جامعه مدرسین است و کسی این اعتبار را به جامعه مدرسین اعطا نکرده است". و این حاکی از آن است که نهاد مرجع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نهادی فراگیر، اسلامی، حوزوی و ذو ابعاد است که البته بنا بر مقتضیات زمان وارد مسایل مختلف و کلان سیاسی، اجتماعی جامعه نیز میشود و راه را تبیین میکند.
بدین ترتیب این سوال پدید میآید که تشکیلات در نظرات محققانه و علمی این نهاد فراگیر حوزوی با سابقه درخشان جهادی و علمی و سیاسی به چه دلیل مباح شمرده میشود و حال آنکه امام راحل عظیم الشان در سال ۱۳۶۷ طی پیامی به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و طلاب توصیه فرمودند که: "جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابی و زحمت کشیده را از خود بداند و با آنها جلسه بگذارد. طلاب انقلابی هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنها بنگرند". ایشان در جای دیگری هم خطاب به مرحوم آیت الله مشکینی ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه قم رحمه الله علیه فرمودند: از قول من به فرزندان انقلابیام بفرمائید که تندروی عاقبت خوبی ندارد، اگر آنان جذب حضرات آقایان جامعه محترم مدرسین نشوند، در آینده گرفتار کسانی خواهند شد که مروج اسلام آمریکاییاند" و آیا نمیبایست کسانی را که اینک علیه مواضع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم موضعگیری کرده و به جای نقد عالمانه آن را هجو و شان آن تنزل میدهند مروجان اسلام آمریکایی دانست؟
از سوی دیگر اما تقابل سازی با این نهاد فراگیر که در برخی قالبهای سیاسی - و نه علمی و دارای وزن حوزوی - مع الاسف در سالهای اخیر رخ داده به نحوی که حتی در نامگذاری نیز مجبور به معادل سازی سیاسی نسبت به نام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گشتند. آیا با اهدافی علمی و تحقیقی و درسی صورت گرفته یا کاملا سیاسی و حزبی است؟
اما خود این مطلب نیز گویای مرتبت بالای اقبال عموم جامعه به این نهاد فراگیر است. ضمن آنکه بایستی این سوال را پرسید که در مقابل، اقبال و تاثیرگذاری و وزن علمی برخی از این نهادها در وقایع مهم مذهبی، سیاسی جامعه تا چه حد است که کار بدانجا رسید که ایشان بدنبال معارضه و هماورد جویی سیاسی با سایرین باشند؟
بایستی دانست که کار سیاسی نمیبایست به سیاسی کاری منجر شده و در این راه از درس و تحقیق هم بعنوان ابزاری برای معادلات روزمره سیاسی بهره گرفت. چه آنکه برخی از موضعگیریهای اخیر را بایستی سیاسی و حاوی مصرفهای انتخاباتی ارزیابی نمود.
در پایان بایستی بدین نکته توجه نمود که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پس از ارتحال مرحوم آیت الله علی مشکینی اعلی الله مقامه الشریف هیچگونه تغییر مسیر و یا تغییر جهت و سرعت و روشی نداده و کماکان وظایف دینی، حوزوی، انقلابی، اجتماعی و سیاسی خویش را با همان شدت و حدت به انجام خواهد رسانید. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم کما فی السابق بر رویه محکم خویش ایستاده، از احکام و مواضع صادره خود که با دقت در تمامی جوانب صورت گرفته، دفاع و هر کجا که لازم آید بیپروا نظر خویش را اعلام و ابراز مینماید و از خداوند متعال طلب توفیق و ادامه خدمت به اسلام و انقلاب را مسالت مینماید.
منبع:خبرنامه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست