جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
متأسفم، اما من نمیخواهم دیکتاتور باشم
● تابستان ۱۳۴۰، در چهاردهسالگی، با پنجریال در بالکن سینما متروپل تبریز، پنجبار فیلم دیکتاتور بزرگ چارلیچاپلین را تماشا کردم؛ هربار هم گوئی فیلم را قبلاً ندیدهام، منتظر میشدم تا همان صحنهای که روزهای قبل تماشا کرده بودم، بار دیگر سر برسد و باز هم بخندم. تکگوئی انتهائی فیلم (که بعدها فهمیدم مجید محسنی بازیگر فقید سینما برگردان صدای چارلی چاپلین را برعهده داشت) تنها صحنهای بود که بهدلیل سن و سالم و درک نکردن جایگاه آن، به مذاقم خوش نمیآمد (برعکس حالا). پس از آن سالها هیچگاه دوبلهٔ فارسی فیلم را تماشا نکردم، اگر چه هر جا این فیلم را نمایش میدادند و خبردار میشدم به تماشایش میرفتم. آنرا حدود پانزدهبار در مقاطع مختلف سنی دیدهام و هربار برداشتم متفاوت بوده، اما همچنان از آن لذت بردهام.
دیکتاتور بزرگ در ۱۵ اکتبر ۱۹۴۰ برای نخستینبار به نمایش درآمد؛ درست یکسال پس از آغاز رسمی جنگجهانی دوم (۱۹۳۹). برخلاف آنچه که در آثار هنری تاریخ مصرفدار شاهد بودهایم، این فیلم با پایان جنگ و گذشت ۶۵ سال از اولین نمایش هم آن ارزشهای خود را حفظ کرده است. چاپلین در این فیلم کارگردان، فیلمنامهنویس، آهنگساز، تهیهکننده، بازیگر نقش آرایشگر، و بازیگر نقش هینکل (هیتلر) دیکتاتور تومانیاست. داستان در فاصلهٔ جنگجهانی اول و دوم اتفاق میافتد و همانطور که چاپلین در آغاز فیلم اشاره میکند، ”در زمانیکه در آن جنون، افسار گسیخته بود و آزادی ساقط و انسانیت لگدمال شده بود.“ فیلم ۱۲۶ دقیقهای دیکتاتور بزرگ علاوه بر آن که با نطق پایانی امیدی را در دل بینندگان روشن میکرد و از پایان جنگ و سرآمدن عمر دیکتاتورها سخن به میان میآورد، هیتلر را دلقکی مسخره جلوه میداد. در زمانیکه همگان چشمانتظار پایان دیکتاتوری هیتلر و موسولینی بودند، چاپلین سرانجام آن دو دیکتاتور را در فیلم هوشمندانهاش پیشبینی کرده بود. با گذشت سالها، حالا تکگوئی انتهای فیلم نه تنها به مذاقم ناخوش نمیآید، بلکه با وجود تفاوت طعم آن با قسمتهای دیگر فیلم، آنقدر شیرین است که تصمیم به ترجمهٔ آن گرفتم؛ البته نه از روی فیلمنامه، بلکه از روی خود فیلم.
● متأسفم، اما من نمیخواهم امپراتور باشم. اینکار از من ساخته نیست. نمیخواهم برکسی سلطهجوئی یا بر او فرمانروائی کنم. دوست دارم، اگر مقدور باشد، به همه کمک کنم؛ یهودی، غیریهودی، سیاهپوست یا سفیدپوست. همه باید به یکدیگر کمک کنیم؛ نوع بشر چنین است. میخواهیم به واسطهٔ سعادت دیگران و نه فلاکت آنها زندگی کنیم. نمیخواهیم یکدیگر را تحقیر کنیم یا به یکدیگر کینه بورزیم. در این جهان برای همه کس جا هست و زمین خوب، غنی است و میتواند همه را تأمین کند. راه زندگی میباید آسان و زیبا باشد.
ولی ما راه را گم کردهایم. آزمندی، روح انسانها را زهرآگین کرده و به کینه راه را بر جهان بسته است و ما را به نکبت و خونریزی کشانده است. ما سرعت را توسعه داده اما خود را اسیرش کردهایم. ماشین که فراوانی میآورد، ما را نیازمند ساخته است. دانش ما، ما را بدگمان و زیرکی ما، سختگیر و بیعاطفهمان کرده است. بسیار میاندیشیم و کمتر حس میکنیم. بیش از ماشین به انسانیت نیازمندیم. بیش از زیرکی به مهربانی و عطوفت نیاز داریم. بدون این خصوصیات، زندگی دشوار و همه چیز گم خواهد شد.
هواپیما و رادیو ما را بههم نزدیکتر کرده است. همان ذات این اختراعات همهٔ ما را به نیکی میخواند، به برادری جهانگیر و به یگانگی. درست هماکنون، صدای من به میلیونها نفر در جهان میرسد ـ به میلیونها مرد، زن و کودک خردسال نومید: قربانیان نظامی که وا میدارد انسانها افراد بیگناه را شکنجه کنند وبه زندان بیفکنند.
به آنهائیکه صدایم را میشنوند میگویم، نومید نباشید. فلاکتی که بر ما مستولی است، آزمندی و تندخوئی گذرندهٔ افرادی است که از پیشرفت انسان میهراسند. نفرت انسان سپری خواهد شد و دیکتاتورها خواهند مرد، و قدرتی که آنان از مردم گرفتهاند، به مردم باز خواهد گشت. تا وقتیکه انسانها میمیرند، آزادی از میان نخواهد رفت.
سربازان! خود را به ددمنشان نسپارید؛ کسانیکه تحقیرتان میکنند و شما را برده میسازند، شما را دستهدسته میکنند، به شما میگویند چه کنید، چگونه فکر کنید و چه حس کنید، کسانیکه به شما آموزش میدهند، محدودتان میکنند، همچون احشام با شما رفتار میکنند، از شما بهعنوان خرج توپ استفاده میکنند. خود را بهدست این افراد ناشایست نسپارید: آدمهای ماشینی، با مغز ماشینی و قلبهای ماشینی. شما ماشین نیستید. احشام نیستید. شما انسانید. مهر به انسان را در دل دارید، شما کینه نمیورزید. فقط نامحبوبان کینه میورزند ـ نامحبوبان و ناسرشتان.
سربازان! برای بندگی پیکار نکنید، برای آزادی بجنگید. در باب هفدهم لوقای مقدس آمده: ”ملکوت خداوند در میان شماست“ ـ نه یک انسان، نه گروهی از انسانها، بلکه تمامی انسانها. قدرت از آن شما مردمان است، قدرت ساختن ماشین، قدرت ایجاد سعادت. شما مردمان توان آنرا دارید که زندگی را آزاد و زیبا و این زندگی را رخدادی شگفتانگیز سازید. پس به نام دموکراسی، این قدرت را به کار بگیریم. بیائید همگی متحد شویم. بیائید برای جهانی نوین مبارزه کنیم، جهانی شایسته که به انسانها، مجال کار و به جوانان، آینده و به کهنسالان امنیت بدهد.
ددمنشان با این قولها به قدرت رسیدهاند، اما دروغ گفتند. به قول خود وفا نمیکنند ـ هرگز هم چنین نخواهند کرد. دیکتاتورها خود را آزاد میکنند اما مردم را برده میسازند. اکنون برای برآوردن آن عهد، مبارزه کنیم. بگذارید جهان را آزاد سازیم، دور از حصارهای ملی، دور از طعمورزی، نفرت و نابردباری. بیائید برای جهان خردورز مبارزه کنیم؛ جهانیکه دانش و پیشرفت به سعادت تمامی بشریت رهنمون خواهد شد. سربازان! به نام دموکراسی متحد شویم.
اسماعیل عباسی
منبع : ماهنامه فیلم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست