چهارشنبه, ۱۸ مهر, ۱۴۰۳ / 9 October, 2024
مجله ویستا
مصائب مرجان!
جشنوارههای هنری و سینمایی در حکم ماراتن هنرمندان و اهالی سینما در هر کشوری به شمار میرود. هرساله در کشورهای گوناگون، جشنوارههای سینمایی متعددی برگزار میشود و بسیاری از آثار فیلمسازان دنیا در آنها ارائه میشود. مهمترین جشنوارههای سینمایی در ایالات متحده، فرانسه، آلمان، هند، ایران، ایتالیا و ژاپن برگزار میشود.
همانطور که اشاره شد، یکی از بحثبرانگیزترین جشنوارههای سینمایی، جشنواره کن فرانسه است که اتفاقا فیلمسازان ایرانی معمولا در آن حضور فعالی دارند. این جشنواره هر ساله در ماه می، در یکی از شهرهای جنوبی فرانسه به نام «کن» برگزار میشود که در واقع شصتمین دوره آن، چند هفته پیش به پایان رسید. طبق روال هر ساله، جوایزی از سوی هیأت ژوری به برترینهای سال جشنواره اهدا میشود که اساسا اعتباری برای صنعت فیلمسازی و البته کارگردان مورد نظر میباشد.
هرچند فیلمسازان و هنرمندان ایرانی هر ساله در این جشنواره حضور دارند اما امسال دومین سالی است که به رغم ارسال حدود سی فیلم از طرف بنیاد فارابی، هیچ اثر سینمایی از ایران پذیرفته نشده است. اما نکته جشنواره امسال به موضوع دیگری مربوط بود و آن هم حضور یک انیمیشن با عنوان «پرسپولیس» در بخش مسابقه جشنواره کن که بدون شک، ازچالشبرانگیزترین آثار به شمار میرفت.
این فیلم در واقع داستان زندگی خصوصی نویسنده اثر است که به صورت مجموعهای از طرحهای سیاه و سفید شکل گرفته است. «پرسپولیس» ساخته خانم مرجان ساتراپی، ایرانی مقیم فرانسه است که عمدهترین مسئله جنجالبرانگیز این اثر، به سیاسی بودن آن بازمیگردد که نگاهی غیرواقعبینانه در مورد فضای اجتماعی ایران را در ذهن مخاطب باز تولید میکند. این موضوع تا جایی اهمیت پیدا کرد که در خلال جشنواره و نمایش این فیلم، معاونت سینمایی وزارت ارشاد و بنیاد فارابی در نامهای رسمی خطاب به رایزن فرهنگی فرانسه در تهران، مراتب اعتراض خود را نسبت به نمایش این فیلم ابراز داشتند.
در این مورد بهتر است که نگاهی اجمالی به بیوگرافی خانم مرجان ساتراپی داشته باشیم. ساتراپی در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۹ در خانوادهای نسبتا مرفه و شبهمارکسیست در ایران به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی خود را در تهران گذراند و تا چندین سال پس از انقلاب، در ایران ماند تا اینکه در سال ۱۹۸۴ به اتریش رفت و در مدرسه فرانسویزبان شهر وین، به تحصیل مشغول شد. وی پس از چند سال و در سن هجده سالگی، به ایران بازمیگردد. ساتراپی از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ در دانشگاه آزاد و در یک رشته هنری شروع به تحصیل میکند. وی مجددا در سال ۱۹۹۴ به فرانسه میرود و در آنجا با مجلات و نشریات متعددی شروع به همکاری میکند. «گلدوزی»، «خورش مرغ با آلو» و «پرسپولیس» از آثار مصور و شناختهشده وی به شمار میرود.
«پرسپولیس» داستان مصوری است که تا کنون چهار جلد آن به چاپ رسیده است و فیلم انیمیشن ارائهشده در جشنواره کن، از روی همین داستان ساخته شده است.
▪ جلد اول:
مشتمل بر هشت فصل است. این جلد به دوران زندگی مرجان کوچک و همچنین دوران تحصیلش در دبستان برمیگردد. بخشی از این جلد به ملاقات مرجان با عمو انوش و سپس اعدام وی میپردازد. (سال ۲۰۰۰)
▪ جلد دوم:
مشتمل بر ده فصل است که به سالهای جنگ، اجباری شدن حجاب، تغییر سر و وضع ظاهری مردم به اقتضای شرایط تازه حاکم، خاموشیها و بمبارانها، روانه شدن خانوادههای جنگزده به پایتخت، اعدامهای سیاسی و اعمال محدودیتهای اجتماعی اشاره دارد. این جلد با خروج مرجان از ایران به پایان میرسد. (سال ۲۰۰۱)
▪ جلد سوم:
این جلد در واقع تصویری از زندگی یک مهاجر در خارج از ایران را نشان میدهد. داستان زندگی دختری که به بلوغ رسیده و با اولین تجربیات عاشقانه زندگی خود روبهروست که پس از یک ناکامی عشقی، با سردرگمی و افسردگی به ایران بازمیگردد. (سال ۲۰۰۲)
جلد چهارم: در این جلد، به شرایط سخت یک دانشجوی دختر تحت پوشش حاکمیت جمهوری اسلامی و همچنین فضای تنگ و سنتی حاکم بر ایران اشاره دارد که امکان معاشرت بین جوانان وجود ندارد و خفقان و ظلمت بر فضای اجتماعی چیره گشته است. (سال ۲۰۰۳)
آنچه با عنوان «پرسپولیس» در جشنواره فیلم کن به روی پرده رفت، مجملی از چهار جلد کتاب، نوشته مرجان ساتراپی بود که وی با کمک «ونسان پارونو» در حدود سه سال آن را به سرانجام رساند. کمی پس از اکران اختصاصی این فیلم در جشنواره کن، آگهی تبلیغاتی آن در بسیاری از مطبوعات فرانسوی و بلژیکی و برخی دیگر از کشورها به چاپ میرسد و بیلبوردهای شهری با تبلیغاتی فراگیر، «پرسپولیس» را به عنوان برنامه آتی سینماها معرفی میکند.
موضوعی که در مورد این اثر با قاطعیت میتوان بیان کرد، سیاسی بودن فیلم و سیاهنمایی جامعه ایرانی است که به گونهای کاملا تکنیکی و حرفهای این رسالت را ایفا کرده است. نگاه غربی و ضدایرانی، بارها در فیلم دیده میشود که به نظر نمیرسد این رویکردها جنبه هنری داشته باشد. اگرچه خانم ساتراپی این فیلم را سیاسی نمیداند، اما نماهای ایدئولوژیک و واقعیت موجود در فیلم، مسئله دیگری را بیان میکند.
رفتارهای آمیخته به تندخویی و غضب از زنان و مردانی که پوشش و ظاهری مذهبی دارند و یا نشان دادن مردم جامعه در حالتی از رعب و وحشت و حضور همیشگی نیروهای نظامی در کوچهها و خیابانها و البته ارشاد مردم توسط نیروهایی موسوم به «حزبالله تازه به قدرت رسیده» به روشهای زننده و غیرانسانی، تنها گوشههایی از ساختههای خانم ساتراپی است که در «پرسپولیس» جمعآوری شده است.
حساسیتهای وی در مورد بسیاری از شاخصهای فرهنگی و اصیل جامعه ایرانی کاملا مشهود است. مثلا نام اولین فصل از اولین جلد «پرسپولیس»، «روسری» است که نشاندهنده نگاه ضدشرقی وی به مفاهیم جوامع سنتی و مذهبی است. نگاهی که زن ایرانی را در بند مفهومی چون روسری میداند. این نگاه در اثر دیگری هم دیده میشود. در «گلدوزی» که در واقع اثری شناخته شده است، به خصوصیترین مشکلات و مصایب زنان ایرانی در طی سه نسل میپردازد.
اساسا سابقه حرفهای ساتراپی به ایجاد تصاویر غیرحقیقی و اصولا وهمآمیز از ایران اشاره دارد. نگاه وی در فیلم «پرسپولیس» با کمی مسامحه، شبیه به فیلم ضدایرانی «بدون دخترم هرگز» است که این بار، این رویکرد، هم به لحاظ تکنیکی و هم به لحاظ داستانی، تا حدود زیادی اصلاح شده است و خوراک فرهنگی بهروزتری برای جوامع اروپایی به شمار میآید.
بخشهایی از دیالوگ موجود در تصاویر، بازگوکننده چگونگی نگاه ساتراپی به جامعه ایران است (این تصاویر در قالبی از طرحهای سیاه و سفید است که همین موضوع نیز به لحاظ روانشناختی، تأثیر منفی بر ذهن مخاطب به جا میگذارد):
▪ تصویر اول:
ـ زنان ارشادکننده: اینا چیه؟ کفشهای پانکی؟؟!!
ـ دخترک: کدوم کفشهای پانکی؟
▪ تصویر دوم:
ایناها، اینا!
ـ دخترک: اما اینا، کفشهای بسکتباله!! [با حالتی معصومانه و مظلومانه]
ـ زنان ارشادکننده: دهنت رو ببند. اینا کفش پانکیه. [با غضب]
▪ تصویر سوم:
زنان ارشادکننده: چشمم روشن! مایکل جکسون؟!! این عمله مفسد؟!! [با اشاره به تصویری که بر روی کفش دخترک موجود است]
ـ دخترک: نه! این «مالکوم ایکس» است. رهبر مسلمانان آمریکایی.
ـ زنان ارشادکننده: منو مسخره میکنی؟ این مایکل جکسونه! باید بریم کمیته...
تعجببرانگیز نیست که به چه دلیلی این فیلم توانسته است جایزه هیأت داوران جشنواره کن را از آن خود کند در حالی که بسیاری از آثار پرمحتوای سینمای ایران، حتی از ورود به بخش مسابقه جشنواره بازمیمانند.
انصافا سؤال بیپاسخی است که چرا نمایندگان سینمای ایران در کن، باید افراد مشخصی باشند که همواره و هر ساله از طرف جشنواره، مورد تقدیر قرار میگیرند، در حالی که مختصات سینمای ایران در آثار افرادی دیگر چون مهرجویی، حاتمی کیا، مجیدی، درویش و... دیده شده است.
نقد اصلی نگارنده این مطلب، بیشتر متوجه دیدگاه غیرحقیقی و جانبدارانه خانم ساتراپی است. در حالی که وی به لحاظ هنری، بسیاری از قواعد کاری خود را به شایستگی تمام رعایت کرده است. این بار هم سهم ایرانیان، «پرسپولیس» بود. فیلمی نفرتبار و غیرواقعی از جامعهای که سازنده آن، سالها از آن فضا خارج شده است.
ساتراپی معتقد است که «پرسپولیس» فیلمی خواهان عشق و صلح است. واقعا اظهارنظر جالبی است که در دنیای جدید عشق و صلح چگونه معنا میشود و برای شناساندن این مفاهیم، از ابزارهایی نظیر رعب و وحشت، دروغ و خشونت به شیوهای کاملا امروزی و مدرن استفاده میشود. «پرسپولیس» نه صلحطلب است و نه میهنپرستانه بلکه روایتی غیرمنصفانه از جامعه اصیل ایرانی است.
امروز تقویت و توسعه فرهنگ ضدایرانی به عنوان فرهنگی عقبافتاده، وحشی و در اسارت سنتها، از طریق برخی جلوههای صنعت فیلمسازی، رونق فراوانی یافته است. این جریان چنان سازمانیافته و اثرگذار حرکت میکند که بیشتر شبیه به یک سیاست فرهنگی حسابشده از سوی دستگاههای فرهنگی کشورهای غربی است. جذب فیلمسازان روشنفکرمآب و منتقدان غربگرای کشورهای شرقی و صرف بودجههای میلیون یورویی برای فراهم نمودن امکانات فیلمسازی، بخش کمی از فعالیتهای فرهنگی پنهان کشورهای غربی است. البته این سیاستهای سابقهدار در راستای بازتولید مفاهیم ضدایرانی، جای تعجب ندارد زیرا که اینها وظیفه خود را به شایستگی شناختهاند و دقیقا نسبت به سرانجام آن اهتمام دارند.
اگر سینمای ایران را در قامت هنری افرادی چون کیارستمی و قبادی میبینند، به خاطر این است که سینمای ایران را شناختهاند و میدانند که از طریق چه نیروهایی میتوانند به فرهنگ جامعه نفوذ کنند و فضایی مرده و بیهویت را برای ایرانیان خلق کنند.
«پرسپولیس» هشداری مانند پروژههای گذشته است و بخشی از یک پروسه مدون که به هنگام نمایش عمومی آن مانند فیلمهای دیگر، حرفها و حواشی خود را خواهد داشت. اینها وظایف طبیعی سینمای هالیوود و غرب است. اما به نظر میرسد باید کمی واقعبینتر از گذشته و با صراحت بیشتری به طرح سؤالی اساسی و راهگشا در مورد شرایط فرهنگی داخلی پرداخت.
در واقع بهتر است بگوییم که ما در این میدان چه کردهایم؟ ما چه مفهومی را در قلب کشورهای اروپایی و آمریکایی به تصویر کشیدهایم؟ کدام یک از انتقادات اجتماعی ما از جوامع غربی توانسته است در قالب یک اثر هنری، رنگ و بویی جهانی به خود بگیرد؟ آیا خشونت، ترور، جنگ روانی، شکنجه و تهدید، مسائلی نیست که بتوانیم به واسطه آنها، زیربنای تمدنی غرب را به چالش بکشیم؟ آیا تمام تلاش ما در راستای تقویت سینمای متعهد، باید در رعایت ظواهر شریعت خلاصه شود؟
بیشک سکوت ما در عرصههای جهانی هنر و صنعت فیلمسازی، به معنای پذیرش ضعف فرهنگی در مقابله با موج تهاجم فرهنگی است. آنچه آشكارا به نظر میرسد، ضعف سازمانها و مؤسسات فرهنگی ماست. ضعفی که انصافا ناشی از کمکاریهای جبرانناپذیر در حوزه تولیدات سینمایی به شمار میآید. وقتی استقبال از تولیدات هنری و سینمایی در حد مجوز دادن به چندین رمان بیمحتوا و یا فیلمهایی نظیر «نقاب»، «پارک وی»، «آتشبس»، «مکس» و... میباشد ـ که هیچ ارزش و هنجاری را در جامعه منعکس نمیسازد ـ دیگر نیازی به توجیه کمکاریهای فرهنگی، نمیماند.
سینمای ایران، خود پاسخ ضعف درونی خود را با ارائه چنین آثار ضعیفی میدهد. سینمای هر کشور، پیشانی فرهنگی آن کشور است. مشکل فرهنگی جامعه ما، فقدان تعالی و بالندگی در هنر است. ما هنوز در فهم تئوریک پدیده فرهنگ و هنر، به نتیجهای نرسیدهایم تا بتوانیم بحث از اجرای سیاستهای فرهنگی به میان آوریم. بسیار جای تأسف است که به رغم تاکیدات مکرر رهبری انقلاب در مورد حساسیتهای حوزههای فرهنگی و تأثیرات روزافزون آن در جامعه همراه با عصر انفجار اطلاعات و تأکید بر ضرورت تلاش دوچندان مسئولان، اینگونه بیتوجهی و بیبرنامگیها دیده میشود. این موارد به معنای هشدار فرهنگی در رابطه با نابسامانی تدوین سیاستها و اصول فرهنگی کشور است.
پر واضح است که در جهان رویاروییها، چالشها و کشمکشها زندگی میکنیم و باید همواره در پی شناخت شیوههای نفوذ فرهنگی غرب باشیم و این کار حاصل نمیشود مگر به ایده ارزشی افرادی چون سیدمرتضی آوینی روی آوریم که باید خانههایمان را در دامنه آتشفشان بنا کنیم و دست از کم کاریها و توهمات توطئه برداریم. دامنه آتشفشان امروز ما، جشنواره کن و دیگر جشنوارههای خارجی است.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، جشنوارههای گوناگون، محل عرضه و نمایش هنر، فرهنگ و سیاست کشورهاست و هیچگاه نمیتوانیم با چشمپوشی از این واقعیات و تاکید بر عداوت دشمنان قسمخورده ایران عزیز، بیتوجهیهای خویش را توجیه کنیم، بلکه باید قدرتمندتر و سازندهتر از پیش، در این میادین حاضر شویم و ارزشهای هنر متعالی را همانگونه که شایسته ایرانیان صلحطلب و هنردوست است، عرضه کنیم.
صالح زمانی
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست