پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
حرف زدن، بهتر از عمل کردن است!
کلمات بخش قابل توجهی از زندگی ما را تشکیل میدهند. کلمات ممکن است ما را به دروازههای سعادت برسانند، ممکن است ما را گرفتار نفرینی ابدی کنند. کلمات ممکن است حال ما را به هم بزنند، ممکن است دردهای ما را درمان کنند. این جادوی کلمات است. به کمک واژهها، و تنها به کمک واژهها، میتوان سلامت، لذت، آرامش و عشق را در تمام زندگی جاری کرد. با کلمات و تنها با کلمات، میتوان جنگهای خونین به راه انداخت.
میگویند اگر میخواهید زندگی خود را تغییر دهید، بهتر است ابتدا طور دیگری حرف بزنید. جملههایی نظیر «من انسانی منحصر به فرد هستم» یا «من میخواهم دوباره متولد شوم» تنها اصواتی فانی هستند، اما همین کلمات ساده قدرتی به شما میدهند که با آن میتوانید مهار زندگی خود را به دست گیرید. حرفهای خوب همچون اندیشههای مثبت، زندگی شما را سرشار از انرژی و نشاط خواهند کرد، اما حرفهای گزنده و آزاردهنده هیچ وقت نتیجه مطلوبی به بار نخواهند آورد؛ چراکه اندیشه پلید، حاصلی جز پلیدی ندارد.
از سوی دیگر سادهترین کلمات ما ممکن است زندگی دیگران را به کلی تغییر دهد. مثلا اگر به کسی بگویید او آدم کودنی است و به هیچ دردی نمیخورد، ممکن است این حرف ساده در جان او بنشیند و او نیز این حقیقت را بپذیرد و از آن پس مثل احمقها زندگی کند. مشکل اصلی این است که بسیاری از ما، واژهها را دست کم میگیریم و قدرت جادویی آنها را باور نداریم.
بسیاری از آدمها با کلمات پول درمیآورند. (نویسندهها و شاعران در این دسته هستند.) بعضی از مدیران شرکتهای بزرگ در کلاسهای آموزشی یاد میگیرند که چگونه کلمات خود را از قدرت پر کنند تا هیچ کس نتواند از آنها سرپیچی کند. پیروان انالپی در این طبقه قرار میگیرند. از سوی دیگر کاندیداهای ریاستجمهوری تنها به کمک کلمات است که رییسجمهور میشوند. این کلمات هستند که با خود قدرت میآورند، دردهای ما را درمان میکنند، احساسات عاشقانه ما را بیان میکنند و ما را به پیروزی میرسانند. این کلمات و تنها کلمات هستند که محیط اطراف ما را با عشق یا نفرت پر میکنند. کلمات کلید زندگی ما هستند، پس چرا آنها را دست کم میگیریم؟
قرار نیست همه ما مثل رییسجمهورها صحبت کنیم یا از حرفهایمان پول در بیاوریم. کافی است بتوانیم کلمات را در زندگی روزمره خود به درستی جاری کنیم. اما بسیاری از آدمها قادر نیستند کلمات را آنطور که میخواهند به کار برند. بیشتر ما هنگام نوشتن یک کارت تبریک، ساعتها فکر میکنیم و در آخر نمیدانیم چه باید بنویسیم. مشکل اصلی بسیاری از آدمها این است که «کلمات درست را نمیتوانند پیدا کنند» و این مشکل کوچکی نیست. کاربرد کلمات نادرست ممکن است نتایج مخربی داشته باشد. بسیاری از ما حتی هنگام بیان احساسات خود، طرف مقابل را دچار سوءتفاهم میکنیم.
شاید برای همین است که بسیاری از ما به سنت گذشتگانمان معتقدیم «سکوت طلاست.» به خودمان میگوییم کلمات نمیتوانند هیچ کاری کنند یا حرف زدن تنها اوضاع را خرابتر میکند. در صورتی که اینطور نیست. یا لااقل همیشه این طور نیست. بسیاری وقتها دیگران به حرفهای ما احتیاج دارند. ما گاه مجبوریم کسی را بخاطر مرگ عزیزی دلداری دهیم. همانطور که نمیتوانیم در فرودگاه هنگام خداحافظی با برادرمان سکوت کنیم تا چشمها حرف دلمان را بزنند. هر چه باشد نگاهها زود فراموش میشوند و آنچه در خاطر میماند طنین کلمات است.
کلمات تنها وسیلهیی هستند که میتوانیم به کمک آنها احساس همدلی خود را بیان کنیم یا به دیگران بگوییم ما هم در شادی یا غم آنها شریک هستیم. معمولا حرف زدن در مواقع شادی آسان است و آدمها خود به خود حرفهای زیبایی به هم تحویل میدهند. پیامهای تبریک به هر زبانی که گفته شوند، زیبا به نظر میرسند. اما در لحظات اندوه، بیماری یا عزاداری بیشتر آدمها نمیتوانند کلمات مناسب را برای بیان همدلیشان پیدا کنند. در چنین لحظاتی، زبان در دهان گره میخورد و حرفها در گلو گیر میکند. ذهن بخاطر فشار عصبی خالی میشود و خلاقیت به کلی میمیرد. در چنین شرایطی، آدمها سعی میکنند از زیر بار گفتوگو شانه خالی کنند، و این دقیقا همان کاری است که نباید کرد. در چنین مواقعی بهتر است قدم پیش بگذارید و حرفی بزنید. اینکه در مواقع اندوه به دیگران چه باید گفت، سوالی بیجواب است. حقیقت این است که شیوههای همدلی با دیگران، در موقعیتهای مختلف بسیار متفاوت است. بعضی وقتها خوب است درباره مشکل پیش آمده مفصل حرف بزنید و گاه بهتر است احساستان را با چند جمله ساده بیان کنید. نکته مهم این است که هر انسانی، به پشتوانه تجربه اجتماعی خود از این
هنجارهای زبانی اطلاع دارد و تنها کافی است هوشمندانه آنها را به کار گیرد. هنگامی که زبانتان در دهانتان گره خورده و نمیدانید چه بگویید، سکوت نکنید. برای اینکه اوضاع را تحت کنترل خود در آورید کافی است دست به چند اقدام ساده اما اساسی بزنید:
اول سعی کنید آرامش خود را «تا حد ممکن» حفظ کنید.
بعد به این نکته فکر کنید که اگر چه شما ناراحت و عصبی هستید، اما باید از لاک خود بیرون بیایید و به دیگران که شاید از شما اندوهگینتر باشند، کمک کنید.
به خود یادآوری کنید که کلمات شما میتوانند بهترین دلگرمی برای دیگران باشند.
در ذهن خود مرور کنید که چه حرفهایی میتوانید بزنید. لازم نیست آنها را حفظ کنید. سعی نکنید ادا در آورید. حرفهای تصنعی خیلی زود خودشان را لو میدهند. کافی است صمیمانه وبیپیرایه جلو بروید و آنچه به ذهنتان میرسد را بیان کنید.
کلمات خود را سنجیده انتخاب کنید و شمرده حرف بزنید. صدای آرام و لحن ملایم شما به طرف مقابل آرامش میدهد.
طوری حرف بزنید که انگار کلمات را از اعماق قلب خود بیان میکنید و به آنها باور دارید.
در مواقع بحرانی، لازم نیست بدوید تا آب یا چای بیاورید. میگویند عمل کردن بهتر از حرف است، اما این ضربالمثل اینجا هیچ کاربردی ندارد. بیشتر ما برای فرار از موقعیت گفتوگو به سراغ آب و چای میرویم.
البته هیچ کس نمیتواند ارزش یک آغوش گرم یا فشار دست را انکار کند، اما کلمات چیز دیگری هستند. کافی است روبروی طرف مقابل بنشینید و کمی با او حرف بزنید. در بسیاری از مواقع تنها کافی است شما باب گفتوگو را باز کنید. بقیه حرفها خودبهخود میآیند و طرف مقابل بیشتر از شما حرف میزند. بعد شما باید شنونده خوبی باشید.یکی دیگر از مواقعی که زبان ما در دهانمان خشک میشود، وقتهایی است که در یک رستوران یا کافه نشستهایم و پیشخدمتها سرویس مطلوبی به ما ارایه نمیدهند. این موقعیت ممکن است در سوپرمارکت یا حتی تاکسی هم پیش بیاید. مثلا وقتهایی که صندوقدار با تلفن مشغول حرف زدن است و صورتحساب شما را آماده نمیکند، یا وقتهایی که صدای رادیوی راننده آزارتان میدهد. در چنین مواقعی بیشتر آدمها ترجیح میدهند سکوت کنند و دندان بر جگر بگذارند. بعضی دیگر هم پرخاشجو میشوند و دعوا راه میاندازند. اگر شما هم به یکی از این دو شیوه پناه میآورید، پس هنوز به معجزه کلمات پی نبردهاید. با کلمات میتوانید آدمها را رام کنید و اوضاع را به سمتی ببرید که میخواهید. البته همه ما بعضی وقتها حرف دلمان را میزنیم، اما تنها با نگاه خیره صندوقدار، راننده یا پیشخدمت مواجه میشویم. در چنین وقتهایی علنا در انتخاب کلمات اشتباه کردهایم!
بعضی وقتها پول چیزی را پرداخت کردهایم، اما آنچه به ما دادهاند چیزی نیست که خواستهایم. میتوان سربهزیر مغازه را ترک کرد، میتوان از حق طبیعی خود دفاع کرد. میگویند زنان در کاربرد کلمات و استفاده از فن بیان بسیار حرفهییتر از مردها هستند، اما حتی زنها هم دوست ندارند در رستوران از غذا اعتراض کنند و توجه دیگران را به خود جلب کنند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید رستوراندارها برای مشتریانی که سختگیر هستند، احترام بیشتری قایلند. اعتراض شما به آنها میفهماند که شما با همه وسواس خود رستوران آنها را انتخاب کردهاید و این بسیار دلگرمکننده است. مهمتر از همه هر کسی دوست دارد کیفیت سرویسدهی خود را محک بزند و بهتر کند، تا اینکه ندانند چرا آدمها برای همیشه از در رستوران خارج میشوند و دیگر به آنجا بر نمیگردند.
برای بیان اعتراض شیوههای بسیاری وجود دارد تا شما را به نتیجه مطلوب برساند. اگر سفارش استیک نیمپز دادهاید و استیکی که مقابل شما گذاشتهاند مغز پخت شده، بدترین کار ممکن این است که از کوره در بروید و داد و بیداد راه بیندازید. مخصوصا اینکه عصبانیت باعث میشود شما دچار سوءهاضمه شوید و با دلدرد آنجا را ترک کنید.
امروز شعار بسیاری از فروشگاهها و رستورانها این است که «اگر ما را دوست دارید به دوستانتان بگویید و اگر از ما خوشتان نمیآید به ما بگویید.» شاید این نوشته هیچ جا آویخته نشده باشد اما مطمئن باشید بیشتر مغازهدارها دوست دارند عیبشان را به آنها بگویید، تا به دیگران. در رستورانی که غذایش باب میلتان نیست، اعتراض خود را بیان کنید. یادتان باشد مودب اما محکم حرف بزنید. مثلا:
«ببخشید مزاحمتان میشوم. من سفارش استیک نیمپز داده بودم اما این استیک را بیش از حد سرخ کردهاند. آیا ممکن است برای من استیک دیگری بیاورید؟»
بعضی وقتها بهتر است خود را پایینتر از طرف مقابل قرار دهید، تا به نتیجه مطلوب برسید:
«ممکن است به من لطف کنید و زودتر کار من را راه بیندازید. بچه من در ماشین منتظر است.»
بعضی وقتها بهتر است با آنها همدلی کنید:
«من میدانم که سر شما خیلی شلوغ است و واقعا نمیخواهم مزاحمتان شوم. اما آیا ممکن است قهوهیی که سفارش داده بودم را برایم بیاورید؟»
در این مواقع پیشخدمت از اینکه مشتری محترمی مثل شما را نادیده گرفته، احساس عذاب وجدان میکند و تا آخرین لحظهیی که شما روی صندلی نشستهاید، دورتان میچرخد و مدام از شما میپرسد چیز دیگری احتیاج دارید؟
البته گاهی بهتر است از موضع بالا حرف بزنید. اگر اعتراض شما به دفعه دوم رسید بهتر است با مدیر رستوران یا فروشگاه صحبت کنید و صریحا به او بگویید مشکل چیست. عصبانی نشوید و با کسی دعوا نکنید. اگر میخواهید به کسی سیلی بزنید، این کار را با زبانتان بکنید. معمولا آدمها در برابر کلمات، هیچ چارهیی جز تسلیم ندارند حتی اگر حق با آنها باشد، اما هر آدمی در برابر جنجال، حالت دفاعی به خود میگیرد و با شما برخورد میکند (حتی اگر حق با شما باشد).
تشکر کردن از دیگران هم یکی از آن کارهای سخت و طاقتفرساست. بیشتر آدمها بعد از گرفتن یک هدیه تولد یا بعد از یک میهمانی دوستانه زحمت تلفن زدن و تشکر کردن را به خود نمیدهند. چرا؟ چون خجالت میکشند! قدردانی از زحمات دیگران نشانه شعور و شخصیت هر انسانی است. درست است که پیدا کردن کلماتی که احساس قدردانی ما را نشان دهند، بسیار سخت است، اما همیشه میتوان با کمی فکر کردن کلمات مناسب را پیدا کرد. اگر از تماس تلفنی خجالت میکشید، میتوانید راههای دیگر را امتحان کنید. خوشبختانه این روزها پیامهای کوتاه اساماس هم به کمک آدمهای خجول آمدهاند تا آنها را در بیان احساساتشان یاری دهند. اگر دسترسی به موبایل ندارید، میتوانید یک یادداشت تشکر بنویسید و برای طرف مقابل ارسال کنید. میتوانید پیام تشکر خود را با هدیهیی کوچک نظیر چند شاخه گل همراه کنید. پیامهای تشکر را برای کسانی بفرستید که شما را با محبت خود غافلگیر کردهاند مثلا به مناسبت تولد شما یک میهمانی برگزار کردهاند. نوشتن یادداشت تشکر برای مادربزرگتان بخاطر شام شب یلدا ممکن است کمی زننده به نظر برسد! اگر در موقعیتی هستید که نمیدانید کارت تشکر بفرستید
یا نه، محتاطانه بازی کنید و کارت نفرستید.
نمونههای بسیاری از کارتهای تبریک و تشکر را میتوانید در بازار پیدا کنید. روی بسیاری از کارتها جملههایی نوشته شده، اما این کلمات کافی نیستند. امضا کردن یک کارت به هیچ وجه تشکر شما را بیان نمیکند، حتی اگر روی کارت حرفهای دل شما با حروف طلایی چاپ شده باشد. سعی کنید ذهنتان را به کار بیندازید و چند جملهیی بنویسید. مثلا:
«از گلدانی که برای جشن تولدم به من هدیه دادی واقعا متشکرم. من آن را روی میز اتاقم گذاشتهام و تا حالا خیلیها از آن تعریف کردهاند. هدیه هوشمندانهیی بود.»
سادهترین و صمیمانهترین راه این است که بگویید آن هدیه را چقدر و چرا دوست دارید. اگر از هدیه خوشتان نیامده، نقش بازی کنید و دلیلی برای خود بتراشید. بهتر است در توصیف هدیهیی که دریافت کردهاید، صفتی هم پیدا کنید: شکلات خوشمره، لباس گرم و نرم، کراوات رنگارنگ و...
پیدا کردن کلماتی که احساس شما را بیان کنند ممکن است کمی طول بکشد. اما مطمئن باشید که اگر کمی در انبار ذهنتان جستوجو کنید، آنها را پیدا خواهید کرد. از بیان جملات تکراری پرهیز کنید. هیچ چیز زنندهتر از جملههای نمایشی و غیرواقعی نیست. خجالت را کنار بگذارید و آنچه بر قلبتان میگذرد را بیان کنید. آن وقت است که تاثیر جادویی کلمات را خواهید دید.
منبع : روزنامه اعتماد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی معلمان رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی قوه قضاییه تهران روز معلم پلیس اصفهان سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو سایپا کارگران تورم
نمایشگاه کتاب سریال جواد عزتی تلویزیون عفاف و حجاب فیلم سینمایی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین انگلیس اوکراین نتانیاهو ترکیه یمن
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تماس تصویری هواپیما تبلیغات اپل تلفن همراه گوگل همراه اول آیفون ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن دیابت بیماری قلبی مسمومیت داروخانه