جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
استقلال در سیره امام حسین (ع)
به امام حسین(ع) گفته بودند مجبوری یا صلح کنی یا جنگ را بپذیری و در هدف، اصول و روش مستقل نباشی. اما امام حسین(ع) با زمینه سازیها و فراهم آوردن مقدمات مناسب راه سومی را برگزید نه صلحی که آنان گفته بودند، و نه جنگی که آنان انجام داده بودند.
● امام حسین - علیه السلام - بعد از مرگ معاویه، چهار خطبه مهم ایراد فرمود:
۱) اولین خطبه حضرت هنگام بیرون آمدن از مدینه و حرکت به سوی مکه بود؛(۱)
۲) دومین خطبه موقعی که تصمیم گرفت از مکه خارج شود؛(۲)
۳) سومین خطبه شب عاشورا؛(۳)
۴) چهارمین خطبه روز عاشورا.(۴)
امام حسین - علیه السلام - هنگام بیرون آمدن از مدینه با خطبهای خیلی ظریف با مردم سخن گفت. مردم مدینه تقریبا هشتاد درصد از سخنان او را پذیرفتند و گفتند حق با توست و هنگامی که یزید مردم مدینه را قتل عام کرد مردم متوجه شدند که بیست درصد بقیه سخنان حضرت هم درست بوده است.
ما از میان این چهار خطبه به جهتی بخش هایی از خطبه حضرت را در روز عاشورا گزارش میکنیم. این بخش از خطبه چون خطاب به اصحاب خاص خود است، بسیار با اهمیت است. البته برای تاریخ و بقیه مردم هم مفید است؛ چون هم درد دل است و هم کشف اسرار و هم اصل مطلب است. حضرت فرمود:
«ألا ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین، بین السلة و الذلة، و هیهات منا الذلة یأبی اللَّه لنا ذلک و رسوله و المومنون و حجور طابت و طهرت و أنوف حمیة و نفوس أبیة من أن تؤثر طاعة اللّئام علی مصارع الکِرام.»(۵)
«آگاه باشید! این ناپاک زاده، زنا زاده پسر زنازاده، مرا بین جنگ و ذلت مخیر کرده و به راستی چقدر ذلت از ما دور است. خدا، پیامبرش، مؤمنان، دامنهای پاکِ [مادران]، غیرتمند مردان و سرافرازان - که کشته شدن در قتلگاه جوانمردان را بر اطاعت از فرومایگان بر میگزینند - ذلتپذیری و زبونی را بر ما نمیپسندند.»
امام حسین - علیه السلام - را این ناپاک زاده بین شمشیر - که نتیجه آن کشته شدن است - و بین اسیری و تسلیم - که نتیجه آن خواری است، مخیر کرده است. به معنای امروزی بین جنگ و صلح و تنها دو راه پیش پای او گذاشته است.
حضرت از این سخن بسیار ناراحت شده بود؛ زیرا سیدالشهداء - علیه السلام - در اصول، امامت و هدف مستقل است، پیروان او نیز چنیناند و این راه اصلی است، چون هر کس در دنیا چنین استقلال داشته باشد، او شایستگی بزرگتری و رهبری جامعه را دارد.
حال به امام حسین - علیه السلام - گفتهاند که تو نباید مستقل باشی و باید از جنگ و صلح یکی را انتخاب کنی!
صلح، در بیشتر موارد جایی است که یک ضعیف وجود دارد و یک قوی، و طرف قوی خواستهای دارد که خواسته خود را دنبال میکند و طرف ضعیف چون ناتوان است یا باید نابود شود یا تسلیم، و وقتی ضعیف صلح را میپذیرد به این معناست که ضعیف شده و به طور کلی از بین میرود و صلح را اختیار میکند تا پایداری و نجات پیدا کند. البته صلح خوب هم داریم.
اما در چند جنگ صورت میگیرد:
۱) در جایی که طرف قوی از باقی ماندن طرف ضعیف میترسد و برای اطمینان خاطر، طرف ضعیف را نابود میکند؛
۲) عدم توافق اصولی دو طرف؛
مثلاً زمانی راه را بر حضرت ابراهیم - علیه السلام - میبندند و میگویند باید مالیات بپردازی تا در صندوقی که همسر تو در آن است را باز نکنیم،(۶) که این جنگ ندارد و با پول مسأله حل میشود. اما زمانی قوی خواستهای دارد و ضعیف هم نمیتواند بپذیرد، در نتیجه جنگ صورت میگیرد.
۳) جایی که قطعا بخواهند یک طرف را از بین ببرند؛ چه صلح کند یا نه، که در اینجا مسلما جنگ آغاز میشود و صلح معنا ندارد.
در مورد سیدالشهداء - علیه السلام - چنین بود که یزید تصمیم گرفته بود و به اصطلاح تصویب کرده بود که امام حسین - علیه السلام - نباید زنده باشد و باید کشته شود. حال چه دلیلی دارد کسی که باید کشته شود، صلح کند؟
این با صلح امام حسن - علیه السلام - فرق دارد؛ چون امام حسن - علیه السلام - وقتی با معاویه صلح کرد که خلیفه مسلمانان بود - شبیه صلح ایران و عراق - و امام حسن - علیه السلام - برای صلح شرایط قرار داد، معاویه چارهای جز پذیرش آن نداشت، ولی سیدالشهداء حکومت نداشت و فقط یک فرد عادی سرشناس بود.
بنابر این، صلح امام حسن - علیه السلام - به طور کامل به سود او بود؛ چون با این صلح باقی میماند و صلح امام حسین - علیه السلام - به طور کامل به ضرر او بود؛ چون با صلح نابود میشد.
۴) دین انسان از بین برود که اصلاً جای توافق نیست.
دین در دو جا به خطر میافتد:
الف) ترک دین و کافر شدن - که این خیلی خطرناک نیست؛ چون یک ملت را یکباره نمیشود کافر کرد.
ب) ترک کردن مذهب - مردم به حضرت علی - علیه السلام - هم همین را میگفتند و به همین جهت حضرت میفرمود: کار من از پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - دشوارتر است؛ پیامبر با کافر میجنگید و همه مسلمانان او را کمک میکردند، ولی من به ظاهر باید با مسلمانان بجنگم.
تذکر این نکته ضروری است که بزرگترین امتحان معصومان - علیهمالسلام - صبر و جنگ بود. چون هضم آن برای مردم آسان نبوده و کار هم بی نهایت سخت، ظریف و دقیق بوده است.
حال، به امام حسین - علیه السلام - گفته بودند مجبوری یا صلح کنی یا جنگ را بپذیری و در هدف، اصول و روش مستقل نباشی. اما امام حسین - علیه السلام - با زمینه سازیها و فراهم آوردن مقدمات مناسب راه سومی را برگزید نه صلحی که آنان گفته بودند، و نه جنگی که آنان انجام داده بودند.
سالار شهیدان - علیه السلام - در زمان امام حسن - علیه السلام - که سکوت کرده و امر را به برادرش واگذار کرده بود، گاهی برای مردم سخن میگفت و به خطیبی که بالای منبر از پدرش حضرت علی - علیه السلام - بد میگفت، میخروشید و به مردم میفرمود:
«شما همگی علی - علیه السلام - را میشناسید، او داماد پیامبر و شجاع میدانهای نبرد اسلام بود، و آیات بسیاری درباره او نازل شده است. به چه دلیلی از او بد میگویند و شما اعتراض نمیکنید.»(۷)
در روایات آمده است امام حسین - علیه السلام - هر بار که به مکه میآمد و در مراسم حج شرکت میکرد در همه جا به خصوص در «منی» - که حاجیان سه روز آنجا جمع هستند - سخنرانی میفرمود. حضرت در یکی از سخنانش چنین فرمود:
«مسلمانان! شما مگر حلال خدا را حرام میدانید و حرام خدا را حلال؟»(۸)
همه مردم در جواب گفتند: به خدا سوگند نه!
بعد امام فرمود:
«این حاکم شما شراب میخورد، قماربازی میکند، خلیفهای که باید با قرآن مأنوس باشد با سگ بازی میکند.»(۹)
اینها نمونهای از زمینهسازیهای امام حسین بود برای امر عظیم خود در کربلا.
از میان مردم آن زمان تنها مردم کوفه این هدف امام حسین - علیه السلام - را برای تشکیل حکومت فهمیدند(۱۰) و این بزرگترین کاری است که در کوفه شده و مسلمانان هم سود آن را خواهند برد که حکومت امام مهدی - علیه السلام - در کوفه واقع میشود.(۱۱)
سیدالشهداء - علیه السلام - میفرمود: شما مردم با من بیعت کنید و به عنوان حاکم و رهبر خود مرا بپذیرید تا با ایجاد پایگاه حکومتی و با تکیه بر بیعت شما یزید را بر جای خود بنشانم. او این کار را انجام داد و جناب مسلم بن عقیل را که بی نهایت با سیاست بود برای همین امر به کوفه روانه کرد.(۱۲)
مسلم بن عقیل، وقتی وارد کوفه شد فقط یک اسب و یک شمشیر داشت و به تنهایی توانست برای امام - علیه السلام - از ۲۵۰۰۰ مرد بیعت رسمی بگیرد،(۱۳) و امام حسین - علیه السلام - یکی از دلیلهای مهمش، خورجین نامهها بود و میفرمود:
«من خلیفهام، مردم مرا میخواهند و این نامههای آنهاست.(۱۴) آنان طوری مرا خواستند که من با اهل بیتم آمدهام، همان طور که وقتی پدرم نزد شما کوفیان آمد، با اهل بیتش آمد.»
این بود که یزید برآشفته شده بود و به عبیدالله بن زیاد دستور داده بود هر کاری که میتوانی انجام بده که امام حسین - علیه السلام - به هدفش نرسد.(۱۵)
کوفه و اطراف آن از شهرهای زیر سلطه بنی امیه بود و وقتی مسلم بن عقیل وارد شهر شد و از همه مردم بیعت گرفت، حکومت بنی امیه آن جا رسمیت نداشت و به جای آن حکومت امام حسین در کوفه تشکیل شده بود و حاکم آن مسلم بن عقیل بود؛ و نعمان با معدود افراد خود در دژ محکم دار الامارة قرار داشت و در محاصره مردم بود. البته مردم کوفه اشتباهی مرتکب شدند و به گفته مسلم بن عقیل اهمیت ندادند. مسلم فرموده بود: باید دار الاماره هر چه سریعتر تصرف شود و لو این که به کشتن عده زیادی بینجامد، ولی مردم کوفه همت نکردند.
برای مردم کوفه مسلم شده بود که امام حسین - علیه السلام - شایسته حکومت است، همان طور که مردم مدینه بعد از قتل عثمان به در خانه علی - علیه السلام - آمدند و گفتند فقط تو باید حکومت را بپذیری.(۱۶)
بنابراین، رمز عزیمت به کربلای امام حسین - علیه السلام - خیلی روشن است، او میداند موقعیت طوری پیش میآید که یا باید بجنگد یا صلح کند؛ عزیمت به کربلا یعنی به طور رسمی حکومت داشتن کاری که در مکه، مدینه و حتی کوفه انجام آن عملی نبود.
امام حسین - علیه السلام - میدانست که در مدینه نمیشود جنگید و اگر تمام مردم مدینه با او بیعت میکردند، باز هم در مدینه جنگ نمیکرد. در مکه نیز چنین بود، همان طور که به کوفه هم نرفت که جنگ کند؛ چون همان خطری که در کوفه بود، در مکه و مدینه هم بود. در کوفه، بعد از آخرین نماز مسلم بن عقیل درمسجد، حتی یک نفر پشت سر او نبود.(۱۷)
مردم مدینه، پس از رحلت پیامبر با این که حضرت علی - علیه السلام - را میشناختند با او معامله نمیکردند و به او کار نمیدادند.
مدینه در آن روزگار اوضاع و احوالی داشت که امیر مؤمنان - علیهالسلام - و پیروانش خانه نشین شده بودند و مردم به ابزار دست دشمنان علی - علیه السلام - تبدیل شده بودند. امام حسین - علیه السلام - در چنین شهری نمیتوانست قیام کند، و مردم کوفه لااقل از این جهت خیلی بهتر از مردم مدینه بودند.
مردم مدینه پس از رحلت پیامبر طناب به گردن حضرت علی - علیه السلام - انداختند و او را به مسجد بردند؛(۱۸) امام حسین - علیه السلام - در چنین شهری نمیتوانست قیام کند. وقتی او از مدینه خارج میشد این آیه را تلاوت میفرمود که تاریخ نگوید: چرا سیدالشهداء از مدینه رفت و پایگاه اسلام را خالی کرد :
«فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین»(۱۹)
«از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهای؛ عرض کرد: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش.»
هنگامی که مسلم بن عقیل به کوفه آمد و کشته شد حداقل چند نفر مثل هانی بن عروه تا پای جان با او بودند،(۲۰) ولی در مدینه یک نفر هم پیدا نمیشد.
یزید در واقعه « حره» که به مدینه حمله، و آن جا را تصرف کرد، اموال و جان و ناموس مردم را بر سربازانش حلال کرد در آن واقعه ۷۰۰ دختر به طور نامشروع باردار شدند که بعدها این فرزندان را فرزندان حره نامیدند ؛ سربازان یزید در مسجد پیامبر اسب نگه داری میکردند، در آن هنگام حمله یزید، مردان مدینه از مدینه فرار کردند، همان طور که از احد فرار کردند؛ آنان هنگام فرار زن و بچه خود را در شهر باقی گذاشتند.
این بود که سالار شهیدان - علیه السلام - از مدینه بیرون آمد و در نهایت به سوی کربلا شتافت و در آن خطبه فرمود:
«این زنازاده فرزند زنازاده به من گفته یا جنگ یا صلح را اختیار کن... .»
امام حسین - علیه السلام - صلح نکرد، چون اگر صلح هم میکرد نتیجه آن از بین رفتن بود و طبق رسمهای آن زمان، هر کس صلح میکرد سر او را میتراشیدند و لباس مخصوص تن او میکردند و در شهرها به مردم نشان میدادند و میگفتند طغیان کرده بعد پشیمان شده و این با هدف امام حسین - علیه السلام - سازگار نبود.
پس جنگ باقی میماند، و در جنگ طرف ضعیف شکست میخورد و در دراز مدت همان صلح میشود، چه بسا بدتر از آن؛ زیرا وقتی کسی صلح کند، زن و فرزند او در امنیت هستند ولی اگر کشته شد، زن و فرزند او اسیر میشدند و اموال او توقیف میشود.
امام حسین - علیه السلام - در جواب یزید که گفته بود یا شمشیر یا خواری را انتخاب کن، نفرمود من جنگ میکنم بلکه فرمود:
«هیهات من الذلة.»
یعنی طوری میجنگم که غیر از صلح و جنگی باشد که یزید میگوید. امام فرمود: من طوری نمیجنگم که خود و اهل بیتم نابود شوند، چون تصمیم ندارم خوار شوم.
در اسلام هم جنگ داریم و هم دفاع، که دفاع بر زن و مرد واجب است و امام حسین - علیه السلام - خود و اهل بیتش را در موقعیتی قرار داد که نباید دفاع کنند، چون دفاع واجب است. زنان با این که میتوانستند به امام حسین - علیه السلام - کمکهای فراوانی بکنند، اما امام دستور فرمود که زنان مطلقا در جنگ شرکت نکنند، و آنان هم دخالت نکردند، با این که برای آنان سخت بود که دخالت نکنند.
حتی امام دستور فرمود: تا من زندهام - چون بعد از شهادت امام - علیه السلام - نمیتوان گریه نکرد،(۲۱) زیرا شهادت امام حسین - علیه السلام - برای مؤمن گریه آور است - صدای خود را به گریه بلند نکنید(۲۲) که دشمنان ما را شماتت کند (همان تعبیری که هارون به موسی گفت: و لاتشمت بی اعداء) که این همان هیهات منا الذلة است.
سالار شهیدان در جنگ نیز چنان با لشکر دشمن برخورد میکرد که انگار همه کاره کربلا اوست. او به عمر بن سعد فرمود که رسمهای رایج در جنگ را رعایت میکنید یا نه؟
عمر بن سعد جواب داد: رعایت میکنیم.
امام - علیه السلام - به او فرمود اصل اساسی در جنگ را باید مراعات کنید و آن، این که جنگ باید تن به تن باشد. یعنی جنگ یک نفر با یک نفر، به خصوص چون هر دو طرف مسلمان هستند نباید با یک نفر، بیشتر از یک نفر بجنگد.
تک تک جنگیدن باعث طولانی شدن جنگ میشود اما امکان دارد که سبب مذاکره شود و صلح شود. عمر بن سعد این اصل اساسی جنگ را حتی یک بار رعایت نکرد. مورخان درباره جنگ قاسم بن حسن که نوجوان بوده - نوشتهاند زمانی که به میدان آمد مبارز طلبید. یکی از شجاعات عرب، یکی از فرزندانش را به جنگ او فرستاد و هنگامی که او به مقابل حضرت قاسم رسید، حضرت قاسم بی درنگ او را کشت و بعد از او چهار پسر دیگر را به هلاکت رساند سپس خود او به میدان آمد و او هم کشته شد بعد از این، عمر بن سعد به شمر فرمان داد که به جنگ قاسم برود، ولی شمر امتناع کرد و گفت: تو مگر مرا به جنگ بچه بقال کوفه میفرستی؟ او شجاعت و کاردانی در جنگ را با شیر از سینه مادر گرفته است و همین که من به میدان بروم کشته میشود. بعد به عمر بن سعد پیشنهاد کرد که دسته جمعی به یک نوجوان حمله کنند.(۲۳)
تمام این موارد ثابت میکند که امام حسین - علیه السلام - هنگام حرکت از مدینه تا شهادت در کربلا این شعار را همه جا با رفتار خود ثابت میکرد و میفرمود:
«هیهات منا الذلة، زیرا خداوند، رسول خدا و مؤمنان بر ما زبونی و ذلت را نمیپسندند و دامنهای پاکیزهای که ما را در خود پرورش دادهاند، در سرهای پرحمیت و نفسهای استواری که ابدا زیر بار ظلم و تعدی نمیروند، بر ما نمیپسندند که اطاعت فرومایگان و زشت سیرتان را بر قتلگاه کریمان و شرافتمندان ترجیح میدهیم.»(۲۴)
این درسی است که امام حسین - علیه السلام - به انسانها آموخت تا آزاد مردان هیچ گاه در مقابل فرومایگان سر تسلیم فرود نیاورند.
● چکیده
چکیده مطالب پیشین آن است که یزید و پیروانش سیدالشهداء - علیه السلام - را بین دو راه صلح که نتیجه آن خواری و جنگ قرار داده بودند و در پی آن بودند به هر قیمت که شده استقلال را از آن حضرت سلب کنند. حضرت به درستی دریافته بود که هر دو راه، کژ راهه است. از این رو آن حضرت - علیه السلام - راه سوم یعنی قیام را برگزیدند و آن را در کوفه به فرجام رسانید؛ چه این که با همه بی وفایی کوفیان و مشکلات بر سر راه، از مکه و مدینه مناسبتر بود، کوفه پایگاه مهم امیرمؤمنان و فرزندانش - علیهمالسلام - بود... .
نویسنده: عبدالعظیم احمدی
پی نوشت ها:
۱) مقتل، خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۹ ؛ الفتوح، ج ۵، ص ۲۴.
۲) بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۶ ؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۲۹ ؛ العوالم، ج ۱۷، ص ۲۱۶ ؛ مقتل، خوارزمی، ج ۲، ص ۵ . خطبه چنین آغاز میشود: «الحمدلله، ماشاء الله، و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله، خط الموت علی ولد آدم... .»
۳) بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۱۵ ؛ و با اندکی اختلاف در الفتوح، ج ۵، ص ۱۰۵ ؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۱۵ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۵۹. خطبه چنین آغاز میشود: «اثنی علی اللَّه احسن الثناء... اللهم انی لا اعرف اهل بیت ابر و لا ازکی و لاأطهر من اهل بیتی...» ؛ ارشاد، مفید، ص ۲۵۰ ؛ مقتل، مقرم، ص ۲۳۳ ؛ مقتل، خوارزمی، ج ۱، ص ۲۴۶.
۴) بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸ ؛ العوالم، ج ۱۷، ص ۲۵۱ ؛ مقتل، خوارزمی، ج ۲، ص ۶ ؛ تحف العقول، ص ۲۴ ؛ احتجاج، ص ۲۴ ؛ کشف الغمة، ص ۱۸۱. آغاز خطبه چنین است: «ویلکم ما علیکم أن تنصتوا الی فتسمعوا قولی و انما ادعوکم الی سبیل... .»
۵) همان.
۶) تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۳ ؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۸۶.
۷) تفسیر فرات، ص ۲۵۳، ح ۳۴۵ ؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۱۰ ؛ العوالم، ج ۱۷، ص ۸۹.
۸) ر.ک: بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۷۹ ؛ تحف العقولص ۱۶۸ ؛ العوالم، ج ۱۶، ص ۲۶۳ ؛ الاحتجاج، ص ۲۹۶ ؛ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۲۷ ؛ کتاب سلیم بن قیس، ص ۲۰۶.
۹) همان.
۱۰) الفتوح، ج ۵، ص ۳۳ ؛ مثیرالاحزان، ص ۲۶.
۱۱) شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ص ۳۳۸، ح ۵۵۶ ؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۳ - ۳۴.
۱۲) الفتوح، ج ۵، ص ۳۵ ؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۱، ص ۱۹۵.
۱۳) ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۹۱ ؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۴۳.
۱۴) وقعه الطف، ص ۸۹ ؛ الفتوح، ج ۵، ص ۳۳.
۱۵) بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۵.
۱۶) الفتوح، ج ۵، ص ۳۳ ؛ مثیرالاحزان، ص ۲۶.
۱۷) ارشاد، شیخ مفید، ص ۳۹۹.
۱۸) شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ۱۸۶ ؛ عقد الفرید، ج ۲، ص ۲۸۵ ؛ صبح الاعشی، ج ۱، ص ۱۲۸.
۱۹) سوره قصص (۲۸) آیه ۲۱.
۲۰) ارشاد، ص ۳۸۴ ؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۸.
۲۱) احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۶۳۳ ؛ ینابیع المودة، ص ۴۱۶.
۲۲) تاریخ ابن عساکر (ترجمه امام حسینعلیه السلام)، ص ۲۱۵ ؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۱۸ ؛ارشاد، شیخ مفید، ص ۲۳۰ ؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶ ؛ وقعه الطف، ص ۲۰۶ ؛ الفتوح، ج ۵، ص ۱۰۹ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۵۸.
۲۳) بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۷۵ - ۳۷۶.
۲۴) قسمتی از خطبه امام حسین در روز عاشورا. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸.
پی نوشت ها:
۱) مقتل، خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۹ ؛ الفتوح، ج ۵، ص ۲۴.
۲) بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۶ ؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۲۹ ؛ العوالم، ج ۱۷، ص ۲۱۶ ؛ مقتل، خوارزمی، ج ۲، ص ۵ . خطبه چنین آغاز میشود: «الحمدلله، ماشاء الله، و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله، خط الموت علی ولد آدم... .»
۳) بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۱۵ ؛ و با اندکی اختلاف در الفتوح، ج ۵، ص ۱۰۵ ؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۱۵ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۵۹. خطبه چنین آغاز میشود: «اثنی علی اللَّه احسن الثناء... اللهم انی لا اعرف اهل بیت ابر و لا ازکی و لاأطهر من اهل بیتی...» ؛ ارشاد، مفید، ص ۲۵۰ ؛ مقتل، مقرم، ص ۲۳۳ ؛ مقتل، خوارزمی، ج ۱، ص ۲۴۶.
۴) بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸ ؛ العوالم، ج ۱۷، ص ۲۵۱ ؛ مقتل، خوارزمی، ج ۲، ص ۶ ؛ تحف العقول، ص ۲۴ ؛ احتجاج، ص ۲۴ ؛ کشف الغمة، ص ۱۸۱. آغاز خطبه چنین است: «ویلکم ما علیکم أن تنصتوا الی فتسمعوا قولی و انما ادعوکم الی سبیل... .»
۵) همان.
۶) تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۳ ؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۸۶.
۷) تفسیر فرات، ص ۲۵۳، ح ۳۴۵ ؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۱۰ ؛ العوالم، ج ۱۷، ص ۸۹.
۸) ر.ک: بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۷۹ ؛ تحف العقولص ۱۶۸ ؛ العوالم، ج ۱۶، ص ۲۶۳ ؛ الاحتجاج، ص ۲۹۶ ؛ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۲۷ ؛ کتاب سلیم بن قیس، ص ۲۰۶.
۹) همان.
۱۰) الفتوح، ج ۵، ص ۳۳ ؛ مثیرالاحزان، ص ۲۶.
۱۱) شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ص ۳۳۸، ح ۵۵۶ ؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۳ - ۳۴.
۱۲) الفتوح، ج ۵، ص ۳۵ ؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۱، ص ۱۹۵.
۱۳) ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۹۱ ؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۴۳.
۱۴) وقعه الطف، ص ۸۹ ؛ الفتوح، ج ۵، ص ۳۳.
۱۵) بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۵.
۱۶) الفتوح، ج ۵، ص ۳۳ ؛ مثیرالاحزان، ص ۲۶.
۱۷) ارشاد، شیخ مفید، ص ۳۹۹.
۱۸) شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ۱۸۶ ؛ عقد الفرید، ج ۲، ص ۲۸۵ ؛ صبح الاعشی، ج ۱، ص ۱۲۸.
۱۹) سوره قصص (۲۸) آیه ۲۱.
۲۰) ارشاد، ص ۳۸۴ ؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۸.
۲۱) احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۶۳۳ ؛ ینابیع المودة، ص ۴۱۶.
۲۲) تاریخ ابن عساکر (ترجمه امام حسینعلیه السلام)، ص ۲۱۵ ؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۱۸ ؛ارشاد، شیخ مفید، ص ۲۳۰ ؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶ ؛ وقعه الطف، ص ۲۰۶ ؛ الفتوح، ج ۵، ص ۱۰۹ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۵۸.
۲۳) بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۷۵ - ۳۷۶.
۲۴) قسمتی از خطبه امام حسین در روز عاشورا. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸.
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست