دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا
ضوابط شرعی اشتغال بانوان
مكتب گرانقدر اسلام با توجه كامل به خصوصیات خاص جسمی و روحی بانوان و عنایتبه مهمترین شاخصه و وظیفه بانوان كه رشد و پرورش بشر است چهارچوبهایی را برای اشتغال بانوان ترسیم كرده است، مقاله زیر تحقیقی است در باره دیدگاه اسلام در زمینه اشتغال بانوان كه تقدیم خوانندگان میشود. از مباحثی كه مدتی استبه طور گسترده مورد توجه قرار گرفته استحقوق بانوان و تلاش برای دستیابی آنان به امكانات و زمینههای فعالیتهای اجتماعی و حضور در صحنههای مختلف به صورت فراگیر است. مكتب گرانقدر اسلام با توجه كامل به خصوصیات خاص جسمی و روحی بانوان و عنایتبه مهمترین شاخصه و وظیفه بانوان كه رشد و پرورش بشر است چهارچوبهایی را برای اشتغال بانوان ترسیم كرده است، مقاله زیر تحقیقی است در باره دیدگاه اسلام در زمینه اشتغال بانوان كه تقدیم خوانندگان میشود.
جواز اشتغال بانوان
در ابتدا باید به این پرسش پاسخ داد: آیا اسلام اشتغال و فعالیت اقتصادی را تنها برای مردان جایز میشمارد و به كلی زنان را از این صحنه خارج میسازد؟ بدون شك جواب منفی است. ما نه تنها دلیلی برچنین منعی در اسلام نداریم، بلكه شواهد و ادله فراوانی برخلاف آن میتوانیم بیابیم، كه به چند مورد آن اشاره میشود:
الف) حق مالكیت زنان بر اموالشان
خداوند متعال در قرآن كریم میفرماید: للرجال نصیب مما اكتسبوا و للنساء نصیب مما اكتسبن برای مردان و زنان از آن چه كسب كردهاند، بهرهای است. یعنی همانگونه كه مردان اگر چیزی تحصیل كنند، مالك آن میشوند، زنان نیز اگر مالی بهدست آورند، مالك آن خواهند بود. این بیان، افزون بر پذیرش حق مالكیتبرای زنان كه تا قرون اخیر مورد انكار برخی قوانین غربی بود- جواز اشتغال و اجازه كار برای آنان را همانند مردان اثبات میكند; زیرا در این آیه كریمه، حلال بودن اكتساب یعنی تحصیل درآمد مفروض گرفته شده و سپس پیرامون مالكیت درآمد حاصل از آن، اظهار نظر شده است.
ب) تشویق زنان و مردان به فعالیت اقتصادی
در اسلام، نه تنها فعالیت اقتصادی جایز شمرده شده و به زنان و مردان برای اكتساب مال و تحصیل درآمد، اجازه داده شده است، بلكه همگان به این امر دعوت و به حضور فعال در صحنه اقتصاد تشویق شدهاند.آیاتی از قرآن كریم كه ابتغای از فضل خدا و جستوجو و طلب آن را بیان كرده و مردم را به آن فرا خوانده است، مانند وابتغوا من فضل الله (از فضل خدا جویا شوید) یا مردم را دعوت به آبادانی زمین كرده است: هو انشاءكم من الارض واستعمركم فیها (او شما را از زمین پدید آورد و برای آباد ساختن آن برگماشت) نمونههایی از این تشویق و ترغیب هستند. در هیچیك از این موارد، خصوص مردان مخاطب نیستند، بلكه مجموعه مسلمانان یا انسانها مورد توجه قرار گرفتهاند، و همگی به طلب فضلالهی، كه تحصیل درآمد یكی از مصادیق آن است، دعوت شدهاند. بیشك، كار، یكی از مهمترین مجاری كسب مال محسوب میشود و اسلام نیز به آن توجه خاص كرده است. پس اگر مردان و زنان به فعالیت اقتصادی دعوت شده و كار از مصادیق بارز این امر محسوب میشود، میتوان گفت: مردان و زنان به كار و اشتغال تشویق شدهاند و نه تنها اشتغال برای زنان ممنوع نشده، بلكه امری مورد تشویق و ترغیب قلمداد شده است.
محدودیت اشتغال
هرچند اسلام زنان و مردان را به فعالیت اقتصادی و اشتغال دعوت و هر دو را مالك درآمد خویش محسوب كرده است، ولی محدودیتهایی نیز در این امر مانند سایر امور اعمال كرده است. برخی از این محدودیتها به خود فعالیت اقتصادی اعم از تولید و توزیع برمیگردد و برخی دیگر در باره ارتباط افراد مسلمان با یكدیگر و دیگران است. در قسم اول این محدودیتها، هیچگونه تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد. اگر ربا حرام است و یا تجارت جایز است، برای هر دو همین حكم وجود دارد. ولی در قسم دوم، خصوصیات مرد و زن در احكام جزئی متفاوت است، هر چند در اینجا نیز، در كلیات احكام با هم مشتركند. پس، بر هر دو عفاف واجب است، هر چند مصداق عفاف در مورد زنان حجاب است و چنین چیزی در مورد مردان نیست. در این میان، برخی از محدودیتهای اشتغال، مخصوص به كسانی است كه ازدواج كردهاند، و با این عقد، به صورت اختیاری، برخی حقوق را برای همسر خود نسبتبه خود پذیرفتهاند. زن و شوهر نسبتبه یكدیگر از حقوق و وظایفی برخوردارند كه مجموعه این حقوق و وظایف در تعادلی دقیق با یكدیگر میباشند.
حقوق مرد بر زن
خانواده، كانون گرمی است كه زن و شوهر در آن میتوانند به آرامش واقعی و امنیت روحی دستیابند. خداوند متعال در این باره میفرماید: و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم موده و رحمه. : از نشانههای او یكی این است كه از خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد. این هسته اولیه جامعه بشری، مثل هر جمع دیگری، هنگامی میتواند به حیات سالم خود ادامه دهد كه از نظام و انتظام خاصی برخوردار باشد، این امر در پرتو حقوق و وظایف افراد آن جمع، یعنی زن و شوهر، تامین خواهد شد. از سوی دیگر، در هر جمعی، گاه اختلاف نظرهایی پیدا میشود كه افراد نمیتوانند در آن به توافق برسند، در این گونه موارد، اگر یكی از آنها كه به نوعی توانایی تصمیمگیری صحیحتری دارد، به عنوان رییس جمع برگزیده شود، و همه ملزم به پیروی از او باشند، مشكل حل خواهد شد. از سویی، پیدایش هر جمع، برخی مسوولیتهای جمعی را ایجاد میكند كه باید شخص خاصی آنها را بر عهده گیرد، چنین فردی باید از اختیارات ویژهای نیز برخوردار باشد. با توجه به همه این امور، خداوند متعال مردان را در خانواده رییس قرار داده و فرموده است: الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اءموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله : مردان، سرپرست زناناند، به دلیل آن كه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و به دلیل آن كه از اموالشان خرج میكنند. پس، زنان درستكار، فرمانبردارند، به پاس آنچه خدا حفظ كرده، اسرار [شوهران خود] را حفظ میكنند.در این آیه شریفه، برتری مردان بر زنان در خانواده، یك حكم الهی شمرده شده كه مستند به حكمت ربانی است و وظیفه تامین مالی خانواده نیز به عنوان نكته دیگری در نظر گرفته شده است; یعنی اگر مردان ریاستخانواده را برخوردارند، مسوولیتسنگین اداره آن را نیز برعهده دارند. ریاستبدون اطاعت معنا ندارد و آیه شریفه زنان صالح را فرمانبردار همسرانشان معرفی میكند كه اسرار آنها را حفظ میكنند; همانگونه كه خداوند حافظ ضعفهای ایشان است.حضرت علامه طباطبایی در مورد این آیه میفرمایند: سرپرستی مرد بر زن، خود به این معنا نیست كه اراده زن در آن چه مالك آن استیا تصرفاتش در آن نافذ نباشد و نه اینكه زن در حفظ حقوق فردی و اجتماعی خود و دفاع از آن و رسیدن به آن با مقدماتی كه دارد، مستقل نباشد، بلكه معنای آن این است... كه باید زنان در هر چه مربوط به كامیابی جنسی و بهرهمندی زناشویی است، مطیع شوهران خود باشند و در غیاب آنها به ایشان خیانت نكنند و حریم عفاف خویش را پاس دارند و در اموال و هر چه در زندگی زناشویی در اختیار آنهاست، امین و درستكار باشند و سوء استفادهای از آنها نكنند. پس به نظر ایشان، شوهران تنها در حوزه كامیابی جنسی، بر همسران خود حق دارند و هرگز سرپرستی آنها بر زنانشان مانع از بهرهمندی زنان از حقوق فردی و اجتماعی و استقلال در حفظ و دفاع از این حقوق و تصرف در اموال و املاكشان نیست. در جای دیگری، ایشان سنت نبوی را شاهدی براین تفسیر میشمارند كه زنان از احقاق حق فردی و اجتماعی خود منع نشده و میتوانند در شوون مختلف اجتماعی اعم از اقتصادی و فرهنگی وارد شوند. پس مردان در خانواده به عنوان رییس از سوی خداوند قرار داده شدهاند، اما این ریاستبه معنای سروری و آقایی و برتری نیست، بلكه مردان مسوول حفظ مصالح خانواده،انجام دادن وظایف خانوادگی و صیانت از حریم خانواده هستند. دلیل این ریاست را خداوند دو امر دانسته است: ۱- برتریی كه خداوند به آنها داده است: بما فضل الله بعضهم علی بعض، و للرجال علیهن درجه;۲- وجوب نفقه بر آنها: بما انفقوا من اموالهم. یعنی نوع مردان نه تك تك آنها با نوع زنان تفاوتهایی دارند كه این اختلافها اقتضا میكند در خانواده، مرد ریاست را برعهده داشته باشد. از سوی دیگر، وظیفه سنگین اداره مالی خانواده بر عهده شوهر است و این نیز عامل دیگری برای ریاست مرد در خانواده است. باید توجه داشت كه زن در قبال مشكلات اقتصادی خانواده و هزینههای آن هیچگونه مسوولیتی ندارد; هر چند از نظر اخلاقی بسیار پسندیده است كه در این امر مشاركت كند. از سوی دیگر عبارت: بما انفقوا من اموالهم (به دلیل آن كه از اموالشان خرج میكنند) ناظر به واقعیتخارجی نیست، بلكه به ظرف اعتبارات شارع و صفحه قانون شرع توجه دارد. یعنی نمیگوید: چون در حال حاضر مردان هزینه زنان و خانواده را میپردازند، ریاست دارند، كه اگر روزی روال تغییر كرد و زنان چنین امری را بر عهده گرفتند، ریاست از آن آنان باشد، بلكه میگوید: چون تامین هزینه را ما بر مردان واجب و لازم كردهایم و در قانون شرع، آنها مسوول این امر هستند، ریاست از آن آنان است. نكته دیگری كه باید به آن توجه كرد، این است كه عبارت: بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم (به دلیل آن كه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و به دلیل آن كه از اموالشان خرج میكنند) علت ریاست مردان را بیان میكند، نه حوزه این ریاست را. یعنی نمیگوید مردان تنها در امور اقتصادی خانواده ریاست دارند. حال كه ریاست مردان در خانواده روشن شد و این نكته نیز آشكار است كه ریاست، مستلزم وجوب اطاعت از طرف مقابل است، باید دید حوزه این امر، یعنی لزوم اطاعت از مرد در خانواده، تا چه حد است، چنانكه گذشت علامه طباطبایی ۱ یك مورد را بیان فرمود، و آن در محدوده كامجویی است كه زن باید از مرد اطاعت كند. این مطلب، در روایتهای متعددی مورد تصریح قرار گرفته است. افزون براین، حق دیگری كه مرد بر زن خود دارد و روایتهای فراوان با سندهای معتبر برآن دلالت میكند، این است كه اگر مرد او را از خروج از خانه منع كند، باید اطاعت نماید و خارج نشود. بلكه خروج زن از خانه مشروط به اجازه شوهر است. در روایتی صحیح از امام باقر(ع) نقل شده است: زنی نزد رسول اكرم(ص) آمد و سؤال كرد: ای رسول خدا(ص) حق مرد بر همسرش چیست؟ حضرت(ص) به او فرمود: «اینكه زن او را اطاعت كند و نافرمانی ننماید و از خانه او بدون اجازهاش صدقه ندهد و روزه مستحبی بدون اذن او نگیرد و او را از خود منع نكند ولو بر پشتشتری سوار باشد و از خانهاش بدون اجازه او خارج نشود. و اگر بدون اذن خارج شود، فرشتگان آسمان و زمین و فرشتگان غضب و رحمت، او را لعنت میكنند تا به خانهاش باز گردد...». تمام حدیثهایی كه در این مورد وارد شده از رسول گرامی اسلام نقل شده است; هر چند واسطه این نقلها امام باقر یا امام صادق و امام جواد: از اجداد طاهرینشان هستند. ظاهر این روایتها اطلاق است; یعنی مرد مطلقا میتواند از خروج زن خود از خانه جلوگیری كند، بلكه به طور كلی خارج شدن زن از خانه، در هر مورد، مشروط به اجازه شوهر است. پس مادامی كه اجازه او را كسب نكرده یا رضایت او برایش محرز نیست، نمیتواند از خانه خارج شود. حضرت امام قدسسره در تحریرالوسیله خارج شدن زن بدون اجازه شوهرش از خانه را موجب «نشوز» زن شمردهاند. و این نظر مشهور فقهاست و كسی در این امر مخالفت نكرده است. ولی شاید به قرینه روایاتی كه در مورد حسن حبس زن در خانه وارد شده كه در آنها بر نكته دلربایی زنان و اشتیاقشان به مردان تاكید شده است، بتوان گفت: زن در صورتی كه خروجش از خانه مفاسدی داشته باشد یا با مصالحی در تزاحم قرار گیرد، مشروط به اجازه شوهر خواهد بود. پس در واقع از فروعات حالت تزاحم یا فقدان مصلحتخواهد بود كه در بخش بعدی به آن میپردازیم. در این صورت، تشخیص اینكه چنین تزاحمی وجود دارد یا خیر؟ و در صورت تحقق آن، كدام سو را باید ترجیح داد؟ و یا اینكه خروج زن، مفاسدی در پی دارد یا با مصالحی منافات دارد یا نه؟ بر عهده رییس خانواده، یعنی شوهر، است. پس زن ناچار برای خروج باید اجازه بگیرد تا معلوم شود آیا تزاحمی وجود دارد؟ و اگر دارد، كدام طرف را باید ترجیح داد؟ و یا این كه خروج مفسده ندارد.مساله تزاحم
گاه موقعیتی پیش میآید كه شخص نمیتواند به دو وظیفهای كه بر عهده دارد،با هم عمل كند و ناچار استیكی را فدای دیگری كند. در این گونه موارد، كه از آن به «تزاحم» تعبیر میشود، عقل حكم میكند باید مهم را فدای اءهم كرد. یعنی آن وظیفهای كه اهمیتبیشتری دارد را انجام داد و وظیفه دیگر را ترك كرد.تشخیص این امر، در جایی كه وظایف فردی و شخصی باشد، بر عهده خود شخص خواهد بود، ولی اگر این وظایف مربوط به شوون یك مجموعه یا جامعه باشد، وظیفه این تمییز بر عهده رییس آن مجموعه یا جامعه خواهد بود. از این رو، در جامعه اسلامی، تشخیص تزاحم و تمییز اهم از مهم بر عهده ولیفقیه است كه بر قله هرم مدیریتی جامعه قرار دارد. در دایره خانواده، این امور بر عهده رییس خانواده، یعنی شوهر، خواهد بود. اوست كه باید تشخیص دهد آیا كار همسرش در بیرون خانه با وظایف خانوادگی و مصالح زندگی مشترك آن دو تزاحم دارد یا خیر؟ و كدام یك اهمیتبیشتری دارد؟ پس او میتواند زن خود را به دلیل تزاحم شغلش با وظایف شوهرداری و تربیت فرزند، از حرفهاش منع كند.البته مساله تزاحم در جایی مطرح میشود كه هر دو طرف، وظیفه باشند; یعنی در صورتی به امر اشتغال ارتباط پیدا میكند كه داشتن شغل، خود یك وظیفه برای زن باشد ولو از باب وظایف اجتماعی و واجبات كفایی كه به اندازه كفایت افرادی برای عمل به آن موجود نباشند. و الا اگر شغل، وظیفه نباشد، و با وظیفه تعارض پیدا كند، جایز نیستبه آن بپردازد، مگر این كه وظیفه از قبیل حقوق شوهر باشد و او حق خود را اسقاط كند.
مصلحت و مفسده
در هر جمعی، رییس، حافظ مصالح آن جمع و مسوول این امر است. او میتواند به استناد منافات عملی با مصالح جمع، یا لزوم مفسدهای، آن را منع كند. حال در خانواده، اگر اشتغال همسر با مصالح خانواده یا افراد آن منافات داشته یا مستلزم مفسدهای باشد، مرد به عنوان رییس خانواده میتواند از اشتغال زن جلوگیری كند.
نگاهی به قانون مدنی ایران
با توجه به بحثهای گذشته، ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی كه میگوید: «در روابط زوجین، ریاستخانواده از خصایص شوهر است»، كاملا با مبانی اسلامی سازگاری دارد و این نكته كه در ماده۱۱۱۷ قانون مدنی میگوید: «شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی كه منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد، منع كند»، در واقع یكی از شوون ریاست مرد است. البته جا داشته قانونگذار، حوزه ریاستشوهر را به طور دقیق مشخص كند; هر چند این امر در موارد مختلف مثل تابعیت، محل اقامت،... به صورت پراكنده تا حدودی بیان شده است.
منافات اشتغال شوهر با مصالح خانواده
اگر شغل یا حرفه شوهر منافی مصالح خانواده یا حیثیت او یا زنش باشد، در متن قانون مدنی چارهای برای زن اندیشیده نشده است. ولی براساس ماده ۱۱۰۴ كه میگوید: «زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یكدیگر معاضدت نمایند». با تكیه بر ولایت مطلقه فقیه و حكومت آن بر ولایتشوهر بر همسر، زن میتواند به مراجع قانونی یا به تعبیر فقهی «حاكم شرع» مراجعه و تقاضای منع او را از حرفهاش بنماید و سزاوار استبه این نكته در متن قانون مدنی تصریح شود.
شوهر محجور
اگر شوهر صلاحیت اداره خانواده را به دلیل بیماری جسمی یا جنون یا نسیان و امثال آن از دست دهد، زن میتواند به مراجع قانونی مراجعه و از آنها تقاضای اعطای سرپرستی خانواده به خود را بنماید.در اینجا نیز ولایت مطلقه فقیه مبنای فقهی چنین امری خواهد بود.
منبع:ماهنامه پیام حوزه، شماره ۱۴
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی انتخابات مجلس دوازدهم
فضای مجازی قتل هواشناسی تهران شهرداری تهران شورای شهر تهران سیلاب سامانه بارشی آموزش و پرورش سازمان هواشناسی باران شهرداری
خودرو بازار خودرو بانک مرکزی قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم
تلویزیون سینما مهاجرت نمایشگاه کتاب سینمای ایران دفاع مقدس صدا و سیما مسعود اسکویی صداوسیما موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین حماس جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری گوگل آیفون اینستاگرام مایکروسافت سامسونگ اپل عکاسی ناسا
ویتامین چای کاهش وزن توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب