جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

معرفت جسم - Carnal Knowledge


معرفت جسم - Carnal Knowledge
سال تولید : ۱۹۷۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مایک نیکولز
کارگردان : جولز فایفر
فیلمنامه‌نویس : جولز فایفر
فیلمبردار : جوزپه روتونر
آهنگساز(موسیقی متن) : -
هنرپیشگان : جک نیکلسن، آرتور گارفونکل، کندیس برگن، آن - مارگرت، ریتا موره‌نو، کارل کین و سینتیا اونیل.
نوع فیلم : رنگی، ۹۷ دقیقه.


میانه دهه 1940. دو دانشجوی آمریکائی، «جاناتان» (نیکلسن) و «سندی» (گارفونکل) هر دو دل‌باخته یک دختر می‌شوند: «سوزان» (برگن). «سندیِ» بی‌تجربه و احساساتی نمی‌داند که دختری که با «جاناتان» کارکشته و جذاب ارتباط برقرار کرده همان «سوزان» است. وقتی «جاناتان» از «سوزان» می‌خواهد که واقعیت را به «سندی» بگوید، او امتناع می‌کند و بعد از به هم خوردن رابطه‌اش با «جاناتان»، از سرناامیدی با «سندی» ازدواج می‌کند. چند سال بعد، «سندی» که ازدواج ناموفقی داشته، یک میان سال محافظه‌کار شده ولی «جاناتان» همچنان همان مجرد خودرأی باقی مانده که حالا، رابطه جدیدی را با «بابی» (آن - مارگرت) شروع کرده است و وقتی حوصله‌اش از او سر می‌رود او را با محبوبه «سندی»، «سیندی» (اونیل) عوض می‌کند. اما پس از خودکشی ناموفق «بابی» با او ازدواج می‌کند...
* معرفت جسم فیلم «روشن‌فکرانه» یا «روشن‌فکرمآبانه»ای بود که در اوایل دهه 1970، نیکولز را بار دیگر - پس از چه کسی از ویرجینیا و ولف می‌ترسد؟ (1966) و فارغ‌التحصیل (1967) - نقل محافل دنبال سوژه کرد و البته کم نبودند کسانی که با این فیلم مطمئن شدند نیکولز کارگردانی فرصت‌طلب، خودنما و متظاهر است. نکته‌ای که بیش از همه در زمان خودش جلب توجه کرد، بی‌پروائی فیلم در زمینه طرح مسائل جنسی بود، چه در گفت‌وگوها و چه در بازی‌ها و حالت‌ها. مهارت تکنیکی نیکولز آشکارا خود را به رخ می‌کشد. او از طریق طراحی، نور و کار دوربین (که روتونو عالی انجام داده است) قصد دارد یک موقعیت خاص را به تمامی زندگی یک نسل از جامعه آمریکا تعمیم دهد. داستان عملاً سه اپیزود است که بناست دوره‌ای طولانی از زندگی شخصیت‌ها را پوشش دهد. یکی از موفقیت‌های فیلم نمایش فرآیند گذر عمر است و اینکه چگونه ضعف‌ها و ناتوانی‌های شخصیت‌ها در این گذر کم‌کم به‌صورت عقده و نارضایتی درمی‌آیند. بازی‌های نقش‌های اصلی در باورپذیر شدن این فرآیند سهم عمده‌ای دارند. با این حال تلاش نیکولز برای رسیدن به یک بیانیه کلی و حتی دارای ابعاد «حماسی» درباره عشق در قرن بیستم، اغلب نتایجی تحمیلی و ناموفق به بار می‌آورد. موقعیت‌ها بیش از حد «چیده» شده‌اند و خود آگاهیِ مزاحم باعث شده حضور نیکولز و فایفرِ فیلم‌نامه‌نویس، بیش از حد حس شود. بازی ظریف و دوگانه برگن و نومیدیِ خاموش مجسم در بازی آن - مارگرت، دقایق تأثیرگذاری را می‌آفرینند. هرچه هست، معرفت جسم حمله‌ای مؤثر به نفس‌پرستی مردانه است، اگرچه که در این زمینه هم تابع مُد زمانه‌اش باشد.