چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

که عشق آسان نمود اول...


که عشق آسان نمود اول...
عشق گفتنی نیست. عشق یك حالت است كه خداوند در روح آدمیان نسبت به هرچیز خوب، خواه دیدنی و محسوس و خواه نا محسوس قرار داده. بالاترین خوبی ها، در خداوند جمع است و بالاترین مصداق عشق، همان عشق میان بنده و خداست.
این عشق، آگاهانه و برخاسته از شعور و دوسویه است، حتی اگر در آغاز، یك طرفه باشد، سرانجام به طرفین منتهی می شود. خداوند در قرآن كریم می فرماید: «پس بزودی خداوند قومی را خواهد آورد كه آنها را دوست می دارد و آنها نیز خدا را دوست می دارند.» محبت خداوند به بندگانش مافوق تصور ماست. اگر انسان با چشمی باز و دلی آگاه، محبت خدا را درك كند، بی شك از اشتیاق جان خواهد داد. كافی است به این شكوه خداوند به حضرت عیسی(ع) توجه نمایید: « یا عیسی! كم اطیل النظر و احسن الطلب و القوم (فی غفله) لایرجعون؟!» ای عیسی! چقدر من چشم به راه باشم؟ و خواست های بندگان را به خوبی اجابت نمایم در حالی كه آنان به سوی من باز نمی گردند؟!
● راه و رسم عاشقی
هنگامی كه موسی(ع) در بیابان نوری دید و به طرف آن رفت مورد خطاب خداوند متعال قرار گرفت كه فرمود: «ای موسی چه چیزی در دست داری؟» موسی(ع) پاسخ داد: «این عصای من است كه بر آن تكیه می كنم و برگ درختان را می تكانم برای گوسفندانم و گوسفندانم را می رانم و كارهای دیگری نیز با آن انجام می دهم». علامه طباطبایی(ره) در ذیل این آیه می فرمایند: حضرت موسی(ع) می توانست در یك كلمه پاسخ دهد این عصای من است.
اما اینكه صحبتش را طولانی می كند بخاطر عشق و محبت شدیدی است كه موجب طولانی كردن صحبت با محبوب می شود. در دل موسی(ع) محبتی به وجود آمده كه نمی تواند به همین راحتی از صحبت با معشوق دست بكشد. می گویند: در نمازهایتان سجده آخر را طولانی تر كنید، استحباب دارد و ... اگر كسی كه نماز می خواند با عشق و علاقه و محبت شدید، مشغول حرف زدن و معاشقه با خداوند متعال باشد، نمی تواند به همین راحتی از آن دست بكشد، پشت سر هم علاوه بر اذكار واجب، ذكر مستحب می گوید، اظهار نیاز می كند، در حرف زدن و در اذكارش تنوع ایجاد می كند، یك حرف و مفهوم را با ذكرهای عاشقانه مختلف، بیان می كند و وقتی به سجده آخر می رسد- كه نزدیك ترین حالت بنده به مولا است- دیگر دل كندن از صحبت با محبوب سخت است. كسی كه با عشق نماز می خواند خود به خود به این حالت می رسد، هر قدر به این حالت نزدیكتر شدیم، یعنی محبتمان به خدا بیشتر شده است.«والذین آمنوا اشد حبالله...»
● پریشانی عاشق
برای كسی كه از لبخند و نگاه محبوب، چنان سر مست می شود كه همه چیز را فراموش می كند، بدترین توبیخ و سوزاننده ترین عذاب، روی گردانی و بی مهری محبوب است. عامی ترین خواسته اولیای خدا مشاهده جلوه های الهی و لقای پروردگار است. برای ولی خدا عذاب و سوزاندن بدن دردآور نیست، بلكه اگر صد بار وی را بسوزانند، اما محبوب از او راضی باشد برایش لذت بخش و شیرین است. برای او بزرگترین عذاب الهی، نارضایتی خدا و محروم شدن از لقا و جمال پروردگار و سخن نگفتن خداوند با اوست. چنان كه مفاد برخی از آیات این است كه یكی از عذاب های بزرگ خداوند در قیامت محرومیت از سخن گفتن با خداست: «ان الذین یشترون بعهدالله و ایمانهم ثمناً قلیلاً اولئك لاخلاق لهم فی الآخره و لایكلمهم الله و لاینظر الیهم یوم القیامه...» آل عمران ‎/ ۷۷
(كسانی كه پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی می فروشند، آنان را در آخرت بهره ای نیست و خدا روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و به ایشان نمی نگرد.)
برای ما در دنیا محروم ماندن از توجه خدا، دردآور نیست چون لذت توجه، نگاه و سخن گفتن با خدا را درك نمی كنیم. در دنیا تنها برای دوستان خاص خدا كه لذت و توجه و نظر خدا به آنان را درك می كنند محرومیت از آن دردآور و كشنده است. اما در قیامت همه و حتی كفار و گنهكاران ارزش سخن گفتن و توجه خدا را درك می كنند و بر لذت غیرقابل توصیف آن واقف هستند از این رو برای آنان محروم شدن از چنین نعمت و لذتی از هر عذابی سخت تر است.
غضب خدا نیز دارای مراتب است و برخی از درجات آن متوجه كسانی می شود كه مراتب عالی كمال را پیموده اند و خشم خدا كه در مراتب عالی كمال متوجه آنان می گردد، از سوختن در آتش و سایر عذاب ها و شكنجه های دنیوی سخت تر است. البته برای ماها قابل درك نیست، به همین دلیل اگر می نگریم كه پیامبر(ص) و سایر معصومان از غضب الهی اظهار نگرانی می كنند، بدین معنا نیست كه آنان از آتش جهنم می ترسند، بلكه آن غضب، فراتر از خشمی است كه با آتش جهنم تجسم می یابد و به معنای حرمان از قرب و دیدار پروردگار است. فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابك فكیف اصبر علی فراقك!گیرم ای خدا و سید و مولا و پروردگار من، كه بر آتش تو صبوری كردم، چگونه می توانم بر فراق تو صبوری كنم!
● چه كنیم تا محب و محبوب خدا بشویم؟
هرچه انسان درباره خوبی های یك فرد بیشتر فكر كند او را بیشتر دوست خواهد داشت . در حدیث قدسی آمده است: خداوند به حضرت داوود(ع) می فرماید: مرا محبوب خلق گردان! حضرت عرض كرد چگونه؟ فرمود: نعمت های من را به یاد آنها بیاور. یكی از بزرگترین نعمت های الهی همین نعمت «زندگی» است. آیا از این بالاتر كه خداوند متعال در عدم و نیستی به ما نظر رحمت انداخته و ما را به زیبایی آفریده است. (ما نبودیم و تقاضامان نبود‎/ حسن تو ناگفته هامان می شنود) همان خدایی كه در تاریكی های سه گانه در شكم مادر، ما را آفریده است.
(او شما را در شكم مادران تان آفرینشی بعد از آفرینش دیگر، در میان تاریكی های سه گانه می بخشد. این است خداوند، پروردگار شما كه حكومت (عالم هستی) از آن اوست، هیچ معبودی جز او نیست، پس چگونه از راه حق منحرف می شوید؟!)
كلمات، قادر نیستند لذتی را كه انسان از اقرار به هیچ بودن در نزد خدا می برد وصف كنند.
● حب و بغض، دو روی یك سكه
از حضرت صادق (ع) روایت شده كه:
«طلبت حب الله عزوجل فوجته فی بغض اهل المعاصی» (من در صدد برآمدم كه جایگاه محبت خدا را دریابم، پس دیدم كه محبت خدا در كینه نسبت به گنهكاران است.)
اگر كسی می خواهد خدا را دوست داشته و خدا هم او را دوست بدارد، باید نسبت به دشمنان خدا و تبهكاران دشمنی بورزد؛ زیرا نمی توان هم دوستان خدا را دوست داشت و هم دشمنان خدا را، البته منظور از گنهكاران كسانی نیست كه احیاناً دچار غفلت و خطایی می شوند، بلكه باید نسبت به اینان خیرخواه بود و با داشتن حب آنها در دل و ناراحتی نسبت به گناه آنها، آنان را هدایت كرد. بلكه منظور، تبهكارانی هستند كه به دشمنی با خدا برخاسته اند و در گمراهی اصرار می ورزند.«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونی یحببكم الله»
لازمه محبت و عشق «تبعیت» از معشوق است. این آیه می گوید، بدون عمل به دستورات معشوق نمی توان عاشقی كرد، همه احكام و عقاید و اخلاقی كه خداوند متعال به طور مستقیم و یا از طریق اهل بیت (ع)، به ما دستور انجام آن را داده باید عاشقانه انجام داد، حتی ریزترین احكام. برخی بزرگان حتی مكروهات را هم كه- در حقیقت آن چیزهایی هستند كه خداوند نه به شكل «حكم» و دستور بلكه به شكل توصیه امر كرده كه اگر انجام ندهی بهتر است- انجام نمی دهند، زیرا حاضر نیستند حتی لحظه ای و ذره ای ناراحتی خدا را ببینند.
تبعیت لازمه بندگی است. این در رفتارهای اجتماعی و برای كسانی كه مسئولیت اش سنگین است و می خواهد برای یك اجتماع اسلامی برنامه ریزی كند هم باید وجود داشته باشد، یعنی تبعیت از دستورات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی اسلام كه از جانب خداوند متعال رسیده است، هر چه یك مسئول، عاشقانه از این دستورات تبعیت كند و آن را در برنامه ریزی های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی اعمال كند، به واسطه مسئولیت سنگین فرد، بیش از دیگران بندگی و عاشقی خدا را كرده است.
این كه می گویند یكی از بهترین عبادات، خدمت به بندگان است همین است. خدمت به بندگان خدا یعنی تبعیت و اجرای دستورات معشوق كه از انجام دستورات فردی سخت تر است. مسئولی كه در دفتر كارش عاشقانه مشغول خدمت به بندگان خداست و آن را تبعیت از امر مولا می داند بهترین عبادت و بندگی خدا را می كند- معنای این حرف این نیست كه تنها به خدمت خلق بپردازیم و از عبادات فردی بكاهیم!- هر چه مسئولیت سنگین تر باشد، انسان نیاز بیشتری به انجام دستورات فردی پیدا می كند. فكر می كنید چرا نماز شب بر پیامبر (ص) واجب بود؟ چون مسئولیت سیاسی و اجتماعی اش از همه سنگین تر بود و بیش از همه نیاز به خلوت و مناجات با معشوق داشت.
حجت الاسلام والمسلمین دكتر آقاتهرانی نقل می كردند: زمانی عازم خارج از كشور ـ آمریكا ـ برای تبلیغ معارف اسلامی بودم، قبل از آن به خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم. ایشان به من توصیه كردند كه در آنجا به مستحبات بیش از پیش بپردازم.
انجام ظاهری ترین احكام دین هم نشانه عشق است، برخی می گویند به ظاهر افراد نگاه نكنید به دل او نگاه كنید. از این نكته غافل اند كه كسی عاشق خداست كه از همه دستورات اخلاقی و احكام و اوامر خدا تبعیت كند، نه این كه «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» باشد. برخی را عمل كند و برخی را عمل نكند، عاشق خداوند، ظاهری ترین دستورات معشوق را هم انجام می دهد . كسی كه ظاهرش عاشقانه نباشد نمی تواند ادعای پاك بودن دل و عاشق خدا بودن داشته باشد. زیرا با فرض این كه بقیه دستورات اخلاقی و اعتقادی را انجام می دهد، از برخی دستورات خداوند كه مربوط به حوزه احكام است «تبعیت» نمی كند. آیت الله جوادی آملی شعر معروف مولانا را صحیح نمی دانند، بیتی كه می گوید:
ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را
تأثیرات ظاهر بر باطن و باطن بر ظاهر انكارشدنی نیست. البته این فرق دارد با این كه انسان، براساس ظاهر افراد، قضاوت زودهنگام كند و آن را مبنای تصمیم گیری خود قرار دهد و دید منفی نسبت به افراد پیدا كند كه مشخص است امری است ناپسند.
● محبت به غیر خدا؛ هم آری هم نه!
كسی همتای خدا نیست و هر كس هر چه دارد از خداوند است. اگر كسی خیری به ما رسانید یا دلبری علاقه ما را برانگیخت باید متوجه باشیم كه این علاقه، از سوی خداوند است كه به وسیله دیگران به ما رسیده است و محبت ما در اصل باید متوجه خدا باشد. از زاویه دیگر هر چه دیگران دارند شعاع محدودی از كمالات و نعمت های بی پایان خدا است. از این روش عشق انسان باید در درجه اول به خدا تعلق گیرد و محبت به دیگران باید در راستای انتساب و ارتباط با خداوند تعریف شود. در این صورت تعارضی بین محبت به خدا و بندگان خدا پدید نمی آید، چون محبت به بندگان خدا، جلوه ای از محبت به خداوند است.
زندگی انسان عملاً تحت تأثیر دلدادگی های او قرار دارد و آدمی وقتی در میدان محبت قرار گیرد مجذوب می شود. مثل میدان مغناطیسی كه آهن ربا را می رباید؛ این جاذبه واقعی است و افراد پس از احساس این جذبه و با اتكا به نیرویی كه از آن می گیرند به تناسب تفسیری كه از آن دارند به زندگی خود جهت می دهند. در صورتی كه تفسیر آنان درست باشد به آرامشی كه حاصل وصال محبوب است می رسند؛ ولی اگر تفسیر نادرست باشد محبوبی كه برای خود ترسیم كرده اند كاذب و غیرواقعی است و در جایی كه محبت، كاذب باشد، نفرت صادق است. دل انسان، عاشق حقیقت نامحدود و زیبایی بی پایان است و اگر به دنبال كمال های محدود و جمال های فناشدنی می رود به دلیل نشانه ای است كه این امور به راست یا دروغ از آن حقیقت نامحدود دارند. اگر اشیای محدود نسبت به خداوند، صادق باشند و انسان را به خود فرا نخوانند و به سوی خدا راهنمایی كنند، محبت به آنها در مسیر محبت به خداوند است. یعنی محبتی است كه محل عبور و گذر است، چون تابلوی زیبایی كه فلش آن به سمت خداوند، معدن تمام زیبایی ها باشد.
ولی اگر این موجودات محدود، انسان را به سوی خودشان فرا خوانند، محبت به آنان سراب است وقتی از معصوم سؤال می شود عشق چیست؟ می فرماید:«قلوب خلت عن ذكرالله» قلب هایی است كه از ذكر خدا خالی شده است.
اگر انسان برای غیرخدا هم اصالت قائل شود و به نوعی دیگران را همتای خدا قرار دهد، دلبسته به آنها می شود و برای جلب محبت و رضایتشان ، حاضر می شود با فرمان و خواست خداوند مخالفت ورزد و در واقع غیرخدا را برخدا ترجیح دهد:
«و من الناس من یتخذ من دون الله انداداً یحبونهم كحب الله والذین أمنوا اشدحباًلله» بقره ۱۶۵‎/(برخی از مردم همتایانی برای خدا اتخاذ می كنند و آنان را مانند خدا دوست دارند، اما مؤمنان محبتشان به خدا بیشتر است و هرگز چیزی یا كسی را بیش از خدا دوست نمی دارند.) و در جایی دیگر می فرماید: «اگر خویشاوندان و یا اموالتان را بیشتر از خدا و رسول او و جهاد در راه او دوست دارید فاسقید!»«قل ان كان آباؤكم و ابناؤكم و اخواتكم و ازواجكم و عشیرتكم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب الیكم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی یأتی الله بامره والله لایهدی القوم الفاسقین» توبه۲۴‎/
منبع : روزنامه ایران