پنجشنبه, ۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 23 May, 2024
مجله ویستا
بیطاری از خر کور یاد گرفته
هر وقت كسی از روی نابلدی به كاری دست بزند و باعث خرابی و نابودی آن كارشود، مثل فوق را درباره اش می گویند.
بیطاری بود كه كارش بیشتر معالجه چشم خر بود. هرگاه خری مبتلا به چشم درد می شد و از چشمش آب می ریخت، او را پیش بیطار می بردند. او هم بلافاصله میلی در چشم خر می كشید و به صاحبش وعده خوب شدنش را می داد و از این راه مبلغ هنگفتی می گرفت. نتیجه چی بود؟ خر بیچاره را كور كردن.
یك روز یك آدم بیچاره كه از درد چشم رنج می برد، آوازه شهرت بیطار را از فرسنگها راه دور شنید به راه افتاد تا خود را به محكمه او برساند. چشم بیطار كه به مریض افتاد طمع براو غالب شد كه پول زیادی از طرف بگیرد. مرد را به داخل محكمه تاریك خود برد و به خیال اینكه چشم آدم هم حكم چشم خر را دارد همان میلی را كه در چشم خرها می كشید توی چشم آن مرد بیچاره هم كشید، كه ناگهان مرد از درد شروع به ناله كرد: « آی به دادم برسید، كور شدم!» و گریان و نالان چشمش را گرفت و به طرف آبادی خود به راه افتاد در بین راه چند نفر به او رسیدند پرسیدند: « كجا بودی؟ پیش چه حكیمی رفته ای؟» وقتی آن مرد بدبخت نام و نشونی حكیم را داد فهمیدند حكیم از خدا بی خبر همان میلی را كه در چشم خرها می كشید توی چشم این بابا هم كشیده و باعث كوری اوشده. گفتند: « بابا، مگر او را نمی شناختی؟ یارو بیطاری از خر كور یاد گرفته.»
بیطاری بود كه كارش بیشتر معالجه چشم خر بود. هرگاه خری مبتلا به چشم درد می شد و از چشمش آب می ریخت، او را پیش بیطار می بردند. او هم بلافاصله میلی در چشم خر می كشید و به صاحبش وعده خوب شدنش را می داد و از این راه مبلغ هنگفتی می گرفت. نتیجه چی بود؟ خر بیچاره را كور كردن.
یك روز یك آدم بیچاره كه از درد چشم رنج می برد، آوازه شهرت بیطار را از فرسنگها راه دور شنید به راه افتاد تا خود را به محكمه او برساند. چشم بیطار كه به مریض افتاد طمع براو غالب شد كه پول زیادی از طرف بگیرد. مرد را به داخل محكمه تاریك خود برد و به خیال اینكه چشم آدم هم حكم چشم خر را دارد همان میلی را كه در چشم خرها می كشید توی چشم آن مرد بیچاره هم كشید، كه ناگهان مرد از درد شروع به ناله كرد: « آی به دادم برسید، كور شدم!» و گریان و نالان چشمش را گرفت و به طرف آبادی خود به راه افتاد در بین راه چند نفر به او رسیدند پرسیدند: « كجا بودی؟ پیش چه حكیمی رفته ای؟» وقتی آن مرد بدبخت نام و نشونی حكیم را داد فهمیدند حكیم از خدا بی خبر همان میلی را كه در چشم خرها می كشید توی چشم این بابا هم كشیده و باعث كوری اوشده. گفتند: « بابا، مگر او را نمی شناختی؟ یارو بیطاری از خر كور یاد گرفته.»
منبع : واحد مرکزی خبر
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور سقوط بالگرد رئیسی سیدابراهیم رئیسی حسین امیرعبداللهیان ابراهیم رئیسی شهدای خدمت رئیسی شهادت ایران شهادت رئیسی رهبر انقلاب
هواشناسی آموزش و پرورش باران سازمان هواشناسی بارش باران سیل مترو شهر تهران شهرداری تهران کنکور تعطیلی ادارات قتل
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو خودرو بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو دلار مسکن سایپا بورس ارز
خرمشهر دفاع مقدس عربستان تلویزیون زنان سینما هالیوود موسیقی رسانه ملی سینمای ایران لیلا حاتمی جشنواره کن
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه روسیه آمریکا اسرائیل حماس جنگ غزه چین ترکیه علی باقری کنی بنیامین نتانیاهو
فوتبال پرسپولیس استقلال تیم ملی والیبال ایران آتالانتا والیبال لیگ برتر باشگاه استقلال رئال مادرید باشگاه پرسپولیس بارسلونا بازی
هوش مصنوعی مایکروسافت اپل سامسونگ تبلیغات گوگل اسکارلت جوهانسون
خواب پوست فشار خون دیسک کمر آلزایمر افسردگی کاهش وزن