سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

هنردینی ازدیدگاه تولستوی


هنردینی ازدیدگاه تولستوی
عده‌ای ازهنرمندان واندیشمندان غربی ، دین وهنر را دو مقوله جدا ازهم می‌پندارند و چنین معتقدند که هنرنباید درهیچ محدودیتی، حتی محدودیت دینی،‌ قراربگیرد؛ محدود کردن هنر درقالب‌های گوناگون، ‌بی‌توجهی به ذات حقیقی هنراست چرا که هنر با خلاقیت وآفرینندگی همراه است وهرگونه محدودیتی مانع بروز وظهور واقعی نیروی خلاقیت خواهد بود . ازاین‌رو، هنرودین هرکدام باید راه خود را بپیمایند. تبیین دیگری که دراین دیدگاه می‌توان آن را جستجو نمود،‌این است که هنرحکایت‌گر چیزهایی است که هست، ‌نه اینکه توصیه کننده به چیزهایی باشد که نیست
تولستوی در تعریف هنر نگاهی به غایت دارد و از توجه به ذات هنر غفلت می‌ورزد. وی هنر را وسیله ارتباط انسان‌ها معرفی می‌نماید:” هنر چنانکه متافیزیسین‌ها می‌گویند،‌ تجلی هیچ تصور مرموز، تجلی زیبایی یا خداوند نیست؛ هنر چنانکه زییایی‌شناسان فیزیولوژیست عقیده دارند، بازی نیست که درآن انسان به مازاد انرژی متراکم خویش میدان دهد؛ هنر تظاهر احساسات سرکشی که با علائم ظاهری جلوه‌گر شده باشد نیست، هنر تولید موضوعات دلپذیر نیست، مهم‌تر ازهمه لذت نیست، بلکه وسیله ارتباط انسان‌هاست. برای حیات بشری وبرای سیر به سوی سعادت فرد وجامعه انسانی، موضوعی لازم وضروری است زیرا افراد بشر را با احساساتی یکسان به یکدیگر پیوند می‌دهد
تولستوی اساس نظریه هنر دینی خود را برمفهومی به‌نام “ شعور دینی” استوار می‌سازد ومعتقد است که همیشه در همه دوران‌ها ودرهریک ازجوامع بشری،‌ یک شعور دینی وجود دارد که تمامی افراد جامعه درآن سهیم هستند واین شعور دینی معیار نیک وبد است وارزش احساساتی را که هنر انتقال می‌دهد،‌ تعیین می‌کند.
به طور کلی ویژگی‌های مبنای نظریه هنر دینی تولستوی عبارتند از: -۱ تعهدنسبت به مفهوم شعوردینی: تولستوی نظریه هنر براساس لذت را رد می‌کند و می‌گوید: لذت انسان حدی دارد، لیکن حرکت پیشتاز بشریت که شعور دینی مبین آن است بیکران است، فقط شعور دینی است که عالی‌ترین درجه ادراک انسان‌ها از زندگانی را در زمانی مشخص و معین نشان می‌دهد؛ احساسات جوید، یعنی احساساتی که مردم هرگز آنها را تجربه نکرده‌اند به وجود می‌آید.
تولستوی شعور دینی را منبع احساسات جدید می‌داند؛ چرا که معتقداست شعور دینی جز نشانی از رابطه جدید انسان با جهان در جریان نظام خلقت چیز دیگری نیست.
.۲ رهایی از هنر مبتذل انحصاری : دومین ویژگی اساسی ورکن اصلی نظریه هنر دینی تولستوی، رها شدن از ابتذال و انحصار است. تولستوی برای هنر انحصاری طبقات عالیه‌،‌سه ویژگی بیان می‌کند: غرور،‌ شهوت جنسی و افسردگی .
غرور: مانند تمجید قدرتمندان ، پاپ‌ها، پادشاهان ودوک‌ها در دوره رنسانس،‌ به وسیله نقاشی‌ها، مجسمه‌سازی،‌ساختن سرداها، سرودن غزل‌ها و...
شهوت جنسی : ازآثار “ بوکاچیو” گرفته تا نوشته‌های: مارسل پرووه که احساسات جنسی رابیان می‌کند. اکثر تصاویر هنرمندان فرانسوی، بدن عریان زنان را به اشکال مختلفی نشان ‌می‌دهند. در ادبیات جدید فرانسه کمترنثر و نظمی می‌توان یافت که وصفی از برهنگی درآن نباشد؛ درکتاب “ اسب‌های دیومد” نوشته “ رنه دوگورمون “ صفحه‌ای نیست که شرح وبسط‌های آن،‌ به آتش شهوت دامن نزند.
افسردگی: سومین احساسی که مضامین هنر طبقات دولتمند را تشکیل می‌دهد،‌ یعنی احساس افسردگی، به جرگه احساساتی که هنر آنها را بیان می‌کرد،‌ درآمد. درآغازقرن نوزدهم فقط خواصی چون بایرون ولئوپاردی وسپس هانیه این احساس را بیان کرده بودند ولی اخیرا مد شده است.
منبع : روزنامه رسالت