شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اکسیر خودباوری


اکسیر خودباوری
«اعتماد به نفس» مفهومی ساده از مفاهیم روانشناسی و خصلتی از شمار خصایل آدمیان است اما این مفهوم به ظاهر ساده و بسیط وقتی وارد قلمرو سیاست و اجتماع می شود، نقش یک نیروی حیات بخش را پیدا می کند.
اعتماد به نفس برای انقلاب ها و جنبش های مبارز، موتور حرکت و ضامن بقا بوده است. انقلاب ها به عنوان پدیده های خارق زمان و برهم زننده محاسبات، همیشه قدرت ایمان حاملان و حامیان خویش را به رخ جهانیان کشیده اند و راهبران این جنبش ها که همگی اندیشه رهایی بشر و احقاق عدالت در سر داشته اند با تشبث به این ریسمان روحی، راه سخت مبارزه با قطب های قدرت را پیموده اند.
نقش اعتماد به نفس به عنوان شاخصه معنوی قدرت انقلاب اسلامی در حالی که به نظر می آمد در غوغای تأثیر تکنولوژی و ابزارهای مدرن به فراموشی سپرده شده بار دیگر در کانون توجه رهبری نشسته است. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی های سفر پنج روزه خویش در یزد، مفهوم اعتماد به نفس را در قالب مهم ترین راهبرد اکنون و آینده نظام سیاسی مطرح ساختند. میزان تأکید و توجیه ایشان بر نقش اعتماد به نفس در سرنوشت این برهه از حیات انقلاب و نظام حکایت از دغدغه ای عمیق دارد.
در مرور آرای سیاسی رهبر معظم انقلاب، شاید کمتر مفهومی از مفاهیم حکومتی را بتوان سراغ گرفت که شأن و منزلتی همطراز مفهوم اعتماد به نفس پیدا کند. مراتب اقتدار نهضت اسلامی و ضد سلطه در ایران از بدو وقوع آن تا به امروز با سه عنصر تعریف شده است؛ ایمان مردم، اراده رهبری و ایدئولوژی اسلام، که در این مثلث، اعتماد به نفس ترجمان همان ایمان و اراده مردم بوده است. بر این اساس گزاف نیست اگر گفته شود، بیانات رهبری در باب اعتماد به نفس حاوی یک رویکرد جدید به کارکرد تاریخی این مفهوم در حوزه سیاست داخلی و بین المللی است، بنابراین ناظرانی که کنجکاوانه سخنان رهبری را در سفر مهم ایشان به یزد دنبال کرده اند اکنون باید به سؤال های مهمی درخصوص انتخاب این رویکرد اندیشه کنند، سؤالاتی از این قبیل: نسخه اعتماد به نفس که چنین مورد تأکید واقع شده حاوی چه اثرات علاج بخشی در رفع معضلات سیاست داخلی و گشودن تنگناهای سیاست خارجی نظام است کدام اسباب و عوامل زمینه تضعیف اعتماد به نفس و روحیه خودباوری را فراهم آوردند مخاطرات محسوس و نامحسوس و عواقب آنی و آتی زوال اعتماد به نفس در سه حیطه؛ احزاب و رجال سیاسی، توده جامعه و نظام سیاسی چیست و بالاخره علائم و مظاهر از دست رفتن اعتماد به نفس در این حیطه های سه گانه چگونه بروز می کند
در سه دهه حیات نظام اسلامی که هر برهه آن را کشمکشی سیاسی یا نظامی و اقتصادی دربرگرفته، مفهوم خودباوری و اعتماد به نفس هیچ گاه از کانون نگاه راهبران نهضت دور نماند.
● عناصر اصلی دیدگاه رهبری
طبق رویه ای رمزگونه، رهبری نظام در هر مناسبتی به کارگزاران و رجال سیاسی چنین نهیب زده اند که آنها میراث دار نهضتی هستند که ریشه در خودباوری یک ملت دارد و بر اراده شخصی قله پیروزی را فتح کرده که «نماد مجسم اعتماد به نفس» بوده است. اما این بار به نظر می آید که سخنان رهبری پیرامون این مفهوم ابعادی فراتر از نصیحت و نهیب و هشدار دارد و نظرات ایشان در باب اعتماد به نفس برحسب اقتضائات نظام و انقلاب حاوی مقدماتی برای تعیین یک استراتژی و سیاست ملی است.
لذا در همه دیدارهای عمومی با توده مردم و یا نخبگان و کارگزاران نظام، این موضوع محور بحث مقام معظم رهبری قرار می گیرد و هر بار و در هر قضیه ای از مسائل انقلاب رشته سخن به مقوله اعتماد به نفس کشیده می شود.
از نکات جالب در این مباحث، «گروه مخاطبان» یا کسانی هستند که به دلیل نقشی که در ساختن پایه های تفکر خودباوری یا تضعیف آن دارند، طرف سخن رهبری هستند. گروه اول مخاطبان مقام معظم رهبری نه مسئولان و کارگزاران که نسل جوان جامعه است که به لحاظ سنی دو رخداد اعجازگونه ایران زمین یعنی انقلاب بهمن ۵۷ و دفاع هشت ساله (به عنوان دو سمبل اصلی اعتماد به نفس) را تجربه نکرده است. رهبری بر آنند است که با ادبیات تبیینی این طیف جوان را که بزرگ ترین قشر اجتماع ایرانی را تشکیل می دهند با پدیده خودباوری و اعتماد به نفس آشنا سازند.
طیف دوم مخاطبان ایشان به نوعی نخبگان یا تئوری پردازان سیاست هستند که آرا و اندیشه های آنان منشأ تقویت روحیه خودباوری است یا آن که آرای آنان، میزان تأثیر خودباوری ایرانی ها در معادلات سیاسی را تنزل داده است. مقام معظم رهبری در برابر این گروه زبان امتناع به کار می بندند و برای اثبات قدرت تأثیر اراده و اعتماد به نفس توده ها و مقدم بودن آن بر عوامل مادی و تکنولوژیک قدرت، انبوهی از مثال ها و مصادیق را بیان می کنند.
بالاخره سومین مخاطبان ایشان کارگزاران امور و کسانی هستند که اتکا و امیدشان به اراده توده ها در معرض چالش های جدی واقع شده است. رهبری در قبال این دسته از کارگزاران زبان توصیه و تأکید دارند، توصیه به این که در مصاف قدرت های تجهیز شده به مدرنترین فناوری ها نباید اصل برتری اراده توده مردم را به فراموشی بسپارند.
به این صورت می توان انتظار داشت که مفهوم اعتماد به نفس پس از این در نگاه رهبری نظام، شأن و موقعیت مفاهیم بنیادینی چون اتحاد و انسجام اسلامی را پیداکند و در برهه ای که تنها سرشار از حوادث مهم در روابط ایران وقدرت های خارجی است، این مفهوم به رمز و راهنمای حرکت نظام تبدیل شود.
مقام معظم رهبری آنجا که بحث از چیستی و تعریف اعتماد به نفس در میان است، از این مفهوم با تعبیر «داروی فکری و روحی» برای ملت ها یاد می کنند و معتقدند که خودباوری و اعتمادبه نفس نیروی حرکت ساز و حیات بخش جنبش های درخشانی بوده که درطول تاریخ برای برانداختن نظام سلطه و زور رخ نموده است.
در توصیف مثال ها و «تجلیات ایرانی اعتماد به نفس»، معظم له برآنند که اساساً منحنی تحولات سه دهه اخیر ایران، جز با شاخص خودباوری و اعتماد به نفس توده قابل تحلیل نیست.
گو این که این تفکر برای آرمانخواهان ایرانی، یک منبع لایزال قدرت بوده و همچون دست پنهانی کشتی نهضت و نظام را از گردونه ها و گرداب های سخت عبور داده است: «ملت بزرگ ایران در مسیر تحقق آرمان اصلی خود یعنی ایجاد جامعه اسلامی قرار دارد و پیمودن این راه پرافتخار، بدون حفظ و تقویت اعتماد به نفس ملی ممکن نیست یا آنجا که خاطر نشان می کند که انقلاب اسلامی نقطه پایان تحقیر و خودکم بینی توده ایرانی بود»، انقلاب اسلامی، فضای جامعه را از هوای آلوده خود کم بینی پاک کرد و ملت ایران با تکیه بر اسلام و ایمان، استعدادهای درونی و تاریخ مشعشع و تابناک خود مسیر پیشرفت را طی می کند.
آنجا که بحث از چرایی انتخاب و اعتماد به نفس به عنوان یک رویکرد مطرح است، رهبر معظم انقلاب از یک ضرورت تاریخی و نیاز ملی سخن به میان می آورند و با منطق استدلالی می گویند: «اگر این عامل اساسی (اعتماد به نفس ملی) در ملتی وجودنداشته باشد آن ملت همیشه عقب می ماند و چشم به راه دیگران است، اما برخورداری از اعتماد به نفس عمومی، اندیشه تأمین نیازهای ملت را در اذهان نخبگان مطروح می سازد...»
در نگاه به اوضاع و احوال امروز کشور، رهبری اعتماد به نفس را میزان الحراره ای می بینند که با تضعیف یا تقویت آن، جامعه در حالت دوگانه رکود یا توسعه می افتد: «همت و خودباوری دو عامل پیشرفت ملت و کشور هستند... پیشرفت های چشمگیر علمی در بحث انرژی هسته ای و علوم نوین ازجمله سلول های بنیادین و درمان برخی بیماری های صعب العلاج از آثار مبارک اعتماد به نفس ملی است و ملت ایران با استعداد درخشان و اعتماد به نفس، همچنان در مسیر پیشرفت به پیش خواهدرفت.»
مقام معظم رهبری چنان که مکرر در سخنان اخیر بیان می کنند، دغدغه تضعیف این پایه قدرت نظام و انقلاب را دارند و برآنند که بالاترین تحرکات و تهدیدها این رکن روحی و معنوی را نشانه رفته است. از منظر ایشان در برهه کنونی پیامد تضعیف روحیه خودباوری پیامد آفتی به نام یأس است و برای نظام انقلابی دغدغه ای مهم تر از بروز «یأس» در خانه دل توده نیست. گو این که این خصم جدید روزنه ها و روش های تازه برای نفوذ و رخنه یافته است و از مسیری متفاوت از گذشته به عقب جبهه انقلاب و لایه های جامعه ایرانی راه می گشاید. براین مبنا، معظم له در سفر یزد بابی مفصل را در نمایاندن عوامل تضعیف اعتماد به نفس ملی گشودند. دشمن در پی ناکامی های گسترده خود در مقابل ملت ایران، به دنبال شیوه ها و حیله های جدید است و مردم بویژه نخبگان باید با هوشیاری کامل، این عوامل تضعیف کننده را نفی و روند رشد اعتماد به نفس ملی را دنبال کنند.
از جمله حوادث مهمی که در منظر مقام معظم رهبری به مقوله اعتماد به نفس ملی گره خورده ، چالش های ایران و آمریکاست. چنان که توفیق در کارزار هسته ای و تأثیرگذاری بر موج بیداری اسلامی را دو نمونه بارز از توفیقات عصر حاضر دیپلماسی به حساب آوریم، آن گاه این تعابیر ایشان که دشمن رکن اعتماد به نفس ملی را نشانه رفته، معنای روشنی می یابد: «آمریکا یعنی شیطان مجسم و دیگر سلطه طلبان ، در راه تحقق اهداف خود با مانعی جدی به نام بیداری و ایستادگی ملت ایران روبه رو شده اند و همین مسأله علت اصلی چالش غرب با جمهوری اسلامی است، چراکه آنان نظام اسلامی را علت اصلی شکست های خاورمیانه ای خود می دانند.»
از نکات بارز دیگر که رهبری با هدف هوشیاری دادن مسئولان و نخبگان جامعه ایرانی بیان می کنند، تأکید خاص ایشان بر تاکتیک ها و شگردهایی است که مراکز تبلیغی و بنگاه های خبری برای تأثیرگذاری بر روحیات ملی ایرانی ها به کار می بندند . ایشان در این رابطه دعوت به عقب نشینی در دو مسأله هسته ای و رابطه با آمریکا را یادآور شده و می فرمایند: «بیگانگان تلاش می کنند با ایجاد یأس ، انکار پیشرفت ها، به رخ کشیدن فاصله ملت ایران باملت های پیشرفته و تیره نشان دادن افق آینده ، درمیان مردم و بخصوص جوانان ناامیدی و انفعال ایجادکنند.»
در آخرین فراز بحث اعتماد به نفس ، رهبر معظم انقلاب برخورداری از اعتماد به نفس را یکی از معیارهای تمیزدهنده نیروهای سیاسی داخل مطرح می کنند. از این منظر، پدیده صعود یا افول جناح ها و چهره های حزبی در اقلیم سیاسی ایران نیز تابعی از بهره مندی آنها از خوان خودباوری و اعتماد به نفس است. معظم له از پدیده بی اعتمادی به اراده مردم به عنوان بزرگ ترین آفت جریان های سیاسی یاد می کنند که زمینه ساز سلطه و استیلای سیاسی بر ایران در برهه های حساس تاریخ بوده است. باز در همین راستا به توصیف روحیه و منش دولت نهم پرداخته و اهتمام دولت بر همنشینی با مردم و پافشاری بر طرح هایی مانند سفرهای استانی را به عنوان مصداقی از اعتماد و تکریم اراده ملت می ستایند.
خودباوری از حوزه اخلاق تا حوزه سیاست
اعتماد به نفس یا خودباوری یک مفهوم آشنا در حوزه روانشناختی یا علم النفس است . علمای این حوزه آن را در شمار عناصر شکل دهنده شخصیت فرد آورده، وجود و بروز
این خصلت در هر فردی را نشانه ای از پیشرفت و کمال و فقدان آن را سرآغاز افول و شکست خوانده اند.
جایگاه اعتماد به نفس و خودباوری در هندسه شخصیت افراد و جامعه با دو خصلت متضاد آن قابل درک است. حد افراط این خصلت همانا تهور و گستاخی است که درمیدان رفتار اجتماعی به صورت بیماری توهم و ماجراجویی بروز می کند و حد تفریط آن ترس و جبن است که تبلور اجتماعی آن انزوا و گوشه گیری است. اما در عرف و علم سیاست ، خودباوری همواره به عنوان یکی از اجزای فرهنگ سیاسی و یا مهم ترین جزء آن به حساب می آید. قریب به اتفاق علمای سیاست و محققان روابط بین الملل در بحث «منابع قدرت» یک کشور و نظام، اعتماد به نفس و خودباوری را در ردیف یکی از «عوامل نامحسوس قدرت ملی» گنجانده اند.
اعتماد به نفس ملی در فهرست منابع تولید کننده قدرت یک کشور همطراز عوامل مولد دیگری مانند ایدئولوژی و مذهب یا ناسیونالیسم می ایستد.
البته در توصیف این فاکتور قدرت که خاستگاه آن آگاهی و اراده ملت هاست . عالمان سیاست واژهای دیگری نیز همچون غرور ملی، اراده عمومی یا عرق ملی ، خودآگاهی تاریخی و ... به کار می برند که همه آنها به نوعی تداعی کننده و مترادف مفهوم اعتماد به نفس ملی هستند.
به باور محققان، هر کشور و نظام سیاسی دارای ارگانیزمی مشابه انسان ها هستند و بر این مبنا، شخصیت و هویت آن کشور و نظام رامجموعه ای از عناصر فرهنگی مانند باورها، پندارها، آرمان هاو عواطف و روحیات مردمانش می سازند. این ارزش ها و عناصر فرهنگی به صورت خودکار تنظیم کننده رفتار یک جامعه و حتی دولتمردان آن است تا جایی که رفتار بیرونی هر کشور تابع و انعکاسی از خصلت ها و روحیات درونی مردمان آن است و به وضوح می توان همان مثلث افراط و تفریط و اعتدال در رفتار یک حکومت و کشور را ذیل روحیات فرهنگی آن تجزیه و تحلیل کرد. طبق این قانونمندی جامعه ای که در ترس و جبن تاریخی زیسته باشد لاجرم سیاست خارجی آن خصلتی از انزوا و کرنش را پیدا خواهد کرد و کشورهایی که همانند افراد متکبر دچار باورها و تصورات غیرواقعی و نادرست درباره نقش خویش هستند در سیاست خارجی به ماجراجویی و بلندپروازی روی خواهند آورد و بالاخره آن که تصوری واقعی و منطقی از اراده ملت خویش دارد، با طمأنینه و بردباری و اعتدال درروابط بین الملل گام برخواهد داشت.
جایگاه اعتماد به نفس یا خودباوری در این منحنی محققان همان اصل سوم است که ملت ها را به درک واقع بینانه از قدرت شان فرامی خواند. نکته قابل تأمل در زمینه ظهور خودباوری در کالبد یک جامعه و حکومت این است که به باور اغلب محققان، مقوله خودباوری با آن که ماهیتاً از جنس احساسات است و آبشخور آن غرایز و خلق و خوی آدمیان است اما ظهور و زوال آن مانند یک پدیده احساسی نیست که به صورت ناگهانی یا یکباره به ذهن رهبران و تصمیم گیران راه پیدا کند و با تلنگری فرو بریزد.
پیدایی اعتماد به نفس در یک ملت و حکومت یک فرآیند کاملاً اکتسابی و تاریخی دارد و دارای مصالح و مقدماتی است که بدون آن مقدمات، امکان وقوع آن متصور نیست.
مصالح و مقدمات خودباوری همه آن چیزهایی است که شاکله شخصیت یک کشور را در نظام جهانی می سازد، یعنی عناصری مانند سابقه تاریخی، ظرفیت فرهنگی، استعدادهای ملی، موقعیت سوق الجیشی و منابع و ذخایر ملی و قدرت و ایمان و اعتقادات اجتماعی.
از این منظر شاید بتوان گفت که اعتماد به نفس یا خودباوری چیزی نیست جز «فهم و ادراک»ی که یک ملت و منتخبان و مدیرانش درباره دارایی سیاسی و موجودی قدرت خویش دارند. از همین روست که در زبان برخی مؤلفان سیاسی، از خودباوری به عنوان عصاره عقلانیت یک جامعه تعبیر شده است. به این دلیل که پس از یک محاسبه فکری که آحاد جامعه از توانمندی های کشورشان می کنند خودباوری پدید می آید. با وجود این، در دنیای سیاست هیچ حکم کلی نمی توان صادر کرد . ممکن است همه عوامل مادی و محسوس قدرت ، مانند رشد اقتصادی و تکنولوژیک، امکانات فرهنگی و ظرفیت ژئوپلیتیک در یک کشوری جمع شود، برآیند آن تولد حکومتی یا دولتی با خصلت خودباوری و خوداتکایی نباشد. دست بر قضا حتی در تجربه امروز روابط بین الملل مصادیق بسیاری به چشم می خورد که کشورها و جوامعی علی رغم داشتن پتانسیل بالای اقتصادی و سوابق تمدنی، در دیپلماسی راه انزوا پیش گرفته اند و نامشان در لیست گروه حاشیه نشینان سیاست قرار دارد. اینجاست که نقش گروه نخبگان و الیت یک جامعه در رشد و نمو خودباوری و اعتماد به نفس ملی در یک جامعه اهمیت پیدا می کند و به نظر می آید دغدغه رهبری نیز متوجه همین جنبه یعنی نقش نخبگان یک ملت در ترسیم چهره اقتدار آن است.
● نقش دوگانه نخبگان در تعالی و تنزل خودباوری ملی
تأثیر منابع قدرت یک کشور اعم از منابع قدرت مادی یا معنوی تنها زمانی که به صورت مجموعه ای از سیاست ها و تصمیم ها وارد عرصه روابط بین الملل می شود، نمایان می گردد. نقش کلیدی نخبگان هر جامعه دقیقاً در همین مرحله اهمیت می یابد. مرحله ای که طی آن حکومتگران و رجال فکری یک جامعه توانایی و هنر خویش را در تبدیل عناصر بالقوه قدرت به سیاست های بالفعل به نمایش می گذارند. از همین روست که امروزه اغلب دولت ها علاوه بر این که برای برانگیختن غرور ملی و کسب آن چیزی که «پرستیژ سیاسی» خوانده می شود از تکنیک های مختلفی بهره می گیرند. آنها علاوه بر آن که چهره هایی را به عنوان نماد و اقتدار جامعه شان معرفی می کنند به یاری دیپلمات ها و نمایندگان سیاسی خود سعی دارند تصویر یک نیروی زنده و توانمند را از ملت خویش به جهان عرضه کنند، لکن این طیف از حکومتگران کمال جو همواره بر همراهی طایفه ای از نخبگان و اندیشمندان پشتگرم هستند که در تحقیقات و تألیفات خویش، تصویر یک جامعه رشید و تمدن ساز را در اذهان عمومی رسم می کنند.
نقش ظریف نخبگان در این تصویرسازی و فرآیند افزایش یا کاهش خودباوری زمانی آشکار می شود که دریابیم موضوع معرفی شخصیت یک ملت به عنوان ملزوم اصلی خودباوری یک مقوله عمیقاً فرهنگی است به این دلیل که اجزا و ترکیب اصلی شخصیت هر ملت را مجموعه باورها، ارزش ها و اعتقادات آن تشکیل می دهد. از همین روست که قضاوت نخبگان و بینشی که آنها از «توانایی و استعداد کشور» به افکار عمومی داخل و خارج می دهند امری بس خطیر و تعیین کننده است. این که نخبگان یک ملت به این سؤال که «ایران در کدام پله از قدرت سیاسی ایستاده است» چه پاسخی می دهند، موضوعی است که مستقیماً به بحث خودباوری جامعه ربط پیدا می کند. بی شک مشارکت نخبگان در پروسه ساختن نمای جهانی شخصیت یک ملت نیازمند نوعی حس مسئولیت و رسالت تاریخی است . در آزمون خودباوری اگر شرط لازم برای یک دیپلمات و سیاستمدار برخورداری از «حس وفاداری» است درباره یک روشنفکر و اندیشمند نوعی «درک تاریخی» لازم است که او را به حضور داوطلبانه در دفاع از مرزهای اقتدار و حیثیت جامعه ترغیب سازد.
یقیناً در عصر کنونی که همه چیز تحت الشعاع تکنولوژی ارتباطات است، صاحبان فکر و هنر بیش از قشرهای دیگر در معرض آزمون مسئولیت پذیری قرار دارند . نخبگان امروز نقشی افزون تر از دیپلمات ها در شکل دهی به شخصیت جامعه یافته اند به این دلیل که ابزارهای عناصر اصلی این کار عینی رسانه ها را در اختیار دارند. در چنین برهه ای گزاف نخواهد بود اگر میان تحرک و سکون جامعه با سکون و حرکت نخبگان آن ارتباطی منطقی قائل شویم. براین اساس است که مقام معظم رهبری در بحث خودباوری بیش از همه طیف نخبگان را مخاطب قرار می دهد. گو این که هر کدام از لوازمی که به عنوان مصالح خودباوری ملت ها شناخته شده، یعنی ایمان به هدف، وفاداری به منافع ملی، باور داشتن به اراده ایرانی و... نیازمند پیمودن پروسه ای از تعلیم و تعلم یا فرهنگ سازی است که یعنی امری که از وظایف ذاتی نخبگان جامعه محسوب می شود.
● انقلاب ها ؛ زادگاه خودباوری
خودباوری و اعتماد به نفس ممتازترین خصیصه انقلابیون و انقلاب هاست . دفتر هر جنبش و نهضتی آکنده از خاطراتی است که سطر به سطر آن بر خودباوری و حرکت های اعجازگونه فرزندان نهضت گواهی می دهد.
براین اساس، هم مفهوم و هم مصادیق واقعی خودباوری را باید بیش از هر جا در دایرة المعارف جنبش های انقلابی جست وجو کرد. زیرا چنان که علمای سیاست هم نقل کرده اند، نفس پدیده انقلاب حاصل تصمیم خارق العاده توده ای از مردم است که ابزار اصلی آنها، اراده خلل ناپذیرشان است لذا هر جنبش بزرگ تاریخ محل فوران اراده یک ملت بوده است. پس این تعبیر نیز چندان از واقعیت دور نیست که انقلاب ها با نیروی اعتماد به نفس توده ها زاده می شوند و با افول روحیه خودباوری رو به زوال می روند. نیروی اراده و اعتماد به نفس از سپیده دم روزی که رهبران و توده یک کشور برای برانداختن بنای یک نظام حکومتی برمی خیزند تا وقتی آنها نظم سیاسی نوین را مستقر می سازند، همچون روحی پنهان در کالبد آنها جریان دارد.
بنابراین بشر امروز پدیده ای به نام خودباوری سیاسی را وامدار مردان انقلابی و جنبش هایی است که در توالی حرکت شان نگذاشته اند مشعل اراده و اعتماد توده های ستم کشیده به دگرگونی مناسبات ناعادلانه قدرت خاموش شود. آموزه ها و درس هایی که این جنبش های انقلابی به یادگار گذاشته اند امروزه الهام بخش انواع حرکت هایی است که با شعار صلح و عدالت خواهی و یا قیام علیه تبعیض و تحقیر در اقصی نقاط گیتی به راه افتاده است. این آموزه ها از ایمان استوار به چیرگی جبهه حق و نیکی و زوال پذیری جبهه شر و سیاهی ناشی می شود. بالاترین جلوه تفکر خودآگاهی در طایفه انقلابیون این است که آنها هیچگاه اندیشه شکست و سقوط را به دل خود راه نمی دهند، آنها با تمام وجود این حقیقت را حس کرده اند که نظام سلطه هر اندازه که نیرومند و غول آسا باشد اما شکست پذیر است.
به اقرار قاطبه اندیشوران سیاسی، انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ ایران، از حیث بارور ساختن این رشته از باورهای توده های محروم، سرآمد دیگر جنبش هاست و رهبری آن نیز این نظر که بنای مهم ترین نظام ضدسلطه را در قلب رژیم های متحد غرب برپا کرد، چهره ای بی همتاست. حتی در جبهه رقیبان جهانی این انقلاب کراراً به این واقعیت اعتراف شده که شعاع تأثیر نهضت اسلامی ایران فراتر از همه جنبش هاست. در نظر اغلب آنها، سه دهه حیات نظام برآمده از این نهضت، سندی برای اثبات غلبه اراده توده ها شده است. به همین جهت، نهضت اسلامی ایران انسی دیرین با مفهوم خود باوری دارد. نکته درخور تأمل در رابطه جنبش اسلامی ایران با پدیده خودباوری این است که رهبران آن تبار و شجره این جنبش را به شخصیت هایی بر می گردانند که به عنوان پایه گذاران «تفکر احیا» و بیداری اسلامی مطرح هستند، چهره هایی مانند سیدجمال اسدآبادی، اقبال لاهوری که منادی بیداری مسلمین و بازگشت دوران شکوه تمدن اسلامی بوده اند.
آموزه اصلی «مکتب احیا» که رهبری انقلاب فراوان از آن بهره جسته اند ، چیزی جز این نبوده که راه علاج همه دردها و معضلات جوامع مسلمین و در رأس آنها معضل وابستگی را در خودباوری می دیده اند . به باور پایه گذاران این مکتب؛ از سیدجمال تا حضرت امام خمینی(ره)، نظام سلطه پایه های قدرت خویش را بیش از همه بر غرور خرد شده ملت های شرق مستقر ساخته است، به عبارتی پیش از آن که نظامات سیاسی و اقتصادی این ملت های زیر چنبره نفوذ قدرت های غرب در آید، روزنه و زمینه های این نفوذ ابتدا از راه فکر و اندیشه فراهم شده است. با الهام از این اندیشه بود که کانون توجه انقلابیون ایران صرف این شد که ابتدا شالوده توجیهی و تئوریک نظام سلطه را به چالش بیفکنند و به واسطه همین خصوصیت، انقلاب ایران عمیق ترین تأثیر را در حلقه های جبهه جنبش بیداری (اعم از جنبش های ملی و مذهبی) نمایان ساخت، یعنی جنبش هایی که «نقطه ثقل» مبارزه خویش را به برهم زدن بساط نفوذ غرب قرار دادند. کامیابی این رشته از مبارزات جنبش هایی که موتور حرکت آنها خود باوری بود موجب شد که گروه هایی مانند حزب الله و حماس که زمانی گروهی ناشناخته با جمعیت کم شمار در آن سوی خاورمیانه بودند، سرمنشأ تحولاتی مهم در منطقه و تضعیف اقتدار آمریکا و رژیم های متحد آن شدند.
● تردید و یأس؛ دشمنان همزاد خودباوری
نظام های سیاسی که بر بنیاد تفکر خودباوری استوار می شود، در مبارزه ای وقفه ناپذیر با جبهه ثروت و قدرت قرار دارند. زیرا شعارها و آرمان های این انقلاب ها (نظیر عدالت خواهی و مساوات طلبی) تهدیدی دائمی در نگاه قدرت های مذکور است. دوره های آرامش و آتش بس در جدال دو جبهه بسیار کوتاه و پایدار است. به محض ظهور جنبش جدید که با همان پرچم عدالتخواهی و سلطه ستیزی وارد عرصه می شود، دور دیگری از کشمکش ها آغاز می شود.
در این کارزار رهبران جنبش های انقلابی از خاورمیانه گرفته تا آمریکای لاتین، درست است که هر کدام مجموعه ای از منابع امکانات اقتصادی، نظامیان وفادار و دیپلماسی فعال را در دست دارند اما پشتوانه اصلی آنها توده هایی است که جنبش بر شانه اراده و ایمان آنان پدید آمده و قد افراشته است.
حلقه اتصال مردم به این نهضت ها چنان که محققان گفته اند دو عنصر مهم است: «آگاهی تاریخی» و «امید به آینده رهایی بخش». عامل نخست انقلاب و جنبش را خلق می کند و عامل دوم حیات و آینده آن را تضمین می بخشد. توده های محروم در سایه عنصر آگاهی نسبت به مظالم و تبعیض ها و نابرابری هایی که زندگی آنها را احاطه کرده، قیام می کنند. این فهم تاریخی آنها را به گسستن همه علائق نظام استبداد داخل و استعمار خارجی وادار می کند بنابراین اگر مولود این آگاهی تاریخی، مبارزه و قیام است، محصول دومین عامل یعنی «آرمان امید به رهایی» مقاومت و ایستادگی است. مقاومت و تحمل در برابر شدائد و تنگناهایی که پس از وقوع جنبش یکی پس از دیگری به دست جبهه زخم خوردگان تعبیه و طراحی می شود. حال می توان دریافت که آسیبی بر ساحت این دو تفکر توده انقلابی وارد شود، معادل آن خللی تازه در پشتوانه قدرت جنبشی که همانا خودباوری است، نمایان خواهد شد. نقطه بروز این آفت ها، تردید و تشکیک هایی است که در امتداد مسیر جنبش، گریبان جمعی از اعضای قافله انقلاب را فرا می گیرد، تشکیک نسبت به این که درستی و منطقی بودن اصل مبارزه علیه کانون های زور و سلطه و دوم تردید نسبت به افق آینده جنبش.
رشته اول این تردید ها که رجعت و تجدید نظر نام دارد، از صحنه عمل منجر به رویگردانی و عدول عده ای از اصول انقلاب می شود و رشته دوم که در ادبیات سیاسی به بریدن و انشقاق تعبیر می شود اغلب به صورت هایی گوناگون از انزوا و خانه نشینی تا سازش و مصالحه با جبهه مخالف انقلاب نمایان می شود. برای حریفان جنبش ها که در کارزار اقتصادی یا نظامی ، موفق به مهار یا منزوی ساختن جنبش نشده اند، ایده آل ترین وضعیت این است که صف نیروهای انقلاب از درون دچار خلل و نابسامانی شود. بروز هر روزنه اختلاف کافی است که آنها هم توان و ابزارهای خود را برای عمیق تر ساختن این شکاف معطوف سازند. انقلاب اسلامی در سومین دهه از حیات خویش با چالشی از این دست روبه روست، جنبشی که در عرض ربع قرن، همه مخاصمات اقتصادی و نظامی را از جبهه خصم تحمل کرد. تکیه گاه اصلی نظام در عبور از این گرداب های سخت و طاقت فرسا، همان است که حیات نهضت های بلند تاریخ را تضمین کرده است یعنی ایمان استوار توده به حقانیت راهی که آغاز کرده است. ترجمان این ایمان و آرمان مردم در لسان معظم له خودباوری است، با این معیار باید در مسیر این نهضت، خطر بروز تردید در خانواده انقلاب را بیش از یک تحریم اقتصادی و عواقب ایجاد یأس را فراتر از یک تهدید نظامی جبهه خصم به حساب آورد.
حمید آذری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید