دوشنبه, ۲۳ مهر, ۱۴۰۳ / 14 October, 2024
مجله ویستا

کسب اخلاق نیک


کسب اخلاق نیک
● ملکه اخلاق
بدان که عاقل باید که افعال و اخلاق او بر وفق مصلحت نفس او و مصلحت نفس عالم باشد. و آن بدان باشد که هر فعلی که مستحسن باشد در مباشرت آن مسارعت نماید. چنان که [خدای تعالی[ فرمود: فاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ و هر فعلی که مستقبح باشد از آن اجتناب نماید. و هم چنان هر خُلقی که مستحسن باشد چنان کند که آن خُلق او را ملکه گردد چون حلم و سخا و مروت و انصاف و آن چه بدان ماند [و] هر خلق ردی و مستقبح از خود دور کند و چنان سازد که به قدر امکان ضد آن خلقِ [زشت] دروی ثابت باشد. و هرگاه که چنین کند حکم او بر خود بر وجه معدلت باشد و مصلحت شخصی و مصلحت عالم که بدو تعلق دارد حاصل باشد.
● فضیلت حسن خلق
ما را بر فضیلت حُسن اخلاق براهین بسیار است.
▪ حجت اول: حق سبحانه در قرآن مجید در معرض ثنا بر پیغامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏گوید: وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمِ.
▪ حجت دوم: مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: اَثْقَلُ ما یُوَضُع فِی المیزانِ خُلْقٌ حَسَنٌ؛ سنگین‏ترین چیزی که در ترازوی اعمال نهاده می‏شود خُلق نیک است.
▪ حجت سوم: مردی به نزد [حضرت] مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمد و گفت: دین چیست؟ گفت نیکوخویی. باز از جانب دیگر بیامد و همین پرسید و همین جواب داد تا از هر چهار جانب بیامد و پرسید...
▪ حجت چهارم: مردی به نزد مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمد و گفت: مرا وصیت کن. گفت: از خدای بترس هرکجا که باشی. گفت: زیادت کن مرا. گفت: از پس بدی نیکی کن تا آن بدی را محو کند. گفت: زیادت کن. گفت: با مردم مخالطت کن به خلق نیکو.
▪ حجت پنجم: فرمود صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : سُؤُالْخُلْقِ یُفْسِدُ الْعَمَلَ کَما یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ؛ بدخلقی عمل را فاسد می‏کند همچنان که سرکه [شیرینی] عسل را فاسد می‏کند.
● حقیقت حسن خلق
مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: که حُسن خُلق آن است که بدان که از تو ببرد. بپیوندی آن را که [تو را [از چیزی باز داشت و نداد تو بدو دهی و آن را که بر تو ظلم کرد تو از وی عفو کنی.
گفت: حسن خلق، روی گشادگی و بذل مال کردن و رنج از دیگران باز داشتن.
[حضرت] علی علیه‏السلام گفت: حسن خلق آن است که از حرام دور باشی و طلب حلال کنی و بر عیال خود خیر را فراخ داری.
[عارفی] گوید که حسن‏خلق آن‏است که جفای خلق در تو اثر نکند بعد از آن‏که حق [تعالی [را دریابی.
● اخلاق، موهبت الهی
مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود که: حَسِّنُوُا اَخْلاقَکُم (اخلاقتان را نیکو کنید) و اگر تغییر و تبدیل اخلاق ممکن نبودی امر کردن به تحسین اخلاق محال بودی [و] بدان که نفوس بشری در اصل فطرت از دنس اخلاق سیئه پاک افتاده‏اند و تدنّس به اخلاق رذیله به واسطه مجاورت و مخالطت باشد چنان‏که در الفاظ نبوی وارد است که: کُلُّ مُولُودٍ یُوَلَدُ عَلَی الْفِطرة وَ اِنَّما ابَواهُ یُهَوِّدانِهِ و یُنَصِّرانِه وَ یُمَجِّسانِه (هر مولودی با فطرت پاک توحید به دنیا می‏آید. پدر و مادر او، او را یهودی و نصرانی و مجوسی می‏کنند). و این معنی به تجربت معلوم شده است زیرا بچه‏ای [که [فرزند نصرانی باشد چون [که او را [مسلمان پرورد مسلمان بود، و از این جای معلوم می‏شود که اخلاق رذیله و جمیله باشد که مکتسب بود و باشد که غیر مکتسب بود. بلکه محض موهبت بود از جناب حق جَلّ و علا چنان که انبیاء: اخلاق ایشان حسنه باشد به جود محض از جناب واجب الوجود.
● روش کسب اخلاق
اگر کسی را بعضی از اخلاق حسنه نباشد و خواهد که آن خلق را کسب کند طریق اکتساب آن بر دو وجه باشد.
▪ وجه اول. آن که ببیند کسی را که آن خُلق باشد با وی مخالطت و مجالست کند تا به واسطه آن [معاشرت] آن خلق او را ثابت شود. مثلاً چون کسی خواهد که خود را جواد و سخی کند با صاحب جودی مخالطت کند تا جود از وی اکتساب کند.
▪ وجه دوم: آن است که مباشرت اثر آن خلق بکند به تکلف بسیار تا مباشرت آن اثر او را آسان شود و آن گاه بدان انجامد که آن مباشرت و آن اثر محبوب او گردد و چون چنین شود آن خُلُق، خُلق او شود. مثلاً چون خواهد که نماز کردن او را خُلق نیک شود، یا با نماز کنان مصاحبت کند یا در نماز کردن چندان جهد کند که نمازکردن بر وی آسان شود و آن‏گاه چندان نماز بکند که نماز کردن در دل وی شیرین شود.
● تدریجی بودن کسب اخلاق حَسن
بدان که انتقال از ضد به ضد دفعة در غایت مشقت است. پس باید که انتقال از خلق بد به خلق نیک به تدریج باشد تا آسان بود. و بیان این سخن آن است که اگر کسی را حُب جاه خُلق باشد [و هر خلق زشت دیگر] و خواهد که آن خلق را از خود زایل کند اگر به یکبارگی از جاه [و [خلق زشت دیگری برخیزد او را دشوار آید. و بدان انجامد که باز بر سر آن رود و همچنان اگر کسی خواهد که خلق نماز کنی به شب از بهر خود حاصل کند اگر از اول شروع کند و همه شب یا بیشتر شب نماز کند بروی دشوار بود و بدان انجامد که نماز شب به یکبارگی ترک کند. پس طریق آن باشد که مدتی هر شب دو رکعت نماز کند بعد از مدتی دیگر زیادت کند تا انتقال از درجه اول به درجه دوم و چون درجه دوم خلق شود به درجه سوم نقل کند و این آسان بود. و هم برین قیاس در جمله اخلاق [تدریج] را به کار دارد تا اخلاق به آسانی نیکو گردد.
● امکان تغییر اخلاق
بعضی گفته‏اند که تغییر اخلاق ممکن نبود زیرا که خَلق صورتِ ظاهر است و خُلق صورتِ باطن چنان‏که صورت ظاهر قابل تغییر [واقعی] نیست صورت باطن را ممکن نبود تغییر و تبدیل و جواب این شبهت آن است که ازالت قوای باطن که غضب و شهوت است مثلاً ممکن نگردد زیرا که آن قوت از بهر مصلحتی آفریده‏اند تا اگر شهوت طعام منقطع گردد هلاک شود و اگر قوت‏ها غضب به کلی منقطع گردد آدمی دفع موزی و مهلک از خود نتواند کرد و هلاک گردد اما آن قوت‏ها [را] از طرف افراط و تفریط که هر دو به مثابت مرض‏اند به حد اعتدال در آوردن باز توان آوردن و مراد ما به تغییر اخلاق این قدر بیش نیست.
منبع: ماه نامه - گنجینه - ۱۳۸۳ - شماره ۴۲، شهریور
منبع : باشگاه اندیشه