چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
تغییر استراتژی در برخورد با «محور شرارت»!
کمتر از ۷سال پیش و در شرایطی که «جورج بوش» از پاسخ کوبنده به طالبان وفتح افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر سرمست بود، در سخنرانی سالانه خود در کنگره، ایران را به همراه عراق و کره شمالی اعضای «محور شرارت» نام نهاد و استراتژی کاخ سفید را به زانو درآوردن اعضای این محور فرضی عنوان کرد.
با فاصله یک سال از این سخنرانی، ایالات متحده به عراق حمله کرد و دیکتاتور این کشور را سرنگون و بغداد را به سرعت تسخیر کرد، در هفتههای اخیر نیز وزارت خارجه آمریکا به زانو درآمدن کره شمالی را جشن گرفت و از پایان مقاومت دومین عضو «محور شرارت» خبر داد، اما همچنان تلاشهای کاخ سفید علیه نیرومندترین حریف خود، دستکم در خاورمیانه ناکام مانده است و به رغم آنکه در پروژه ایران، دستگاه دیپلماسی آمریکا، زمان، نیرو و هزینه بیشتری از دو کشور عراق و کره شمالی صرف کرده، این پروژه تاکنون کمتر پیشرفت کرده است .
اما به نظر میرسد از چندی قبل کاخ سفید با بررسی بازخورد عملکرد خود در عراق و کره شمالی در حال تغییر استراتژی در رویارویی با ایران است. در پرونده عراق راهبری پروژه به عهده سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده واگذار شده بود و عمده گزارشها و نگرانیهای مطرحشده در این پروژه، ماهیت جاسوسی و محرمانه داشت.
معاملات اتمی با نیجر، فعالسازی شبکه سلاحهای کشتارجمعی ظرف ۴۵ دقیقه و برخوردار بودن از شبکه موشکهای دوربرد که دلایل اصلی بوش و بلر برای حمله به عراق بود، برآمده از یافتههای جاسوسی «CIA» عنوان میشد و به رغم آنکه نتوانست جامعه جهانی و حتی متحدان غربی ایالات متحده مانند آلمان و فرانسه را با حمله به عراق همراه سازد، پس از سقوط صدام و تأیید نشدن این ادعاها، رسوایی بزرگی را برای کاخ سفید به همراه آورد.
پیش از رونق پروژه عراق در کاخ سفید، فعالیتهای مشابهی بر روی پروژه ایران صورت میگرفت. به گفته یکی از مدیران سابق «CIA» در دهه ۹۰ بیش از نهصد نفر از کارشناسان جاسوسی ایالات متحده بر روی پروژه ایران فعال بودند و پروندهسازی در راستای فعالیتهای اتمی ایران، یکی از اهداف اصلی آنان بود.
خانم «والری پلیم» که در جریان مناقشه کاخ سفید با «نیویورکتایمز» بر سر مبادلات اتمی نیجر با عراق هویت وی افشا شد، مدیر یکی از پروژههای ایران در سازمان «CIA» با نام «پروژه مرلین» بود و بعدها در شبکه CBS اعتراف کرد که فعالیتهای گستردهای را برای ایجاد انحراف در برنامه هستهای جمهوری اسلامی پیگیری میکرده است.
همزمان با آماده شدن آمریکا جهت حمله به عراق در نیمه دوم سال ۲۰۰۲، پروژه برخورد با ایران نیز عملی شد و بخشی از اطلاعات پروندهسازی صورتگرفته علیه جمهوری اسلامی با استفاده ابزاری «CIA» از گروهک تروریستی مجاهدین خلق، آشکار شد.
اما رسوایی در پرونده عراق و کاهش اعتبار بینالمللی دولت بوش سبب شد تا نه تنها کاخ سفید موفق به فراهم کردن اجماع جهانی لازم برای برخورد با تهران نشود، بلکه حتی همان نیروی فراهمآمده در اردوگاه عراق شامل انگلیس، اسپانیا، استرالیا و برخی کشورهای اروپای شرقی نیز از همراهی با ایالات متحده در برخورد با ایران خودداری کرده و مسیر دیپلماسی را ترجیح دهند. تلاشهای دستگاه دیپلماسی ایالات متحده برای برخورد با ایران، چهار سال طول کشید، اما این تلاشها نه تنها به برخورد جدی با جمهوری اسلامی نینجامید، بلکه حتی نتوانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند.
از سوی دیگر، تجربه کره شمالی و قرار گرفتن چین و روسیه در کنار این کشور در مذاکره با آمریکا که زمان و هزینه توافق را افزایش داد و موجب شد تا کاخ سفید بر اساس دو تجربه عراق و کره شمالی و ناکامی در پروژه ایران، تغییر استراتژی در برخورد با جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار داد، ترمیم استراتژی آمریکا در پرونده هستهای جمهوری اسلامی شامل دو عنصر اصلی بود: نخست تغییر ماهیت این پرونده از حوزه جاسوسی و امنیتی به موضوع فنی و سیاسی و تغییر دوم، خارج شدن ایالات متحده از نوک پیکان برخورد با ایران و شکلدهی اجماع بینالمللی در پرونده هستهای جمهوری اسلامی.
برای اجرای فرایند ترمیم استراتژی آمریکا، دو ابتکار عمل ضروری بود: یک ابتکار از سوی مدیریت سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده صورت گرفت و با ارایه گزارش جنجالی آذر ماه گذشته عملا ماهیت جاسوسی و ادعاهای اطلاعاتی سالهای گذشته درباره فعالیتهای هستهای تسلیحاتی ایران را به گونهای زیرکانه از دور خارج کرد.
ابتکار دیگر واشنگتن، تشکیل گروه «۱+۵» برای مذاکره و تحت فشار قرار دادن تهران بود و با این اقدام، عملا چهار قدرت بینالمللی یعنی روسیه، چین، فرانسه و آلمان که در پروژه عراق، آشکارا به مخالفت با کاخ سفید پرداخته بودند را در صف برخورد با ایران قرار داد.
نتیجه تلفیق این دو ابتکار، وارد کردن فشارهای فزاینده به ایران و تصویب قطعنامه تشدید تحریمها به رغم اجرای توافق مدالیته و حل بخش عمده ابهامات آژانس در پرونده هستهای ایران بود.
از سوی دیگر، انجام برخی اقدامات از جمله انکار هولوکاست یا تشدید حملات تبلیغاتی علیه اسرائیل موجب بهانهگیریهایی شد تا فضا برای وارد کردن اسرائیل به عنوان اهرم تشدید فشار و نوک پیکان برخورد، فراهم شود.
بنابراین نتایج تغییر استراتژی ایالات متحده در پرونده هستهای جمهوری اسلامی پس از دو سال در حال ظهور است تا از یک سو تهران در برابر خود نه تنها یک کشور، بلکه قدرتهای جهانی را ببیند و از سوی دیگر، با تهدیدات غیرمنطقی اسرائیل روبهرو شود.
پرسش اصلی که در برابر جمهوری اسلامی قرار دارد، این است که آیا استراتژی پیشین که به مدت چهار سال توانست برنامههای آمریکا را خنثی کند، با وجود تغییر استراتژی حریف، همچنان کارآمد است یا آنکه تهران نیز همزمان با تغییر راهبرد طرف مقابل، باید استراتژی جدیدی را برای ایستادگی و برونرفت از چالش موجود برگزیند؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست