چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
هخامنشیان کجا فراموش شدهاند؟
آیدین آغداشلو بر جامعیت و استثنا بودن این نمایشگاه در تاریخ برپایی نمایشگاههایی که از هنر ایران تاکنون در داخل و خارج از کشور برگزار شده است، تاکید دارد؛ هرچند که به زعم وی، همچون هر نوع نمایشگاهی از این دست، میتوانست کاملتر و جامعتر باشد؛ اما با موضوع و شکلی چنین گسترده، نمیتواند ادعای کامل بودن داشته باشد؛ بلکه چشماندازی کلی به تاریخ نسبتا کوتاه ۲۵۰۰ ساله ایران است.
این کارشناس آثار هنری و تاریخی به جای خالی بسیاری از نمونهها که به گمان او میتوانستند از موزه کرمان و رضا عباسی، موزه ژاپن و مجموعههای شخصی امانت گرفته شوند، اشاره میکند.
به گفته او ضروری بود برپاکنندگان خود درخواست میکردند؛ چراکه طراحی و برنامهریزی نمایشگاه با خودشان بود و خوب میدانستند که در موزه رضا عباسی یا کرمان چه نمونههای طلایی کم نظیری وجود دارد یا در بعضی از مجموعههای خصوصی دنیا چه نمونههایی هست. اما به هر حال نظر و سلیقه طراح است و اینکه بطور حتم، همه نمونهها اصیل باشد، به تخصص فوقالعادهتری نیاز داشت.
اما محمدرضا کارگر رییس موزه ملی ایران در پاسخ به آغداشلو با اشاره به گستردگی آثار هخامنشیان میگوید: ما وسعت را هر چقدر که در نظر میگرفتیم، باز هم اشیا در آن جا نمیشد. اما دو معیار اساسی برای ما مطرح بود، محدودیت فضای نمایشگاه که به اعتقاد من بیش از فضا، شیء در نمایشگاه وجود دارد. بنابراین امکان وجود اشیاء بیش از این میسر نبود.
نکته دیگر مورد اشاره کارگر در پاسخ به آغداشلو، بهنمایش در آوردن اشیایی بوده که حتیالامکان از حفاریهای علمی به دست آمده باشند؛ عموم اشیای نامبرده شده بخصوص در موزه رضا عباسی از این دایره خارجند. از طرفی بسیاری از اشیای منحصر به فرد در موزه ملی ایران و برخی موزههای دیگر قرار دارند که در لیست اولیه این نمایشگاه قرار گرفتهاند که با توجه به مخالفت هیات کارشناسی سازمان حذف شدند. وی میگوید: البته خود من شخصا با حذف برخی از آنها کاملا مخالف بودم؛ اما نظر کارشناسان سازمان منجر به حذف این دسته از اشیا شد.
رییس موزه ملی ایران با اشاره به نمونههایی، تصریح دارد: آثاری که بهصورت جفت مانند گوشواره، النگو و غیره به کار رفتهاند، هیات کارشناسی تنها با انتقال یک عدد از آنها موافقت کرد که به نظر من در زمینه تجسم کاربری این اشیا و رعایت قرینگی در هنر هخامنشیان ضایعه مهمی است.
کارگر به صراحت میگوید که برخی منتقدان به یاد داشته باشند که این نمایشگاه در حالی برپا شد که در زمان انتقال این اشیا برای نمایشگاه ما متهم به انتقال اشیای باارزش موزه ملی ایران به خارج از کشور بودیم و از جانب بعضی سرزنش میشدیم که در رابطه با انتقال این اشیا ریسک زیادی را پذیرفتهایم.
در راه بازگشتم از «تورنتو» ، چند روزی در لندن ماندم تا نمایشگاه «امپراتوری فراموش شده: جهان ایران باستان» را که در موزه بریتانیا برگزار شده بود و به معرفی فرهنگ و تمدن ایران عصر هخامنشی میپرداخت، ببینم.
وقتی قرار شد برای همسرم توضیح بدهم که چرا باید این چند روز را بخاطر نمایشگاه در لندن بمانم، اشاره کردم که نمایشگاه اهمیتی استثنایی دارد و فرصتی است که فقط «یک بار در طول عمر» نصیب آدم میشود. نمایشگاه را که دیدم نظرم برگشت، چراکه از چهارصد و پنجاه شیء عرضه شده، چهارصدتایی را میشد و میشود، در دو سه موزه تماشا کرد؛ بخش عمده آثار از سه موزه مهم «بریتانیا»، «لوور» و «موزه ملی ایران» فراهم آمده که هر سه موزه قابل دستیابیاند.
نمونههای دیده نشده یا کمتر دیده شده را میشد از موزههای دورافتاده یا مجموعههای خصوصی امانت گرفت که بخاطر بیتوجهی یا وقت کم یا برنامه ریزی مختصر و ناکامل برگزارکنندگان موزه بریتانیا صورت نگرفته بود. در همین زمینه، طراحان نمایشگاه میتوانستند اشیای تراز اولی را به این مجموعه اضافه کنند تا تصویر کامل شود و فقط به عنوان یک مثال ساده، میشد از آثار بینظیر و شگفتانگیز هخامنشی موزه «میهو» ژاپن ساغرهای نقرهیی با سر اسب و شیر، دستبند و گردنبند طلا با خمیر فیروزه، ساغر شیشهیی با سرشیر، جام نقرهیی طلاکوب و نیز از مجموعه هوشنگ محبوبیان دو پیکره برنز زنان ایستاده و از مجموعه موزه ملی شهر دوشنبه تاجیکستان غلاف خنجر عاج و از صدها شیء ممتاز دیگر استفاده کرد و امانت گرفت.
نام نمایشگاه نامربوط و ناکامل است. «امپراتوری فراموش شده» اسم بیمعنا و پرتی است. هخامنشیان کجا فراموش شدهاند؟ حتی اگر هیچ نمونهیی از این تمدن باقی نمانده بود، تنها متونی که دشمنانشان یونانیها در ستایش یا در ضدیت با آنان نوشتهاند کفایت میکرد تا جایگاهشان در تاریخ بشری ماندگار شود. فراموش نشدهاند چون کتیبههایشان خوانده شده، تاریخشان به دقت ثبت شده، لغتهایشان در مکالمههای روزمره ما به کار میرود، نامهایشان را بر روی فرزندانمان میگذاریم و آثار هنری فاخرشان زینتبخش هر موزهیی است.
عنوان بعدی نمایشگاه یعنی «جهان ایران باستان» هم به موضوع اصلی نمایشگاه که «تمدن هخامنشی» باشد اشاره ندارد. ایران باستان از مادها تا ساسانیان را در بر میگیرد و نه در کاتالوگ نمایشگاه و نه در پوسترهای آن نام «هخامنشیان» نیامده است.
این نامگذاری، مورد مخالفت برگزارکنندگان و امانتدهندگان ایرانی نمایشگاه قرار گرفته بود که ظاهرا تاثیر چندانی نداشته و موزه بریتانیا بر همین نام بیمعنا پافشاری کرده است.
هسته مرکزی و اصلی نمایشگاه، آثار هخامنشی موجود در موزه بریتانیا است که کم هم نیست اما بسیار دیده شده است و مهمترین بخش آن گنجینه مشهور «اوخوس» است که در قرن نوزدهم میلادی، انگلیسی ها از تاجران عتیقه در تخت کیقباد کناره آمودریا کشف و خریداری کردند و شامل دهها قطعه شیء طلای هخامنشی است.
چند شیء دیدنی دیگر این موزه، بشقابهای نقرهیی هخامنشی است که مهمترینشان بشقاب نقرهیی بزرگی است با یک ردیف نوشته به خط میخی پارسی که نام صاحب آن اردشیر اول هخامنشی را معلوم میکند و موزه بریتانیا ده سال پیش آن را از کجا خریداری کرده است و میشود اشاره کرد به آن ریتون نقره یی نفیس با سر عقاب شاخدار، که از عالیترین نمونههای گنجینه موزه بریتانیا است.
بخش عمده دیگر نمایشگاه، آثاری است که از موزه لوور امانت گرفته شده، از جمله، اشیایی که به همراه جسد زنی خفته در تابوتی برنزی، در آغاز قرن بیستم، ژاک دومورگان فرانسوی در شوش کشف کرد. اشیای تزیینی کم نظیر این مجموعه سالهاست که در تالار ایران موزه لوور به نمایش گذاشته شدهاند و تازگی چندانی ندارد. تابوت و استخوانها و اشیا را نمونهسازی و قالبگیری کرده و در کنار اشیای اصلی این نمایشگاه قرار دادهاند که این تازگی دارد.نگهبان نیزهدار پارسی ساخته شده از آجرهای برجسته لعابدار که در شوش کشف شده، همراه با همتای متعلق به موزه بریتانیای خود، نمونه مختصری از مجموعه گرانبهای کاشیهای هخامنشی متعلق به موزه لوور را به نمایش میگذارد. جز اینها، یکی از زیباترین قطعههای به جا مانده از آن دوران، یعنی دسته نقرهیی ظرفی، به صورت بز بالداری که دو پایش را بر سر «بس» تکیه داده و در حال جهیدن است، از همین مجموعه لوور میآید که بسیار تماشایی است.
آثاری که از ایران ارسال شده، مجموعه قابل توجه و پراهمیتی است از لوح نقرهیی داریوش اول که از زیر پاگرد ورودی کاخ آپادانا به دست آمده و جفت طلایی دزدیده شده آن همچنان مفقود است و انگار آرام آرام دارد از یادها میرود و کسی زحمت سوال و تعقیب آن را متحمل نمیشود تا ریتون طلایی با سر و دستان شیر بالدار که بر سر اصالت آن همچنان حرف و سخن بسیار است و حدود چهل سال پیش از پاریس خریداری شده است و مجسمه سگ نشسته که بخش اعظم سر و گردن آن مرمتی نه چندان استادانه و دقیق دارد و قطعاتی از نقش برجستههای تخت جمشید و کاسه طلایی با نام «خشایارشا» که ظاهرا در همدان یافته شده و درباره اصالت آن هم تردیدهایی هست و چند پلاک برنزی و طلایی عالی که بر روی درها و دروازه ها نصب میشده، و چند جفت گوشواره طلایی زیبا که در پاسارگاد کشف شده و دو قطعه سنگ لاجورد، یکی نقش برجسته گاو بالدار مجموعه موزه رضاعباسی و دیگری سر ظریف و بیهمتای یک شاهزاده هخامنشی، تماما از انتخاب سنجیده مسوولان ایرانی نمایشگاه حکایت میکند.
نکتهیی که جای سوال باقی میگذارد این است که اگر ریتون شیر طلایی و کاسه خشایارشا برای نمایشگاه انتخاب شدهاند، چرا از مجموعه مفصل بشقابهای طلا معروف به مجموعهکوتولاکیس موزه رضا عباسی نمونههایی ارسال نکردهاند؟ چون مشابهت ساخت این اشیا بسیار زیاد و غیرقابل چشمپوشی است و احتمال میرود همه از یک کارگاه بیرون آمده باشند؛ چه اصیل باشند و چه ساختگی.
دیگر اینکه، حالا که این اشیای طلایی به خارج از ایران ارسال شدهاند، آیا بهتر نیست مسئولان ایرانی نمایشگاه از این فرصت استفاده کنند و بخواهند تا آزمایشهای لازم برای تعیین و تشخیص اصالت این نمونهها انجام شود؟با در نظر گرفتن این نکته که پیشرفتهای چشمگیری در زمینه آزمایش لابراتواری اشیای طلایی و نقرهیی در دهه اخیر حاصل شده، این فرصت مطلوب میتواند پاسخی لازم و درست برای سوالهای همیشگی را فراهم کند.
بیتردید، نمایشگاه از آثار بسیار مشهور هنر هخامنشی خالی نیست و نمونههایی هر چند همیشه در دسترس و در ویترین موزهها مانند لوح گلی کوروش کبیر و مهر سلطنتی داریوش کبیر و خنجر طلایی مجموعه اوخوس، همچنان زینت بخش نمایشگاه است.
تا یادم نرفته اشاره کنم به جروبحثهایی که در زمینه ارسال یا عدم ارسال آثار از ایران در گرفته بود و پیشتر هم، در مصاحبهیی مختصر، نظرم را بیان کرده بودم که امانت دادن اشیای موزهها بخاطر برپایی نمایشگاههای معرف تمدن و هنر ایرانی جای چون و چرای چندانی ندارد. در دوران بحرانی کنونی که بخاطر سیاستگذاریهای جهانی، ترجیح داده میشود فرهنگهای معتبر و دیرین و مداوم تا به امروز، انکار یا معوج نمایانده شوند، نمیشود ساکت نشست و به «انبارداری» پرداخت و نامش را گذاشت «موزهداری!» برپایی همین نمایشگاه موزه بریتانیا هم ظاهرا به خاطر جبران «فراموششدگی» تمدن هخامنشیان است که به تعبیر یونان مدارها «بربر» نامیده میشدند! اگر حالا در چنین گیر و داری، و بخاطر مسائل فرعی، قرار باشد که اصل مساله «عرضه تمدن ایرانی» را معطل و مسکوت بگذارند، فرصتهای زیادی از دست خواهد رفت.
میماند گرفتن تضمینهای لازم و پیش بینیهای مناسب که ضریب صدمه و خطر ضمن حمل و نقل را به صفر برساند، که کار چندان پیچیدهیی هم نیست.
تمدن ایران عصر هخامنشی از نقطه اوجهای تمدن ملتی است که نخستین امپراتوری جهان باستان را ساخت و شکل داد.
این تمدن موفق شد در مدتی کمتر از یکصد سال، حاصل جمع تمامی تمدنهای پیشین و مجاور خود را به صورت ترکیبی عالی و معتدل و متوازن درآورد و این الگو را از هند تا لیبی و یونان بگستراند. بدیهی است این تمدن برمبنای باور داشتها و نظام خاص خود عمل میکرد و بی آن که در تغییر شکل تمدنهای سرزمینهای گشوده شده و جایگزینی خود اصراری بورزد، قادر شد جهانی «چند فرهنگی» را، تا بیش از دویست سال، تمشیت دهد و اداره کند. سازمان نظامی و اداری هخامنشیان و تساهل آنان در برابر فرهنگهای از جنس و نوع دیگر نظیر بابلیها و مصریها و یونانیان امکان آشتی و «گفتگوی تمدنها» را فراهم آورد.
رعایت حقوق مردمان گوناگون و حمایت از بازرگانی و خودداری از کینورزیهای قومی و نژادی، بستر اصلی چنین مفاهمهیی شد و مظهر و نماد نمایشی این تفکر، به صورت معماری شکوهمند تخت جمشید درآمد که هر گوشه آن اشارهیی است به این تعامل میان ملل متنوع .
هنر هخامنشی آمیزهیی است فرهمند، چند وجهی، نجیب و ملایم و ظریف و در عین حال، بسیار عظیم و پر ابهت. وقاری دارد برآمده از قدرت و عظمت و اعتماد و خودباوری. نه ازسبعیت و کشتار ستایی آشوریان نشانه دارد و نه از مرگاندیشی مصریان و البته نه از آزادگی و مردمگرایی یونانیان.
رابطه هخامنشیان و یونانیان هم هیچگاه رابطهیی یکسره عنادورز و سلبی از هر دو سو نبوده است و فراز و فرودهای تاریخی دویست سالهیی را گذرانده است و تقابل این دو جهانبینی بهرهوریهای درازمدت و کوتاهمدت خود را برای هر کدام داشته است و حیف که پس از حمله اسکندر و داعیه او در یونانی کردن جهان، یونان نیز همانقدر آسیب دید که ایران فتح شده و کمتر به این نکته اشاره می شود.
نمایشگاه موزه بریتانیا قصد این را دارد تا وجوه مختلف تمدن ایران هخامنشی را از معماری و زبان و خط و فلزکاری تا حمل و نقل و زرگری و حجاری به نمایش بگذارد و به نوعی، جایگاه «دریغ شده» و نه «فراموش شده» این تمدن عظیم را بازسازی کند و به جا آورد.
بازتابهای متفاوت این نمایشگاه در اروپا و لندن که در چند جا و در مقالههایی گوناگون و گاه سطحی همچنان به مقایسه همیشگی و نامربوط تمدن یونانی و هخامنشی پرداخته بودند گسترده و متعدد بود و حضور و همراهی شخصیتی چون « جان کرتیس» در برنامهریزی نمایشگاه و تدوین کاتالوگ آن مفید و مغتنم. این کاتالوگ با طرح روی جلد و صفحهآرایی پیش پا افتاده و متوسط و بدون جلد ضخیم به کتابفروشیها عرضه شده و از حیث نفاست اصلا به پای کاتالوگهای نمایشگاههای همزمان خود، «هنر چین» یا «روبنس در آغاز»، نمی رسد.
کاتالوگ اما، شکل و ظاهرش به کنار، مقالههای فشرده و دقیقی دارد از صاحب نظرانی مانند پیر بریان، جان کرتیس، شاهرخ رزمجو، نایجل تالیس و دیگران، که از مقاله اندرو مدوز درباره سازمان اداری هخامنشیان بسیار آموختم.
مجموعه عوامل تبلیغاتی و اطلاع رساننده نمایشگاه تا به این جا خوب و درست عمل کرده و تقریبا در همه رسانهها از تلویزیون بیبیسی تا روزنامه چپی گاردین منعکس و مطرح شده است.از متروی «تاتنهام کورت رود» که به طرف موزه بریتانیا راه میافتیم همراه با آیدین عزیززاده باران هم میگیرد؛ اول پراکنده و بعد ریز و تند. پسر و دختری در پیادهرو بگومگویشان میشود. پسرک با لگد دخترک را سرنگون میکند و ناسزاگویان میرود. میرویم دخترک را از روی زمین بلند کنیم که پسرک سرمی رسد و همراه دخترک پچپچ کنان راه میافتند و دست همدیگر را میگیرند. جمعیت انبوهی در حال آمد و شد از دروازه ورودی موزه است. ایرانیها زیادند و به راحتی قابل بازشناسی. اعلان عظیم نمایشگاه از ایوان بلند موزه به پایین آویخته است و در اهتزاز باد و باران، تاب میخورد. اعلان ، طرح ساده و خلاصهیی دارد از شیری در حال دریدن گاو و با خطوط قرمز بر روی زمینه آبی ساده، که بسیار ابتدایی و ناشیانه کار شده. اگر کار یکی از شاگردان من بود حتما مردودش میکردم.
در صحن داخلی موزه انبوه ایرانیان موج میزند؛ دو هزار نفر میشوند. شاد میشویم از این استقبال، اما بعدا میفهمیم حضرات نه برای دیدار نمایشگاه، که برای شرکت در مراسم نقالی اردوان مفید شاید هم بهمن مفید، یادم رفته جمع شدهاند. آقایی هم لباس محلی پوشیده و با خط نستعلیق اسم مردم را بر روی کاغذ مینویسد و میفروشد به آنها. غلغلهییاست.
میرویم بلیط بخریم، معلوم میشود بلیط ساعت یازده و نیم تمام شده و باید بلیط ساعت دوازده و نیم را بخریم و گرسنه میمانیم چون همه ساندویچهای مزخرف رستوارن صحن موزه را هموطنان خوردهاند و تمام کردهاند.
نمایشگاه بازدیدکننده بسیار دارد و اغلب انگلیسی. از تماشای فضای تنگ و محقر نمایشگاه جا میخوریم. در سطحی مختصر و با دیوارههای جداکننده، اطاقکها و راهروهای باریکی را از کار درآوردهاند که نه جای حرکت دارد و نه جای ایستادن و تماشا کردن. تنگنائیست.
در اطاق نه، اطاقک، نه، راهرو دوم قالبگیریهایی زمخت و ناهنجار از نقش برجستههای کاخ صد ستون و پلههای کاخ تچر را بر دیوارهای مقابل هم نصب کردهاند که کار استادی مانند «اسماعیل مظلومی» خودمان دهها بار دقیقتر و بهتر از آنهاست. مجسمه ایستاده داریوش هم وضعیت بهتری ندارد. نمونهیی از سرستون ظریف موزه ملی ایران را هم کج و کوله قالبگیری کردهاند و فکر میکنم چه خوب شد این سرستون و آن سرستون بزرگ گاو با سر انسان را در آخرین لحظات از ایران نفرستادند، چون چطور میشد از فاصله یک متری، این پیکرههای عظیم را درست تماشا کرد؟
ویترینهای متعددی را روی دیوارهها کار گذاشتهاند و صدها شیء کوچک و بزرگ را کنار هم چیدهاند که چپاندهاند. ویترینی که به ظرفهای طلا و نقره هخامنشی اختصاص دارد شباهت زیادی به ویترینهای لوکسفروشیهای تهران پیدا کرده. ظرفها را درهم و برهم، تنگ هم قرار دادهاند و چشم نمیتواند چیزی را به وضوح و فوریت تشخیا بدهد و سراغ کند و ناچار، سرسری، از روی شاهکارهای هنر هخامنشی، سرگشته و سرگردان میلغزد. پایههای تخت برنزی، آجرهای لعابدار، سه شیرغران پایه مشعل، بشقاب طلایی گنجینه اوخوس، بشقابهای نقرهیی تابوت شوش، کاسه شیشهیی سبزرنگ، ملاقهها و آبکشهای نقرهیی، سینیهای سنگی با دستههایی به صورت سرمرغابی، دستبندها و بازوبندهای طلایی، مهرهای عقیق، وزنههای سنگی، سکههای طلا و نقره، غلاف خنجر طلایی. جایی برای درنگ و دریافت دقیق نیست. تنه میزنیم و تنه میخوریم و پای مردم را لگد میکنیم و میگذریم. به یاد تالار ایران هخامنشی موزه لوور میافتم که تنها با یک سرستون عظیم سر گاو که از شوش آمده و تعدادی کاشی لعابدار نیزهداران و جانوران و چند ویترین مناسب، عظمت کوبنده یک دوران را بلافاصله به بازدیدکننده منتقل میکند و تاثیر همین تالار، به تنهایی ، با تاثیر چهارصد و پنجاه شیء نمایشگاه موزه بریتانیا برابری میکند.
فضای قابل توجهی از بخش انتهایی نمایشگاه را به چند و چون جایگزینی هنر یونانیماب پس از فروپاشی امپراتوری هخامنشی اختصاص دادهاند که جای زیادی را بیحاصل چندان اشغال کرده است. همین طور است ارایه نمونههایی از تداوم نقشمایههای هخامنشی تا به امروز که متفننانه و غیرجدی است.
در اتاقک فروشگاه نمایشگاه، یادبودها و کتابهایی را برای فروش گذاشتهاند کتابهایی انگشتشمار و با عنوانهای معدود که تمامشان را دارم و از بهترینها، کتاب ظرفهای نقرهیی عیلامی است تالیف هوشنگ محبوبیان که مانند کتاب قبلیاش درباره برنزهای ایران باستان، عالی و آموزنده است. کتاب را میخرم به قیمت سی و پنج پوند و ورشکست میشوم!
بقیه خرت و پرتهای فروشگاه اهمیت چندانی ندارد. فیلم ویدیویی تخت جمشید و بازسازی کامپیوتری آن که فیلم عمدهیی هم نیست به مبلغ شصت و پنج پوند برای فروش عرضه شده که بماند برای خودشان!
چنین نمایشگاه مهمی را، بخاطر فضای محدود و ناچیزی که به آن اختصاص دادهاند، حرام کردهاند. به نظر میرسد برگزارکنندگان بریتانیایی موزه، با شتابزدگی نمایشگاه را راه انداختهاند. شاید بیم داشتهاند که تغییرات حکومتی ایران در کار نمایشگاه وقفه و خلل ایجاد کند. به هر صورت مبالغ عمدهیی در این راه صرف شده است؛ ظاهرا چهارصد و پنجاه هزار پوند از موسسه ایران هریتیج، چهارصد و پنجاه هزار پوند از موزه بریتانیا و مبلغی بیشتر، از طرف شرکت بیپی انگلستان سرمایهگذاری شده که قطعا از راه فروش بلیط و غیره تامین و جبران خواهد شد. اما اگر نظیر فضای وسیعی که برای نمایشگاه هنر چین در «کالج سلطنتی هنر» طراحی شده، به این نمایشگاه مهم مهم برای ما و مهم برای دیگران نیز اختصاص پیدا میکرد و طراحانی با سلیقهتر کار اجرایی نمایشگاه را برعهده میگرفتند، نتیجه بسیار مفیدتر و بهتر از کار درمیآمد.
گمان میکنم و میپذیرم که سازمان میراث فرهنگی ایران، با حسن نیت و در پی حل و فصل جانکاه مشکلات اداری و بوروکراسی، در این نمایشگاه شرکت کرده است، اما میشد جای بهتر و وسیعتری را درخواست کرد و بر این درخواست پا فشرد و میشود این تجربه را برای نمایشگاههای بعدی منظور کرد و فضا را که در این نمایشگاهها نقشی اساسی دارند اولویت و ضرورت اصلی دانست و به شمار آورد.
هنر ایران عصر هخامنشی هنری است ظریف و فاخر و پرجلال و پرابهت و بهتانگیز. عظمت و شفقت، ترکیب توامان و همیشگی آن است و واداشتن بیننده به احترام و تحسین، هدفمندی اصلیاش.
نمایشگاه تنگ و تاریک و مختصر «امپراتوری فراموش شده» موزه بریتانیا نوع و تعداد اشیاء عرضه شده در آن به کنار نقض غرضی است آشکار و مخدوشکننده و تقلیلدهنده هیبت و شکوه یکی از درخشانترین دورانهای تمدن و هنر جهان باستان. و چه حیف.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست