سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا
بیگانهای بهنام حزب
بدون تردید ظهور شکلگیری و قوام احزاب با ظهور، تکون و قوام دموکراسی و اعطای حق رأی بهمردم و استقرار امتیازات پارلمانی، پیوندی عمیق و وثیق دارد و فلسفه شکلگیری احزاب در دنیای جدید علیالاصول بهمنظور کنترل دستگاههای دولتی و تصاحب قدرت است تا با ورود به صحنه رقابتهای سیاسی و انتخاباتی و ارائه سیاستها و برنامهها به مردم و جلبنظر و آرای آنان، قوای اجرایی و قانونگذاری را در دست گیرند و عهدهدار اداره کشور و اجرای سیاستها و برنامههای خود گردند.
معذالک پیروزی یک حزب غالبا در گرو برنامهها و سیاستهایی است که آن حزب را از احزاب دیگر متفاوت میکند. فلذا خیلی دور از انتظار نیست که یکی از شعارهای یک حزب، اصلاح قانون اساسی یک کشور و یا اصلاح ساختارهای یک نظام مستقر باشد. چرا که اگر مردم به چنین شعارها و برنامههایی رأی دادند، طبیعی است که حزب باید از طریق مکانیزمهای قانونی به شعارها و سیاستهای خود جامه عمل بپوشد و اگر چنین نشود، قطعا حزب شکست خورده و فلسفه وجودی خود را از دست داده است. بنابراین، هیچیک از برنامهها و سیاستهای یک حزب، حتی احزاب مخالف <پذیرفتهشده در درون یک نظام مستقر> نهتنها ضدیت با نظام تلقی نمیگردد، که عین تقویت و تحکیم پایههای آن نظام بهحساب میآید. بدون شک در رژیمهای سلطنتی مطلقه، توتالیتر، استبدادی و اقتدارگرا که شاه و یا سلطان، مشروعیتدهنده اراده مردم و نظم مستقر میباشند، احزاب نهتنها جایگاهی در ساختار قدرت ندارند، بل تحت هیچ شرایطی هم، بهفرض وجود، نمیتوانند رقابت با شاه و یا سلطان را در مخیله خود مرور کنند. هرچند که ممکن است در احزاب شاه ساختهای چون رستاخیز و حزب ایران نوین، <در زمان محمدرضا شاه فراری> که در مسیر منویات شاه عمل میکردند، اجازه رقابتهای سیاسی و انتخاباتی در اشکال فرمالیستی و صورتگرایانه آن داده شود تا به عناصر داخلی و خارجی نشان دهند که جابهجایی قدرت وجهی دموکراتیک و مردمسالارانه دارد. در صورتی که حزب نوعی گروهی اجتماعی است که بیشتر بر کنترل اجتماعی به وجهی که از سوی حکومتها اعمال میشود، اهتمام دارد و احزاب در دنیای جدید کارویژههایی چون کنترل قدرت و نظارت بر آن، جابهجایی آرام و بدون خشونت قدرت از یک حزب به حزب دیگر، تبدیل تقابلهای رادیکال و خشن به رقابتهای دموکراتیک، پاسخگوکردن قدرت و پاسخگوبودن خود به مردم در هنگام به دست گرفتن قدرت، جلوگیری از جنبشهای رادیکال و قهرآمیز در عبور از مشکلات و بحرانها و تندادن به رفرم و رفتارهای اصلاحی و نه انقلاب و کودتا، سهیمکردن دیگر گروهها و احزاب در قدرت به تناسب آرای کسبشده در انتخابات، به رسمیت شناختن اپوزیسیون در ساختار قدرت، ارزش بودن نقد قدرت در همه وجوه آن و اجتناب از تقدیس حاکمان و قدرتمندان را برعهده دارند. معالوصف در تمام کشورها بهویژه ایران، رشد و تکون احزاب ارتباط مستقیمی با ساخت قدرت داشته و دارد، به طوری که اندیشه تحزب در یکصد ساله اخیر فراز و نشیبهای زیاد و سختی را طی کرده و به تعبیری حزب مولودی بوده است که میبایست در دامان دولتها تربیت شده و رشد و نمو پیدا کند و سرنوشتی غیرمستقل و وابسته به دولتها <از حیث صدور جواز فعالیت، توسعه و حیات و ممات> داشته است و جز در بعضی از مقاطع تاریخ ایران در یکصد ساله اخیر، احزاب یک جریان سازمان یافته ضدساختار قدرت به حساب میآمده است.
فلذا ملاحظه میکنیم که در قرون گذشته و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، رقابتها بر سر قدرت نه در بسترهای سیاسی و دموکراتیک، بل براساس تغلب و قدرت شمشیر و قدرت عصبیت قبیلهای و منازعه عناصر جنگجویی بوده است که شیفتگان قدرت در اختیار داشتهاند و قدرت زور و سرنیزه کسانی که قدرت را به دست میگرفتهاند، رمز مشروعیت آنان بوده است و به یقین میتوان گفت که در قرون گذشته، اندیشه تحزب حتی در عرصه نظری هم مطرح نبوده است. بنابراین تولد و ظهور احزاب در یکی، دو قرن اخیر نمادی روشن از ظهور رقابتهای سیاسی دموکراتیک بدون خشونت و خونریزی، به جای رقابتهای خونین مبتنی بر زور شمشیر و سرنیزه است که آن را میتوان از وجوه برجسته، ممتاز و دستاوردهای ناشی از دموکراسیهای بشر امروز دانست که خوشبختانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی با اهتمام واضعان قانون اساسی در اصل ۲۶ به رسمیت شناخته شده است، ولی همیشه این سوال مطرح بوده که چرا با وجود جواز قانون اساسی به تحزب، احزاب، جایگاه و مرتبت مناسب و قوامیافته خود را نیافتهاند و حلقه مفقوده رشد، تکون و توسعه احزاب در ایران پس از انقلاب در گرو چه مولفههایی است. به یقین موانع پیش روی احزاب علاوه بر ساخت متمرکز قدرت و حزبینبودن ساختار قانون اساسی و انتخابات، وجه پارادوکسیکال بعضی از اصول قانون اساسی همراه با ابهام کلیگویی و تفسیرپذیری فراوان آن است که بهنظر میرسد پس از بازنگری، این وجه پارادوکسیکال و تمرکزگرایانه آن بهشدت افزایش یافته است، نمونه بارز این وجه پارادوکسیکال تفکیک قوا در اصل (۵۷) قانون اساسی از یک طرف و زیر نظر ولایت امر و امامت امت قرارگرفتن قوای سهگانه از سوی دیگر است، به طوری که میتوان گفت تفکیک قوا به مفهوم منتسکیویی آن مخدوش گردیده است، چرا که در جمهوری اسلامی ایران این احزاب نیستند که قدرت پاسخگوکردن حاکمان را دارند و بتوانند، سیاستهای خود را با پشتوانه آرای مردم به حکومتگران دیکته کنند، بلکه این حاکمان هستند که برای احزاب خط و نشان میکشند که چگونه عمل کنند و چه برنامهها و سیاستهایی را باید داشته باشند و حاکمان و صاحبان قدرتاند که به احزاب اجازه فعالیت و رشد میدهند و نظارت بر احزاب دارند و احزاب هستند که باید درخصوص کم و کیف فعالیتهای خود به قدرتمندان و حاکمان پاسخگو باشند و عکس آن کمتر صادق بوده است. بدون شک تا حیات و ممات احزاب و رشد و تکوین آنها در گرو اراده قدرت و حاکمیت باشد، طبیعی است که حزب بیگانهای در ساختار قدرت بیش نخواهد بود.
محمدعلی مشفق
منبع : روزنامه اعتماد ملی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور سقوط بالگرد رئیسی سیدابراهیم رئیسی شهادت ایران سقوط بالگرد بالگرد حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم شهادت رئیسی شهادت سید ابراهیم رئیسی
امتحانات تعطیلی مدارس هواشناسی تهران پلیس هلال احمر سیل قوه قضاییه شهرداری تهران مشهد سیل مشهد بارش باران
شهادت رئیس جمهور یارانه چین بورس قیمت خودرو قیمت دلار خودرو دلار بازار خودرو قیمت طلا حقوق بازنشستگان ایران خودرو
شهید رئیسی لیلا حاتمی ابراهیم حاتمی کیا تلویزیون سینما هنرمندان سینمای ایران شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی زری خوشکام نمایشگاه کتاب رسانه ملی
قرآن تجهیزات پزشکی
رژیم صهیونیستی ترکیه آمریکا روسیه اسرائیل لبنان غزه فلسطین جنگ غزه حماس اوکراین ولادیمیر پوتین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس لیگ برتر انگلیس فدراسیون فوتبال منچسترسیتی تراکتور بازی بارسلونا
هوش مصنوعی سامسونگ تبلیغات اپل موبایل نمایشگاه ایران هلث هواپیما اینترنت
سلامت رژیم غذایی مغز مردان خواب آلزایمر زیبایی استرس کاهش وزن افسردگی