چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
صاحب لواء، محلّ غبطهی جمیع شهدا
متن زیر برگرفته از کتاب حماسه و عرفان آیت الله جوادی آملی است که در آن به برخی مقامات قمر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس اشاره شده است:
شجاعتهایی که حضرت ابوالفضل در شب و روز عاشورا از خود نشان داد، فراتر از آن است که در ضمن این بحثهای کوتاه قابل بررسی و اِحصا باشد.
حضرت ابوالفضل در شب عاشورا از خود گذشتگیهای متعدد از خود نشان داد که یکی از آنها مربوط به جلسهای است که اصحاب در جواب امام حسین(علیهالسلام) -که فرموده بود: بیعتم را از شما برداشتم، می توانید از اینجا بروید-، اظهار وفاداری کردند؛ اولین کسی که در آنجا شروع به سخن کرد عباس (سلاماللهعلیه) بود؛ "بدأهم بهذا القول العباسبن علیّ و اتّبعته الجماعة علیه فتکلّموا بمثله ونحوه". (۱)
نیست صاحبهمتی در نشأتین، همقدم عباس را بعد از حسین
در هواداری آن شاه ألست، جمله را یک دست بود او را دو دست (۲)
لیکن از باب اکتفا به میسور ازمعسور و حُباب از عُباب و نَمی از یَمْ، اشارهای گذرا به برخی از آن خواهیم داشت.
همان طور که مشهور است اصل جریان ازدواج امیرالمؤمنین(علیهالسلام) با مادر عباس(امالبنین) به منظور دارا شدن فرزندانی شجاع بوده(۳) لذا امالبنین پس از شهادت چهار(۴) فرزند خود در کربلا در مرثیههای خود(۵) از آنان به "لُیُوث العَرین"(شیران بیشهی شجاعت) "نُسُور الرّبی"(بازهای شکاری قوی)(۶) یاد میکرده و در خصوص حضرت ابوالفضل(علیهالسلام) میگفت: اگر شمشیر در دستان وی میبود(و دستانش قطع نمیشد) کسی نمیتوانست به او نزدیک شود. لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه أحَدٌ (۷)
● او مظهـر شجاعت اسدالله الغالب حضرت علیبنابیطالب(علیهالسلام) بـود.
امام سجّاد(علیه السلام) در ستایش عموی بزرگوار خود میفرماید: خدا رحمت کند عمویم عباس را که جان خود را ایثار کرد و فدای برادرش شد تا آن که دو دست او قطع شد، در عوض، خدا دو بال به او عنایت کرد که به وسیلهی آن همراه ملائک در بهشت پرواز میکند، چنانکه برای جعفربنابیطالب نیز دو بال قرار داد. برای عباس در نزد خدا منزلتی است که همهی شهدا در روز قیامتْ غبطهی آن مقام را میخورند؛ "رحم الله عمّی العباس فلقد آثر وأبْلی وفدّی أخاه بنفْسه حتی قُطعتْ یداه فأبْدله الله عزّوجلّ بجناحیْن یطیر بهما مع الملائکة فی الجنّة کما جعل لجعفربن أبیطالب وإنّ للعباس عند الله تبارک وتعالی منزلةً یغْبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامة"(۸).
موقعیت و نقش او در سپاه امام حسین(علیهالسلام) فوقالعاده بود. لذا مأموریتهای سنگین، مانند مهلت خواستن برای شب عاشورا، آب آوردن، پرچمداری(۹) و امثال آن به عهدهی آن حضرت گذاشته شد و در آن لحظهی آخر که عباس(علیهالسلام) اجازهی میدان خواست امام حسین(علیهالسلام) فرمود: تو پرچمدار من هستی؛ "أنت صاحب لوائی"(۱۰). و تا موقعی که پرچم برافراشته بود، دل لشکر و اهل بیت امام حسین(علیهالسلام) گرم بود.
البته دشمن نیز به این موقعیت واقف بود و وجود او را مایهی رعب و وحشت سپاه خویش میدانست چون او بود که وقتی حمله میکرد مانند صاعقه در علفزار خشک عمل میکرد و دشمن را قلع و قمع مینمود. از اینرو درصدد وارد کردن ضربهی کاری به آن حضرت بودند و وقتی که این زمینه برای آنان پیش آمد آن گونه عمل کردند که هر وقت چشم امام سجّاد(علیهالسلام) به فرزند عباس(علیهالسلام) یعنی عبیداللهبن عباس میافتاد، اشک از دیدگان مبارکشانجاری میشد و میفرمود: وقتی به یاد مصیبتهای عباس در کربلامیافتم، کنترل از دستم میرود؛ "کان إذا رأی عبیدالله رقّ واستعبر باکیاًفإذاسُئل عنه قال(علیهالسلام): "إنّی أذکُر موقف أبیه یوْم الطّف فما أملک نفسی"(۱۱).
شعرهای حماسی آن حضرت هنگامی که برای دستیابی به آب میرفت و نیز موقع رسیدن به آب و هنگام مواجههی با دشمن و قطع شدن دستهای مبارکشان و نیز اقدام شجاعانهی ایشان در برگشتن از کنار شریعه با لبهای تشنه(۱۲) چیزی نیست که بر کسی مخفی باشد و نیاز به وصف نمودن داشته باشد.
نکتهی قابل توجهی که در اینجا وجود دارد، پاداشی است که خدا در مقابل آن ایثارها به حضرت عباس(علیهالسلام) داده است و آن (صرفنظر از حدیثی که از امام سجّاد(علیهالسلام) نقل شد) ارائهی مقام و موقعیت آن حضرت در همین دنیا به زائران و مشتاقان او است. توضیح این که:
به حسب ظاهر بدن عباس(علیهالسلام) قطعهقطعه شد و امام حسین(علیهالسلام) بدین جهت یا به خاطر وصیت آن حضرت او را به خیمهی دارالحرب منتقل نکرد و در نتیجه بدن مطهر او جدا از اجساد شهدای دیگر دفن شد. لیکن خواست خدا بر این تعلق گرفت که سردار سرفراز سپاه امام حسین(علیهالسلام) جدا از بقیهی شهدا دفن شود تا حرم و بارگاهی جداگانه، زایر و زیارت مخصوص داشته باشد و مورد توجه ویژهی مشتاقان قرار گیرد. و از آن طرف کرامتهای خاصّی از او و حرم مطهرش ظهور پیدا کند و بالاخره همان طور که حیات، رزم و دلاوریهای او در میان سربازان حسینی از برجستگی ویژهای برخوردار بود، مضجع شریف و مرقد منوّر او نیز این برجستگی ویژه را در میان سایر مضاجع ومراقد مطهر داشته باشد. در حالی که اگر در کنار سایر شهدا دفن میشد، هرگزچنین برجستگی را پیدا نمیکرد و تحتالشعاع مجموع شهیدان قرار میگرفت.
● امان نامهی ملعون
شمر ملعون در شب عاشورا خود را به خیمههای امام حسین(علیهالسلام) نزدیک کرد و با صدای بلند فریاد زد: "أین بنو اُختی؟"؛ خواهرزادگان(۱۳) من کجا هستند؟ ابوالفضلالعباس(علیهالسلام) و برادرانش فریاد شمر را شنیدند ولی جوابش را ندادند. امام حسین(علیهالسلام) فرمود: اگر چه شمر فاسق است ولی جوابش را بدهید. آنها جلو رفتند و گفتند: "ما شأنک وما ترید؟"؛ چه میخواهی و کارت چیست؟ شمر گفت: خواهرزادههای من شما در امان هستید خودتان را با برادرتان حسین به کشتن ندهید و به طاعت امیرالمؤمنین یزید درآیید، "أنتم آمنون فلا تقْتلوا أنْفسکم مع أخیکم الحسین والْزموا طاعة أمیرالمؤمنین یزیدَبن معاویة". عباس و برادرانش جوانمردانه جواب دادند: "تبّت یداک یا شمر، لعنک الله ولعن ما جئتَ به من أمانک هذا، أتأمرنا أن نتْرک أخانا الحسینبن فاطمة وندْخل فی طاعة اللُعَناء وأولاد اللُعَناء؟"(۱۴) دستانت بریدهباد ای شمر لعنت خدا بر تو و بر امان تو باد. آیا به ما امان میدهی ولی دُردانهی رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) و جگرگوشهی زهرا(سلاماللهعلیه) امان نداشته باشد؟ آیا از ما میخواهی که از طاعت برادرمان حسین(علیه السلام) خارج شویم و به اطاعت ملعونهایی از فرزندان ملعونان درآییم؟
● شمر خشمگین و ناامید به لشکرگاه عمر سعد برگشت.
خوارزمی نقل میکند: در شب عاشورا اماننامهی دیگری از جانب عبیداللهبن زیاد که به وساطت عبداللهبن المحلبن حزامالعامری نوشته شده بود، برای فرزندان امالبنین(علیهمالسلام) آمد. آنان با دیدن اماننامه به آورندهی آن گفتند: سلام ما را به داییمان برسان و بگو: ما را نیازی به این اماننامهها نیست. امان خدا بهتر از امان پسرمرجانه است(۱۵).
عشق آن سردار سرفراز کربلا به امام عزیزتر از جانش به او مهلت نمیداد که به چیزی جز دفاع از حریم امامت و رسالت بیندیشد.
عقل را با عشق تاب جنگ کو؟، اندر اینجا سنگ باید سنگ کو؟(۱۶)
عشق آمد عقل ازو پامال شد، آن نصیحتگو لسانش لال شد(۱۷)
نقل شده است که روزی حضرت ابوالفضلالعباس و زینبکبری(سلام اللهعلیهما) در زمانطفولیت در کنار پدر بزرگوارشان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نشسته بودند.
علی(علیهالسلام) -شاید به منظور تعلیم شمارش اعداد-، به ابوالفضل(علیهالسلام) که در سمت راستش نشسته بود، فرمود: بگو: یک. ابوالفضل(علیه السلام) گفت: یک. فرمود: بگو: دو، عرض کرد: خجالت می کشم با زبانی که یک گفتم (و خدا را به یگانگی ستوده ام)، "دو" بگویم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) با شنیدن این جواب (خوشحال شد) و چشمان میوهی دلش را بوسید. آن گاه به دخترش زینبکبری (سلام اللهعلیها) که در سمت چپش نشسته بود رو کرد. بلافاصله زینب گفت: بابا! آیا ما را دوست داری؟ فرمود: بله عزیزم، فرزندان ما پاره های جگر ما هستند (چطور شما را دوست نداشته باشم؟) عرض کرد: بابا! دو تا محبت در یک قلب جمع نمی شود. حبّ خدا و حبّ اولاد. قبل از آن که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) جواب دخترش را بگوید، زینب گفت: اگر ناچار به دوستی ما هستی، پس نسبت به ما شفقت و مهربانی داشته باش اما محبت شما به طور خالص برای خدا باشد. این دو شیرینزبانی موجب ازدیاد محبت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نسبت به آنان شد؛ "قیل لمّا کان العباس و زینب ـ ولدَی علی(علیهم السلام) ـ صغیرین، قال علی(علیه السلام) للعبّاس: "قلْ: واحد" فقال: "واحد"، فقال: "قلْ: إثنان" قال: "أستحیی أن أقول باللسان الذی قلت واحد، إثنان" فقبَّل علی (علیهالسلام) عینیه، ثم التفت إلی زینب، وکانت علی یساره والعباس عن یمینه، فقالت: "یا أبتاه أتُحبّنا؟" قال(علیهالسلام): "نعم یا بُنیّ، أولادنا أکبادنا" فقالت: "یا أبتاه حبّان لایجتمعان فی قلب المؤمن: حبّ الله و حبّ الأولاد، وإن کان لابدّلنا فالشفقة لنا والحبّ لله خالصاً". فازداد علی (علیهالسلام) بهما حُبّاً. (۱۸) (اگر منظور از زینب -که در این روایت آمده-، همان زینب کبری(سلامالله علیها) باشد با توجه به اختلاف سِنّی که بین او و حضرت ابوالفضل(علیهالسلام) وجود داشت توجیه روایت نیاز به تأمل بیشتری دارد.)
پی نوشتها:
۱) بحار، ج۴۴، ص۳۹۳
۲) گنجینة الاسرار، ص۹۸
۳) اعیان الشیعه، ج ۸، ص۳۸۹.(امالبنین فاطمهبنت حزامبن خالد)
۴) این چهار تن به ترتیب سنّ عبارتند از: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان. ام البنین غیر از این چهار پسر، فرزندی نداشت. (همان).
۵) امالبنین معمولاً در قبرستان بقیع حاضر می شد و در سوگ عزیزان خود مرثیهسرایی میکرد طوری که مردم مدینه و گاهی حتی مروان -با آن قساوت و عداوتی که با اهل بیت(علیهمالسلام) داشت-، دور او را میگرفتند و همراهش گریه می کردند. (سفینةالبحار، ج۳، ص۳۰۸، "رثا"؛ اعیان الشیعة، ج۸، ص۳۸۹).
۶) لا تدعونی ویک امالبنین تذکرینی بلیوث العرین
کانت بنون لی أدعی بهم والیوم أصبحت ولا من بنین
أربعة مثل نسور الرّبی قد واصلوا الموت بقطع الوتین
۷) همان.
۸) بحار، ج ۴۴، ص ۲۹۸؛ سفینة البحار، ج۶، ص۱۳۳
۹) از این رو به سقّا و علمدار اشتهار یافت.
۱۰) بحار، ج ۴۵، ص ۴۱
۱۱) مقتل مقرم
۱۲) به دریا پا نهاد و تشنه لب بیرون شد از دریا
فتوت بین، جوانمردی نگر، مردی تماشا کن
۱۳) این که شمر از عباس(علیهالسلام) و برادرانش به خواهرزاده یاد می کند از آن جهت است که شمر و امالبنین هر دو از یک قبیله (بنی کلاب) بوده اند و خوی نژادپرستی عرب اقتضا می کرد که افراد یک قبیله، یک خانواده محسوب شوند و لذا همدیگر را برادر و خواهر، برادر و برادر،... می دانستند. آن ملعون در روز تاسوعا وارد کربلا شد و با ورود او به کربلا، جنگ قطعی شد. او گویا گمان میکرد که اصحاب و یاران امام حسین (علیهالسلام) در این صحرا گرفتار شدند و همانند برخی از مسلمانان ضعیفالایمان صدر اسلام، که در جنگ اُحُد در پی ایجاد رابطه با کفار قریش و به فکر درخواست اماننامه از آنها بودند، خواهان امان نامه هستند و اگر امان نامه ای به آنها عرضه شود، با جان و دل می پذیرند و چه بسا در حق آورندهی آن دعا خواهند کرد. از این رو خودسرانه اقدام به گرفتن این اماننامه کرد.
۱۴) اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۳۰؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۲۴۶.
۱۵) مقتل خوارزمی، ج۱، ص۲۴۶. "عبداللهبن محل" دایی این حضرات نبوده بلکه پسردایی آنان بوده است. شاید به خاطر این که از جهت سنّ از آنها بزرگتر بوده او را دایی خطاب می کردند.
۱۶) گنجینة الاسرار، ص۹۴.
۱۷) همان، ص ۱۱۹.
۱۸) مستدرکالوسائل، ج۱۵، ص۲۱۵، ابواب احکام الاولاد/باب۷۹، ح ۱۶، مسلسل۱۸۰۴۰.
۱) بحار، ج۴۴، ص۳۹۳
۲) گنجینة الاسرار، ص۹۸
۳) اعیان الشیعه، ج ۸، ص۳۸۹.(امالبنین فاطمهبنت حزامبن خالد)
۴) این چهار تن به ترتیب سنّ عبارتند از: عباس، عبدالله، جعفر و عثمان. ام البنین غیر از این چهار پسر، فرزندی نداشت. (همان).
۵) امالبنین معمولاً در قبرستان بقیع حاضر می شد و در سوگ عزیزان خود مرثیهسرایی میکرد طوری که مردم مدینه و گاهی حتی مروان -با آن قساوت و عداوتی که با اهل بیت(علیهمالسلام) داشت-، دور او را میگرفتند و همراهش گریه می کردند. (سفینةالبحار، ج۳، ص۳۰۸، "رثا"؛ اعیان الشیعة، ج۸، ص۳۸۹).
۶) لا تدعونی ویک امالبنین تذکرینی بلیوث العرین
کانت بنون لی أدعی بهم والیوم أصبحت ولا من بنین
أربعة مثل نسور الرّبی قد واصلوا الموت بقطع الوتین
۷) همان.
۸) بحار، ج ۴۴، ص ۲۹۸؛ سفینة البحار، ج۶، ص۱۳۳
۹) از این رو به سقّا و علمدار اشتهار یافت.
۱۰) بحار، ج ۴۵، ص ۴۱
۱۱) مقتل مقرم
۱۲) به دریا پا نهاد و تشنه لب بیرون شد از دریا
فتوت بین، جوانمردی نگر، مردی تماشا کن
۱۳) این که شمر از عباس(علیهالسلام) و برادرانش به خواهرزاده یاد می کند از آن جهت است که شمر و امالبنین هر دو از یک قبیله (بنی کلاب) بوده اند و خوی نژادپرستی عرب اقتضا می کرد که افراد یک قبیله، یک خانواده محسوب شوند و لذا همدیگر را برادر و خواهر، برادر و برادر،... می دانستند. آن ملعون در روز تاسوعا وارد کربلا شد و با ورود او به کربلا، جنگ قطعی شد. او گویا گمان میکرد که اصحاب و یاران امام حسین (علیهالسلام) در این صحرا گرفتار شدند و همانند برخی از مسلمانان ضعیفالایمان صدر اسلام، که در جنگ اُحُد در پی ایجاد رابطه با کفار قریش و به فکر درخواست اماننامه از آنها بودند، خواهان امان نامه هستند و اگر امان نامه ای به آنها عرضه شود، با جان و دل می پذیرند و چه بسا در حق آورندهی آن دعا خواهند کرد. از این رو خودسرانه اقدام به گرفتن این اماننامه کرد.
۱۴) اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۳۰؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۲۴۶.
۱۵) مقتل خوارزمی، ج۱، ص۲۴۶. "عبداللهبن محل" دایی این حضرات نبوده بلکه پسردایی آنان بوده است. شاید به خاطر این که از جهت سنّ از آنها بزرگتر بوده او را دایی خطاب می کردند.
۱۶) گنجینة الاسرار، ص۹۴.
۱۷) همان، ص ۱۱۹.
۱۸) مستدرکالوسائل، ج۱۵، ص۲۱۵، ابواب احکام الاولاد/باب۷۹، ح ۱۶، مسلسل۱۸۰۴۰.
منبع : رجا نیوز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست