جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
مجله ویستا


نمایشی مدرن با اجرای سنتی


نمایش در دو حالت می تواند کارکردی آیینی _ سنتی داشته باشد. اول آن که خود موضوعیت متن نمایشی، تعیین کننده اجرا باشد، مثل تغزیه، تاتر روحوضی، نقالی و... که اجرای این گونه متون نمایشی، که خود متن های نمایش، اجرا را بر متن تحمیل می کنند، چندان خلاقانه هم به نظر نمی رسد. به عنوان مثال همه ما عادت کرده ایم که نقالی را با همان فرم همیشگی اش ببینم و شاید پذیرفته ایم که نقالی با اجرای دیگری نمی تواند اجرا شود. در نتیجه اجرای نمایش نقالی، بیش از آن که نوعی خلاقیت هنری قلمداد شود، کارکردی در حفظ گونه ای از آیین های سنتی و بومی دارد.
در حالت دوم، کارگردان، متون نمایشی مختلف را با استفاده از میزانسن مربوط به تاترهای آیینی سنتی به روی صحنه می برد. به این ترتیب که متن نمایشی، با استفاده از فرم نمایشی مورد استفاده از نمایش های آیینی مثل شبیه خوانی، نمایش روحوضی، تعزیه اجرا می شود.
به کارگیری این شیوه اجرایی برای نمایش، متن را به شکل خلاقانه ای؛ بومی می کند و تماشاگر راحت تر می تواند با نمایش ارتباط برقرار کند. البته این نکته را هم نمی توان از نظر دور داشت که هر گونه متن نمایشی، نمی تواند در قالب نمایشی آیینی _ سنتی اجرا شود.
نمایش «بحرالغرایب» به کارگردانی آتیلا پسیانی» از این گونه نمایش هاست. متن این نمایش، که بازخوانی نمایشنامه «توفان» نوشته ویلیایم شکسپیر است توسط نویسنده خوب متون نمایشی در ایران، محمد چرمشیر صورت پذیرفته است و اجرای آن که توسط گروه تاتر تجربی «بازی» انجام شده، نمایش های آیینی _ سنتی را در ذهن تداعی می کند. استفاده از میزانسن «شبیه خوانی» در این نمایش بسیار دقیق و کارشناسانه صورت پذیرفته است و با متن نمایشی همخوانی دارد. اما نکاتی کوچک، اجرای این نمایش را در جشنواره نمایش های آیینی _ سنتی با ناموفقیت مواجه کرد.
اولین نکته عدم مطابقت متن نمایشی، و بازسازی آن با صحنه نمایش بود. «سالن قشقایی» نمی توانست آن تعداد بازیگر را، که هرگز هیچ کدام از آنها صحنه را ترک نمی کردند را در خود جا دهد. متن نمایشی و اجرا به گونه ای تنظیم شده که ما توقع «اوج و فرود» های کلاسیک متن نمایشی را در ان نداریم و حرکات بازیگران و موسیقی قرار است جانشین این نکات شوند که در خصوص حرکت بازیگران، به علت وجود عدم فضای مناسب، بازیگران عملا ناکام می نامند. اما در مورد موسیقی، به حق فضا به خوبی خلق شده و کارکرد مناسبی دارد. صحنه نمایش، آن قدر کوچک است که همواره بازیگران همدیگر را «ماسکه» می کنند و در عمل تعدادی بازیگر همیشه در سایه یکدیگرند.
در مورد دوم، با مشکل بیان بازیگران رو به روییم. در حالی که لحن فاصله گذارانه در میزانسن نمایش، بیانی نمایشی می طلبد مبنی بر ادای کلمات به صورت شمرده و دقیق، بازیگران اغلب کلمات را جویده و نامفهوم ادا می کنند. به نظر می رسد که از طریق بیان سریع گفتارها، کارگردان می خواهد ریتم تندتری به نمایش بدهد، اما عملا نامفهوم بودن کلمات، روایت را مخدوش می کند. البته یک پیشنهاد دیگر را می توان در نظر گرفت و آن این که کارگردان نمایش، با وجود استفاده از میزانسن نمایش های آیینی، می خواهد جنبه اغراق آمیز این گونه از نمایش ها در بیان گفت و گوها را، حذف کند و به این ترتیب نحوه بیان بازیگرها را به بیان سینمایی نزدیک کند. اما، او با این کار، روایت بیانی متن نمایشی را از دست می دهد و تماشاگری که آشنایی قبلی با متن نمایشی را ندارد، از دست می دهد.
با این همه، نمی توان از ایجاد فضای نمایش، غافل بود که با اجرای موسیقی زنده روی صحنه ایجاد شده بود. آتیلا پسیانی، با انتخاب سازهای بومی جنوب ایران، سازهای جالب و عجیب، سازهایی که به جای موسیقی، فقط نوعی صوت تولید می کند. فضایی برای این نمایش خلق کرد که همه نکات نام برده قبلی را کم رنگ کرد و تماشاگر را روی صندلی اش، تا پایان نمایش نگه داشت.
امیدواریم در اجراهای بعدی، پسیانی هر چه بیشتر در قالب انتخابی اش برای اجرای این متن موفق باشد و با این کار زبان نمایشی درخوری را برای تاتر ایران بگشاید.

سجاد صاحبان زند
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی