دوشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۳ / 9 December, 2024
مجله ویستا
جایگاه و نقش اصلاح گران اجتماعی
اصلاح در برابر افساد به معنای برطرف کردن فساد و تباهی است. اصلاح گر می کوشد تا امور و یا کاری که به فساد و تباهی گراییده و یا کشانده شده را، بازسازی و دگرگون سازد و آن را به سوی صحت و درستی بازگرداند.
بنابراین، اصلاح همواره نسبت به یک وضع موجودی است که به تباهی و فساد کشیده شده است و هدف از اصلاح نیز تغییر براساس کمال چیزی است. به این معنا هر امری دارای کمال و صحت خاص خود است که می بایست در آن حالت باشد، ولی به علل درونی و یا بیرونی از حالت کمالی و صحت بیرون آمده و دچار نقص و فساد شده است. در این جاست که اصلاح گر تلاش می کند تا جریان امور را به مسیر اصلی خودش بازگرداند.
اصلاح گر با توجه به مطالب پیشین می بایست وضعیت مطلوب و موجود هرکاری را بشناسد و راه کارها و سازوکارهای اصلاح و درمان فساد و تباهی را بداند. براین اساس هر کسی نمی تواند به عنوان اصلاح گر مطرح شود، زیرا بسیاری از مردم نسبت به وضعیت امور و کارهای موجود اطلاعات و آگاهی های ناقص و نارسایی دارند و از سویی دیگر، نسبت به وضعیت مطلوب می توان گفت در نوعی جهل مطلق به سر می برند. از این روست که تنها انسان هایی می توانند در نقش مصلحان و اصلاح گران وارد شوند، که دارای دانش و خرد خاصی باشند.
نویسنده با این پیش فرض به سراغ قرآن رفته و بر آن شده تا نگاه قرآنی را درباره جایگاه نقش و مسئولیت اصلاح گران اجتماعی استنطاق کند. اینک با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
● اصلاح جامعه، رسالت پیامبران و عالمان
اصولا در تحلیل قرآن، مخاطب اصلی وحی، جوامع بشری است و انسان ها هر چند که به شکل فردی مورد خطاب قرار می گیرند ولی آن چه در مخاطب وحی اصالت دارد، جامعه است؛ زیرا انسان ها به هر دلیلی، موجوداتی هستند که در شکل اجتماعی به سر می برند و کمال ایشان جز به اجتماع تحقق نمی یابد. از این روست که ایمان و عمل صالح شخصی به تنهایی برای رهایی از خسران و زیانی که همگان گرفتار آن هستند، کفایت نمی کند، بلکه لازم است تا دیگران را نیز به حق سفارش و توصیه کرد و آنان را نیز به صبر و عمل نیک و صالح دعوت نمود.
پیامبران، از همان آغاز مأموریت داشتند تا توده های مردم را به سوی عدالت که وضعیت کمالی فرد و جامعه است بکشانند و زمینه و فضای آموزشی و پرورشی را به گونه ای فراهم آورند تا مردمان در یک فرآیند به درجه و سطحی از کمال برسند که خودخواهان عدالت باشند و برای برپایی آن قیام کنند. (حدید آیه۲۵)
تأکید بر قیام توده وار مردم به عدالت، از آن رو انجام می شود که انسان تنها در اجتماع است که به کمال مطلق می رسد و هر انسانی که به تنهایی و دور از اجتماع رشد کرده و به کمالی رسیده است، از جهاتی دارای نقص می باشد و به مقامات عالی انسانی و ربوبیت طولی نمی رسد، زیرا ربوبیت طولی به معنای نقش آفرین بشر در صحنه هستی است. هر کسی حتی اگر زاهد و عابد باشد و یا عالم و دانشمند گردد، تا زمانی که به مسئولیت ربوبیت طولی خویش که از خاستگاه عبودیت بیرون می آید، عمل نکند، هرگز نمی تواند مدعی دست یابی به کمال مطلق شود و در مقام متاله بنشیند.
بنابراین می توان گفت که اصلاح جامعه به رهایی آن از هر گونه فساد و تباهی، نقش پیامبران و مسئولیت و مأموریت پیامبری است. پیامبران این راه را به حکم الهی رفته و تمام اهتمام و تلاش خویش را مصروف آن داشته اند که این مهم را به سرانجام و فرجام نیکی برسانند.
از آن جایی که هر انسانی مسئولیت دارد تا گام به گام در مسیر الهی پیامبران حرکت کند، همچنین مأموریت دارد تا اصلاح گری را به عنوان یک وظیفه و تکلیف الهی برای خود تعریف کند؛ زیرا انسان برای متاله شدن نیازمند عبور از این خاکریزهای خطرناک و سنگرهای پیچیده و راه های پرفراز و نشیب زندگی است. پس از آن که متاله شد، نمی تواند مسئولیت فرهنگی و تربیتی خویش را نسبت به جامعه انسانی دست کم، نادیده بگیرد.
خداوند با بخشیدن علم و آگاهی به دانشمندان از آن ها پیمان گرفته که به یاری ستمدیدگان و مستضعفان جامعه بپردازند و علیه هرگونه تجاوز و بدعت و گناه بپاخیزند و جامعه را از فساد و تباهی باز دارند و به اصلاح امور جامعه بپردازند. این پیمان را امیرمؤمنان علی(ع) در ضمن توضیح دادن این که چرا پس ا ز عثمان، حکومت اسلامی را پذیرفت و این مسئولیت بزرگ را عهده دار گردید، بیان می فرماید و می گوید: و ما اخذ الله علی العلماء ان لایقاروا علی کظه ظالم ولا سغب مظلوم؛ یکی از علت هایی که موجب شد من امر حکومت را بپذیرم، این بود که خداوند از دانشمندان و آگاهان جامعه پیمان گرفته که در برابر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده رضا ندهند و آرام و خاموش ننشینند. (نهج البلاغه، خطبه سوم؛ المقاره اقرار کل واحد صاحبه علی امر و تراضیهما به؛ شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۱، ص۴۵۲).
بنابراین، از دیدگاه اسلام، کسی که این آیین را به عنوان مکتب و ایدئولوژی پذیرفته است، تنها مسئول اصلاح خود نیست، بلکه پس از ساختن خود، مسئول اصلاح دیگران و مبارزه برای ریشه کن کردن فساد، تباهی، جنایات و نیز کمک کردن به مستضعفان جامعه است و اصلاح امور فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی محیط زیست از خشکی و دریایی است.
این مسئولیت آن قدر از نظر اسلام با اهمیت و عظیم است که پیامبر اسلام کسی را که به آن اهتمام نورزد و آن را مورد توجه قرار ندهد، مسلمان نمی داند، هرچند معتقد به عقاید اسلامی باشد و از عهده وظایف فردی خود برآمده باشد. آن حضرت(ص) می فرماید: من اصبح ولایهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم (اصول کافی)، ج۲، ص۳۶۱)
● دانشمندان مسئول اصلاح امور
مسئولیت اصلاح امور و کارهای جامعه، در درجه نخست بر عهده دانشمندان و آگاهان جامعه است؛ زیرا آنان همه نسبت به وضعیت مطلوب و کمالی کاری آگاهی و علم دارند و هم این که از وضعیت و موقعیت کنونی آگاه می باشند و سازوکارهای اصلاح امور را می شناسند و می دانند.
اصولا خداوند به هر گروه قومی و باشندگان در آبادی و شهری این فرمان را می دهد تا گروه هایی از میان خویش برگزیند و آنان را با هزینه جامعه برای تحصیل علوم و دانش های اجتماعی و انسانی به مراکز آموزشی پیشرفته بفرستند تا با بهره گیری از علوم و دانش های گوناگون نسبت به مسایل و کارهای جامعه آگاهی یافته و سپس با علم و دانش کامل و کافی به سوی شهر و آبادی خود بازگردند و مسئولیت اصلاح امور اجتماعی را در اختیار گیرند. از این روست که در آیه ۲۲۱ سوره توبه می فرماید: فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم؛ چرا از هرگروهی از مسلمانان، عده ای این مسئولیت را به عهده نمی گیرند که از شهرهای خود به مراکز علمی اسلامی سفر کنند تا فقیه در دین و دین شناسی گردند و پس از شناخت صحیح اصول و فروع اسلام و بازگشت به جامعه خود، مردمان جامعه را به مسئولیت های خویش آگاه سازند و از ترک مسئولیت ها بیم دهند.
در حقیقت، تفقه در دین، به معنای شناخت درست و عالمانه از فلسفه و اهداف هستی و زندگی، روش های اجرایی رسیدن به اهداف و مدیریت و نظارت بر آن می باشد که شامل همه مسایلی است که انسان در زندگی خود برای رسیدن به سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی بدان نیازمند است.
از این آیه می توان، مسئولیت و نقش فقیهان و عالمان دینی را در همه سطوح زندگی بشر به خوبی به دست آورد؛ زیرا آیه بر این نکته تأکید دارد که این اشخاص مسئولیت انذاری را در جامعه خویش به عهده دارند که شامل حکومت و قضاوت و نیز اعمال سیاست های تشویقی و بازدارنده و اصلاحی می باشد. بر این اساس می توان گفت که فلسفه فقه و تفقه در دین و عالم اسلامی شدن، حکومت کردن است؛ زیرا بی حکومت نمی توان اصلاحاتی را انجام داد و مردمان را چنان که باید و شاید نسبت به اعمال فاسد برحذر داشت.
ناگفته نماند که فقیه در عبارت قرآنی، به معنای عالم اسلامی است که فقه شریعت و آگاهی و فهم دقیق و عمیق از قوانین و کتاب، بخشی از آن را تشکیل می دهد. از این روست که بر حکومت عالم اسلامی در این عبارت تأکید می شود که فقه و اجتهاد در آن تنها بخشی از موضوع را تشکیل می دهد. بنابراین نمی توان مسئولیت حکومت را تنها به کسانی سپرد که فقه شریعت را می دانند بلکه می بایست عالم اسلامی باشند و در همه حوزه های دینی از اجتهاد برخوردار باشند.
در این آیه بر نکته دیگری نیز تأکید شده است و آن شجاعت از اعلان و عمل است. به این که شخص از کسانی باشد که قدرت انذار و بازداشت مردم از کارهای فساد و نادرست را داشته و از شجاعت لازم برای اعلان و اجرای حدود و قوانین دینی که آموخته برخوردار باشد. بنابراین کسانی که از این ویژگی ها برخوردار نمی باشند نمی توانند این مسئولیت خطیر اجتماعی الهی را به عهده گیرند.
● نقش اصلاحات در جامعه
اصلاح به معنای بازسازی امور و حرکت در مسیر تعالی و کمالی در هر چیزی، مسئولیتی بزرگ، خطیر و سخت است و نیازمند دانش های بسیار و قدرت و توانایی های بالفعل شخص در بخش ها و حوزه های مختلف می باشد. از این روست که آن را ویژه کسانی دانسته است که از این توانایی و علم و قدرت برخوردار باشند.
البته از آن جایی که اصلاحات دارای سطوح مختلف است، هرکسی در سطحی که از دانایی و علم و قدرت آن برخوردار می باشد، لازم است که به آن اقدام کند. از این روست که اصلاح گری را وظیفه و مسئولیت عمومی مسلمانان دانسته اند. هر کسی در هر سطحی که قرار دارد می باید این مأموریت و مسئولیت را به انجام برساند.
اما در سطوح عالی تنها شماری می توانند به این کار اقدام کنند و از عهده آن برآیند. از این روست که مسئولیت اصلاحات بر عهده نخبگان جامعه قرار داده شده است.
هرکسی در هر پست و مسئولیتی که قرار می گیرد می بایست نقش اصلاح گری خویش را فراموش نکند و با شناخت مطلوب و وضعیت کنونی، اقدامات اصلاحی را انجام دهد؛ زیرا انسان مسلمان، انسانی حقیقت گرا و کمال گرا و درعین حال واقع بین است. با شناخت از واقعیت و آگاهی از آرمان های بلند انسانی در همان حوزه عمل می کند و گام برمی دارد.
هرکسی اگر به مسئولیت تکیه می زند و یا از سوی مسئولان بالاتر مأموریتی می یابد می بایست نسبت به بازسازی امور و اصلاح آن مورد بازخواست قرار گیرد. از این روست که حضرت موسی(ع) هنگامی که به کوه طور می رود، برادر خویش را به جانشینی می گذارد و به او یادآور می شود تا امور را در مسیر اصلاحی آن قرار دهد و در اصلاح آن بکوشد و از روش های مفسدان و کارهای آنان پیروی نکند.(اعراف آیه ۲۴۱)
اصولاً انجام اصلاحات، امری لازم و همیشگی است، زیرا هرچیزی در یک فرآیند نیازمند تغییر می باشد و امور اجتماعی و انسانی به شدت تحت تأثیر وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی قرار می گیرند و از مسیر اصلی و کمالی خود دور می شوند؛ از این روست که اصلاحات دایمی مسأله همه جوامع بشری است.
اصلاحات در جامعه افزون بر این که جامعه را به سوی کمال سوق می دهد و از تباهی فرصت ها و ظرفیت ها رهایی می بخشد موجب می شود تا از عذاب های استیصال و بلاهای دنیوی جامعه در امنیت قرار گیرد. از این روست خداوند هماره بر اصلاح گری توجه می دهد؛ زیرا انجام اقدامات اصلاحی از سوی مصلحان جامعه و با کمک مردم موجب می شود تا خشم خداوند در دنیا گریبانگیر جامعه ای نشود. (هود آیات۱۱۶و ۷۱۱)
خداوند در آیه۶۵ سوره اعراف مردمان را از افساد در زمین پس از اصلاح آن نهی می کند و در آیه ۴۲۲ سوره بقره تظاهر به اصلاح امور مردم با دستاویز قرار دادن اموری نادرست و باطل چون سوگند خوردن های دروغین، باز می دارد و آن را عاملی برای خشم و غضب الهی و نزول عذاب برمی شمارد.گزارش های قرآنی از اقوامی چون قوم ثمود که به عذاب و خشم الهی دچار شده اند، بیانگر این مطلب است که آنان نسبت به اصلاح امور جامعه کوتاهی می ورزیدند و با هرگونه حرکت اصلاحی مخالفت می کردند. (شعراء آیات ۱۱۴تا ۲۵۱ و نمل آیات ۴۵و ۸۴)
علت این که جامعه مدین و قوم شعیب گرفتار، عذاب الهی شدند، ترک اصلاحات اقتصادی بود که از سوی حضرت شعیب به آنان گفته می شد. آنان از هرگونه اصلاح اقتصادی سر باز می زدند و با کم فروشی و گران فروشی و عدم به کارگیری ترازو وکیل (پیمانه) در حق مردمان ظلم و ستم روا می داشتند. این گونه بود که خشم الهی را سبب شدند و گرفتار عذاب الهی شدند. (اعراف آیه۵۸)
به هرحال ترک هر گونه اصلاحاتی یا خودداری از انجام آن یا حتی تظاهر با اصلاحات خود از مهم ترین علل و عواملی است که جامعه را به تباهی می کشاند و خشم الهی را سبب می شود.
● اصلاح طلبان دروغین
در عصر پیامبر(ص) گروهی منافق وجود داشتند که ادعای دروغین اصلاح طلبی داشتند. (بقره آیات ۸و ۱۰و ۱۱) علت این گرایش به اصلاح طلبی از سوی گروه های نفاق از آن رو بوده است که جامعه اسلامی در مدینه به شدت متأثر از آموزش های اسلامی پیامبر(ص) و قرآن، گرایش به اصلاح طلبی داشت. منافقان با بهره گیری از جو و فضای موجود، می کوشیدند تا سوار بر موج اصلاحات شوند و با این شیوه به دو هدف اصلی خویش برسند: نخست آن که اصلاحات را لوث کنند و آن را به مفهومی بی ارزش و سخنان یاوه و بیهوده تبدیل کنند و دوم آن که سد راه اصلاحات واقعی پیامبر(ص) شوند.
اصولا درهر جایی که توده های مردم به چیزی گرایش می یابند، کسانی هستند که متاع باطل و بی ارزش خویش را به عنوان آن می فروشند. این گونه است که زمانی بی عدالتی را درجامه عدالت به تن جامعه می کنند و زمانی دیگر به نام آزادی، مردمان را به بند هواهای نفسانی و اطماع شیطانی خویش می کشند.
قرآن ادعای دروغین منافقان در اصلاح طلبی را ناشی از بیماردلی آنان می داند (همان) و به آنان هشدار می دهد که این گونه بهره گیری از ارزش های انسانی و الهی می تواند سرانجام شومی را برای آنان رقم زند.
خداوند درآیه ۶۱۱ سوره هود به مساله اندک بودن اصلاح گران اجتماعی درمیان امت ها اشاره می کند تا این گونه این مفهوم را منتقل کند که بسیاری از مدعیان اصلاح طلبی بیمار دلانی هستند که تنها از ارزش های انسانی سوء استفاده می کنند.
همین آیه تبیین می کند که اصلاح گران اجتماعی، نمی توانند شمار بسیاری را شامل شوند، زیرا اصلاح گری نیازمند اندیشه های بلند و بصیرت درامور است. این که خداوند اصلاح گران اجتماعی را صاحبان عقل واندیشه و بصیرت می شمارد و از آنان به عنوان «اولو بقیه» یاد می کند خود گواه این مطلب است که خردورزی و آگاهی به چند و چون امور اجتماعی و واقعیت های موضوع، از ویژگی هایی است که شخص اصلاح طلب می بایست از آن برخوردار باشد.براین اساس کسانی که مدعی اصلاح طلبی هستند ولی از خرد و عقل و دانش خوبی برخوردار نمی باشند و یا نسبت به واقعیت های جامعه و حقایق آن آگاهی ندارند، نمی توانند اصلاح طلب باشند. پس تنها کسانی می توانند این ادعا را داشته و درآن صادق باشند که به حقایق هستی و آفرینش و اهداف آن آگاهی داشته باشند و درآن مسیر گام بردارند.
بنابر این منافقان، یعنی کسانی که برای هستی هدف و غایتی درنظر نمی گیرند و ربوبیت الهی را نمی شناسند و از آن غافل می باشند، نمی توانند اصلاح گران واقعی جامعه باشند و تنها انسان های دروغگویی هستند که جامه اصلاح طلبی برتن کرده اند. (بقره آیات ۱۱و ۲۱) از این روست که خداوند درهمین آیات به انسان ها و مومنان هشدار می دهد که مواظب اصلاح طلبان دروغین باشند. آنانی که خداوند و ربوبیت وی را قبول ندارند و با مشرکان و کافران هم پیمان و هم سفره و همراه هستند و مومنان را به اطاعت از ولایت تمسخر و استهزا می کنند (همان)
خداوند درهمین آیات به مومنان هشدار می دهد که از خطر اصلاح گران دروغین آگاه باشند؛ زیرا آنان با رفتارهای فسادآمیز خویش جامعه را به سوی تباهی می برند و مردمان را از هر گونه ارزش ها و اصول اساسی انسانیت دور می سازند؛ چون فساد و تباهکاری آنان به نام اصلاح طلبی می تواند جامعه را نسبت به هرگونه اصلاحات دلسرد کند و زمینه روانی برای افزایش فساد و تباهی را درجامعه فراهم آورد.
بر مصلحان واقعی جامعه است که این گونه مدعیان اصلاح طلبی را که جز فساد و رفتارهای ضد ارزشی کاری انجام نمی دهند، رسوا سازند تا زمینه برای سوء استفاده آنان از میان رود.
خداوند خود در سوره منافقان و آیات بسیاری به افشاگری نسبت به آنان پرداخته و مردم را به این نکته توجه داده است که افشاگری مدعیان دروغین به معنای تهمت و گناه نیست بلکه آشکارسازی حق و حقیقت است.
خداوند درآیات ۱۱۶ و ۱۱۷ سوره هود بر ضرورت وجود اصلاح گران درهر جامعه برای جلوگیری از فساد در اجتماع تاکید می کند به معنای ایجاد فرصت های لازم اجتماعی برای ایجاد و حضور چنین افرادی درجامعه از سوی مردم و مسئولان می باشند. بنابر این بر مسئولان و مومنان هر جامعه است تا درهای انتقاد سازنده و نظارت دایمی را به سوی نخبگان بازگشایند و اجازه دهند تا ایشان در مسائل اجتماعی نقش و حضور جدی داشته باشند.
اصولا تنها جامعه ای نجات می یابد که به اصلاح گران خویش توجه داشته و با ایشان همگام و همراه باشد. در صورت عدم همکاری تنها این مصلحان جامعه هستند از عذاب ها و خشم الهی در امان می باشند. (هود آیه ۱۱۶)
باشد با تقویت حضور اصلاح طلبان واقعی و افشاگری نسبت به بیمار دلان و منافقان مدعی اصلاح طلبی زمینه رشد وتعالی جامعه را برای خود و نسل های آینده فراهم آوریم.
بنابراین، اصلاح همواره نسبت به یک وضع موجودی است که به تباهی و فساد کشیده شده است و هدف از اصلاح نیز تغییر براساس کمال چیزی است. به این معنا هر امری دارای کمال و صحت خاص خود است که می بایست در آن حالت باشد، ولی به علل درونی و یا بیرونی از حالت کمالی و صحت بیرون آمده و دچار نقص و فساد شده است. در این جاست که اصلاح گر تلاش می کند تا جریان امور را به مسیر اصلی خودش بازگرداند.
اصلاح گر با توجه به مطالب پیشین می بایست وضعیت مطلوب و موجود هرکاری را بشناسد و راه کارها و سازوکارهای اصلاح و درمان فساد و تباهی را بداند. براین اساس هر کسی نمی تواند به عنوان اصلاح گر مطرح شود، زیرا بسیاری از مردم نسبت به وضعیت امور و کارهای موجود اطلاعات و آگاهی های ناقص و نارسایی دارند و از سویی دیگر، نسبت به وضعیت مطلوب می توان گفت در نوعی جهل مطلق به سر می برند. از این روست که تنها انسان هایی می توانند در نقش مصلحان و اصلاح گران وارد شوند، که دارای دانش و خرد خاصی باشند.
نویسنده با این پیش فرض به سراغ قرآن رفته و بر آن شده تا نگاه قرآنی را درباره جایگاه نقش و مسئولیت اصلاح گران اجتماعی استنطاق کند. اینک با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
● اصلاح جامعه، رسالت پیامبران و عالمان
اصولا در تحلیل قرآن، مخاطب اصلی وحی، جوامع بشری است و انسان ها هر چند که به شکل فردی مورد خطاب قرار می گیرند ولی آن چه در مخاطب وحی اصالت دارد، جامعه است؛ زیرا انسان ها به هر دلیلی، موجوداتی هستند که در شکل اجتماعی به سر می برند و کمال ایشان جز به اجتماع تحقق نمی یابد. از این روست که ایمان و عمل صالح شخصی به تنهایی برای رهایی از خسران و زیانی که همگان گرفتار آن هستند، کفایت نمی کند، بلکه لازم است تا دیگران را نیز به حق سفارش و توصیه کرد و آنان را نیز به صبر و عمل نیک و صالح دعوت نمود.
پیامبران، از همان آغاز مأموریت داشتند تا توده های مردم را به سوی عدالت که وضعیت کمالی فرد و جامعه است بکشانند و زمینه و فضای آموزشی و پرورشی را به گونه ای فراهم آورند تا مردمان در یک فرآیند به درجه و سطحی از کمال برسند که خودخواهان عدالت باشند و برای برپایی آن قیام کنند. (حدید آیه۲۵)
تأکید بر قیام توده وار مردم به عدالت، از آن رو انجام می شود که انسان تنها در اجتماع است که به کمال مطلق می رسد و هر انسانی که به تنهایی و دور از اجتماع رشد کرده و به کمالی رسیده است، از جهاتی دارای نقص می باشد و به مقامات عالی انسانی و ربوبیت طولی نمی رسد، زیرا ربوبیت طولی به معنای نقش آفرین بشر در صحنه هستی است. هر کسی حتی اگر زاهد و عابد باشد و یا عالم و دانشمند گردد، تا زمانی که به مسئولیت ربوبیت طولی خویش که از خاستگاه عبودیت بیرون می آید، عمل نکند، هرگز نمی تواند مدعی دست یابی به کمال مطلق شود و در مقام متاله بنشیند.
بنابراین می توان گفت که اصلاح جامعه به رهایی آن از هر گونه فساد و تباهی، نقش پیامبران و مسئولیت و مأموریت پیامبری است. پیامبران این راه را به حکم الهی رفته و تمام اهتمام و تلاش خویش را مصروف آن داشته اند که این مهم را به سرانجام و فرجام نیکی برسانند.
از آن جایی که هر انسانی مسئولیت دارد تا گام به گام در مسیر الهی پیامبران حرکت کند، همچنین مأموریت دارد تا اصلاح گری را به عنوان یک وظیفه و تکلیف الهی برای خود تعریف کند؛ زیرا انسان برای متاله شدن نیازمند عبور از این خاکریزهای خطرناک و سنگرهای پیچیده و راه های پرفراز و نشیب زندگی است. پس از آن که متاله شد، نمی تواند مسئولیت فرهنگی و تربیتی خویش را نسبت به جامعه انسانی دست کم، نادیده بگیرد.
خداوند با بخشیدن علم و آگاهی به دانشمندان از آن ها پیمان گرفته که به یاری ستمدیدگان و مستضعفان جامعه بپردازند و علیه هرگونه تجاوز و بدعت و گناه بپاخیزند و جامعه را از فساد و تباهی باز دارند و به اصلاح امور جامعه بپردازند. این پیمان را امیرمؤمنان علی(ع) در ضمن توضیح دادن این که چرا پس ا ز عثمان، حکومت اسلامی را پذیرفت و این مسئولیت بزرگ را عهده دار گردید، بیان می فرماید و می گوید: و ما اخذ الله علی العلماء ان لایقاروا علی کظه ظالم ولا سغب مظلوم؛ یکی از علت هایی که موجب شد من امر حکومت را بپذیرم، این بود که خداوند از دانشمندان و آگاهان جامعه پیمان گرفته که در برابر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده رضا ندهند و آرام و خاموش ننشینند. (نهج البلاغه، خطبه سوم؛ المقاره اقرار کل واحد صاحبه علی امر و تراضیهما به؛ شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۱، ص۴۵۲).
بنابراین، از دیدگاه اسلام، کسی که این آیین را به عنوان مکتب و ایدئولوژی پذیرفته است، تنها مسئول اصلاح خود نیست، بلکه پس از ساختن خود، مسئول اصلاح دیگران و مبارزه برای ریشه کن کردن فساد، تباهی، جنایات و نیز کمک کردن به مستضعفان جامعه است و اصلاح امور فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی محیط زیست از خشکی و دریایی است.
این مسئولیت آن قدر از نظر اسلام با اهمیت و عظیم است که پیامبر اسلام کسی را که به آن اهتمام نورزد و آن را مورد توجه قرار ندهد، مسلمان نمی داند، هرچند معتقد به عقاید اسلامی باشد و از عهده وظایف فردی خود برآمده باشد. آن حضرت(ص) می فرماید: من اصبح ولایهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم (اصول کافی)، ج۲، ص۳۶۱)
● دانشمندان مسئول اصلاح امور
مسئولیت اصلاح امور و کارهای جامعه، در درجه نخست بر عهده دانشمندان و آگاهان جامعه است؛ زیرا آنان همه نسبت به وضعیت مطلوب و کمالی کاری آگاهی و علم دارند و هم این که از وضعیت و موقعیت کنونی آگاه می باشند و سازوکارهای اصلاح امور را می شناسند و می دانند.
اصولا خداوند به هر گروه قومی و باشندگان در آبادی و شهری این فرمان را می دهد تا گروه هایی از میان خویش برگزیند و آنان را با هزینه جامعه برای تحصیل علوم و دانش های اجتماعی و انسانی به مراکز آموزشی پیشرفته بفرستند تا با بهره گیری از علوم و دانش های گوناگون نسبت به مسایل و کارهای جامعه آگاهی یافته و سپس با علم و دانش کامل و کافی به سوی شهر و آبادی خود بازگردند و مسئولیت اصلاح امور اجتماعی را در اختیار گیرند. از این روست که در آیه ۲۲۱ سوره توبه می فرماید: فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم؛ چرا از هرگروهی از مسلمانان، عده ای این مسئولیت را به عهده نمی گیرند که از شهرهای خود به مراکز علمی اسلامی سفر کنند تا فقیه در دین و دین شناسی گردند و پس از شناخت صحیح اصول و فروع اسلام و بازگشت به جامعه خود، مردمان جامعه را به مسئولیت های خویش آگاه سازند و از ترک مسئولیت ها بیم دهند.
در حقیقت، تفقه در دین، به معنای شناخت درست و عالمانه از فلسفه و اهداف هستی و زندگی، روش های اجرایی رسیدن به اهداف و مدیریت و نظارت بر آن می باشد که شامل همه مسایلی است که انسان در زندگی خود برای رسیدن به سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی بدان نیازمند است.
از این آیه می توان، مسئولیت و نقش فقیهان و عالمان دینی را در همه سطوح زندگی بشر به خوبی به دست آورد؛ زیرا آیه بر این نکته تأکید دارد که این اشخاص مسئولیت انذاری را در جامعه خویش به عهده دارند که شامل حکومت و قضاوت و نیز اعمال سیاست های تشویقی و بازدارنده و اصلاحی می باشد. بر این اساس می توان گفت که فلسفه فقه و تفقه در دین و عالم اسلامی شدن، حکومت کردن است؛ زیرا بی حکومت نمی توان اصلاحاتی را انجام داد و مردمان را چنان که باید و شاید نسبت به اعمال فاسد برحذر داشت.
ناگفته نماند که فقیه در عبارت قرآنی، به معنای عالم اسلامی است که فقه شریعت و آگاهی و فهم دقیق و عمیق از قوانین و کتاب، بخشی از آن را تشکیل می دهد. از این روست که بر حکومت عالم اسلامی در این عبارت تأکید می شود که فقه و اجتهاد در آن تنها بخشی از موضوع را تشکیل می دهد. بنابراین نمی توان مسئولیت حکومت را تنها به کسانی سپرد که فقه شریعت را می دانند بلکه می بایست عالم اسلامی باشند و در همه حوزه های دینی از اجتهاد برخوردار باشند.
در این آیه بر نکته دیگری نیز تأکید شده است و آن شجاعت از اعلان و عمل است. به این که شخص از کسانی باشد که قدرت انذار و بازداشت مردم از کارهای فساد و نادرست را داشته و از شجاعت لازم برای اعلان و اجرای حدود و قوانین دینی که آموخته برخوردار باشد. بنابراین کسانی که از این ویژگی ها برخوردار نمی باشند نمی توانند این مسئولیت خطیر اجتماعی الهی را به عهده گیرند.
● نقش اصلاحات در جامعه
اصلاح به معنای بازسازی امور و حرکت در مسیر تعالی و کمالی در هر چیزی، مسئولیتی بزرگ، خطیر و سخت است و نیازمند دانش های بسیار و قدرت و توانایی های بالفعل شخص در بخش ها و حوزه های مختلف می باشد. از این روست که آن را ویژه کسانی دانسته است که از این توانایی و علم و قدرت برخوردار باشند.
البته از آن جایی که اصلاحات دارای سطوح مختلف است، هرکسی در سطحی که از دانایی و علم و قدرت آن برخوردار می باشد، لازم است که به آن اقدام کند. از این روست که اصلاح گری را وظیفه و مسئولیت عمومی مسلمانان دانسته اند. هر کسی در هر سطحی که قرار دارد می باید این مأموریت و مسئولیت را به انجام برساند.
اما در سطوح عالی تنها شماری می توانند به این کار اقدام کنند و از عهده آن برآیند. از این روست که مسئولیت اصلاحات بر عهده نخبگان جامعه قرار داده شده است.
هرکسی در هر پست و مسئولیتی که قرار می گیرد می بایست نقش اصلاح گری خویش را فراموش نکند و با شناخت مطلوب و وضعیت کنونی، اقدامات اصلاحی را انجام دهد؛ زیرا انسان مسلمان، انسانی حقیقت گرا و کمال گرا و درعین حال واقع بین است. با شناخت از واقعیت و آگاهی از آرمان های بلند انسانی در همان حوزه عمل می کند و گام برمی دارد.
هرکسی اگر به مسئولیت تکیه می زند و یا از سوی مسئولان بالاتر مأموریتی می یابد می بایست نسبت به بازسازی امور و اصلاح آن مورد بازخواست قرار گیرد. از این روست که حضرت موسی(ع) هنگامی که به کوه طور می رود، برادر خویش را به جانشینی می گذارد و به او یادآور می شود تا امور را در مسیر اصلاحی آن قرار دهد و در اصلاح آن بکوشد و از روش های مفسدان و کارهای آنان پیروی نکند.(اعراف آیه ۲۴۱)
اصولاً انجام اصلاحات، امری لازم و همیشگی است، زیرا هرچیزی در یک فرآیند نیازمند تغییر می باشد و امور اجتماعی و انسانی به شدت تحت تأثیر وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی قرار می گیرند و از مسیر اصلی و کمالی خود دور می شوند؛ از این روست که اصلاحات دایمی مسأله همه جوامع بشری است.
اصلاحات در جامعه افزون بر این که جامعه را به سوی کمال سوق می دهد و از تباهی فرصت ها و ظرفیت ها رهایی می بخشد موجب می شود تا از عذاب های استیصال و بلاهای دنیوی جامعه در امنیت قرار گیرد. از این روست خداوند هماره بر اصلاح گری توجه می دهد؛ زیرا انجام اقدامات اصلاحی از سوی مصلحان جامعه و با کمک مردم موجب می شود تا خشم خداوند در دنیا گریبانگیر جامعه ای نشود. (هود آیات۱۱۶و ۷۱۱)
خداوند در آیه۶۵ سوره اعراف مردمان را از افساد در زمین پس از اصلاح آن نهی می کند و در آیه ۴۲۲ سوره بقره تظاهر به اصلاح امور مردم با دستاویز قرار دادن اموری نادرست و باطل چون سوگند خوردن های دروغین، باز می دارد و آن را عاملی برای خشم و غضب الهی و نزول عذاب برمی شمارد.گزارش های قرآنی از اقوامی چون قوم ثمود که به عذاب و خشم الهی دچار شده اند، بیانگر این مطلب است که آنان نسبت به اصلاح امور جامعه کوتاهی می ورزیدند و با هرگونه حرکت اصلاحی مخالفت می کردند. (شعراء آیات ۱۱۴تا ۲۵۱ و نمل آیات ۴۵و ۸۴)
علت این که جامعه مدین و قوم شعیب گرفتار، عذاب الهی شدند، ترک اصلاحات اقتصادی بود که از سوی حضرت شعیب به آنان گفته می شد. آنان از هرگونه اصلاح اقتصادی سر باز می زدند و با کم فروشی و گران فروشی و عدم به کارگیری ترازو وکیل (پیمانه) در حق مردمان ظلم و ستم روا می داشتند. این گونه بود که خشم الهی را سبب شدند و گرفتار عذاب الهی شدند. (اعراف آیه۵۸)
به هرحال ترک هر گونه اصلاحاتی یا خودداری از انجام آن یا حتی تظاهر با اصلاحات خود از مهم ترین علل و عواملی است که جامعه را به تباهی می کشاند و خشم الهی را سبب می شود.
● اصلاح طلبان دروغین
در عصر پیامبر(ص) گروهی منافق وجود داشتند که ادعای دروغین اصلاح طلبی داشتند. (بقره آیات ۸و ۱۰و ۱۱) علت این گرایش به اصلاح طلبی از سوی گروه های نفاق از آن رو بوده است که جامعه اسلامی در مدینه به شدت متأثر از آموزش های اسلامی پیامبر(ص) و قرآن، گرایش به اصلاح طلبی داشت. منافقان با بهره گیری از جو و فضای موجود، می کوشیدند تا سوار بر موج اصلاحات شوند و با این شیوه به دو هدف اصلی خویش برسند: نخست آن که اصلاحات را لوث کنند و آن را به مفهومی بی ارزش و سخنان یاوه و بیهوده تبدیل کنند و دوم آن که سد راه اصلاحات واقعی پیامبر(ص) شوند.
اصولا درهر جایی که توده های مردم به چیزی گرایش می یابند، کسانی هستند که متاع باطل و بی ارزش خویش را به عنوان آن می فروشند. این گونه است که زمانی بی عدالتی را درجامه عدالت به تن جامعه می کنند و زمانی دیگر به نام آزادی، مردمان را به بند هواهای نفسانی و اطماع شیطانی خویش می کشند.
قرآن ادعای دروغین منافقان در اصلاح طلبی را ناشی از بیماردلی آنان می داند (همان) و به آنان هشدار می دهد که این گونه بهره گیری از ارزش های انسانی و الهی می تواند سرانجام شومی را برای آنان رقم زند.
خداوند درآیه ۶۱۱ سوره هود به مساله اندک بودن اصلاح گران اجتماعی درمیان امت ها اشاره می کند تا این گونه این مفهوم را منتقل کند که بسیاری از مدعیان اصلاح طلبی بیمار دلانی هستند که تنها از ارزش های انسانی سوء استفاده می کنند.
همین آیه تبیین می کند که اصلاح گران اجتماعی، نمی توانند شمار بسیاری را شامل شوند، زیرا اصلاح گری نیازمند اندیشه های بلند و بصیرت درامور است. این که خداوند اصلاح گران اجتماعی را صاحبان عقل واندیشه و بصیرت می شمارد و از آنان به عنوان «اولو بقیه» یاد می کند خود گواه این مطلب است که خردورزی و آگاهی به چند و چون امور اجتماعی و واقعیت های موضوع، از ویژگی هایی است که شخص اصلاح طلب می بایست از آن برخوردار باشد.براین اساس کسانی که مدعی اصلاح طلبی هستند ولی از خرد و عقل و دانش خوبی برخوردار نمی باشند و یا نسبت به واقعیت های جامعه و حقایق آن آگاهی ندارند، نمی توانند اصلاح طلب باشند. پس تنها کسانی می توانند این ادعا را داشته و درآن صادق باشند که به حقایق هستی و آفرینش و اهداف آن آگاهی داشته باشند و درآن مسیر گام بردارند.
بنابر این منافقان، یعنی کسانی که برای هستی هدف و غایتی درنظر نمی گیرند و ربوبیت الهی را نمی شناسند و از آن غافل می باشند، نمی توانند اصلاح گران واقعی جامعه باشند و تنها انسان های دروغگویی هستند که جامه اصلاح طلبی برتن کرده اند. (بقره آیات ۱۱و ۲۱) از این روست که خداوند درهمین آیات به انسان ها و مومنان هشدار می دهد که مواظب اصلاح طلبان دروغین باشند. آنانی که خداوند و ربوبیت وی را قبول ندارند و با مشرکان و کافران هم پیمان و هم سفره و همراه هستند و مومنان را به اطاعت از ولایت تمسخر و استهزا می کنند (همان)
خداوند درهمین آیات به مومنان هشدار می دهد که از خطر اصلاح گران دروغین آگاه باشند؛ زیرا آنان با رفتارهای فسادآمیز خویش جامعه را به سوی تباهی می برند و مردمان را از هر گونه ارزش ها و اصول اساسی انسانیت دور می سازند؛ چون فساد و تباهکاری آنان به نام اصلاح طلبی می تواند جامعه را نسبت به هرگونه اصلاحات دلسرد کند و زمینه روانی برای افزایش فساد و تباهی را درجامعه فراهم آورد.
بر مصلحان واقعی جامعه است که این گونه مدعیان اصلاح طلبی را که جز فساد و رفتارهای ضد ارزشی کاری انجام نمی دهند، رسوا سازند تا زمینه برای سوء استفاده آنان از میان رود.
خداوند خود در سوره منافقان و آیات بسیاری به افشاگری نسبت به آنان پرداخته و مردم را به این نکته توجه داده است که افشاگری مدعیان دروغین به معنای تهمت و گناه نیست بلکه آشکارسازی حق و حقیقت است.
خداوند درآیات ۱۱۶ و ۱۱۷ سوره هود بر ضرورت وجود اصلاح گران درهر جامعه برای جلوگیری از فساد در اجتماع تاکید می کند به معنای ایجاد فرصت های لازم اجتماعی برای ایجاد و حضور چنین افرادی درجامعه از سوی مردم و مسئولان می باشند. بنابر این بر مسئولان و مومنان هر جامعه است تا درهای انتقاد سازنده و نظارت دایمی را به سوی نخبگان بازگشایند و اجازه دهند تا ایشان در مسائل اجتماعی نقش و حضور جدی داشته باشند.
اصولا تنها جامعه ای نجات می یابد که به اصلاح گران خویش توجه داشته و با ایشان همگام و همراه باشد. در صورت عدم همکاری تنها این مصلحان جامعه هستند از عذاب ها و خشم الهی در امان می باشند. (هود آیه ۱۱۶)
باشد با تقویت حضور اصلاح طلبان واقعی و افشاگری نسبت به بیمار دلان و منافقان مدعی اصلاح طلبی زمینه رشد وتعالی جامعه را برای خود و نسل های آینده فراهم آوریم.
علی اکبر حجتی
منبع : روزنامه کیهان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست