جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
مجله ویستا


نویسندگان مان خیال پروانه شدن ندارند


نویسندگان مان خیال پروانه شدن ندارند
پروین علی پور كارشناس ارشد روانشناسی است. او كه سال ها دبیر ادبیات بوده در خصوص فعالیت هایش می گوید: فوق لیسانس روانشناسی از دانشگاه تهران هستم. سال ها دبیر ادبیات بوده ام و چندسالی هم به عنوان مامور خدمت، با سمت تهیه كننده و تكنولوژیست آموزشی در تلویزیون كار كرده ام. از حدود ۱۰ سالگی شعر گفته ام. در دوره دبیرستان اشعار و گاهی داستان هایی كه برای بزرگسالان می نوشتم و بعد مقالات روانشناسی و تربیتی ام در مجلات و روزنامه ها چاپ می شد. كار نوشتن كتاب برای كودكان را زمانی كه در تلویزیون بودم آغاز كردم و ترجمه رمان و نیز كتاب روانشناسی را از حدود ۱۵ سال پیش. تاكنون بیش از ۶۰ كتاب نوشته و یا ترجمه كرده ام كه همه آنها منتشر شده و یا به زودی منتشر می شوند البته به شرط آنكه ممیزی وزارت ارشاد امان بدهد با علی پور در زمینه فعالیتش در حوزه ترجمه ادبیات كودك و نوجوان به گفت و گو نشستیم.
در ترجمه آثاری كه برای نوجوانان انتخاب كرده اید، ویژگی خاصی چون گرایشات روانشناسانه درخصوص روحیات نوجوانان، مشكلات دوران بلوغ و روحیات خاص این گروه سنی به چشم می خورد آیا این گرایش ناشی از دلیل خاصی است و چه ویژگی و امكانی را برای شما ایجاد می كند
این گرایش، هم به روانشناس بودنم مربوط می شود، هم به معلم بودنم و هم به فلسفه زندگی ام چنین گرایشی در تمام كتاب هایی هم كه برای كودكان نوشته ام دیده می شود.
تجربه سال ها كار كردن با كودكان و نوجوانان به من یاد داده است كه اساسی ترین وظیفه ما بزرگسالان نسبت به كوچك ترها آن است كه كمكشان كنیم تا خودشان، امكانات و محدودیت هایشان را بهتر بشناسند. یكی از این راه ها، تشویق آنها به خواندن رمان های جذابی است كه از طریق آنها بتوانند مهارت های زندگی را یاد بگیرند و پا به پای شخصیت های داستانی با مشكلات ریز و درشت روبه رو شوند، بر آنها غلبه كنند و یا حتی اگر نشد، مشكل را دور بزنند و پیش بروند.
با ترجمه آثاری از این دست، نه تنها خودم هم حسابی لذت می برم و احساس می كنم از رشته تحصیلی ام، روانشناسی، زیاد فاصله نگرفته ام بلكه انگار مدام یكی بهم تلنگر می زند كه جز مرگ هر دردی چاره دارد و فردا باز هم خورشید می تابد.
● در دو اثر «الی عزیز» و «تابستان قوها» به همین ویژگی های فوق پرداخته شده نكاتی كه كمتر در آثار نویسندگان داخلی به چشم می خورد. این عدم پرداخت از سوی نویسندگان داخلی را ناشی از چه می دانید
▪ شما از دو اثر «الی عزیز» و «تابستان قوها» نام برده اید. ولی این ویژگی یعنی توجه به روحیه و شخصیت نوجوانان، كم و بیش در تمام آثار ترجمه ای ام به چشم می خورد. در این آثار، نویسندگان با شگردی روانشناسانه، نرم نرمك خواننده را با زندگی واقعی آشنا می كنند. بی آنكه او را بفریبند، بی آنكه او را بترسانند و بی آنكه فراتر از قوه درك و فهم او حرف بزنند.
نویسنده روانشناس، درحالی كه خواننده نوجوان ضعیف و هراسیده از مشكلات را در پناه بازوی قدرتمند خود گرفته است، به او جرات و شهامت رویارویی با آن مشكلات را می دهد و این باور را در او ایجاد می كند كه برای هر مشكلی ولو به ظاهر حل نشدنی، راه حل های بسیاری هست. فقط باید آنها را سبك و سنگین و عملی ترینش را انتخاب كرد، به همین سادگی
● و اما اینكه چرا نویسندگان داخلی ما چنین نمی كنند
▪ «رولد دال» نویسنده انگلیسی جایی اشاره می كند: «اگر می خواهید زندگی را از منظر چشم یك كودك ببینید، چهاردست و پا روی زمین زانو بزنید و به بزرگسالانی كه بالای سرتان خیمه زده و به شما امر و نهی می كنند، نگاه كنید»
● متاسفانه بسیاری از نویسندگان ما گرچه به نام كودك و نوجوان می نویسند، زندگی را از منظر چشم كودك و نوجوان نمی بینند. آنها هنوز در پیله كودكی و نوجوانی خود اسیرند و ظاهرا خیال پروانه شدن و پرواز كردن ندارند
▪ البته بعضی از آنها به ظاهر از روحیات و مسائل و مشكلات نوجوان ها حرف می زنند اما آنچه می گویند بیشتر واگویه مشكلات و تجربیات خوش و ناخوش سی چهل سال پیش خودشان است، نه جوان امروزی.
● نوجوان امروز ما از حیث خواسته ها و نیازها بیشتر شبیه نوجوان اروپایی، آمریكایی و حتی آفریقایی است تا نوجوانی پدر و مادر خودش و این نه مایه ننگ است و نه باعث تاسف. واقعیتی است كه باید پذیرفت و چه بسا كه واقعیتی دلنشین هم باشد چون خبر از جمع و جور شدن دنیا و انشاء الله وحدت و همدلی بیشتر آدم ها می دهد.
▪ به هر حال گمان می كنم ما نویسنده ها، بهتر است یك بار برای همیشه سرمان را از زیر برف سال های سپری كرده بیرون بیاوریم و با چشمان هوشیار و مهربان به نوجوانانمان نگاه كنیم. دوشادوش شان نه جلوتر و نه عقب تر قدم بزنیم گوش هایمان را برای شنیدن حرف هایشان باز نگه داریم و بعد... ببینیم كه چه داستان های جذابی از نوك قلممان تراوش می كند
● درخصوص آثار نویسندگان این دو اثر بیشتر توضیح بدهید.
▪ خانم «بتسی بایارس» یكی از مشهورترین نویسندگان آمریكایی است. از این نویسنده به جز تابستان قوها، سه كتاب «شیفته تلویزیون»، «كاریكاتوریست» و «هیولا» را هم ترجمه و منتشر كرده ام. او در آثارش نه فقط به مخاطب نوجوان خود كمك می كند تا خود را همان طور كه واقعا هست، بشناسد و به همان صورت كه هست، دوست بدارد و بپذیرد بلكه به بزرگسالان هم می آموزد كه چگونه با نوجوانان رفتار كنند تا خودشان مسئولیت و هزینه كارهای خود را قبول كنند.
همیشه فكر می كنم حیف است به كتاب هایی از این دست، تنها برچسب كتاب كودك و نوجوان بزنیم. شاید بد نباشد كلمه بزرگسال را هم اضافه كنیم چون تردید ندارم پدران، مادران و معلمان با مطالعه چنین كتاب هایی به بسیاری از سوء تفاهمات میان خود و نوجوانانشان پایان می دهند و ارتباط بهتر و لذت بخش تری با آنها پیدا می كنند.
از مایكل مرپورگو نویسنده انگلیسی هم به جز كتاب «الی عزیز» سه كتاب «زنگبار»، «چرا وال ها به ساحل آمدند» و «پسر مزرعه» را ترجمه و منتشر كرده ام. ویژگی مرپورگو، طبیعت گرایی و انسان دوستی او است كه در تمام آثارش به خوبی مشهود است. مرپورگو به جزءجزء طبیعت، از آب و خاك گرفته تا كوه و جنگل و دریا عشق می ورزد و تعجبی ندارد كه چنین فردی، صلح و دوستی و آرامش را دستمایه داستان هایش قرار بدهد. به نوشته گاردین، مرپورگر در یكی از گزینش های ظاهرا دوسالانه نویسندگان یكی از سه نویسنده برتر نوجوانان در جهان شناخته شده است. از بیشتر آثار مایكل مرپورگو فیلم سینمایی و تلویزیونی ساخته شده است.
● به نظر شما این گونه آثار چه تاثیری بر مخاطب نوجوان خواهد داشت
▪ به نظر من این گونه آثار قبل از هر چیز لذت و آرامش را به نوجوان هدیه می كنند. دو موهبت بی نظیری كه همه ما در جست وجویش هستیم و بعد در سایه این آرامش، نوجوان می تواند بنشیند و با دیدی واقع بینانه به خودش و دیگران نگاه كند. كتاب هایی از این دست، به جای آنكه نوجوان را به وحشت بیندازند و یا برعكس در خواب خرگوشی فرو ببرند، به او می آموزند كه توفان، هر قدر شدید باشد، فرو نشستنی است و گاهی بهترین كار در برابر هجوم آن مدتی پناه گرفتن در جایی امن است.● در هنگام ترجمه، تا چه حد مخاطب را مدنظر قرار می دهید و سعی می كنید به دنیای واژگان، اصطلاحات و درك او نزدیك شوید به نظر شما اصولا مترجم مجال چنین كاری را دارد یا صرفا باید به ترجمه صرف بپردازد
▪ به نظر من پس از انتخاب كتاب خوب، مهمترین وظیفه مترجم و آنچه كه كار او را به «هنر» نزدیك می كند، انتخاب معادل های درست و در عین حال قابل درك برای مخاطب است. خوشبختانه زبان فارسی به قدری غنی و سرشار از صنایع و ظرایف ادبی است كه كاملا به نویسنده و مترجم فرصت جولان دادن می دهد.
به شرطی كه آنها بخواهند از این فرصت بی نظیر استفاده كنند و كمی از دقت و استعداد خود مایه بگذارند تا دیگر كلمات و اصطلاحات نابجایی نظیر عمرا، اند، مزاحم، خفن و چیزهایی از این دست نقل دهان پیر و جوانمان نشود.
ناگفته نماند كه در چند سال اخیر، با باب شدن ترجمه كامپیوتری و سهل انگارانه، نقش خلاقیت و زیبایی در بعضی از ترجمه ها كمرنگ شده است و این جای تامل و بازنگری جدی دارد.
آیا مترجم می تواند و مجاز هست سبك و لحن خاصی را دنبال كند یا پایبندی به متن این اجازه را در ترجمه نمی دهد.
البته مترجم رمان می تواند و باید هم از سبك و لحن خاصی پیروی كند منتها فقط از لحن و سبك نویسنده اثر در ضمن فكر نمی كنم هیچ مترجمی ادعا كند كه هر رمانی را كاملا به سبك و شیوه بیان نویسنده اش ترجمه می كند. چون به هر حال زبان مادری مترجم با زبان نویسنده اثر متفاوت است و هر زبانی ظرایف و نكات آشكار و پنهان خاص خود را دارد. بنابراین مترجم باید سعی كند تا حد امكان به زبان و شیوه بیان نویسنده متن نزدیك شود.
عملی ترین راه برای این كار، این است كه مترجم، رمان مورد نظر را چندین بار با فاصله زمانی مختلف، سریع و بدون یادداشت برداری بخواند. به این ترتیب معمولا در خوانش نهایی احساس می كند به لحن خاص و سبك نویسنده بسیار نزدیك شده است. از آن گذشته بعضی از مترجمان برای سهولت كار خود، متاسفانه قیدها و صفت ها و تاكیدهای زبانی و حذف های به قرینه لفظی و معنوی را خیلی راحت كنار می گذارند درحالی كه مقدار زیادی از سبك كار نویسنده متن، به استفاده یا عدم استفاده از این جور چیزها بستگی دارد. مثلا نویسنده ای خیلی قید یا صفت به كار می برد، پس ما هم در ترجمه باید همین كار را كنیم و یا برعكس.
به هر حال، كار هنری، هرچه كه باشد خیلی ها ترجمه را هنر نمی دانند ولی من ترجمه خوب را هنر می دانم هرگز با سهل انگاری، بی سلیقگی و شتابزدگی جور درنمی آید.
● ترجمه و كار بر روی سوژه های خاص یا نویسندگان مشخص، چه امتیازی برای مترجمان به همراه خواهد داشت در ایران این شیوه كار، كمتر به چشم می خورد، علت چیست
▪ معمولا وقتی مترجمی تعداد زیادی كتاب ترجمه می كند، حتی اگر ترجمه هایش از آثار نویسندگان مختلف و با سوژه های مختلف باشد، مخاطبانش معدل كارهایش را می گیرند و می گویند، فلانی آثار تخیلی.... یا پلیسی... یا واقع گرایانه... یا طنز را ترجمه می كند. راستش نمی دانم این برچسب ها امتیاز حساب می شود یا نه از نظر من بیشتر بیانگر روحیه و شخصیت مترجم است و نه چیز دیگر. اما از طرفی چون در عصری زندگی می كنیم كه همه چیز، روزبه روز، رو به تخصصی تر شدن می رود، بعید نیست تخصصی نوشتن یا ترجمه كردن هم كار خوبی باشد.
● پرسیده اید كه چرا در ایران این شیوه كمتر به چشم می خورد.
▪ مترجم زمانی می تواند كارش را صرفا روی سوژه ای خاص یا نویسنده ای خاص متمركز كند كه انبوهی كتاب خوب با آن سوژه یا از آن نویسنده خاص در اختیار داشته باشد. ولی ما مترجم ها همیشه از این چنین امكانی برخوردار نیستیم. بنابراین ترجیح می دهیم «بهترین ها» را از هر سوژه یا از هر نویسنده ای كه باشد، انتخاب و ترجمه كنیم.
البته گاهی هم شانس می آوریم و اتفاقی با نویسنده ای خوب از نظرخودمان و انبوه كتاب های خوبش آشنا می شویم. مثلا من اولین كتابی كه ترجمه كردم، رمان «آقای هنشا و عزیز» اثر خانم بورلی كلی یری بود. تا پیش از آن هرگز اسمی از این نویسنده ارزشمند نشنیده بودم كتاب را كه خواندم، سخت به دلم نشست. با این همه مدت ها طول كشید تا جلد دوم كتاب و بعد، راموناهایش رامونا و پدرش، رامونای هشت ساله، رامونای آتش پاره و... به دستم رسید. تا امروز حدود ۱۰ كتاب از این نویسنده خوش فكر و خوش بیان ترجمه كرده ام.
● در انتخاب آثار به چه نكاتی توجه می كنید و چه چیزهایی را بیشتر مدنظر قرار می دهید
▪ اول از همه اینكه كتاب انتخابی ام باید ادبیات محسوب شود و بعد هم، دلنشین باشد كتاب هایی به دلم می نشیند كه از درون مایه انسانی اخلاقی قوی برخوردار باشند امیدبخش باشند نوید صلح و دوستی و فردای بهتری بدهند از چاشنی طنز و شیطنت برخوردار باشند، تلخ و گزنده نباشند و واقعیت های ناخوشایند زندگی مانند مرگ و بیماری را دستمایه ای برای پركشش كردن داستان قرار ندهند بلكه فقط به عنوان بخشی از زندگی بخش اجتناب ناپذیر زندگی مطرح كنند و رویارویی با این پدیده ها را به مخاطب یاد بدهند.
یكی از نمونه های خوب چنین اثری كتاب «قول شرف»اثر خانم ماریون دین بوئر است. در این رمان پسری به نام جوئل به پدرش قول می دهد كه به جز پارك ملی، جایی نرود، اما ناگزیر می شود كه به خواست بهترین دوستش در رودخانه ای شنا كند و زمانی می فهمد دوستش شنا نمی دانسته كه كار از كار گذشته است. من در طول ترجمه این كتاب بارها مانند نوجوانی احساساتی گریه كرده ام.
اما هر بار سرانجام نفس عمیقی كشیده جملات پایانی كتاب را خوانده ام و به هر حال...، خیلی خیلی سبك تر شده ام. در پایان این داستان، پدر جوئل به او كه نمی داند چگونه با عذاب وجدان و رنج ازدست دادن بهترین دوستش كنار بیاید یادآوری می كند كه هر كس مسئول رفتار خودش است و ما همه با تصمیم های خودمان زندگی می كنیم و یا نمی كنیم.
آثاری كه بر عواطف یا خصوصیات روحی گروه خاصی تاكید دارد تا چه حد با استقبال عمومی مخاطب در خارج و داخل كشور مواجه می شود آیا زمینه مقایسه ای در این خصوص داشته اید
به نظر من آنچه كه در چنین آثاری اهمیت زیادی دارد خود سوژه نیست بلكه نحوه پرداخت هنرمندانه نویسنده است. اندكی افراط و تفریط می تواند چنین آثاری را از اوج به زیر بكشد. در اینگونه آثار اگر نویسنده واقعا به كارش اعتقاد داشته باشد، سن و سال مخاطبانش را فراموش نكند، صرفا به فكر برگزیده شدن و سر زبان افتادن اسم خودش، و اثرش نباشد زبان و بیان مناسب و به خصوص زیبا به كار ببرد، حتما اثرش با استقبال عمومی مخاطب مواجه می شود چون عواطف و خصوصیات گروه های خاص و حتی عام سوژه ای عمیق، گسترده و فرامرزی است و جای كار بسیاری دارد.
● به نظر شما هر نوع اثری با هر ژانری برای گروه سنی نوجوان قابل ترجمه است
▪ آثار گروه سنی نوجوان مثل هر گروه سنی دیگر می تواند در طیف بسیار وسیعی از ضعیف تا بسیار عالی جا بگیرد. با این حساب به نظر من هر نوع اثری در هر ژانری به شرط آنكه از كیفیت بالایی برخوردار باشد، برای نوجوانان قابل ترجمه است.
از سوی دیگر گروه سنی نوجوانان معمولا شامل مخاطبان سال های آخر دبستان، دوره راهنمایی و سال های اول دبیرستان می شود. ذوق و سلیقه بچه ها در این گروه سنی گسترده گاهی از سالی تا سال دیگر كاملا تفاوت می كند. مثلا نوجوان دوازده ساله ای كه شیفته كتاب پلیسی است چه بسا در ۱۳سالگی یك باره دور كتاب های پلیسی را خط بكشد و به نوع دیگری از كتاب نوجوان رو بیاورد. پس بهترین كار این است كه انواع و اقسام كتاب های خوب و باارزش پلیسی كمیك استریپ، واقع گرا، تخیلی، طنز و... در اختیار نوجوانان قرار بگیرد و آنها خودشان با توجه به سن و شرایط روحی خود، آن چه را می خواهند انتخاب كنند.
گفت وگو با پروین علی پور، نویسنده و مترجم
نلی محجوب
منبع : روزنامه شرق