جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ادبیات برای ترویج خداپرستی


ادبیات برای ترویج خداپرستی
عنصرالمعالی كیكاووس بن قابوس بن وشمگیر دانشمند و نویسنده و از شاهزادگان آل زیار در سال ۴۱۲ هـ.ق (در قرن پنجم) دیده به جهان گشود. خاندان وی در شمال ایران به خصوص در گرگان و طبرستان حكمرانی می كردند.
می گویند وی از زیارانی است كه بعد از حمله تركمانان سلجوقی بر ایران حكومت مستقلی نداشت. به طوری كه وی امارت گونه ای داشت كه منحصر به قسمت محدودی از گرگان و طبرستان و بسیار ضعیف بوده است.
وی زمان مدیدی را نیز خارج از ولایت در مكان هایی نظیر غزنین (به مدت هشت سال) در جوار سلطان مودود، غزوه در هندوستان، گنجه و همچنین مكه گذرانیده است. از نظر خصال اخلاقی وی را مردی پرمایه، واقع بین، مردم شناس، سائس، حازم و دارای قلبی رئوف و مهربان می دانند.
در تاریخ وفات وی اختلاف نظرهایی وجود دارد. به روایتی عنصرالمعالی در سال ۴۶۲ هـ. رخت از جهان بربسته است. مقبره آن در بنای تاریخی (بزرگترین برج آجری) واقع در گنبد كاووس به روی تپه ای در باغی قرار دارد. عنصرالمعالی كتاب قابوسنامه را در یك مقدمه و چهل و چهار باب به صورت پندگونه خطاب به پسرش (گیلانشاه) نگاشته است. سبك نگارش آن كتاب از جمله روانترین نثرهای مرسل است كه در سده های چهارم و پنجم رواج بسیار داشته است. متن كتاب اكثرا به صورت جملات قصار و امری است.
در كتاب او كلمات فارسی كم نظیر بسیار فصیح وجود دارد و عاری از كلمات عربی غیرمشهور است. اما گاه و بیگاه در قسمت های فنی از كلمات مشهور عربی استفاده كرده است. جدای از این الفاظ موجز، اشباع معانی و همچنین عاری بودن از مترادفات الفاظ جمل، موازنه، سجع و صنایع و تكلفات لفظی در نثر او وجود دارد. اما محتوای كتاب سرشار از مباحث متعددی چون خداشناسی، آداب زندگی اجتماعی، اخلاق فردی و مقدمات علومی نظیر طب، نجوم و پیشه هاست.
در كل كتاب مشتمل بر اخلاق علمی و آداب زندگی است. ملك الشعرای بهار می گوید: «كتاب از حیث تمدن قدیم و معیشت ملی، زندگی و دستور حیات مجموعه تمدن اسلامی پیش از مغول نیز می باشد.»
یكی از خصایص متن كتاب كه با سبك ادبی آن نیز مانوس است طنزی است كه تاثیر پندها را افزون می كند. به طور مثال: «كسی را كه هرگز كاردی به میان نبسته باشد مگوی كه تو به شمشیر شیرافكنی و به نیزه كوه بی ستون برداری و به تیر بشكافی و آن كه هرگز بر چیزی ننشسته باشد اسب او را به دلدل و براق و رخش شبدیز ماننده مكن.»
در كل پند و اندرزهایش واقع گرا وكمتر آرمان گراست.
در فحاوی آن پندها حكایات، مثل ها و شعرهایی آورده است كه آن چاشنی ها فضای متن را به گونه دلنشینی از حالت یكنواخت خارج ساخته است. همچنین به درك بهتر مطالب نیز كمك می كند. آن حكایت ها با موضوعات متعددی اعم از تاریخی و عینی نظیر حكایت های جهان باستان ایران و یونان، عیاران و صوفیان و حكایت های زیاران و غیره آمده است.
همچنین نفوذ آن حكایات در آثار بزرگان ادب آتی نیز نقش داشته است. مثلا سنایی غزنوی در حدیقهٔ الحقیقه حكایتی از قابوس نامه را منظوم ساخته است و نظامی در خسرو و شیرین، عطار در اسرارنامه، الهی نامه، منطق الطیر و ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان و جامی در منظومه سلسلهٔ الذهب از آن حكایات متاثر گشته اند. به طور مثال چند گونه پند و اندرز توام با حكایات و اشعارش آمده است. می گوید: «سخن ناپرسیده مگوی و چون بازپرسند جز راست مگوی و تا نخواهند كس را نصیحت مگوی و پند مده، خاصه كسی كه پند نشنود.» و دیگر جای می گوید: «به دانش خویش غره مشو اگرچه دانا باشی و مپندار كه تو همه چیز بدانستی، خویشتن را از جمله نادان شمر كه دانا آنگه باشی كه بر دانش خویش واقف گردی.» و حكایتی نیز در این باب آورده است. «انوشیروان (پادشاه معروف ساسانی) وزیری به نام بزرجمهر داشت. روزی شخصی نزد آنان آمد و انوشیروان به لاف و بزرگ نمایی وزیرش پرداخت و به وزیرش گفت: كه تو همه چیز را در عالم می دانی! اما بزرجمهر در پاسخ می گوید: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند. همانطور كه سقراط همه دانش جهان را به یكبار دعوی كرد، اما گفت: «هیچ چیز ندانم و عاجزم.» سخنان بزرجمهر پادشاه را ناراحت كرد. بنابراین در پایان حكایت نویسنده یك بیت شعر از بوشكور بلخی در جهت تشكیل آن عبارات می آورد:
تا بدانجا رسید دانش من
كه بدانم همی كه نادانم
البته این نویسنده بزرگ اشعار و رباعیاتی را نیز سروده است. مثلا در جایی در انتخاب و گزینش صحیح دوست تاكید كرده و بر این عقیده است كه دوستی با مردم با خرد و نیك عهد ستوده و مقبول تر می باشد. در تایید كلامش یك رباعی چنین آمده است:
ای دل رفتی چنانكه در صحرا دد
نه اندوه من خوردی و نه انده خود
هم جالس بد بودی تو رفته بهی
تنهایی به بسی ز هم جالس بد
همچنین عنصرالمعالی در باب «آیین شاعری» قوانینی را برای شعرگویی در آن زمان متذكر شده است و مقدماتی را برای سرودن شعر برشمرده است. از این جمله كه شاعر باید سخنانش سهل و ممتنع باشد. معنای آن برای مخاطبان واضح و قواعد عروضی همراه با چاشنی هایی نظیر صناعات ادبی در آن رعایت شود.
به روی استعاره تاكید بیشتری كرده است و بر این عقیده است كه استعاره باید بر ممكنات باشد. یعنی (خیلی بعید نباشد) و مداحی را تحت عوامل متعددی عنوان می كند. می گوید: شاعر باید طوری مدح بگوید كه فراخور ممدوح باشد. یعنی با شخصیت و طرز فكر ممدوح آشنایی داشته باشد تا این كه همانطوری كه باید و شایستگی آن وجود دارد به مدح بپردازد.
بهتر است شاعر از مدحی كه به ازای صلت و پاداش است بپرهیزد.
همچنین در سرودن شعر و گفتن سخن انتحال ادبی را رد می كند. خاصه اگر شاعر در ابتدای كار باشد؛ اما استفاده از لطایف و گزیده های دلنشین و مسرت بخش دیگر ادبا را می پذیرد. در كل عنصرالمعالی ادبیات را برای ترویج عرفان و خداپرستی بر هرگونه آثار دیگری ترجیح می دهد. زیرا آن را باعث سعادت دو جهانی می پندارد.»
در آخر، قریب ۲۴۰ ضرب المثل كه در ادبیات فارسی كم نظیر است را در لابه لای گفتارهای خویش گنجانیده است. به طور مثال وی می گوید:
«خانه به دو كه با تو نارفته بماند»، «از عبارت تا عبارت بسیار فرق است»، «جواب احمقان خاموشی دان» و «زن نیك عافیت زندگانی بود».
منابع:
قابوسنامه؛ دكتر غلامحسین یوسفی
قابوسنامه: سعید نفیسی
منبع : روزنامه جوان