یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

میکی چشم‌آبی - MICKEY BLUE EYES


میکی چشم‌آبی - MICKEY BLUE EYES
سال تولید : ۱۹۹۹
کشور تولیدکننده : آمریکا و انگلستان
محصول : الیزابت هرلی و چارلز مالوهیل
کارگردان : کلی ماکین
فیلمنامه‌نویس : مارک لارنس، آدام شاینمن و رابرت کان
فیلمبردار : دانلد تورین
آهنگساز(موسیقی متن) : بازیل پولدوریس
هنرپیشگان : هیو گرانت، جیمز کان، جین تریپلهورن، برت یانگ، جیمز فاکس، جو ویترلی، گری بکر و مادی کورمن
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۲ دقیقه


̎مایکل‌ فلگیت̎ (گرانت)، جوان انگلیسی مقیم منهتن، یک شرکت موفق حراجِ اشیاء هنری کم‌یاب و باارزش را می‌گرداند. وقتی ̎مایکل̎ با ̎جینا̎ (تریپلهورن) آشنا می‌شود، بلافاصله از او خوشش می‌آید و سه ماه بعد از او تقاضای ازدواج می‌کند. اما ̎جینا̎ می‌گوید که به خاطر خانواده‌اش، ̎مایکل̎ هرگز نباید فکر ازدواج با او را به ذهن خود خطور دهد. ̎مایکل̎، دمغ و افسرده، دلش می‌خواهد بفهمد که مشکل از کجا آب می‌خورد و وقتی ̎فرانک̎ (کان)، پدر ̎جینا̎ را تعقیب می‌کند، به مشکل خانوادهٔ ̎جینا̎ پی می‌برد: ̎فرانک̎ یک سردستهٔ مافیائی است و تعداد دیگری از محبوب‌های سابق ̎جینا̎ هم قبلاً نتوانسته‌اند خود را با سبک و سیاق زندگی بزه‌کارانهٔ این خانواده وفق دهند. اما ̎فرانک̎ بلافاصله از ̎مایکل̎ خوشش می‌اید و از او می‌خواهد که ̎چند کار کوچک̎ برایش انجام دهد. دیری نگذشته که ̎مایکل̎ می‌بیند به واسطهٔ شرکتش، در حال ̎پول‌شوئی̎ پول مافیاست و حالا مجبور است خود را به گنگسترهای گروه رقیب، به‌عنوان ̎میکی‌ چشم‌آبی̎، گنگستری اهل کانزاس‌سیتی جا بزند...
● نام فیلم می‌توانست وصلت‌کرده با تبه‌کاران باشد: تلاشی در احیاء کارنامهٔ گرانت در یک کمدی بیشتر مردانه تا رُمانتیک، و مایهٔ ̎آدم معقول و عادی در تماسی ناخواسته با گنده‌لات‌ها̎، یادآور یک فیلم قبلی یعنی این‌را روان‌کاوی کن (هارولد رامیس، ۱۹۹۹) است. ضمن این‌که ویترلیِ چاق و پف‌کردهٔ آن فیلم را هم در نقشی مشابه ـ گنگستر مطیع ولی در نهایت خوش‌قلب ـ دارد. میکی‌ چشم‌آبی فیلم متوسطی است که به هر حال چیزهای خنده‌داری هم دارد (هرچند کوشش گرانتِ انگلیسی برای تقلید تکلم لات‌های ایتالیائی، جزو آنها نیست) و کان در نقش پدرزن گیرافتاده میان وفاداری‌های ـ در این‌جا مضحک ـ مافیائی و عشق پدرانه، مایه‌ٔ شماری از این خنده‌ەاست. (کان واقعاً حرفه‌ای ذیقیمتی است.) فاکس هم در نقش رئیس ساده‌لوح گرانت که در بدترین و بی‌موقع‌ترین لحظه‌ها سر می‌رسد، بامزه است. فصل عروسی توأم با استراق سمع و نقشهٔ قتل در پایان فیلم، به لطف خُرده‌ریزهای گوشه و کنار بازی‌ها، حتی تعلیق کمیک و غافل‌گیرکننده‌ای دارد و برای اندک مدتی تبدیل کمدی به تراژدی را می‌باوراند (جائی‌که به‌نظر می‌رسد عروس واقعاً قربانی دوز و کلک‌های مردان شده است.)


همچنین مشاهده کنید