سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

تحقق اهداف انقلا‌ب با پذیرش تکثر سیاسی و اعتدال


تحقق اهداف انقلا‌ب با پذیرش تکثر سیاسی و اعتدال
تحلیل و بررسی علل وقوع تحولا‌ت عمیق اجتماعی سابقه‌ای در حد ۲۵ قرن دارد. برخی اندیشمندان و متفکران یونان باستان، وقوع تحولا‌ت عمیق اجتماعی و در واقع شورش و انقلا‌ب را به‌طور کامل مورد تایید قرار نمی‌دادند. در دوره مدرن، اندیشمندانی غربی اندیشه برتری اشراف بر سایر اقشار جامعه را دچار تزلزل کردند و انقلا‌ب کبیر فرانسه چندی بعد با شعار <برابری، برادری و آزادی> در سال ۱۷۸۹ به پیروزی رسید.
پیروزی این انقلا‌ب سبب شد که جوامع دیگر نیز از ایده‌ها و شعارهای مطرح شده در این انقلا‌ب متأثر شوند. انقلا‌ب اسلا‌می ایران (۱۳۵۷ / ۱۹۷۹) با شعار محوری <استقلا‌ل، آزادی و جمهوری اسلا‌می> به‌عنوان اولین انقلا‌ب اجتماعی در عصر کنونی که متأثر از آموزه‌های اسلا‌می و شیعی بود، نظام سلطنتی مستقر را ساقط کرد و از پس این انقلا‌ب، موج اسلا‌م‌گرایی گسترده‌ای در سایر جوامع منطقه پدیدار شد. اگرچه ۲۷ سال از پیروزی انقلا‌ب اسلا‌می می‌گذرد، لیکن جامعه ایرانی در فضای پسا انقلا‌بی در تلا‌ش است که شعارمحوری و سایر ایده‌های مطرح شده در دوران خود را عملیاتی کند. هنوز جامعه ایران درگیر عملیاتی‌کردن شعارها و ایده‌های انقلا‌ب است و ارزیابی کامل تجربه جدید و عمیق ایران در حال حاضر ممکن نیست. در گفت‌وگو با دکتر علیرضا بهشتی، استاد دانشگاه بررسی تطبیقی انقلا‌ب ایران با سایر انقلا‌ب‌های جهان معاصر و چالش‌های فراروی انقلا‌ب اسلا‌می ایران به بحث گذاشته شد. بهشتی معتقد است که جامعه ما با پذیرش تکثر و تعدد سیاسی میدان‌دادن به فعالیت‌های حزبی قادر خواهد بود در جهت تحقق اهداف انقلا‌ب گام بردارد. این گفت‌وگو در پی می‌آید.
انقلا‌ب اسلا‌می ایران در سال ۱۳۵۷ توانسته است تحول عظیمی را در بنیادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایرانی به وجود بیاورد. حال سوال این است که چنین انقلا‌بی چه وجوه تشابه و افتراقی با سایر انقلا‌ب‌های بزرگ دوره معاصر جهان دارد؟
ما انقلا‌بات دوره مدرن را به دلا‌یل مختلف، بیشتر مورد توجه قرار می‌دهیم. دلیل اول این کار این است که اطلا‌عات وسیع‌تری از این نوع انقلا‌بات به دست ما می‌رسد و موجود است. دلیل دیگر این است که این انقلا‌ب‌ها، همه در یک بستر اجتماعی مشابه (و نه کاملا‌ یکسان) رخ می‌دهند. ما انقلا‌ب‌های دوران مدرن را به دو دسته تقسیم می‌کنیم. یک گروه از انقلا‌ب‌ها هستند که معمولا‌ در جوامع پیشرفته‌تر اتفاق افتاده است؛ مثل انقلا‌ب آمریکا، انقلا‌ب انگلستان، انقلا‌ب فرانسه، انقلا‌ب روسیه و همچنین انقلا‌ب چین را شاید بتوانیم حد فاصل این گروه از انقلا‌ب‌ها و گروه بعدی انقلا‌ب‌ها بدانیم که در کشورهای توسعه‌نیافته رخ داده است. اینکه دقیقا می‌توان نام انقلا‌ب را بر همه اینها نهاد یا نه، آن بحث دیگری است و در واقع به بحث فنی نیاز دارد. البته تعریفی که از انقلا‌ب ارائه می‌دهیم، بسیار مهم است، ولی به هر حال تحولا‌ت و دگرگونی‌های کوچک و بزرگی در جاهای دیگر دنیا رخ داده است که به نام انقلا‌ب شناخته می‌شوند. از جمله آنها هم می‌توان به انقلا‌ب کوبا، انقلا‌ب نیکاراگوئه و انقلا‌ب الجزایر اشاره کرد.
در اینجا لا‌زم می‌دانم که اشاره کنم در دوران معاصر، با تعدادی انقلا‌ب مواجه هستیم که وجه مشترک‌شان، روند مسالمت‌آمیزتر آنها بوده است و به عنوان انقلا‌ب‌های بدون خونریزی شناخته می‌شوند. شاید به جرات بتوانیم بگوییم که انقلا‌ب اسلا‌می ایران در این زمینه نوعی پیشگامی دارد.
هرچند که ما حرکت‌هایی که باعث استقلا‌ل هند شد را نباید از یاد ببریم، چون آن فعالیت‌ها نیز چند دهه پیش از انقلا‌ب اسلا‌می بوده و به نوعی حرکت مسالمت‌آمیز است و گاندی با تز معروف مقاومت منفی آن را رهبری می‌کرد.
انقلا‌ب اسلا‌می از این لحاظ که مانند انقلا‌ب‌های دیگر، خواستار دگرگونی بنیادی بود و صرفا به تغییر هیات حاکمه منجر نمی‌شد، بلکه مقصود و منظور آن دگرگونی بنیادین در تمام نهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در اجتماع بود، می‌توان نام انقلا‌ب را بر آن نهاد. از طرف دیگر انقلا‌ب اسلا‌می ایران به لحاظ روش، یک روش ابتکاری خاص خودش را داشت و آن، این بود که اساسا انقلا‌ب اسلا‌می، یک حرکت مسالمت‌آمیز بوده است. ما حرکت‌های تند و افراطی را در طول تاریخ انقلا‌ب اسلا‌می نداریم و یا اگر هم وجود داشته است، کسانی همچون رهبری انقلا‌ب - مرحوم امام(ره- ) و یا رهبران انقلا‌ب در داخل ایران و بهویژه شورای انقلا‌ب و یا توسط چهره‌های موثر توانستند جلوی آن افراط‌گری را بگیرند.
توکویل (۱۸۵۹-۱۸۰۵) متفکر فرانسوی اعتقاد دارد که انقلا‌ب فرانسه (۱۷۸۹) به صورت پیش‌‌بینی نشده‌ای اتفاق افتاده است. آیا می‌شود همین نتیجه‌گیری را به وقوع انقلا‌ب اسلا‌می هم تعمیم بدهیم و با توجه به گفته کارتر - رئیس جمهور پیشین آمریکا - که در سال ۱۳۵۶ ایران را جزیره ثبات خوانده بود، غیرمترقبه و پیش‌بینی‌ناپذیری انقلا‌ب ایران را استنباط کنیم؟
کارتر از خارج از ایران به ایران نگاه می‌کرد و شاید از بسیاری از تحولا‌ت داخل کشور ما اطلا‌ع نداشت. شاید هم اطلا‌عات زیادی در اختیار داشته‌اند، ولی اطلا‌عات‌شان ناقص بوده است و تحلیل‌های بعدی آنها چنین نقصی را نشان داد.
واقعیت این است که انقلا‌ب اسلا‌می ایران، به یک معنا غیرمنتظره نبود و به یک معنا غیرمنتظره بود. به لحاظ زمان وقوع آن، غیرمنتظره بود، چون حرکت اصلا‌ح‌طلبانه‌ای در جهت تغییر وضعیت موجود حداقل از شهریور ۱۳۲۰ شمسی به بعد در ایران شکل گرفته بود و انقلا‌ب هم در امتداد و در راستای همان حرکت و خواست‌ها شکل گرفت، اما از نظر زمان وقوع، گستردگی و تاثیر، غیرمنتظره بود. در واقع مقدمات این انقلا‌ب را در تحرکاتی از جمله در دوره قبل از مشروطه، در دوره مشروطیت، در نهضت ملی‌شدن نفت و قیام ۱۵ خرداد و مبارزات دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ می‌بینیم و حداقل در بیان مساله و حرکت‌های فرهنگی و اجتماعی اصلا‌ح‌طلبانه، از چنین پشتوانه‌ای برخوردار بود.
▪ از لحاظ زمانی چرا قابل پیش‌بینی نبود؟
به هیچ وجه کسی انتظار نداشت که این انقلا‌ب، اولا‌ در چنین زمانی و در چنین شرایطی شروع بشود و بعد هم با چنین سرعتی به نتیجه برسد.
▪ چه شرایطی حاکم بوده که وقوع انقلا‌ب را ظاهرا غیرقابل وقوع نشان می‌داده است؟
انقلا‌ب یک دفعه رخ داد. البته شروع انقلا‌بات، هیچ وقت قابل پیش‌بینی نیست، ولی همیشه یک اتفاق و یا چند اتفاق باعث می‌شود یک نوع تهییج عمومی صورت بگیرد و بعدا این تهییج عمومی می‌تواند تحت یک رهبری صحیح، شکل بگیرد و جهت‌دار شود و البته می‌تواند به سرعت هم فروکش کند. ما معمولا‌ به چنین وقایعی انقلا‌ب نمی‌گوییم، بلکه بر آن می‌توان نام شورش، اغتشاش، عصیان و یا حرکت‌های منفی نهاد، اما وقتی چنین حرکتی به صورت یک حرکت مداوم، پیگیر، هدفدار وخصوصا دارای جایگزین (آلترناتیو) شود، آن وقت می‌توانیم به آن انقلا‌ب بگوییم. چنین چیزی در مورد انقلا‌ب اسلا‌می صدق می‌کند.
باید توجه داشت که در سال‌های ۱۳۵۵-۱۳۵۴ و حتی سال ۱۳۵۶ شمسی امیدی به اینکه سازمان‌های موجود و تحرکات مسلحانه بتوانند تحولی اجتماعی در کشور ایجاد کنند، وجود نداشت. احزاب سیاسی هم سال‌ها بود که تاثیر اجتماعی گسترده‌شان را از دست داده بودند و به صورت حلقه‌های جمعی دوستانه تبدیل شده بودند که نشست‌هایی را برگزار می‌کردند و در حلقه‌های خودشان به تبادل‌نظر می‌پرداختند، ولی حزب یا احزابی که بتوان آنها را تاثیرگذار دانست، وجود نداشت. بنابراین انقلا‌ب اسلا‌می در چنین زمانی رخ داد که همه از ایجاد تغییر اجتماعی ناامید بودند.
▪ ساموئل‌هانتینگتون در سال ۱۹۶۸، اعتقاد داشته که انقلا‌ب یک جنبه از نوسازی است و پدیده‌ای نیست که در هر جامعه‌ای رخ بدهد. او همچنین بر این باور بوده است که انقلا‌ب در جامعه بسیار سنتی و با پیچیدگی‌های اجتماعی و اقتصادی پایین رخ نمی‌دهد. به نظر می‌آ‌ید آن نوع اظهارنظر کارتر که چند سال پس از ایده هانتینگتون مطرح شده، متأثر از چنین ایده‌ای باشد؟
دقیقا همین‌طور است. البته‌هانتینگتون بعدها در نظریاتش تجدیدنظر کرد و بعدها نیز کسانی همچون جان فوران و دیگران، نظریه‌های خوبی را مطرح کردند و در مورد اینکه انقلا‌ب بایستی در یک بستر اجتماعی خاص اتفاق بیفتد، تجدیدنظر کردند. در مورد تحلیل انقلا‌ب اسلا‌می هم نیاز به بازبینی و تجدیدنظر وجود داشت، اما بالا‌خره حرف کارتر نشان دهنده یک نوع غافلگیری بود و اتفاقا غافلگیری، یکی از عوامل موثر پیروزی انقلا‌ب بود؛ چه در قبال صحنه بین‌المللی و منطقه‌ای و چه در قبال نوع تصمیم‌گیری‌هایی که تصمیم‌گیران آن موقع نظام سیاسی در داخل نظام سلطنتی می‌توانستند اتخاذ بکنند. عامل غافلگیری، همیشه چیزی بوده است که آنها را در وضعیت جدید قرار می‌داد و نمی‌توانستند خودشان را با وضعیت‌های جدید وفق بدهند.
▪ آیا این غافلگیری عمدتا حکایت از این دارد که جامعه ما پیش‌بینی‌ناپذیر نیست و ممکن است در اثر حوادث خاصی، احساسات افراد به شدت جریحه‌دار و تحریک شود؟
من در این غافلگیری، بیشتر یک نوع تدبیر و رهبری حکیمانه و مدبرانه را می‌بینم. بخش بزرگی از آن هم برمی‌گشت به چارچوب‌های کلی که امام(ره) مطرح می‌کردند و بخشی هم توسط فعالا‌ن داخلی مثل اعضای شورای انقلا‌ب یا چهره‌های موثر داخلی صورت می‌گرفت. فرضا یکی از مسائلی که رژیم سابق را دچار مشکل کرد، این بود که انقلا‌ب، آغوش خود را بازتر و بازتر کرد و اقشار بیشتری را در خودش جذب کرد. از این جهت، انقلا‌ب بسیار موفق بود.
▪ گردآمدن گروه‌های مختلف باعث نمی‌شد که در صورت پیروزی، تنش‌ها و تعارض‌هایی بین همین گروه‌ها رخ بدهد و یا اینکه تصور پیروزی سریع وجود نداشت؟
اینکه بعد از شکل‌دادن به نظام جمهوری اسلا‌می چقدر توانست این آغوش را باز نگه دارد، جای بحث است. بویژه بعد از یکی، دو سال پس از انقلا‌ب و به طور مشخص از سال ۱۳۶۰ به بعد، این آغوش بسته شد. یعنی به‌طور مستمر بسته و بسته‌تر شد و بعد هم گروه‌های زیادی را از خودش طرد کرد.
▪ این طردکردن گروه‌ها باید اتفاق می‌افتاد؟
نه لزوماً.
جامعه ما از لحاظ فرهنگ سیاسی پیشرفته نبود که تساهل و مدارا نسبت به همه گروه‌ها روا بدارد و همه زیر یک چتر مشترک قرار بگیرند.
این درست است، ولی نوع دایره تساهلی که بعدا ترسیم شد، بیش از حد تنگ بود و لا‌زم نبود این مقدار تنگ شود. یعنی به محض اینکه گروه‌هایی اعلا‌م کردند وارد فاز نظامی می‌شوند و به دنبال آن ترورهای برنامه‌ریزی شده و ترورهای کور رخ داد، وضعیت جوری شد که در نظام تصمیم‌گیری حکومت، تصمیم‌گیری معقول در قبال برخورد با گروه‌ها را به تدریج کمرنگ‌تر می‌بینیم. به بیان دیگر، باوضعیت نابسامانی که حرکت‌های مسلحانه علیه نظام و در جهت براندازی به وجود آمد، در خیلی از موارد‌ تر و خشک با هم سوزانده می‌شود و این خیلی آسیب رسان است.
▪ در جامعه‌ای که به شدت به عقاید مذهبی پایبند است، چه جور گروه‌های کمونیستی و گروه‌هایی که معتقد به وجود خدا نیستند و یا جزو فرقه‌های ضاله به حساب می‌آیند، می‌توانند به صورت آزادانه فعالیت کنند؟
دو سال اول انقلا‌ب نشان داد که این امکان هست. حتی قانون اساسی و توضیحاتی که تدوین‌کنندگان اصلی قانون اساسی مثل مرحوم بهشتی مطرح می‌کردند، فقط جا را برای گروه‌هایی که در عمل اسلحه بر ضد نظام به دست گرفتند، تنگ می‌کند. در یکی، دو سال اول هم در مورد آزادی نشر کتاب و چاپ مطبوعات، به صورت بسیار باز عمل می‌شد.
ظاهرا همان آزادی‌ها و طرح بیان دیدگاه‌ها، گاه کاملا‌ متعارض بود که افراد مذهبی و معتقد را بر آن داشت که احساس خطر کنند.
احساس خطر بود، اما دو نوع رفتار در قبال این احساس خطر شکل گرفت. یک شکل تندرو و با تکیه بر مقابله به مثل شکل گرفت که به استفاده از ابزارهای خشونت‌آمیز علیه معارضان باور داشت. در حالی که یک نوع رفتار دیگر این بود که در میدان رقابت و گفت‌وگو، حضور پررنگ‌تری به‌طور معقول و منطقی از خودش نشان بدهد و از این ابزار منطقی که در دسترس همه است، استفاده کند برای مقابله و در ضمن از مقابله خشونت‌آمیز پرهیز کند.
من خاطره‌ای را از همان سال‌ها نقل بکنم. در سال ۱۳۶۰ که وضعیت کشور فوق‌العاده بحرانی بود و سازمان مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی اقلیت و گروه‌های مسلحی که در کردستان فعالیت داشتند، دست به دست هم داده بودند و آماده بودند که وارد فاز نظامی بشوند.
در آن زمان وزارت اطلا‌عات شکل نگرفته بود، اما یکی از آقایان نزد آقای بهشتی آمد و گفت ما اطلا‌عات دقیقی داریم که گروه‌هایی می‌خواهند وارد فاز نظامی بشوند، آیا اجازه می‌دهید قبل از اینکه آنها ضربه وارد کنند، ما وارد عمل شویم و آنها را دستگیر کنیم. اما آقای بهشتی جواب <نه> دادند. بعد باز همان شخص گفته بود اگر کسی شمشیر را بلند کرده باشد و بخواهد گردن ما را بزند، نباید مانع او شویم؟ آقای بهشتی گفته بود اجازه بدهید شروع کار از طرف آنها باشد، ولی ما می‌توانیم از طریق مناظره و گفت‌وگو با آنها، بخش زیادی از طرفداران آنها را جذب کنیم.
البته بعضی اعتقاد داشتند که اصلا‌ راه گفت‌وگو بسته است و باید با مخالفان نظام از طریق مسلحانه مقابله کرد. این مساله بعد از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری در هفتم تیرماه و بعدا در هشتم شهریور (ترور رجایی و باهنر) تشدید شد و کاملا‌ صحنه یا ابزارها و تصمیم‌گیری به دست کسانی افتاد که به مقابله به مثل اعتقاد داشتند و راه گفت‌وگو را بسته می‌دیدند. هرچند نیت‌شان واقعا حفظ نظام بود، ولی من فکر می‌کنم ابزارهای خوبی را انتخاب نکردند. به این دلیل که در این مقابله به مثل، دیگر تشخیص <سره> از <ناسره> و تفکیک گروه‌ها از همدیگر صورت نگرفت و به نوعی ‌تر و خشک سوزاندن با هم اتفاق افتاد.
▪ گروه‌های غیرمذهبی چه جایگاهی در بین مردم داشتند؟
همه گروه‌ها طرفدار داشتند، ولی سازمان مجاهدین خلق در میان نوجوانان و جوانان، خیلی طرفدار داشت و اکثریت قابل توجهی از افراد، جذب شعارهای آنها شده بودند.
▪ چرا گروه‌های چپگرا بیش از همه طرفدار پیدا کردند؟
اصلا‌ کل انقلا‌ب آن موقع خیلی چپ بود. به غیر از برخی گروه‌‌ها مثل جبهه ملی، نهضت آزادی و برخی گروه‌های دیگر که آن موقع خیلی طرفدار نداشتند، همه جناح‌های دیگر متمایل به چپ بودند و بخش بزرگی از جوانان خواهان تحولا‌ت بزرگتر و سریعتر در جامعه بودند. افرادی که مذهبی بودند جذب گروه‌های چپگرای مذهبی می‌شدند و کسانی هم غیرمذهبی بودند، عمدتا به گروه‌های چپ غیرمذهبی و یا احیانا ضدمذهبی می‌پیوستند.
به نظر من این گرایش‌ها، فرمول مشخصی دارد و آن هم این است که روی‌کردن افراد به مکاتب و تفکرات دیگر براساس یک فرمول معرفت‌شناختی شکل می‌گیرد. به این صورت که اگر در حوزه زندگی فردی و یا زندگی اجتماعی برای شما سوالا‌تی مطرح شده باشد و یا مطالباتی داشته باشید و نتوانید پاسخ آنها را از مکتبی که پیرو آن هستید بگیرید، طبیعی است که سراغ مکاتب و دیدگاه‌های دیگری بروید. البته ممکن است این مکتبی که به آن معتقدید، ناتوان باشد و یا در پاسخگویی ناتوان نشان داده بشود. بالا‌خره انسان مایل است با استفاده از منابع درونی خودش به سوالا‌تش پاسخ داده شود، وگرنه سراغ مکاتب دیگری می‌رود.
این صورتبندی کلی مساله است. اگر ما این صورتبندی کلی را در نظر بگیریم، فکر می‌کنم خیلی از حرکت‌ها، رفت و آمد گرایش‌ها برای ما از حالت معما در خواهد آمد.
به هر حالت، یک خواست طبیعی و مشروع انسانی است که به پرسش‌هایش پاسخ داده بشود. رویکرد بخش قابل توجهی از جوانان و نوجوانان هم به آنگونه گرایش‌ها حاصل همین مساله است.
در آن زمان، مساله این بود که انقلا‌ب باید به سوالا‌ت افراد پاسخ می‌داد، چون انقلا‌ب، شعارهای نسبتا واحدی را در میان اقشار مختلف جامعه مطرح است و آرمان‌هایی هم داشت و اتفاقا یکی از ویژگی‌های انقلا‌ب ما این است که شعارهای نسبتا واحدی داشت. اگرچه حکومت جایگزین دقیقی را معرفی نمی‌کرد، اما در مورد طرح شعارها در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌ها و اعلا‌م مواضعی که در اعلا‌میه‌ها و بیانیه‌ها صورت می‌گرفت، تصمیم‌گیری‌هایی می‌شد و همچنین نوارهای سخنرانی امام(ره) هم از خارج می‌رسید و یا در مورد محتوای قطعنامه‌ها از قبل بحث و تبادل‌نظر می‌شد. یعنی این‌طور نبود که یک حرکت توده‌ای کاملا‌ غیرمنسجم، بدون برنامه‌ریزی و بدون رهبری صورت بگیرد. با این حال گاهی اوقات یک سری شعارهای خودجوش هم مطرح می‌شد، ولی بعدها باید روش رسیدن به آرمان‌ها و شعارها مشخص می‌گردید.
▪ در اوایل دهه ۴۰، مهندس بازرگان در جریان محاکمه خودش گفته بود ما آخرین نسلی هستیم که با شما به زبان مسالمت‌آمیز صحبت می‌کنیم. در سال‌های پس از آن محاکمه، درگیری‌های مسلحانه و عمدتا چریکی در کشور به وقوع می‌پیوندد، اما چرا در سال‌های ۱۳۵۶ به بعد، تقریبا یک حالت مسالمت‌آمیز در جریان انقلا‌ب رخ می‌دهد و آیا شکل‌گیری چنین روندی، ادعای مهندس بازرگان را نقض می‌کرد؟
به یک معنا نه و به یک معنا بله. بعد از دستگیری رهبران نهضت آزادی و سرکوب نهضت ملی مقاومت و امثال آنها، واقعا دیگر حرکت‌های اصلا‌ح‌طلبانه در قالب نظام سلطنتی دیده نمی‌شد و فقط در خارج از نظام و به صورت اپوزیسیون وجود داشت. از این جهت حرف مهندس بازرگان درست بود. یعنی آن نوع حرکت‌های اصلا‌ح‌طلبانه به بن‌بست رسیده بودند و وارد حرکت‌های مسلحانه شدند. گروه‌های مذهبی مثل حزب ملل و حتی هیا‌ت‌های موتلفه و یا حتی گروه‌هایی که تشکیلا‌ت منسجم‌تری داشتند، به مبارزه مسلحانه روی آوردند، چون احساس می‌کردند دیگر در قالب مبارزات پارلمانی و سیاسی مسالمت‌آ‌میز نمی‌توانند با نظام روبه‌رو شوند و درست هم می‌گفتند. به هر حال، نظام هم خودش راه اصلا‌ح را سد کرده بود. به همین دلیل به کارهای چریکی و جنگ‌های مسلحانه روی آوردند. در بخش غیرمذهبی هم چریک‌های فدایی خلق بودند که درگیری‌های سیاهکل و امثال آن را پدید آوردند. وجه غالب در بخش مذهبی نیز در فعالیت‌های سازمان مجاهدین خلق تبلور پیدا می‌کرد که در واقع همه شاگردان نهضت آزادی بودند. یعنی مرحوم حنیف‌نژاد، سعید محسن و پاک‌نژاد جزو دانشجویان دانشکده فنی و مهندسی بودند و با مهندس بازرگان و نهضت آزادی ارتباط داشتند. وقتی که اینها دیدند نهضت آزادی به بن‌بست رسیده است، گفتند باید وارد یک حرکت جدید شویم.
▪ اما اقدامات مسلحانه علیه رژیم پهلوی هم بعد از چند سال ناموفق نشان داد.
بله، آن اقدامات هم در سال ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ حتی تأثیرش را در میان نخبگان خودش هم از دست داد و هیچ وقت نتوانست توده‌های مردم را به خودش جذب کند؛ چه در بخش کمونیستی و مارکسیستی و چه در بخش اسلا‌می، اما توانسته بود در میان قشرهایی همچون دانشجویان، طرفداری پیدا بکند. با کودتای درون سازمانی و تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴، یک نوع یأس و ناامیدی گسترده در مبارزات مسلحانه ظاهر شد. به‌طور کلی عدم موفقیت گروه‌ها در جذب و ایجاد حرکت در توده‌ها اعم از کسانی که به جنگ مسلحانه و روستایی و یا دهقانی و جنبش دهقانی دل بسته بودند و چه آنها که بر جنگ چریکی شهری روی آورده بودند و بعدا هم مائوئیست‌ها می‌خواستند حرکت‌هایی را شروع کنند، موجب شد تاثیرگذاری محدود این گروه‌ها در سال‌های ۵۵ و ۵۶ به پایان برسد. دلا‌یل این عدم تأثیرگذاری هم قابل بررسی است.
▪ چپگراهای معتقد به حرکت مسلحانه از چه الگوهایی بهره می‌گرفتند؟
انقلا‌ب چین به رهبری مائو و انقلا‌ب کوبا خیلی تاثیر داشت. جنگ‌های ویتنام و در یک دوره هم انقلا‌ب الجزایر کم و بیش در آن مبارزات تأثیر داشتند. تقریبا همه گروه‌ها در آن سال‌ها به این نتیجه رسیده بودند که حرکت‌های مسلحانه و چریکی، بیهوده است و نمی‌توانند تحولی اساسی به وجود بیاورند.
▪ شما شروع انقلا‌ب اسلا‌می را از همان جریانات مسلحانه در نظر می‌گیرید و یا اینکه بعد از شکست مبارزه مسلحانه و در سال ۱۳۵۶ باید نقطه آغاز انقلا‌ب را در نظر گرفت؟
شروع انقلا‌ب را بایستی بعد از شکست آن حرکت‌ها دانست. از این لحاظ من معتقدم که انقلا‌ب اسلا‌می، غیرمنتظره بود، چون همه به بن‌بست رسیده بودند و انتظار شروع یک حرکت جدید را نداشتند.
▪ شما قبلا‌ گفتید که یک یا چند حادثه موجب شکل‌گیری انقلا‌ب می‌شود. به نظرتان این حوادث منجر به انقلا‌ب، کدام بودند؟
فرض کنید درگذشت یا در واقع شهادت دکتر شریعتی یک نقطه آغاز بود. البته دکتر شریعتی عمدتا در میان اقشار تحصیلکرده تاثیرگذار بود. تحولا‌تی هم رخ داد که منجر به واردآمدن فشارهای اقتصادی بر مردم شد. گرانی‌های خیلی زیاد و وضعیت نابسامان بودجه‌ای هم در کشور حاکم بود. در آن سال‌ها یک دفعه کمبود گوشت گرم منجر به واردات گوشت سرد می‌شود. مساله گرانی مسکن و چیزهای دیگر هم مطرح بود. یک سری فشارهای سیاسی هم به اقشار مختلف جامعه وارد شد، مثل عضویت اجباری در حزب رستاخیز و تغییراتی هم که با اعتقادات مذهبی مردم به‌طور مستقیم مرتبط بود، مثل تغییر تقویم هجری شمسی به شاهنشاهی. جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و سپس جشن‌های پنجاهمین سال تاسیس سلسله پهلوی هم تاثیرات نامطلوبی بر جامعه گذاشت، چون زمانی این جشن‌ها و ریخت‌وپاش‌ها صورت می‌گرفت که شکاف طبقاتی، داشت بسیار گسترده می‌شد.▪ تقویم شاهنشاهی که مجددا کنار گذاشته شد و تقویم شمسی به کار گرفته شد، اما کمبود گوشت گرم می‌تواند عامل شروع انقلا‌ب باشد؟
همه این مسائل نمودهای عینی بود که افراد داشتند.
▪ شما به شهادت دکتر شریعتی اشاره داشتید، اما ظاهرا فوت او در خارج از کشور صحت دارد تا اینکه بحث ترور او عملی شده باشد. اگر واقعا قضیه شهادت مطرح است، چرا بعد از چند دهه، تلا‌ش نمی‌شود که علت و یا دلیل آن حادثه را مشخص کنند؟
به هر حال، شهادت حتما به معنی مقتول‌بودن که نیست.
▪ بالا‌خره اگر مساله شهادت باشد، احتمال دست‌داشتن رژیم سابق به میان می‌آید و حساسیت‌های خاصی را به دنبال خواهد داشت؟
من شهادت را به این معنا در نظر نمی‌گیرم. من تعبیر شهادت و شهیدبودن دکتر شریعتی را به پیروی از آقای بهشتی انجام می‌دهم، چون ایشان هم همین تعبیر را به‌کار می‌بردند که شهید دکتر علی شریعتی.
▪ دقیقا به چه معنا؟
به این معنا که فشارهای زندان و فشارهای روحی و هر چیزی که باعث شود فردی در این سن، مرگ ناگهانی داشته باشد. به هر حال، این فشارها به او وارد شده و در واقع به معنای کسی است که در راه خداوند، جان خودش را از دست بدهد.
▪ آقای دکتر، کسی که در یک شبانه‌روز به‌طور مستمر و پیاپی سیگار بکشد، سلا‌متی‌اش هم لطمه می‌خورد...
درست است، ولی شواهد و مدارک آخرین معاینات پزشکی نشان داده بود که از این لحاظ ایشان مشکلی نداشتند. در ضمن من نمی‌خواهم وارد این مناقشات بشوم. حالا‌ شما بگویید درگذشت. به هر حال هجرت و درگذشت دکتر علی شریعتی، یکی از حوادثی بود که زمینه را برای وقوع انقلا‌ب فراهم کرد.
▪ به نظر شما وقوع چنین حوادثی می‌توانست زمینه‌ساز وقوع انقلا‌ب شود؟
بله، همه این حوادث نقش داشت. بعدا فوت حاج آقا مصطفی هم یک مساله بود. سپس قیام مردم قم و سرکوب آن و تبلیغات مناسبی که در این‌باره صورت گرفت، موجب شد که بستر جامعه شعله‌ورتر گردد.
به تدریج در آن ایام و با وقوع آن حوادث، ماهیت انقلا‌ب به سمت مذهبی‌ترشدن پیش رفت. مثلا‌ فوت دکتر شریعتی و رجوع مجدد به تقویم شمسی که مبنای آن به هجرت پیامبر اسلا‌م برمی‌گشت.
همین‌طور است، ولی من نمی‌خواهم بگویم که تغییر تقویم، بسیار موثر بوده است، ولی بدون تاثیر هم نبود. بالا‌خره جریان دکتر شریعتی، حسینیه ارشاد و فعالیت روحانیت متعهد و مبارز و روشنفکران دینی، این توقعات را خصوصا در اقشار تحصیلکرده به وجود آورده بود که اگر به دنبال جامعه ایده‌آل عادلا‌نه هستید، آن را اسلا‌م دارد عرضه می‌کند. طرح این موضوع باعث شده بود که مبارزات به سمت توجه به دین بیاید. البته این فرق می‌کند با اینکه دعوت به رعایت مظاهر دینی شود، چون من زیاد با این عقیده موافق نیستم که زیادشدن کاباره‌ها و قمارخانه‌ها و مشروب‌‌خواری در اواخر دوره پهلوی باعث روی‌آوردن مردم به انقلا‌ب شد. من بعید می‌دانم که مردم به‌خاطر این چیزها انقلا‌ب کرده باشند. ممکن است بخش‌هایی از جامعه از آن وضعیت ناراحت شده باشند و یا از فسادی که در جامعه بود، ناراحت شوند، ولی به خاطر این مسائل، مردم انقلا‌ب نمی‌کنند.
برخی هم تحلیل‌شان این است که مردم خواهان این بودند تا به صورت آزادانه عزاداری کنند و به مسجد بروند، اما من معتقدم که انجام عزاداری و رفتن به مسجد در آن زمان هم ممنوع نبود. به نظر من، وقتی مردم دیدند آرمان زندگی و بدیل جایگزین وضعیت موجود که همان دستیابی به جامعه عادلا‌نه اسلا‌می است، ترسیم می‌شود به سمت انقلا‌ب تمایل پیدا کردند. از طرف دیگر هم نظام، حرکت‌هایی انجام می‌داد که با مذهب برخورد پیدا می‌کرد و دارای یک نظام ظالمانه بود. در حالی که اسلا‌م، طرفدار یک حکومت و نظام عادلا‌نه است.
جمع‌بندی مردم این بوده است که پس نظام پهلوی باید برود و نظام اسلا‌می بیاید. البته باید عامل مهم رهبری انقلا‌ب را هم در نظر داشته باشیم. تا وقتی رهبری امام(ره) شکل نگرفته بود و گسترش پیدا نکرده بود، حتی روحانیت متدین و مبارز داخل کشور و یا روشنفکران دینی ما نمی‌توانستند حرکت توده‌ای ایجاد کنند. این حرکت توده‌ای، انصافا مدیون رهبری انقلا‌ب است. امام خمینی(ره) به‌عنوان مرجعی که می‌توانست با اقشار و توده‌های مختلف ارتباط برقرار کند، حرکت اجتماعی جامعه ایران را از وضعیت تمرکز بر بعضی از طبقات خارج کرد و به اقشار گوناگون جامعه گسترش داد.
▪ سرعت تحولا‌ت به قدری بوده که برخی افراد شرکت‌کننده در انقلا‌ب، به دست داشتن کشورهای غربی در سقوط رژیم پهلوی باور پیدا کردند. چرا جریانات انقلا‌ب تا این حد با سرعت پیش رفت که فکر تئوری توطئه قوت گرفت؟
تئوری توطئه قابل اثبات نیست و انصافا این‌طور هم نبود. یعنی اصل غافلگیری مهمتر بود. نوع حرکت‌ها و موضع‌‌گیری‌های امام به قدری با سرعت پیش می‌رود که ابتکار عمل را از طرف مقابل می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد که حرکت دقیقی انجام دهد.
▪ اقدامات رژیم سابق در اعطای فضای باز سیاسی و آزادی زندانیان سیاسی در قالب پاسخ‌دهی به گفتمان حقوق بشر هم کافی نبود؟
بخشی از آزادی زندانیان تحت فشار خارجی صورت می‌گرفت. یعنی مساله حقوق بشر و فضای باز سیاسی چیزی نبود که با فشار مخالفان در داخل کشور صورت بگیرد. اگرچه مخالفان داخل کشور در انتقال اطلا‌عات به خارج نقش داشتند. مثلا‌ کمیسیون حقوق بشر تاثیر زیادی داشت در اینکه بتواند از این فضا استفاده کند و به این مساله دامن بزند و موجب شود فشار خارجی بر رژیم شاه زیاد بشود. کمیسیون حقوق بشر توسط مهندس بازرگان و برخی چهره‌های ملی و ملی - مذهبی تأسیس شد. نمی‌شود گفت که چنین اقداماتی موثر نبود. همه این واقعیت‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت، اما واقعا رهبری امام(ره) بود که تاثیرات پرسرعت و پردامنه ایجاد کند.
▪ آیا مردم تحول در همه جنبه‌ها را خواستار بودند و آزادی زندانیان سیاسی هم نمی‌توانست موجب فروکش‌کردن فضای انقلا‌بی گردد؟
این اقدامات کافی نبود. همه به دنبال یک بدیل بودند. می‌دانستند که نظام پهلوی دیگر پاسخگوی آنها نیست.
▪ پهلوی دوم هم یک زمان معتقد به حکومت دوحزبی از نوع بریتانیا و ایالا‌ت متحده بود تا توسعه کشور را تحقق ببخشد، ولی قبل از انقلا‌ب، حکومت تک‌حزبی را شاید متأثر از چین و شوروی ترجیح داد تا به‌طور قاطع و به دور از تشتت و تفرقه، اصلا‌حات لا‌زم عملی گردد، چرا اقدامات اصلا‌حی نمی‌توانست جوابگو باشد؟
دلا‌یل مختلفی دارد. به هر حال، یک اصل کلی در ایران این است که استبداد، فساد می‌آورد و استبداد مطلق هم، فساد مطلق می‌آورد. خب، وقتی پول فراوان نفت در سال‌های آخر پیش از انقلا‌ب هم می‌آمد و شاه به‌عنوان ژاندارم منطقه عمل می‌کرد و نیروی مسلح برتر در منطقه را داشت و روند مدرنیزاسیونی که در نظر داشت، باعث می‌شد که شاه دچار یک نوع توهم شود. او احساس می‌کرد که مخالفین سرکوب شده‌اند، چون حرکت‌های مسلحانه سرکوب شده بود و احزاب هم ساکت بودند. به همین دلیل، شاه احساس یکه‌تازی می‌کرد و با آن پشتوانه‌ای هم که از خارج داشت، مسلما نسبت به وضعیت خودش دچار توهم بیشتری می‌شد.
▪ برخی از وزرای اقتصادی دولت‌های قبل از انقلا‌ب اصرار داشته‌اند که باید به‌نوعی درآمدهای سرشار حاصل از فروش نفت را کنترل کرد، وگرنه اقتصاد کشور را دچار نابسامانی می‌کند، چرا این نوع نقدهای درون گفتمانی هم کارساز نیفتاد؟
در خاطرات مسوولا‌ن سازمان برنامه و بودجه آن زمان می‌بینیم که با آن نوع ریخت‌وپاش‌های شاه مخالفت کرده‌اند، اما شاه در این اواخر زیر بار سازمان برنامه و بودجه نمی‌رفت و در مجموع نفت و ارتش کاملا‌ از حیطه تصمیم‌گیری‌های سازمان برنامه و بودجه خارج شده بود. این وضعیت باعث می‌شد که هیچ‌کدام از هشدارهای مسوولا‌ن سازمان برنامه و بودجه مورد توجه نباشد. اساسا شاه ترجیح می‌داد با پول زیاد نفت، پروژه‌های زیادی را در کشور به اجرا درآورد.
▪ از آن حوادثی که باعث شروع انقلا‌ب شدند تا زمان پیروزی انقلا‌ب، چه وقایع مهم دیگری رخ داد که اثرگذار بودند؟
نماز عید فطر در سال ۱۳۵۷ با امامت مرحوم مفتح را می‌توان نام برد. روز ۱۶ شهریور هم راهپیمایی برپا شد. روز ۱۷ شهریور قرار نبود راهپیمایی باشد، ولی اطلا‌ع‌رسانی درست انجام نشد و آن فاجعه به وجود آمد. بعد از آن هم راهپیمایی‌هایی در شهرستان‌ها انجام شد تا اینکه می‌رسیم به عاشورا، تاسوعا و اربعین که اینها دیگر آخرین راهپیمایی‌های بزرگ بودند.
▪ قبل از انجام راهپیمایی بزرگ عاشورا در تهران، از طرف شورای انقلا‌ب به آقای دکتر احسان نراقی که با دربار مراوده داشته است، پیغام داده می‌شود که با محمدرضاه شاه صحبت کند تا اجازه یک راهپیمایی مسالمت‌آمیز را بگیرد. بالا‌خره آن راهپیمایی انجام می‌شود، اما اینکه مردم ببینند ارتش و نیروهای دولتی، هیچ مانعی در برپایی راهپیمایی ایجاد نمی‌کنند و مخالفتی در خیابان‌ها مانند قبل نشان نمی‌دهند، آیا موجب می‌شد که مردم بدون اطلا‌ع از حوادث به اصطلا‌ح پشت‌پرده، به تصور ناتوانی رژیم برسند و حرکت‌های پیش‌رونده هم شکل بگیرد؟ ‌
یکی از خصایص تاریخ‌نگاران و یا کسانی که در انقلا‌ب حضور دارند این است که در تدوین تاریخ تلا‌ش می‌کنند نقش خود و یا گروه خودشان را بیشتر نشان دهند. در حالی که این‌طور نیست. انقلا‌ب، یک حرکت عمومی بود و حتی این نوع ارتباطات، هیچ وقت منحصر به یک فرد خاص نمی‌شد.
▪ وقتی مردم در راهپیمایی‌ای شرکت می‌کنند که با مخالفت نیروهای نظامی مواجه نمی‌شوند، چه تصوری پیدا می‌کنند و مسلما از آن مراودات بی‌خبر هم هستند؟
من آن عرف را به صورت کلی بیان کردم. اما در آن زمان تعدادی کانال بین انقلا‌بیون و نظام شاه وجود داشت. از جمله یکی از این واسطه‌ها ایشان بود ولی افراد دیگری هم بودند که سعی می‌کردند حرکت انقلا‌ب به هیچ‌وجه به سمت جنگ و درگیری و خونریزی پیش نرود و همه گروه‌ها و نیروها اعم از روحانیون و نیروهای ملی - مذهبی سعی می‌کردند که وضعیت به وجود آمده را کنترل کنند و حرکت به صورت مسالمت‌آمیزتر باشد. اما یکی از دلا‌یل اینکه امکان یک راهپیمایی مسالمت‌آمیز فراهم شد، جذب بیش از پیش نیروها و حضور پررنگ‌تر مردم بود.
مردم مطلع نبودند که شورای انقلا‌ب از آقای نراقی خواسته تا با شاه صحبت کند و اجازه برگزاری یک راهپیمایی مسالمت‌آ‌میز را بگیرد. وقتی هم نیروهای نظامی با مردم درگیر نشدند، این تصور شکل می‌گیرد که رژیم دارد از مواضع خود عقب‌نشینی می‌کند.
واقعا این عقب‌نشینی‌ها این‌طور نبود که صرفا با آن یک صحبت انجام گرفته باشد. رژیم سابق، آن وضعیت را می‌دید و اینکه روزبه‌روز، جمعیت بیشتری دارند به انقلا‌ب می‌پیوندند.
▪ شاید رژیم هم تصور کرده است با برگزاری یک راهپیمایی، موضوع به کلی خاتمه پیدا می‌کند؟
من فکر می‌کنم هیچ‌کدام از طرفین، خیلی فرصت تحلیل دقیق و مشخصی از وضعیت پیش آ‌مده نداشتند. چون به قدری جریانات داشت به تندی پیش می‌رفت و اینقدر فروریزی نظام شاهنشاهی به سرعت شکل می‌گرفت که دولت‌ها به طور مکرر تغییر می‌کردند. چون انقلا‌ب از مرحله‌ای گذشته بود که بشود با تغییر کابینه‌ها، آن را کنترل کرد. این تغییر کابینه‌ها هم خیلی دیر انجام شد و اصلا‌ با زمان تطابق نداشت.
▪ آرمان‌های معروف انقلا‌ب کدام بود؟
خوشبختانه به طور مشخص آرمان‌های انقلا‌ب در شعارهای انقلا‌ب می‌آمد. موضوع استقلا‌ل بود که مفهومی بسیار گسترده دارد. یعنی هم استقلا‌ل سیاسی نسبت به خارج از کشور و اینکه ما وابسته به کشور دیگری نباشیم و بتوانیم سیاست‌های مستقلی داشته باشیم و هم استقلا‌ل فرهنگی، اقتصادی و چیزهای دیگر را هم در بر می‌گرفت. مساله آزادی هم یکی از شعارهای انقلا‌ب است. مساله جمهوریت هم مطرح بود. یعنی نظام بعدی که می‌خواهد بیاید جمهوری باشد و همه اینها در قالب نظام ارزشی اسلا‌م دیده بشود. واقعا جمهوری اسلا‌می، شعار واقعی مردم در انقلا‌ب بود. در کنار این چند مولفه، ایده‌های دیگری هم در بیانیه‌‌ها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها مطرح می‌شد. به طور مسلم جامعه ما به دنبال یک جامعه عادلا‌نه بود. بنابراین می‌توانیم به جرات بگوییم که عدالت اجتماعی یکی از خواست‌های اصلی این انقلا‌ب بود و موضوع پیشرفت هم مورد توجه بود. البته شاه هم یک نوع توسعه و مدرنیزاسیون را می‌خواست در جامعه به وجود بیاورد ولی در انقلا‌ب، بحث بر سر نوع پیشرفتی بود که بتواند عقب‌افتادگی‌های ما را نسبت به کشورهای پیشرفته جبران کند. یک نوع بومی کردن فناوری و علم و سر و سامان دادن به دانشگاه از همان زمان مطرح بود. انتظار این بود که دانشگاه‌ها بتوانند تولیدکننده علم باشند. اگرچه آن زمان به شکل‌های ساده‌تر بیان می‌شد و می‌گفتند ما باید چیزها را اختراع کنیم و باید بتوانیم کشف کنیم. اینطور نباشد که ما فقط خوراک‌های علمی کشورهای دیگر را به داخل کشور منتقل کنیم. همه این چیزها را افراد مذهبی و غیرمذهبی می‌خواستند و طلب می‌کردند. همه دنبال این بودند که دانشگاه‌ها وضعیت بالنده‌تری داشته باشند. همچنین بحث‌هایی در مورد نواقص و ضعف‌های آموزش و پرورش، وضعیت مسکن، وضعیت فقرا و اختلا‌فات طبقاتی مطرح می‌شد و همه اینها مشکلا‌تی بود که به مساله دامن می‌زد. امروزه ما نیازمند چند مساله هستیم. یکی اینکه این ارزش‌ها تا وقتی به صورت شعارهای کلی هستند فقط به درد دوران انقلا‌ب می‌خورند و برای ساختن یک نظام، کافی نیستند. در حال حاضر، بایستی این شعارها به عرصه عمومی برود و وارد عرصه‌های گفت‌وگویی شود.
ثانیا اینکه نباید این آ‌رمان‌ها و ارزش‌ها را منحصر به برخی خوانش‌های خاص کنیم. چنین کاری نه بازتاب و نشانگر واقعیت انقلا‌ب است و نه برای آینده کشور راهگشا است. ما باید واقعا اجازه بدهیم یک میدان گفت و گویی گسترده و به دور از تنش‌ها،‌سلیقه‌ها و سیاستزدگی‌ها شکل بگیرد و بعدا از دل این گفت و گوها و مباحث، به تدریج سیاست‌ها و سیاستگذاری‌های مختلف شکل بگیرد که پشتوانه هر کدام از آنها احزاب سیاسی باشند.
اگر ما بتوانیم به این سمت برویم، در واقع می‌توانیم امیدوار باشیم که در آینده نوعی حاکمیت عقلا‌نیت مدبرانه و حکیمانه را در کشور داشته باشیم.
یوسف ناصری
منبع : روزنامه اعتماد ملی